چکیده
سرزمین باستانی ما، در دورههای گذشته مهد تمدن و خاستگاه مردان بزرگی بوده و همواره شخصیتهای بیمانندی را به پهنۀ گیتی پیشکش کرده است. آگاهی از شخصیت و کارکردهای درخشان این فرهیختهگان، برای نسل امروز نیاز مبرم است؛ تا از کارنامههای تابناک ایشان بیاموزند و برای زندهگی خود الگو بگیرند.
یکی از این مردان فرزانۀ کشور ما، امیر علیشیر نواییست. نوایی با ۶۲ سال زندهگی پُربار و سودمند، بیش از سی اثر نوشت و با سی سال خدمت اداری و سیاسی، در دستگاه حکومت حسین بایقرا، ۳۷۰ آبدۀ تاریخی را اعمار کرد.
در این مقاله، دیوان فارسی نوایی را از دریچۀ دانش عروض به واکاوی گرفتهام؛ اوزان شعری و بحور عروضی سرودههایش را بیرون کشیدهام.
کلیدواژهها: نوایی، دیوان فارسی، بحور عروضی و اوزان شعری
مقدمه
عروض دانشیست که سخن منظوم را با افاعیل عروضی میسنجد و اوزان اشعار را بر پایۀ آن افاعیل در مییابد. هدف فراگرفتن دانش عروض، شناخت اجزای شعر و تشخیص وزن درست از وزن شکسته و نادرست است. برای سنجش وزن شعر، از افاعیل(ارکان) عروضی استفاده میکنیم. هر رکنی، از ترکیب چند هجا ساخته میشود؛ مثلاً: «فعولن» از سه هجا، «مفاعیلن» از چهار هجا، «متفاعلن» از پنج هجا،… افاعیل عروضی، میزان اشعار اند و به دوگونه بخش میشوند:
- رکنهای اصلی: هشت رکن هستند که عبارتاند از: فعولن، فاعلن، فاعلاتن، مفاعیلن، مستفعلن، مفعولات، متفاعلن، مفاعلتن
- رکنهای فرعی: با دگردیسی رکنهای اصلی به دست میآیند، به نام «زحاف» یاد میشوند و بیش از چهلگونه(خبن، شکل، قصر، کف، حذف،…) اند.(ماهیار، ۱۳۸۲، ص ۱۶)
بحور عروضی دو گونه اند: متفقالارکان و مختلفالارکان. هفت بحر(متقارب، متدارک، هزج، رمل، رجز، کامل، وافر) متفقالارکان و باقیمانده مختلفالارکان اند. بحرهای طویل، مدید، بسیط، غریب، مشاکل، عریض و عمیق کمکاربرد اند و در ادب فارسی نمونۀ شعری اندک دارند. بیشترین بحرهای متداول و شایع فارسی رمل، هزج، رجز، مجتث و مضارع هستند.(سلطانی طارمی،۱۳۹۰، ص ۱۱)
تنظیم و تدوین قواعد این دانش را بیشتر دانشمندان، به خلیل بن احمد فراهیدی، اندیشمند سدۀ دوم مهشیدی، نسبت دادهاند. بررسی اشعار موجود در ادب فارسی، نشان میدهد که شاعران خراسانی، قواعد علم عروض زبان عربی را به تمامی پذیرفتهاند؛ اما برحسب نیازهای خود، در آن دگرگونیهایی را وارد کردهاند و به برخی اوزانیکه با ذوق خراسانیها سازگار نبوده، روی خوش نشان ندادهاند و به بعضی دیگر که مطابق ذوق و سلیقۀ آنان بوده، اقبالی تمام نمودهاند.
پیشگامان ابداع اوزان جدید تا سدۀ هفتم رودکی، ناصر خسرو، مسعود سعد، ابوالفرج رونی، انوری و خاقانی بودهاند. از سدۀ هفتم به بعد، توجه به برخی دیگر از بحور و اوزان ویژۀ شعر عرب، موجب ظهور بحرها و وزنهای نو در شعر فارسی گردید و بر تنوع اوزان اشعار فارسی افزود. مصداق بارز تنوع اوزان در این روزگار، «کلیات شمس» مولاناست.(ماهیار، ۱۳۸۲، ص ۵) پس از مولانا، جرقههایی از نوجویی در وزن و بحر را میتوان در اشعار: خواجوی کرمانی، بیدل، قاآنی، وصال شیرازی، محمدتقی بهار، پروین اعتصامی، حمیدی شیرازی،… دید.
امیر علیشیر نوایی در دانش عروض و وزن شعر، فرد مسلط و مسلم بود. تذکرهنویسان کهن، «رسالۀ عروضیه» او را یادآوری کردهاند. خوانندۀ ژرفنگر در هنگام خوانش سرودههایش، هیچگاه به پرش وزنی و کاستیهای عروضی بر نمیخورد. در این مقاله، پس از معرفی کوتاه نوایی، بحور عروضی و اوزان شعری دیوان فارسی این شاعر فرهیخته، به بحث و فحص گرفته شده است.
پیشینۀ پژوهش
در بارۀ زندهگی، آثار، دستآوردهای ادبی و فرهنگی و کارنامههای سیاسی و اجتماعی علیشیر نوایی، پژوهشهایی در پهنۀ زبان و ادب پارسی دری، توسط کسانی؛ چون: دوکتور علیاصغر حکمت، دوکتور همایونفرخ، دوکتور واحدی، شرعی جوزجانی، نجیب مایل هروی، شفیقه یارقین، استاد لبیب، عبدالله رویین، امیر نعمتی لیمایی، علیظفر یوسفی،… صورت گرفته؛ اما پیرامون بحور عروضی و اوزان شعری اشعار فارسی نوایی، تا اکنون پژوهشی انجام نشده است. به همین سبب میپندارم که مقالۀ «بررسی بحور عروضی در دیوان فارسی نوایی» تازه، بکر و سودمند است و میتواند از دریچۀ دانش عروض، به واکاوی ساختاری سرودههای فارسی نوایی بپردازد.
زندهگینامۀ نوایی
نظامالدین علیشیر نوایی فرزند امیر غیاثالدینکچکینه بهادر، در هفدهم رمضان سال 844 مهشیدی در هرات زاده شد و در دوازدهم جمادیالثانی سال 906 مهشیدی در آنجا درگذشت. آموزشهای نخستین را نزد پدرش، که از امیران دربار تیموری بود، کسب کرد؛ سپس وارد مدرسه شد. نوایی با سلطان حسین بایقرا همدرس بود و با شور و شوق تمام، به آموزش دانش میپرداخت. مدتی هم در مشهد و سمرقند تحصیل کرد. پس از اینکه همدرس روزگار کودکیاش(بایقرا) در سال ۸۷۳ مهشیدی، به تخت نشست و فرمانروای خراسان شد، نوایی را به دربار فراخواند. نوایی هم این خواست بایقرا را پذیرفت و در سال ۸۷۶ مهشیدی، از سمرقند به هرات آمد و با اعزاز و اکرام ویژه پذیرایی شد.(ژوبل، ۱۳۷۹، ص۱۹۲) از جمله مقامها و مناصبیکه از سوی شاه، به نوایی واگذار گردید؛ میتوان به تصدی مقام مُهرداری، امارت دیوان اعلی، حکومت هرات و حکومت استرآباد اشاره کرد.
ملاقات نوایی در آوان کودکی و نوجوانی با دو شخصیت برجسته و مهم روزگارش؛ یکی مورخ و دانشمند بزرگ شرفالدین علی یزدی در یزد و دیگری شاعر نامدار امیرالکلام مولانا لطفی هروی در هرات، بیگمان تأثیر بارزی در شکلگیری شخصیت و بالندهگی استعداد او داشتهاند.
نوایی از دوران جوانی، دست ارادت و اخلاص به مولانا جامی داده بود و از محضر استاد پیوسته مستفید و مستفیض میشد و در مجالس مباحثۀ جامی شرکت میجست و از خرمن فضایل خاتمالشعرا خوشه میچید و به دستور استاد، طبعآزمایی میکرد و گاهی نیز شاگرد از پیشگاه استاد، خواهش تحریر و تصنیف اثری مینمود و استاد هم میپذیرفت. مولانا جامی آثار زیر را به خواست نوایی سروده و یا نوشته و حتا به نام او کرده است: نفحاتالانس، شواهدالنبوت، اشعهاللمعات، مثنوی یوسف و زلیخا و خردنامۀ اسکندری.(نوایی، ۱۳۷۵، ص ۴۱) نوایی در سال ۱۴۷۰ میلادی، به طریقت نقشبندیه که در آن زمان جامی، وظیفۀ ارشاد آن را به دوش داشت، پیوست. در اشعار نوایی مسائل بنیادی این طریقت، جلوۀ گسترده دارند.(پایگاه انترنیتی بلوت)
در دوران سیسال خدمتش، ۳۷۰ آبدۀ تاریخی؛ از قبیل: مسجد، مدرسه، خانقاه، آرامگاه، پل، نهر، حوض،… اعمار و ترمیم گردید. نوایی از دهسالهگی به شعرسرایی آغاز کرد و به زبانهای فارسی وترکی(ذواللسانین) شعر میسرود که در شعر فارسی «فانی» و در شعر ترکی «نوایی» تخلص میکرد. سرودههای فارسی او نزدیک به ۶۰۰۰ بیت و سرودههای ترکیاش بیش از ۶۰۰۰۰ بیت اند.(کریمی، ۱۳۹۹، ص ۵۷) از نوایی بیش از سی اثر باقیمانده، که بیشترین شان به زبان ترکی اند. از آن جمع دیوان اشعار فارسی، رسالۀ «مفردات» (در فن معما) و منشآت وی فارسی میباشند. او افزون بر سُرایندهگی و نویسندهگی؛ با موسیقی، نقاشی، معماری، خطاطی، پیکرتراشی و تذهیب نیز به گونۀ عالی آشنا بود.
نوایی دارای یک شخصیت وارسته، بلند همت، بذال، دانشدوست و دلباختۀ هنر و معرفت بود و بیشتر اوقاتش را به مطالعه، تحقیق، تألیف و تصنیف و یا مجالست و مباحثه با دانشمندان و شاعران میگذشتاند. با اینکه مرد ثروتمند بود، تا پایان زندهگی مجرد زیست و از تمام علایق دنیایی دست شست.
نوایی فطرتاً شاعری انسانگرا و آرمانی بود. در سرودههایش سجایای پسندیده؛ از قیبل: فراگیری دانش، جوانمردی، انساندوستی، راستی، قناعت، سخاوت، عزت نفس، دادگستری، نیکی و دوراندیشی بارها مورد تأکید و ترغیب قرار گرفته و برعکس، خصایل ناستوده؛ چون: نادانی، نابخردی، ظلم، حرص، طمع، خیانت، مردمآزاری و عوامفریبی نکوهش شده اند.
بررسی بحور عروضی در دیوان فارسی نوایی
به نوشتۀ دوکتور علیاصغر حکمت، دیوان فارسی نوایی، دارای دو نسخه است که یکی در موزیم هرات و دیگری در کتابخانۀ شورای ملی در تهران میباشد.(نوایی، ۱۳۷۵، ص ۹) به باور استاد همایونفرخ،کهنترین نسخۀ موجود از دیوان فارسی نوایی، همان نسخۀ شورای ملی هست؛ که به گواهی کاغذ نسخه و مادۀ تاریخیکه نوشته شده، سال نگارش آن ۹۰۱- ۹۰۶ مهشیدی(زمان زندهگانی سُراینده) میباشد.(همان، ص۲۰) برای بار نخست، دیوان فارسی نوایی، به کوشش دوکتور رکنالدین همایونفرخ، در سال ۱۳۴۲ خورشیدی، در تهران چاپ شد.
نوایی از جوانی تا پایان زندهگی، اشعار فارسی دری سروده؛ به همین علت همه سرودههایش یکدست و یکنواخت نیستند و از نگاه انسجام، سلاست، فصاحت و بلاغت یکسان نمیباشند. پژوهشگری، اشعار فارسی او را بسیار متوسط و ضعیف خوانده است.(صفا، ۱۳۸۶، ص ۳۸۵)
دیوان فارسی نوایی را پژوهشگران پهنۀ ادبیات، از ۴۵۰۰ تا ۶۰۰۰ بیت گفتهاند. این دیوان مشمول ۴۸۵ پارچه غزل، یک پارچه قصیده، یک پارچه مسدس، یک پارچه ترکیببند، ۳۳ پارچه قطعه، ۵۹ پارچه رباعی، ده نمونه مادۀ تاریخ و بیش از ۵۰۰ معماست. اکنون هر قالب به گونۀ جداگانه، از نگاه بحور عروضی و اوزان شعری، به پژوهش گرفته میشود:
غزل: بخش عمدۀ دیوان فارسی نوایی را، تنپوشۀ غزل تشکیل میدهد. غزلیات نوایی، بر بنیاد الفبا تنظیم شده، که به استثنای چهار حرف ویژۀ پارسی دری، به دیگر حروف غزل دارد. دوکتور حکمت، غزلیات نوایی را دو دسته میداند: یکی غزلهاییکه به پیروی از دیگران(حافظ، سعدی، امیرخسرو، مولانا شهابی، جامی،کمال خجندی،کاتبی، عصمت بخاری، حسن دهلوی، میر وفایی، میر سهیلی، سیفی ترک،…) سروده و دوم غزلهایی که به تعبیر خودش «اختراع» کرده و به ذوق خود ساخته است. غزلهای ابتکاری نوایی اندک اند؛ اما غزلهای استقبالیۀ او بسیار. آنهم بیشترینه غزلیات حافظ را به استقبال گرفته است.(نوایی، ۱۳۷۵، ص12)
در دیوان فارسی نوایی، مجموعاً 485 پارچه غزل وجود دارد. این غزلیات در نه بحر عروضی: رمل(193 پارچه)، مجتث(106 پارچه)، هزج(98 پارچه)، مضارع(64 پارچه)، رجز(15 پارچه)، منسرح(4 پارچه)، متقارب(2 پارچه)، خفیف(2 پارچه) و مقتضب(یک پارچه) سروده شدهاند. اکنون هر بحر عروضی با اوزان شعریاش، به گونۀ جداگانه به بحث و فحص گرفته میشود:
۱- بحر رمل: از تکرار چهار یا سه بار «فاعلاتن» ساخته شده و نزدیک به ده وزن مشهور دارد. در دیوان فارسی نوایی، 193 پارچه غزل، در این بحر سروده شده، که اکنون وزنهای متفاوت این بحر را، بررسی میکنم:
- فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن(بحر رمل مثمن مخبون محذوف):
غیر خوناب نیابنـــــد به جان و دل ما گوییا عشق به خون کرد مخمر گِل ما
(نوایی، ۱۳۷۵، ص70)
- فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن(بحر رمل مثمن محذوف):
کی به چشم آرم لباس و مسند شاهانه را من که خواهم دلق فقر و گوشۀ میخانه را
(همان، ص73)
- فاعلاتن فاعلاتن فاعلات(بحر رمل مسدس مقصور):
ای ز رویت ماه را صد گونه تاب مه مگو، باشد سخن در آفتاب
(همان، ص87)
- فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن(بحر رمل مثن مخبون اصلم):
سوی میخانه به رندان خبرم باز آید گر سوی خانۀ مه، نوسفرم باز آید
(همان، ص153)
- فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان(بحر رمل مثمن مخبون مقصور):
صبح رندان صبوحی در میخانه زدند در خرابات مُغان ساغر مستانه زدند
(همان، ص174)
- فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن(بحر رمل مثمن مشکول):
گل نوشگفتۀ من، که ز رخ بهار دارد ز دل رمیده بلبل، نه یکی، هزار دارد
(همان، ص183)
- فاعلاتن فاعلاتن فع لان(بحر رمل مسدس مخبون اصلم مسبغ):
ساقی از رنج خمارم بد حال به کفــم نه قــــدح مالامال
(همان، ص224)
همه غزلیات بحر رمل، در همین هفت وزن بالا سروده شدهاند.
۲- بحر مجتث: از تکرار «مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن» به دست میآید و پنج وزن مشهور دارد. در دیوان فارسی نوایی، 106 پارچه غزل در این بحر سروده شده، که اکنون به وزنهای گوناگون این بحر پرداخته میشود:
- مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن(بحر مجتث مثمن مخبون اصلم):
نسیم صبــح بگو آن نهال رعنا را که باغ عمر خزان از تو دیده شد ما را
(همان، ص78)
- مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن(بحر مجتث مثمن مخبون محذوف):
ز عشق هست به دل بار صد هزار مرا هنوز شــــکر بود صـد هزار بار مرا
(همان، ص80)
- مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان(بحر مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ):
تو خوب و خُلق تو خوب و تکلمت هم خوب نبوده چون تو به خوبی کسی به عالم خوب
(همان، ص86)
- مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان(بحر مجتث مثمن مخبون مقصور):
شگفت چون گل رخسار ساقی از می ناب بنای زهد من، از سیل باده گشت خراب
(همان، ص90)
- مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن(بحر مجتث مثمن مخبون):
جفا و جور توام بر دل است و لطف و عنایت به شکر آن نتوانم ادا، چه جای شکایت
(همان، ص99)
همه غزلیات بحر مجتث، در همین پنج وزن بالا سروده شدهاند.
۳- بحر هزج: بحر هزج از تکرار چهار یا سه بار «مفاعیلن» حاصل میشود و پنج وزن مشهور دارد. در دیوان فارسی نوایی، 98 پارچه غزل، در این بحر سروده شده، که اکنون وزنهای متنوع این بحر را به پویش میگیرم:
- مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن(بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف):
ای خاک سر کوی تو گشتن هوس ما بر پای سگت، بوسه زدن ملتمــس ما
(همان، ص67)
- مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن(بحر هزج مثمن سالم):
زهی بنشانده آب ابر رحمت، گرد راهت را ملایک رُفته از بال، پر خود جلوهگاهت را
(همان، ص68)
- مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن(بحر هزج مثمن اخرب):
بیروی تو شد تیره از اشک مرا شبها روشن نشود شبها، بیماه ز کوکبها
(همان، ص75)
- مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل(بحر هزج مسدس مقصور):
زهی قد و عذارت سر به سر خوب به خوبی بنـدۀ حُسن تو هر خوب
(همان، ص 91)
- مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل(بحر هزج مثمن اخرب مکفوف مقصور):
هر دل که نه صاف است، بر او فیض حرام است مرآت رخ دوست، دل آیـنهفام است
(همان، ص118)
- مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلان(بحر هزج مثمن مسبغ):
بهاران گر به گلشن طرح جام و ساغر اندازیم بیا این سقف بشکافیم و طرح نو در اندازیم
(همان، ص242)
همه غزلیات بحر هزج، در همین شش وزن بالا سروده شدهاند.
۴- بحر مضارع: از اصل «مفاعیلن فاعلاتن مفاعیلن فاعلاتن» ساخته شده و چهار وزن معروف دارد. در دیوان فارسی نوایی، 64 پارچه غزل در این بحر سروده شده که اینک وزنهای متفاوت این بحر را به واکاوی میگیرم:
- مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن(بحر مضارع مثمن اخرب):
گر اول آتش عشق، آسان نمود ما را زد یک شرر برآورد از سینه دود ما را
(همان، ص69)
- مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن(بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف):
ساقی بیار جام می لعلفام را بیخوف ساز پیکر یاقوت جام را
(همان، ص79)
- مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات(بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور):
از می، طلوع کرد چو در ساغر آفتاب عکس تو آفتاب دگر شد در آفتاب
(همان، ص88)
- مفعول فاعلاتن مفاعیلن فاعلن(بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف):
بوی شراب عشق تو بیهوشی آورد رنگش ز رنگ عقل، فراموشی آورد
(همان، ص139)
همه غزلیات بحر مضارع، در همین چهار وزن بالا، سروده شدهاند.
۵- بحر رجز: از تکرار چهار یا سه بار «مستفعلن» به دست میآید و چهار وزن مشهور دارد. در دیوان فارسی نوایی، 15 پارچه غزل در این بحر وجود دارد، که اکنون وزنهای متنوع این بحر، به بررسی گرفته میشود:
- مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن(بحر رجز مثمن سالم):
گر پرده اندازد مَهم، آن روی آتشناک را سوزم به آه آتشین، نه پردۀ افلاک را
(همان، ص69)
- مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن(بحر رجز مثمن مطوی مخبون):
ساقی مهوش ار دهد جام شراب ناب را بِه که سپهر داردم ساغر آفتاب را
(همان، ص85)
- مستفعلاتن مستفعلاتن(بحر رجز مربع مرفل):
آن گل که نوشد، می با رقیبان بینند و میرند مسکین غریبان
(همان، ص 271)
نکته: بیت بالا از نگاه آرایههای ادبی، ذوبحرین است؛ یعنی میتوانیم افزون بر بحر رجز، در بحر متقارب مثمن اثلم مقصور(فعلن فعولن فعلن فعولن) هم تقطیع کنیم.
- مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن(بحر رجز مثمن مطوی):
صبح در میکدهام، خرقه به می گشت گرو رفت چل ساله ورع، روز نو و روزی نو
(همان، ص281)
- مستفعلاتن مستفعلاتان(بحر رجز مربع مرفل مذال):
گر حُکم قتلم، فرموده دلخواه جان مژده دادم، الحمدلله
(همان، ص292)
غزلیات بحر رجز، بیشتر در سه وزن(سالم، مطوی و مطوی مخبون) سروده شدهاند.
۶- بحر منسرح: از اصل «مستفعلن مفعولات مستفعلن مفعولات» ساخته شده و دارای چهار وزن مشهور است. در دیوان فارسی نوایی، چهار پارچه غزل در این بحر سروده شده، که اینک اوزان شان را به بررسی میگیرم:
- مفتعلن فاعلات مفتعلن فع(بحر منسرح مثمن مطوی منحور): در این وزن سه پارچه غزل وجود دارد:
ای به گلستان هزار نرگس شهلا در گل گلزار عارضت به تماشا
(همان، ص67)
ای به گه جلوه قامت تو قیامت آن قد رعنا، قیامت است نه قامت
(همان، ص96)
عشق و جوانی و می، چو جلوهگر آید توبه نکو باشد ار ز دست برآید
(همان، ص156)
- مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن(بحر منسرح مثمن مطوی مکشوف):
گرچه بلای خمار، کرد فزون حُزن من مُغبچه و می و لیک، اذهب عن الحزن
(همان، ص265)
در غزل بالا، تنها در مطلع، به جای «فاعلن» رکن دوم، «فعلات» آمده است. فعلات «مخبون مطوی» رکن مفعولات است.
۷- بحر متقارب: از تکرار چهار بار «فعولن» به دست میآید و سه وزن معروف دارد. در دیوان فارسی نوایی، دو پارچه غزل در وزنهای «فعولن فعولن فعولن فعولان»(بحر متقارب مثمن مسبغ) و «فعولن فعولن فعولن فعل»(بحر متقارب مثمن محذوف) آمده است:
بود گرچه جام میِ لالهگون تلخ ولی جام هجرست از وی فزون تلخ
(همان، ص136)
به عشقت من خسته را سوختی خسی را به برق بلا سوختی
(همان، ص299)
۸- بحر خفیف: از اصل «فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن» ساخته شده و دارای پنج وزن شایع است. در دیوان فارسی نوایی، دو پارچه غزل در وزنهای «فاعلاتن مفاعلن فعلان»(بحر خفیف مسدس مخبون مقصور) و «فاعلاتن مفاعلن فعلان»(بحر خفیف مسدس مخبون اصلم مسبغ) آمده است:
میکند وقت صبح نعره سحاب که زمان صبوح را دریاب
(همان، ص85)
در بیت بالا، در رکن نخست مصراع دوم، به جای فاعلاتن، خبن آن «فعلاتن» آمده است.
در دلم آتش محبت اوست آب چشمم ز دود فرقت اوست
(همان، ص101)
۹- بحر مقتضب: از اصل «مفعولات مستفعلن مفعولات مستفعلن» ساخته شده و دارای دو وزن مشهور است. در دیوان فارسی نوایی، تنها یک غزل در وزن «فاعلات مفعولن فاعلات مفعولن»(بحر مقتضب مثمن مطوی مقطوع) آمده است:
پیر دیرت ای صوفی، گر بَرد به مهمانی ساغر از کفش بستان، آنقدر که بتوانی
(همان، ص295)
پس از غزلیات، یکپارچه مسدس در دیوان فارسی نوایی وجود دارد. نوایی غزل مولانا جامی را ظاهراً به حکم حسین بایقرا و یا به خواهش مولانا جامی، تسدیس کرده است. این مسدس در بحر رمل مثمن محذوف، سروده شده است:
گر دمی در خاک کوی دوست، ماوا کاشکی سودمی رخسار خود بر خاک آن پا کاشکی
آمدی بیرون ز کوی آن ســــرو بالا کاشکی بُرقع افکــــــندی ز روی عــالمآرا کاشکی
دیدمی دیدار آن دلــــدار رعنــــا کاشکی
دیده روشن کردمی زآن روی زیبا کاشکی…
(همان، ص317)
پس از مسدس، یکپارچه ترکیببند در هفت بند، در دیوان نوایی آمده است. این ترکیببند سوگسرود مشهوریست که نوایی، در وفات دوست و استاد خود «جامی» سروده و وزن آن بحر رمل مثمن مخبون مقصور(فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان) است:
هردم از انجمن دهر، جفایی دگر است هر یک از انجم او، داغ بلایی دگر است
(همان، ص319)
قطعه: در دیوان فارسی نوایی 33 پارچه قطعۀ کوتاه وجود دارند که غالباً از دو تا چهار بیت اند. مطالب شان گوناگون و بیشتر در ستایش خصایل اخلاقی سروده شدهاند. این قطعهها در پنج بحر: مجتث(3 نمونه)، رمل(13 نمونه)، هزج(11 نمونه)، خفیف(5 نمونه) و متقارب(یک نمونه) اند. نمونهها:
بحر مجتث مثمن مخبون اصلم(مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن):
به نزد عقل ز حیوان کم است انسانی که نبـــــــودش اثر از دلــــپذیری آواز
در اشتران عرب بین چه نوع پاکوبان به وجد و حال روند از حُدی اهل حجاز
(همان، ص326)
بحر رمل مسدس مخبون مقصور اصلم(فاعلاتن فعلاتن فعلان یا فعلن):
هست عاشق به نمودار چو خاک لیک معشوق بود چون آتش
این هم افــــتاده بود هم پامــــال آن هم افروخته و هم سرکش
(همان، ص323)
بحر هزج مسدس مقصور(مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل):
تتبـــــع کردن فانی در اشعــــــار نه از دعوی و نه از خودنماییست
چو ارباب سخن، صاحبدلان اند مرادش از در دلها گـــداییست
(همان، ص326)
بحر خفیف مسدس اصلم(فاعلاتن مفاعلن فعلن):
صحبت شــــاه را چو آتش دان که بر افـــروزدت حرارت او
لیکن از وی به یک شرر سوزی در تو گـر اوفــتد شرارت او
(همان، ص326)
بحر متقارب مثمن سالم(فعولن فعولن فعولن فعولن):
مرا جام می در فــــــراق رفیقان بود همدم صــــافی و غم زدایی
کنم گاه بر یاد شان هایو هویی کشم گاه از هجر شان هایهایی
بلای چنین را به می میکنم دفــع مرا بودی ار می نبـــــودی بلایی
(همان، ص325)
رباعی: دیوان فارسی نوایی مشمول 59 پارچه رباعیست و بیشتر متضمن معانی صوفیانه و عارفانه میباشند. این رباعیات همه در شجرۀ اخرب بحر هزج مثمن سروده شدهاند. نمونهها:
بحر هزج مثمن اخرب مقبوض ابتر(مفعول مفاعلن مفاعیلن فع):
شب تا به سحر همیکنم زاریها در شدت تنهایی و بیمــــاریها
از هجر فکنـــــدیم به دشواریها ای یار کجا شد آن همه یاریها
(همان، ص329)
بحر هزج مثمن اخرب مکفوف اهتم(مفعول مفاعیل مفاعیل فعول):
در غربتم افتــــاده زهجران حبیب از شدت ضـعف گشته با مرگ قریب
یاری که نه آرد سر خســته طبیب زاری نه که جوید کفن از بهر غریب
(همان، ص330)
بحر هزج مثمن اخرب مقبوض مکفوف اهتم(مفعول مفاعلن مفاعیل فعلان یا فعول):
دیدند یکــی قلـــندر فقـــر اندیش از منزل و خانمانش دوری شده کیش
گفتــند که پیوسته کجایی درویش گفـــتا که درون خرقۀ کهــنۀ خویش
(همان، ص333)
قصیده: از نوایی تنها یک پارچه قصیدۀ فارسی باقی مانده که آن را به استقبال قصیدۀ «بحرالابرار» امیرخسرو بلخی و به اقتفای قصیدۀ «لجهالاسرار» مولانا جامی سروده است. این قصیده در ۷۲ بیت و در بحر رمل مثمن مقصور(فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات) سروده شده است. نام قصیده «تحفهالافکار» است و مطلعش هم این بیت:
آتشین لعلی که تاج خسروان را زیور است اخگری بهر خیال خام پختن در سر است
(همان، ص ۵۹)
یک بخش دیوان فارسی نوایی، مختص به مادۀ تاریخ است. در این بخش ده پارچه مادۀ تاریخ، در قالب قطعه و غالباً از دو تا پنج بیت اند. این مادۀ تاریخها در پنج بحر: رمل(سه نمونه)، هزج(سه نمونه)، متقارب(دو نمونه)، خفیف(یک نمونه) و مضارع(یک نمونه) سروده شدهاند.
در پایان دیوان فارسی نوایی، بخش معماست. نوایی بیش از پنجصد معما دارد، که بیشترینه به گونۀ تکبیت اند و در بحرهای متداول دانش عروض؛ مثل: رمل، هزج، مجتث، مضارع و متقارب سروده شدهاند. معما در دوران نوایی، نوعی تفنن ادبی بود و رواج کامل داشت. نوایی در فن معماگویی، علاقۀ بسیار داشت و در این فن، استاد بود!
نتیجهگیری
نواییکه سالیان دراز سمت مشاوریت و صدارت حسین بایقرا، واپسین شاهِ مقتدر تیموری، را داشت؛ توجه و عنایت این فرزانهمرد، در پیشرفت ادب و هنر، در سدۀ نهم مهشیدی، بیش از هر عامل دیگر، موثر بوده و آنچه از آثار برجستۀ هنر و ادب در آن روزگار به چشم میخورد؛ بیشتر شان در اثر تشویق و خواهش این انسان اندیشمند پدید آمده است. نوایی سی سال تمام در راه اعتلای فرهنگ و ادب سرزمینش قلم و قدم زد، در آبادانی و شگوفایی خراسان بزرگ همیشه کوشا بود و ۳۷۰ آبدۀ تاریخی را از خود به یادگار گذاشت. بیگمان او را میتوان یکی از پرکارترین دانشمندان و سخنوران پهنۀ گیتی به شمار آورد!
نوایی برجستهترین و بزرگترین پشتیبان فرهنگ در روزگار تیموریان بود و به همین سبب، گروهی بزرگی از دانشمندان، هنرمندان، عارفان، شاعران و نویسندهگان به گِرد او جمع آمده بودند؛ که میتوان از: جامی، واعظ کاشفی، کمالالدین بهزاد، میرخواند، خواند میر، هاتفی هروی،… یاد کرد؛ یعنی تعلقات سیاسی و اداری نوایی، هرگز مانع خلوص نیت و همکاری و پشتیبانی از فرهنگیان نگردید!
همچنان آثار او به دو زبان(ترکی و فارسی)، نشاندهندۀ آن است که نوایی در حصار قوم و تبار نبود؛ دانشمندانه میاندیشید و آگاهانه مینوشت. او پایهگذار شعر ترکی بود؛ اما سرودههای فارسیاش نیز نغز و دلکش اند.
اندیشمندان گسترۀ ادبیات، دیوان فارسی نوایی را از ۴۵۰۰ تا ۶۰۰۰ بیت گفتهاند. این دیوان مشمول ۴۸۵ پارچه غزل، یک پارچه قصیده، یک پارچه مسدس، یک پارچه ترکیببند، ۳۳ پارچه قطعه، ۵۹ پارچه رباعی، ۱۰ نمونه مادۀ تاریخ و بیش از ۵۰۰ معماست. دیوان فارسی نوایی مجموعاً در نه بحر عروضی سروده شده که چهار بحر آن متفقالارکان(رمل، هزج، رجز و متقارب) و پنج بحر آن مختلفالارکان(مجتث، مضارع، منسرح، خفیف و مقتضب) اند. بیشترین سرودههای این سُراینده، در بحرهای رمل، مجتث و هزج استند؛ در حالیکه نمونههای اشعارش در بحرهای خفیف، متقارب و مقتضب اندک و انگشتشمار میباشند. نوایی در دانش عروض و اوزان شعری، سخت مسلط بوده؛ که خوانندۀ آگاه، هیچگاه در دیوان فارسی وی، گواهِ پرش وزنی و کاستیهای عروضی نمیباشد.
رویکردها
۱- خانلری، زهرا.(۱۳۶۶). فرهنگ ادبیات فارسی. تهران: توس، چاپ سوم.
۲- ژوبل، محمدحیدر.(۱۳۷۹). تاریخ ادبیات افغانستان. پشاور: میوند، چاپ دوم.
۳- سلطانی طارمی، سعید.(۱۳۹۰). عروض به زبان امروز. تهران: نی، چاپ نخست.
۴- شمیسا، سیروس.(۱۳۷۵). فرهنگ عروضی. تهران: فردوس، چاپ سوم.
۵- صفا، ذبیحالله.(۱۳۸۶). تاریخ ادبیات در ایران(جلد چهارم). تهران: فردوس، چاپ دوازدهم.
۶- کریمی، محمدفهیم.(۱۳۹۹). گنج دری. کابل: چاپ هشتم.
۷- ماهیار، عباس.(۱۳۸۲). عروض فارسی. تهران: قطره، چاپ ششم.
۸- نوایی، علیشیر.(۱۳۷۵). دیوان امیر نظامالدین علیشیر نوایی «فانی». به اهتمام رکنالدین همایونفرخ. تهران: اساطیر، چاپ نخست.
۹- واحدی جوزجانی، محمدیعقوب.(۱۳۴۶). امیر علیشیر نوایی «فانی». کابل: انجمن تاریخ، چاپ نخست.
۱۰- پایگاه انترنیتی بلوت