گفتگو کننده: خدیجه بهرامیان
لیلی غزل متولد ولایت بلخ است. تا سطح کارشناسی در دانشگاه بلخ تحصیل نموده است. او سالها به عنوان آموزگار و زن فعال در عرصهی حقوق بشر و اعادهی حقوق زنان کار نمود و با فروپاشی کشور در سال ۱۴۰۰ هجری خورشیدی به ترکیه مهاجر شد و تا ایندم در آن کشور زندگی میکند. لیلی غزل از آوان جوانی به شعر رو آورد و در دوسال پسین نام او به عنوان شاعر پرکار، توانا و مبارز نترس در برابر زن ستیزی بیشتر از پیش مطرح شده است. از بانو لیلی غزل در ماههای گذشته دو مجموعه شعر بنامهای «رقص در باروت» و «دستنبو» منتشر شده است که هردو مجموعه با استقبال گرمی روبرو شده اند.
در دنیای شعر و ادبیات، نام لیلی غزل بهسرعت در حال بدل شدن به صدایی پرطنین برای زنان افغانستان است. او شاعری است که هنر خود را ابزاری برای بازتاب مشکلات و امیدهای زنان سرزمینش مبدل کرده است. به بهانهی چاپ مجموعهی شعر «دستنبو»، گفتگوی صمیمانهای با او انجام دادیم و او از مسیر ورود به شعر، الهامهایش و مسئولیت اجتماعی که بر دوش خود احساس میکند، سخن گفت که در ذیل خواهید خواند؛
بهرامیان: شعر برای شما چه مفهومی دارد و چه زمانی به رمز شاعری خود پی بردید؟
غزل: شعر برای من ابزاری است برای بیان عمیقترین احساسات و پیچیدهترین تجربهها، جایی که واژههای عادی از رساندن مفاهیم عاجز میمانند. کودکی من در فضایی گذشت که آکنده از تاریخ و فرهنگ غنی بلخ بود؛ سرزمینی که ادبیات و هنر در روحش تنیده شده است. شنیدن اشعار شاعران بزرگی چون مولانا و رابعه بلخی در دوران رشد، روحیهای در من پرورش داد که خواهان کاوش در این جهان پر رمز و راز بود. نخستین مواجهه من با قلم و کاغذ زمانی بود که خواستم بازتابدهنده دردها، امیدها و آرزوهای زنان سرزمینم باشم.
بهرامیان: به اهمیت تاریخی بلخ اشاره کردید، جایی که در آنجا بدنیا آمدید و بزرگ شدید و تجربههای زندگی را داشتید. بلخ با آن قدمت تاریخی اش چه تاثیری بر شما گذاشته است؟
غزل: بلخ، زادگاه شاعران و عارفان بزرگی چون مولانا و رابعه بلخی، سرچشمه الهام من بوده است. این سرزمین با پیشینه فرهنگی و تاریخی غنی خود، تصاویر، استعارات و ارزشهایی را در من نهادینه کرده که در اشعارم بازتاب یافتهاند.
بهرامیان: آیا سرودن شعر برای شما مسوولیت است یا رویکرد اخلاقی مبارزه برای حقوق زنان و نارساییهای اجتماعی؟
غزل: زنان افغانستان همواره در سایه تبعیض و محدودیتها زندگی کردهاند و بهعنوان یک زن شاعر، احساس کردم مسئولیتی دارم که صدای آنان باشم. شعر میتواند بستری فراهم کند که در آن بیعدالتیها به تصویر کشیده شوند و آرزوهای سرکوبشده، جانی دوباره بگیرند. انتخاب این موضوع برای من تنها یک تصمیم هنری نبود؛ بلکه یک وظیفه انسانی و اجتماعی بود.
بهرامیان: قالبی که بیشتر به آن پرداخته اید غزل است، این قالب چه قدرتی دارد که به این پیمانه اثر گذاشته است؟
غزل: غزل با موسیقی درونی و ساختار شاعرانهاش، ابزاری بینظیر برای بیان احساسات عمیق و تاثیرگذاری بر مخاطب است. این قالب، نه تنها زیبایی کلام را حفظ میکند، بلکه به من این امکان را میدهد که پیامهای اجتماعی و حقوقی را در لفافهای از هنر و ظرافت بیان کنم. از سوی دیگر، غزلمثنوی به من فضایی گستردهتر میدهد تا داستانها و روایتهای اجتماعی را با جزئیات بیشتر ارائه کنم. این ترکیب هنری، پلی است بین زیباییشناسی ادبی و مضمونهای عمیق اجتماعی.
بهرامیان: نخستین دفتر شعر خود را «رقص در باروت» نام گذاشتید و اشعار آن نیز بیشتر اعتراضی و برخلاف سنتهای حاکم جامعهی ما است. این نام را چطور برگزیدید؟
غزل: نام «رقص در باروت» نمادی است از امید و پایداری در شرایطی که به نظر میرسد زندگی از هر سو تهدید میشود. این مجموعه، تصویری از زنی است که علیرغم ناامنی و ویرانی، به زندگی عشق میورزد و به زیباییها امید دارد. پیام اصلی این اشعار، مقاومت در برابر دشواریها و حفظ امید حتی در سختترین شرایط است. انتخاب این نام، بازتابی از واقعیت زندگی در افغانستان است؛ سرزمینی که در آن زندگی و مرگ، امید و ناامیدی به هم گره خوردهاند.
بهرامیان: «دستنبو» نام دومین مجموعهی شعر شماست. این مجموعه آنگونه که از نامش پیداست، بازتاب بخش دیگری از کارهای شما است. این مجموعه چه رویکردی دارد؟
غزل: این مجموعه به جنبههای شخصیتر و عاطفیتر زندگی پرداخته و نگاه عمیقتری به عشق، ظرافتهای زنانه، و معناجویی در جهان مدرن دارد. اگر «رقص در باروت» بیشتر بر مقاومت و ایستادگی در برابر سختیها تمرکز دارد، «دستنبو» به جستجوی زیباییها در دل همین سختیها میپردازد. «دستنبو» نشانی از زیبایی، لطافت و عطری است که حتی در سختترین شرایط هم قابل درک و لمس است. «دستنبو» ابعاد انسانی و احساسی بیشتری را به نمایش میگذارد.
بهرامیان: مخاطبان شما در شعرهای تان چه کسانی اند؟
غزل: اشعار من خطاب به همه کسانی است که به حقوق بشر، عدالت اجتماعی و زیباییهای زندگی اهمیت میدهند. از زنان و مردانی که به دنبال تغییرات مثبت اجتماعیاند، گرفته تا جوانانی که در جستجوی الهام و امید هستند. هدف من این است که اشعارم به آنان نشان دهد که حتی در تاریکیهای عمیق، میتوان شعلهای از امید را زنده نگه داشت و به فردایی بهتر ایمان داشت.
بهرامیان: از نظر شما شعر قدرت آن را دارد که بتواند عاملی در جهت تغییر جامعه و تحقق آرزوهای شما شود؟
غزل: شعر با قدرت جادویی خود میتواند افکار و احساسات را تحت تأثیر قرار دهد و مخاطب را به تأمل وا دارد. وقتی شاعر، صدای زنانی باشد که در جامعهای خاموش نگه داشته شدهاند، این صدا میتواند بر ذهنها اثر بگذارد و تغییراتی را ایجاد کند. شعر، علاوه بر اینکه آینهای از واقعیتهای تلخ است، میتواند الهامبخش تحول و تغییر باشد. این هنر میتواند ابزار قدرتمندی برای آگاهیبخشی و ترویج عدالت و برابری باشد. شعر شاعر در پهلوى پيام خود شاعر، بايد حكايت زمان خود را داشته باشد تا در آيندههاى دور خوانندهها بدانند كه شاعر چگونه زيسته است، زيرا شعر در ذات خود گزارش نامهاى ادبى است، و نمى شود از اينهمه مشكلات كه زنان ما دارند، چشم بسته گذشت، زنان سرزمین ما اين حق را بالاى ما دارند كه حال شان را به نسل هاى آينده انتقال بدهيم.
مباد این که نگویم چهها گذشت و صبا، باز
به پیش از خود و بیگانه سر نداشته باشم
قسم به اشک تو مادر، قسم به درد تو خواهر
عذاب میکشم از تو خبر نداشته باشم
بهرامیان: زن ستیزی و سرکوبگری زنان از گذشته در سرزمین ما رایج بوده است. این عامل در برابر کار شما به عنوان مانعی واقع نشده است؟
غزل: برای من، یکی از بزرگترین چالشها این بود که با نگاههای انتقادی و گاهی حتی تحقیرآمیز به زنان شاعر مقابله کنم. بیان احساسات و دیدگاههایم بدون ترس از قضاوت، یک مبارزه روزمره بوده است. اما این چالشها نه تنها من را ناامید نکرد، بلکه ارادهام را برای ادامه دادن و شکستن سدهای ذهنی و اجتماعی قویتر ساخت.
بهرامیان: در روزگاری که زنان افغانستان از همه حقوق و زندگی انسانی محروم شده اند چه کارهای دیگری در پیش دارید؟
غزل: در آینده، قصد دارم به کاوش در موضوعات گوناگون ادامه دهم. علاوه بر مسائل مربوط به حقوق زنان و چالشهای اجتماعی، به مسائل جهانی همچون محیطزیست، صلح و عشق به طبیعت خواهم پرداخت. همچنین در تلاش هستم تا به نسل جوان کمک کنم که صدای خود را در شعر و ادبیات پیدا کنند.