Search
Close this search box.
تفاوت‌های زبانی زنان و مردان

چکیده

همه میدانند که زن و مرد، از جهت‌هایی، با هم متفاوت اند. این تفاوت‌ها میتوانند در خصوص ویژه‌گی زیست‌شناسی و ساختمان بدن باشند و یا از بُعدهای دیگر؛ مثل نحوۀ استفاده از پوشاک، آرایش، رفتار اجتماعی، طرز راه رفتن، خندیدن،… اما تمایز بین زن و مرد، به این ویژه‌گی‌ها محدود نمی‌شود و تفاوتی‌که کمتر به نظر میرسد؛ ولی با اهمیت است، تفاوت در رفتار زبانی است.

از پژوهش‌های زبان‌شناسی، چنین بر می‌آید که در بسیاری از جوامع، گفتار زنان و مردان متفاوت است. در برخی موارد، این تفاوت‌ها کاملاً فشرده و جزیی‌ست و معمولاً کسی متوجه آن‌ها نمی‌شود و احتمالاً آن‌ها را؛ نظیر اشارات و حرکات مختلف صورت، سرسری میگیرند.

در حقیقت، زبان بیانگر هویت ماست؛ زمانی لب به سخن میگشاییم، یکی از مختصه‌هایی که آشکار میشود، مرد یا زن بودن ماست. زنان و مردان با توجه به انتظارات جامعه، نقش و کار‌کرد متفاوتی در حوزه‌های خاص دارند. این امر که باعث بروز تفاوت در رفتار اجتماعی آن‌ها میشود، بر روی رفتار زبانی شان نیز تأثیرگذار است.

یکی از موضوعات مورد توجه در حوزۀ میان رشته‌یی زبان‌شناسی اجتماعی(جامعه‌شناسی زبان)، «زبان و جنسیت» یا به تعبیر ویژه‌تر «زبان‌شناسی جنسیت Gender Linguistics» است.

کلید واژه‌گان: چیستی زبان، تفاوت‌های دستوری و گفتمانی، دیدگاه‌های فمینیستی زبان

مقدمه

بسیاری از نظریه‌پردازان قلمرو زبان و جنسیت، زبان را صرفاً بازتابی از جنسیت میدانند و میان زبان نویسنده‌گان زن و مرد، در حوزه‌های دستوری، از دیدگاه واحدهای زبانی، اعم از واژه، گروه و جمله تفاوت‌هایی قایل میشوند. از دیدگاه این گروه، زن و مرد نه‌تنها از لحاظ ویژه‌گی‌های جسمانی، فزیولوژیکی، طرز رفتار و حرکات با هم تفاوت دارند؛ بل رفتار زبانی آن‌ها نیز از نگاه‌هایی، از یک‌دیگر متفاوت است. از همین‌رو، اگر چه عده‌یی نفوذ فرهنگ مردسالارانه را سبب عمده پیدایش نوعی زبان مردانه در ادبیات میدانند و برای درهم شکستن سلطه آن، به زبان و ادبیات زنانه روی آورده اند؛ اما تفاوت‌های کلامی زن و مرد را میتوان بیش از هر چیز، برخاسته از موقعیت اجتماعی و نقش آن‌ها در جامعه دانست. بررسی تاثیر جنسیت در زبان، دلالت بر آن دارد که مردان در گریز از هنجارهای زبانی، جسورتر و زنان نسبت به آن پابندتر اند. هم‌چنین مردان قواعد دستوری زبان را بیشتر از زنان نقض میکنند و زنان به زبان دستورمند، مقیدتر اند. گریز مردان از قواعد دستوری و مقیدبودن زنان به آن، اگرچه حکایت از آن دارد که ذهن زنان، نظام‌پذیرتر از مردان است؛ اما همین امر جسارت زنان در خلاقیت و نوآوری ادبی را کاهش میدهد. فراوانی کاربرد واژه‌گان تند و خشونت‌آمیز در آثار مردان نسبت به زنان، علاوه بر نشان از خصوصیات فزیولوژیکی مردان، میتواند ناشی از نقش سیاسی- اجتماعی آنان نیز باشد. کثرت کاربرد جمله‌های پرسشی ایجابی در مردان و پرسش‌های بلاغی در زنان، میتواند موید این امر باشد که ابهام، پیچیده‌گی و رازواره‌گی دنیای زنان، بیش از مردان است و فراوانی کاربرد جمله‌های تاکیدی در آثار زنان، میتواند بیانگر نادیده انگاشتن آن‌ها در مناسبات اجتماعی و ضرورت اظهار حضور، در تعاملات اجتماعی باشد.

 

 

پیشینۀ پژوهش

بیشتر چنین پنداشته میشود که پیشینۀ پژوهش، پیرامون تفاوت‌های زبانی زنان و مردان، از دهۀ 1970 میلادی عقب‌تر نمی‌رود؛ با این‌همه «گری»(1998) بیان میکند که حتا در دورۀ «تودور»(این خاندان از سال 1485 تا 1603 میلادی، زمام امور را در انگلستان در دست داشتند.) هم بحث و گفت‌وگو و اظهار نظردر خصوص زبان مناسب برای زنان، وجود داشته است. وی به عنوان نمونه به اثری مربوط به سال 1523 میلادی اشاره میکند که زیر نام «در تعلیم زن مسیحی» در بارۀ زبان مناسب برای زنان، مطالبی را بیان کرده است.

برخی دیگر از پژوهشگران باور دارند که رد پای نخستین پژوهش‌های انجام شده در این موضوع را، میتوان در گزارش‌های زبان‌پژوهانی یافت که در سدۀ هفدهم، به بررسی زبان‌های بومی سرزمین‌های مختلف میپرداختند. زمانی اروپاییان برای نخستین بار، به مجمع‌الجزایر آنتیل کوچک(جزایر هند غربی) قدم گذاردند و با بومیان کاراییبی ساکن آن­جا، تماس برقرار کردند؛ متوجه شدند که زنان و مردان، به دو زبان متفاوت تکلم مینمایند. این امر کشف شگفت‌انگیزی بود که ظاهراً نظیرش را در هیچ نقطه‌یی از جهان نیافته بودند. در هیچ جای دیگر تفکیک جنسی، به این میزان، فاحش نبود که مردم را بر آن دارد تا اظهار کنند: زبان‌های متمایز زن و مرد واقعاً وجود دارد! در گزارشی مربوط به آن دوره، چنین آمده است:

          «مردان الفاظ بسیار زیادی مختص به خود دارند که زنان آن‌ها را میفهمند؛ ولی هرگز آن‌ها را به زبان نمی‌آورند. از طرفی، زنان الفاظ و عباراتی خاص خود را دارند که مردان هرگز آن الفاظ را به کار نمی‌برند؛ چون در غیر این صورت مورد تمسخر قرار میگیرند. به این ترتیب، اتفاقاً از محاورات شان چنین بر می‌آید که گویی زنان، دارای زبانی جدا از مردان هستند.»(معینیان، 1395، ص 5)

نخستین پژوهش‌های جدی دانشگاهی، در پیوند بین زبان و جنسیت، در 1922میلادی، به وسیلۀ «اُتو جسپرسن» انجام شد. او در یک فصل از کتابش، تفاوت‌های جنسیتی در زبان را بررسی نمود. وی نشان میدهد زبان زنان مؤدبانه‌تر و خالص‌تر است، گنجینۀ لغات زنان کمتر است و آنان در استفاده از لغات، خلاقیت کمتری نشان میدهند!

پژوهش­های حوزۀ زبان‌شناسی جنسیت، از اوایل دهۀ هفتاد میلادی آغاز گشت. این نوع پژوهش­ها در آغاز بیشتر معطوف به بررسی تأثیر متغیر جنسیت در رفتار کلامی افراد در سطح آوایی و نیز شیوۀ تعامل بود. ساپیر، لیکاف، برند، براگین، ترادگیل، بارون، آرلیس، درالیک، تانن، میلز، گوردن، وارداف،… از جمله افرادی هستند که در بارۀ زبان‌شناسی جنسیت، پژوهش­هایی انجام داده­اند.

در پهنۀ زبان پارسی دری، تا اکنون کتاب‌های «درآمدی بر جامعه‌شناسی زبان» از یحیی مدرسی و «فرادستی و فرودستی در زبان» از مریم پاک‌نهاد جبروتی و مقاله‌هایی از محمد قنبری، مجید دهقانی‌زاده، نگار داوری اردکانی، نرمینه معینیان، لیلا موری، آزاده نعمتی، ساحل فرش‌باف،… چاپ شده اند.

تفاوت‌های زبان بین مردان و زنان

زنان و مردان، به گونۀ همه‌گانی از نگاه‌های زیست‌شناسی، اناتومی و ساختمان بدن، نحوۀ استفاده از پوشاک و آرایش، حرکات و رفتارهای اجتماعی(راه رفتن، خندیدن،…) و زبان تفاوت‌هایی دارند.

از پژوهش‌های زبان‌شناختی چنین برمی‌آیدکه در بسیاری از جوامع، گفتار زنان و مردان متفاوت است. در برخی موارد این تفاوت‌ها کاملاً مختصر و جزیی‌ست و معمولاً کسی متوجه آن­ها نمی‌شود و احتمالاً آن­ها را نظیر اشارات و حرکات مختلف صورت، سرسری میگیرند. گاهی اوقات تمایزهای بین دو جنس زن و مرد در فرهنگ واژگان نیز نمودار میشود. در برخی زبان‌ها این تفاوت در واژگان صرفاً مسأله کثرت نسبی استفاده نیست؛ بل واژه‌های جفتی هستند که معانی یکسانی دارند؛ اما یک واژه، ویژۀ مذکر و واژۀ دیگر ویژۀ مؤنث است؛ برای مثال در بین جزیره‌نشینان «کاریب» در منطقۀ «وست ایندیز»، زنان از واژۀ «کویو» برای باران استفاده میکنند و مردان واژۀ «کونوبو» را به همان معنا به کار میبرند.

در برخی از زبان‌ها، این اختلاف به حدی زیاد است­که زنان و مردان عملاً از واژه‌های متفاوت، تلفظ‌های متفاوت و یا صورت‌های دستوری متفاوتی استفاده میکنند. این مسأله در زبان جاپانی که در آن واژه‌های متفاوتی برای کاربرد زنان و مردان وجود دارد، دیده میشود:

ویژۀ زنانویژۀ مردانمعنا
AnakaHaraمعده
TaberuKuvخوردن
WatashiBoku, Oreپیر
OkasanOhukuroمادر
OishiiUmaiخوش‌مزه

به ندرت، به مواردی نیز برمیخوریم که زنان و مردان دو زبان کاملاً متفاوت دارند؛ مانند زبان چینی «نوشو» که تا چندی پیش زنده بود و تنها زنان با آن صحبت میکردند. بر بنیاد گزارشی، آخرین زن چینی که به زبان نوشو صحبت میکرد(تنها زبان جهان که انحصاراً توسط زنان مورد استفاده قرار میگرفت!) درگذشت و با مرگ زن، زبان نوشو که یک رمز نوشتاری به قدمت سدها سال بود، برای همیشه ناپدید گردید. به گزارش شبکۀ تلویزیونی کانال 3 فرانسه، «یانگ یوانییی» تنها زنی که هنوز به زبان نوشو صحبت میکرد، در 98 ساله‌گی، در ناحیۀ «جیانیونگ» در استان «هونان» درگذشت. به گفته نزدیکانش، او قادر به خواندن و نوشتن به زبان چینی نبود. مرگ او به مفهوم خاموش شدن شعلۀ نوشو، یک زبان رمز نوشتاری‌ست که از سده‌ها قبل توسط زنان، در برخی از مناطق دور افتادۀ مرکز و جنوب کشور چین، مورد استفاده قرار میگرفت. دست­‌نوشته‌ها به زبان نوشو بی‌اندازه اندک هستند؛ زیرا این نوشته‌ها به گونۀ سنتی، همراه مرده‌گان، سوزانده یا دفن میشدند.(معینیان، 1395، صص 2-3)

اکنون تفاوت‌های زبان بین زنان و مردان را، از دو نگاه، به پویش میگیرم:

الف) تفاوت‌های دستوری:  

زبان‌شناسان با بررسی زبان‌های گوناگون، دریافتند که زنان به گونۀ متفاوت از مردان، زبان را به کار میبرند. اینک درک و دریافت‌هایم را، شماره‌وار مینویسم:

  • از نگاه آواشناسی، تفاوت زبانی بین زن و مرد، در تارآواها و زیر و بم بودن آوازهاست. ادای واژه‌گان در آواهای زبرزنجیری(فشار و آهنگ)، توسط زنان بیشتر آهنگین و کشیده صورت میگیرد.
  • زنان در گفت‌وگوهای خودمانی، از اصوات «خلاءپرکن»؛ چون: اِم، هه، ای،… بیشتر استفاده میکنند.
  • زنان ترجیح میدهند که واژه‌گانی را به کار ببرند که کهنه‌تر، خالص‌تر و مودبانه‌تر باشند و به گویش معیار هم نزدیک‌تر؛ یعنی زنان به زبان دستورمند مقیدتر اند؛ اما مردان هنجارهای دستوری را نقض میکنند. هم‌چنان زنان از واژه‌گانی‌که در آن‌ها نوعی همدردی و احساس وجود دارد، بیشتر کار میگیرند. دلایل مودب‌تر بودن زبان زنان را، سه نکته میدانند:
  • موقعیت پایین اجتماعی زنان
  • انتظارات جامعه از ایشان
  • حفظ حیثیت(نعمتی، بی‌تا، ص 82)
  • زنان در هنگام ادای سخن، به واژه‌گان، نیرو و فشار بیشتر وارد میکنند تا اهمیت گفتۀ خود را، به شنونده، بهتر منتقل کنند.
  • زنان بیشتر از وابسته‌های وصفی و قیدهای تأکید کار میگیرند. هم‌چنان برای تأکید گفتار خود، از قیدهای سوگند استفاده میکنند.
  • زنان نسبت به مردان، تعداد واژه‌گان مربوط به رنگ را، بیشتر میدانند.
  • برخی از واژه‌گان، از نگاه دانش واژه‌شناسی، «تخصیص‌معنایی» شده؛ مانند: «همشیره» که ویژۀ «خواهر» گشته و «همسر» هم مختص به «خانم» به کار میرود.
  • زبان گفتاری و محاوره‌یی پارسی دری، گاهی چنان جنسیت‌زده است که اگر به یک مرد، دشنام بدهند، به قوم و خویش مونثش(خواهر، مادر، مادربزرگ،…) فحش جنسی میدهند. هم‌چنان این جنسیت‌زده‌گی زبان، مشمول صفت‌های تحقیرآمیز برای همسر هم میشود که یک مرد، همسرش را با صفات: ضعیفه، عاجزه، عجوزه، ناقص‌العقل، عیال، کوچ،… یاد میکند.
  • تأثیرپذیری زبان‌ها از جنسیت یکسان نیست. در زبان‌های فارسی و فنلندی، هیچ‌گونه تفکیک جنسیتی در ساختار زبان وجود ندارد. در زبان‌های انگلیسی و تایلندی، تفکیک جنسیت در ضمیر و اسم اند؛ اما در عربی در فعل، ضمیر و صفت. در فرانسوی اسامی بر اساس مونث و مذکر بخش‌بندی میشوند و هم‌چنین لازم است حرف تعریف، صفت و ضمیری که برای اسم به کار میرود، در جنسیت با اسم مطابقت داشته باشد. نکتۀ دیگر این‌که در زبان‌های جنسیتی، هماهنگی کاملی در مورد این‌که چه معنایی مذکر باشد و چه معنایی مونث، وجود ندارد؛ مثلاً در زبان فرانسوی، کلمۀlune (ماه) مونث است در حالی‌که در آلمانی کلمۀmond (ماه) مذکر است. در زبان عربی نیز قمر(ماه) مذکر است.(دهقانی‌زاده، 1388، ص2)
  • مردان جمله‌های پرسشی و زنان جمله‌های تأکیدی را بیشتر به کار میگیرند.
  • در کُل زنان و مردان در جامعه، نقش‌های گوناگونی را به دوش دارند و طبیعتاً هنگام حضور در نقش‌های مختلف، واژه‌گانی را به کار میبرند که در آن حیطه وجود دارد. فرض کنید بخواهیم واژه‌گان مرتبط با جنگ را، از مردان و زنان بپرسیم؛ بی‌گمان مردان در این زمینه، آگاهی بیشتری را به ما ارائه خواهند کرد؛ چون در آن نقش‌ها، به گونۀ فعال‌تر حضور دارند. برعکس، زنان در محیط خانه یا در بخش پرورش فرزندان مسلط‌تر اند؛ واژه‌گانی که آنان برای کودکان خود به کار میبرند، بسیار بیشتر از مردان است.

ب) تفاوت گفتمانی:

زنان و مردان در گفتمان، همواره از زبان، به گونه‌های گوناگون بهره میگیرند و همین تفاوت‌ها در بهره‌گیری متفاوت، زبان آن‌ها را از یک‌دیگر متمایز میسازد. مهمترین ویژه‌گی‌های گفتمان مردان، قرار زیر اند:

  • حس برتری‌جویی و آغازکنندۀ گفتمان
  • اثبات استقلال فکری و ظاهر شدن در نقش انسان داناتر
  • آگاهی‌دهنده(معلومات، تجربه، خاطره،…)
  • امکان مشاجره‌های لفظی و برخوردهای فزیکی
  • موضوع گفتمان مردان مربوط به کار، سیاست، قانون، مالیات، ورزش،… است؛ اما زنان بیشتر راجع به مشکلات اجتماعی و احساسات شان سخن میزنند.
  • گفتمان مردان روی قدرت، رقابت و انتقاد(القاب زشت، تهدید،…) استوار است؛ اما از زنان مبتنی بر برابری، دوستی و مشوره است.
  • زنان در هنگام صحبت، حقوق دیگران؛ مثل رعایت نوبت صحبت، اجازۀ صحبت دادن به دیگران و قبول محتوای گفتاری دیگران را رعایت میکنند. مضمون صحبت‌های آنان، سرشار از همکاری و کمک است. آن‌ها با تبادل اطلاعات و اسرار، میتوانند روابط نزدیک خود را با دیگران حفظ کنند. روابط بین زنان، بر اساس رییس و مرئوس نیست؛ چون پذیرفتن نقش ریاست، باعث میشود تا روابط برابری بین آن‌ها مختل شود. زنان یاد میگیرند که چه‌گونه بدون آن‌که نقش ریاست داشته باشند، ازعُهدۀ ادارۀ کارها برآیند.
  • زنان به هنگام منازعات عادی، خواست‌ها و اعتراضات خود را، از سوی جمع مطرح میکنند و به آن‌ها جنبۀ شخصی و فردی نمی‌دهند.
  • مردان به خود اجازه میدهند تا صحبت زن‌ها را قطع کنند؛ ولی زنان کمتر این کار را میکنند. تعداد پرسش‌های زنان، در صحبت، نسبت به مردان بیشتر است. از نظر زنان پرسیدن سؤال، جنبۀ تشویق به ادامۀ مکالمه دارد و مردان با پرسیدن، قصد پاسخ‌یابی را دارند.
  • در میان مردان، هنگام صحبت کردن چالش و بحث فراوانی وجود دارد. مردان از مکانیزم بهتری برای کنترول صحبت برای به بیراهه نرفتن بهره‌مند اند. آن‌ها قادر به توسعۀ مباحث، اختتام آن‌ها، پیش کشیدن مبحث جدید و نتیجه‌گیری هستند. مردان نظرات خود را روشن بیان میکنند، در حالی‌که زن‌ها کُلی‌تر و پوشیده‌تر حرف میزنند.

یادآوری: «وود» برای زنان، هفت ویژه‌گی ارتباط کلامی، شناسایی کرد: برابری، حمایت و پشتیبانی، حفظ ارتباط، حاضرجوابی، نگران‌شونده، سبک ملموس و محتاط. وی پنج ویژه‌گی را برای گفت‌وگوی مردان بیان میکند: محتواگرا، برتری‌جو، قدرتمند و صریح، فردگرا و انتزاعی و عدم پاسخ‌گویی.(وبلاگ ارتباط بین‌فرهنگی)

عوامل تفاوت‌ها

عوامل زیر، در بروز تفاوت‌های زبانی زن و مرد، موثر و مهم اند:

  • تفاوت‌های فزیولوژیکی: زیر و بم آواز، زبان‌آموزی، حافظه،…
  • مسائل اجتماعی: تبعیض، پرورش و تربیت،…
  • مسائل فرهنگی: رسم و رواج‌ها، آداب معاشرت، تابوها،…
  • مسائل اقتصادی: سلطه و قدرت
  • هنجارهای دینی و مذهبی
  • نفوذ سیاسی و اشغال
  • تفاوت‌های فزیکی و جسمانی

دیدگاه‌های فمینیستی در بارۀ زبان

نخستین پژوهش‌های دانشگاهی، در بارۀ پیوند میان زبان و جنسیت، در 1922میلادی به وسیلۀ «اُتو جسپرسن» انجام شد. یک فصل از کتاب او، تفاوت‌های جنسیتی در زبان را مورد بررسی قرار میدهد. وی نشان میدهد زبان زنان مؤدبانه‌تر و خالص‌تر است، گنجینۀ لغات زنان کمتر است و آنان در استفاده از لغات، خلاقیت کمتری نشان میدهند! مطالعات «جسپرسن» از سوی فمینیست‌ها Feminists مورد انتقاد قرار گرفت. آن‌ها چنین رویکردی را، جنسیت‌زده و گزارشی علمی از فرودستی مفروض زنان میدانستند. تحقیقات فمینیستی در این خصوص در موج دوم فمینیسم، از دهۀ هفتاد سدۀ بیستم میلادی آغاز شد.  بیشتر فمینیست‌ها، تفاوت‌های جنسیتی در زبان را، هم تفاوت در ناحیۀ استعمال زبان و هم تفاوت در ناحیۀ بازتاب در زبان را میپذیرند؛ اما چه‌گونه‌گی گزارش آنان، از تفاوت‌ها با دیگر زبان‌شناسان، متفاوت است. تحقیقات فمینیستی، در بحث تفاوت‌های جنسیتی در زبان را، در سه دیدگاه(دیدگاه نقصان، دیدگاه سلطه و دیدگاه تفاوت) میتوان فشرده کرد:

  • دیدگاه نقصان

نمایندۀ اصلی این دیدگاه «رابین لکوف» است. وی در کتاب «زبان و جایگاه زنان»، تفاوت زبانی بین زن و مرد را، شاهدی برای موقعیت فرودست زنان میداند. وی با برشمردن برخی تفاوت‌ها، این‌گونه نتیجه میگیرد که صحبت زنان منحصر به موضوعاتی سطحی، غیرجدی، مرتبط با علاقۀ شخصی خودشان و بیان یک عکس‌العمل عاطفی و شخصی در مورد موضوعی مشخص است. سبک صحبت زنان، به گونه‌یی‌ست که به مخاطب، این مطلب را القا میکند که وی در مورد گفته‌های خود نامطمین، مردد و فاقد اعتماد به نفس است. در نظر «لکوف»، این تفاوت‌های زبانی، نشان‌دهندۀ نقص طبیعی زنان نیست؛ بل ریشه در نحوۀ تربیت جامعه دارد. وی برای رفع فرودستی زنان در زبان، پیشنهاد میدهد که زنان مسوولیت و قدرت را با استفاده از استراتیژی‌های زبانی مردانه یا با زبانی خنثا، مسوولیت و قدرت به دست آورند و دیگر این‌که زبان‌شناسان، تفاوت‌های زبانی را مشخص نموده و آسیب‌هایی را که‌ این تفاوت‌ها وارد مینمایند، ارزیابی کرده و بخش‌های قابل تغییر را جدا سازند.

تفاوت‌های زبانی در نظر «لکوف»، نشانۀ بیماری‌ست و نه علت آن. به عقیدۀ او و همفکرانش، اصلاح زبانی از اساس بی‌فایده است و تا زمانی‌که جامعه جنسیت‌زده است، معانی جنسیت‌زده، دوباره ظاهر خواهند شد!

  • دیدگاه سلطه

«دیل اسپندر» فمینیست رادیکال، در کتاب «زبان مرد‌ساخته» در سال 1980میلادی، نقدهایی را بر «لکوف» وارد نمود. وی با ارائه فهرستی، نشان داد با تفاوت‌های زبانی زنان و مردان مخالف است؛ زیرا در این تحقیقات پیش‌فرض‌های جنسیتی، چشم پژوهشگر را بر واقعیت بسته است. به نظر او در این تحقیقات، زبان به عنوان یک نظام انتزاعی بدون ارجاع به زمینۀ آن، مورد توجه قرار گرفته است. در نظر «اسپندر»، مردان در موقعیتی از قدرت، سلطه و کنترول قرار داشته‌اند که توانسته‌اند جهان را از زاویۀ دید خودشان نام‌گذاری کنند و زبانی را بسازند که برای اهداف خودشان مناسب است.

رفتار زبانی، بازتاب‌دهندۀ سلطۀ مرد است. مردان تمام قدرتی را که دارند به کار میبرند تا بر یک‌دیگر و البته بر زنان تسلط پیدا کنند. مردان همواره تلاش میکنند که اوضاع را در کنترول خود داشته باشند، موضوعات را مشخص کنند، حرف دیگران را قطع ­کنند،… در نتیجه از آن‌جا که زنان نسبت به مردان، فاقد قدرت هستند؛‌ صورت‌های زبانی معتبرتری را به کار میبرند، تا از خودشان، در برابر جنس قدرت­مندتر حمایت کنند.

در تمام مواردی که تاکنون بررسی گردیده، ثابت شده است که با در نظر گرفتن عواملی؛ نظیر طبقۀ اجتماعی، گروه نژادی و سنی، زنان پیوسته صورت‌هایی را به کار میبرند که بیش از صورت‌های مورد استفاده مردان، به صورت‌های زبان‌گونۀ معیار، نزدیکی دارند.

یکی از نمودهای نابرابری قدرت بین زن و مرد در زبان، در نظر گرفتن جنس مرد به عنوان هنجار است. مرد به عنوان هنجار(معیار) نوع بشر، در نظرگرفته شده است و این نگرش به طرق مختلف، در زبان بیان شده است.

اسپندر میگوید زنان مجبور بوده‌اند تا با زبانی‌که ساختۀ آنان نبوده است، عقاید و احساسات خود را بیان نمایند، این‌ چنین زبانی محدودیت‌هایی را برای تجربه و ادراک زنان قرار داده است. اسپندر بر تغییر قواعد معنایی مردساخته تأکید میکند و به زنان پیشنهاد میدهد در گروه‌های آگاهی‌افزایی شرکت جویند و برای تجربیات خود، نام‌های ایجابی جدیدی قرار دهند. اسپندر و همفکران او، با تأثیر از نظریۀ جبرگرایی زبانی ساپیر- ورف، به‌کارگیری کلمات جنسیتی را سبب تقویت جنسیت‌زدگی در جامعه میدانند، از این‌رو همراه اصلاح جامعه، برای اصلاح زبان نیز کوشش میکنند.

  • دیدگاه تفاوت

«دِبورال تَنِن» در کتاب «تو فقط نمی‌فهمی!» با پذیرش تفاوت‌های کلامی زنان و مردان، تفاوت‌های آن را؛ نه ناشی از فرودستی زنان و نه نتیجۀ سلطۀ فراگیر مردان میداند. او با پذیرش سلطۀ مردان در جامعه، این سلطه را همیشه نتیجۀ نیت سلطه نمی‌داند. «تنن»، زنان و مردان را دارای سبک‌های زبانی متفاوت؛ ولی با درجۀ اعتبار یکسانی میداند. به نظر وی پسران و دختران در دو دنیای متفاوت از کلمات رشد می‌یابند و تفاوت سبک‌های زنان و مردان؛ مانند تفاوت‌هایی‌ست که بین مردم از دو فرهنگ متفاوت دیده میشود. در ارتباط بین دو فرهنگ، اگرچه هر دو فرهنگ اعتبار یکسانی دارند؛ ولی تفاوت‌ها ممکن است بدفهمی‌ها را عمومیت بخشد. به نظر «تنن»، یادگیری سبک‌های زبانی هر جنس به وسیلۀ جنس دیگر، میتواند بسیاری از مشکلات ارتباطی دو جنس را برطرف نماید.

 

نتیجه‌گیری

از بررسی در زبان‌های گوناگون جهان، میتوان دریافت که در مناطق مختلف جهان، بین زبان زنان و مردان فرق وجود دارد؛ این تفاوت‌ها از به کارگیری دو زبان­ کاملاً جداگانه در بین زنان و مردان تا تفاوت در برخی واژه‌گان، ساختار گرامری، تأکیدها، لحن بیان و نحوۀ انتخاب کلمات از سوی زنان و مردان متغیر است. این تفاوت‌ها میتواند دلایل فراوانی داشته باشد؛ از جمله رویدادهای تاریخی، وجود عقاید و باورهایی؛ مانند تابوها، تفاوت نقش زنان و مردان و انتظارات نقش ایجاد شده در فرایند اجتماعی شدن آن­ها، ایجاب قواعد و موازین آداب معاشرت به ویژه در برابر خانوادۀ همسر و نابرابری اقتدار زنان و مردان در جامعه.

زنان گرایش دارند به شیوه‌هایی­که موجب حفظ و افزایش همبسته‌گی میشوند، با دیگران تعامل کنند؛ اما مردان گرایش به تعامل به شیوه‌هایی دارند که موجب افزایش قدرت و منزلت­شان میشود.

ما مودل دنیا را از طریق فلسفه، علم و هنر میسازیم؛ اما یکی از مهمترین نظام‌های مودل‌سازی، زبان معمولی زنده‌گی روزمره است. زبان وسیلۀ عمدۀ انتقال اطلاع در اجتماع بشری است؛ اما زبان قابلیتی بیش از این دارد. زبان میتواند از دنیا مودل‌سازی کند یا به اصطلاح دنیا را از درون منشور خاص خود عبور دهد. زبان برخلاف آن­چه ساده‌لوحانه میپندارند فقط سیاهۀ منظمی از فقره‌های مختلف تجربه‌یی که میتوان بدان استناد کرد، نیست؛ بل سازمان سمبولیک، مستقل و خلاقی نیز هست که حدود و ثغور تجربه را براساس کمال صوری خود برای ما تعیین مینماید.

به این ترتیب سوگیری و جهت‌یافته‌گی نهفته در بطن زبان، در بارۀ تفاوت‌های جنسیتی، میتواند این تفاوت‌ها و نابرابری‌های جنسیتی را در دنیای واقعی نیز تصریح، تأکید و تقویت کند.

در مطالعات زبان‌شناسی جنسیت، معمولاً به چند متغیر اجتماعی؛ مانند سن، تحصیلات، طبقۀ اجتماعی، شغل،… اشاره میشود. البته جنسیت، یک مفهوم ایستا نیست که در طول زمان و از جامعه­یی به جامعۀ دیگر، ثابت و یکسان باقی بماند. این مفهوم را باید در طیفی که یک سر آن جنسیت زیست­شناختی و سر دیگر آن جنسیت فرهنگی است، مشاهده کرد.

رویکردها

  • پاک‌نهاد جبروتی، مریم.(1381). فرادستی و فرودستی در زبان. تهران: گام نو، چاپ نخست.
  • حکیمی، مطیع‌الله.(1399). درآمدی بر زبان‌شناسی عمومی. تخار: گنج، چاپ نخست.
  • داوری اردکانی، نگار؛ عیار، عطیه.(1387). کنکاشی در پژوهش‌های زبان‌شناسی جنسیت. تهران: فصل‌نامۀ مطالعات راه‌بردی زنان، سال یازدهم، شمارۀ 42.
  • دهقانی‌زاده، مجید.(1388). مطالعات جنسیتی زبان. تهران: مجلۀ حوراء، شمارۀ 31.
  • قنبری، محمد.(1385). زبان‌شناسی و جنسیت. مجلۀ انترنیتی فصل نو.
  • مدرسی، یحیی.(1368). درآمدی بر جامعه‌شناسی زبان. تهران: موسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ نخست.
  • معینیان، نرمینه.(1395). بررسی جامعه‌شناختی تفاوت زبان بین زنان و مردان. تهران: مجلۀ مطالعات جامعه‌شناسی، شمارۀ 33.
  • نعمتی، آزاده.(بی‌تا). تحلیلی بر تفاوت‌های زبانی زنان و مردان. تهران: مجلۀ دانشکدۀ علوم انسانی، شمارۀ پنجم.
  • یول، جورج.(1381). نگاهی به زبان. ترجمۀ نسرین حیدری. تهران: سمت، چاپ نهم.

 

 

 

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان