Search
Close this search box.
چیستی و چرایی شعرهای ترجمه‌کرده‌ی استاد واصف باختری
همرسانی این کتاب:
دربارۀ کتاب:

خلاصه

یکی از گستره‌های درخشنده‌ی پرداخته‌های ادبی استاد واصف باختری، بازپردازش یا ترجمه‌ی شعر از زبان انگلیسی به فارسی است. او خواننده‌ها را با سنت‌های متفاوت ادبی در کارنامه‌های شاعران مختلف جهان آشنا می‌سازد. شاعرانی که شعرشان توسط باختری برگردان شده‌است، همه انگلیسی‌تبار نیستند؛ بل‌که سرایش‌گرانی از هندوستان، آلمان، روسیه، خاورمیانه و امریکای لاتین را برگزیده و به بازآفرینی سروده‌های‌شان همت گماشته‌است. شعرهای شاعران کشورهای یادشده، نخست به انگلیسی ترجمه شده‌ بودند و همان برگردان‌ها زمینه‌ی کار واصف باختری را هموار کرده‌اند. البته همه‌ی شاعران انتخاب‌شده، نام‌آشنایان و شهرت‌یافتگان نیستند؛ بل‌که در میان آن‌ها، ناشناس‌ماندگان نیز فراوان‌اند. هدف استاد باختری در این گزینش، گشایش دریچه‌های تازه و تجربه‌ناشده از دریافت شعر به روی خواننده یا خواننده‌ها است. در کنار در نظرگیری ماهیت شعری یا شعریت آن‌سروده‌ها، توجه به عنصر معنا نیز از علت‌های مهم گزینش بوده‌است؛ زیرا شعرهای برگردان‌شده، همه دارای روحیه‌ی پرخاش‌گری، اعتراض، استبدادستیزی، کارگرستایی و توده‌گرایی‌اند. شاعرانی که شعرهای‌شان برگزیده شده نیز، مصلحان اجتماعی و انقلابی‌های سرزمین خود بوده‌اند که پایان کار، یا به رگ‌بار گلوله بسته شده‌اند و یا به دار آویخته شده‌اند. این مصلحان اجتماعی در افغانستان نیز نمونه‌هایی دارند که خود استاد واصف باختری نیز یکی از ایشان شمرده می‌شود.

شعرهای ترجمه‌کرده‌ی استاد واصف باختری در نخست در سه گزینه‌ی: «اسطوره‌ی بزرگ شهادت»، «آب‌های شعر جهان آلوده نیستند» و «ماهی‌گیر و ماهی طلایی» به خوانندگان پیش‌کش شده که بعدها آن هر سه، در کلیات شعرهای استاد واصف باختری زیر نام «سفالینه‌ای چند بر پیش‌خوان بلورین فردا» در کنار کتاب‌های دیگر استاد، گرد آمده‌اند.

کلیدواژه‌گان

شعر، اندیشه، شاعران جهان، ترجمه، واصف باختری

مقدمه

استاد واصف باختری از شاعران موفق معاصر در شناخت شعر نو و یکی از کام‌یاب‌ترین به‌کاربرنده‌های طرح‌های پیش‌نهادی شعر نو فارسی و از بنیادگزاران آن است. به‌گونه‌ای که هرگاه پژوهش‌گران شعر و ادبیات در کشورهای هم‌زبان و ناهم‌زبان، به بررسی شعر معاصر افغانستان می‌پردازند؛ چشم بر چهره‌ی او می‌دوزند و بیش‌ترین توجه را در کارهای شاعرانه‌ی او معطوف و متمرکز می‌کنند. این پرچم‌دار شعر نو فارسی افغانستان، نه تنها در سرایش شعر نوآیین فارسی افغانستانی دست بلند داشته و پیش‌رو و راه‌نشان‌دهنده‌ی بسیاری از شاعران معاصر کشور و دستگیر ایشان بوده؛ بل‌که ترجمه‌هایی (و به قول خودش «گزارنده‌گی‌»هایی) از شعرِ شماری از شاعران جهان را ـ‌هم به شکل منظوم و هم به شکل منثورـ در چمدان کارکردهای هنری و ادبی‌اش دارد.

ترجمه‌ی شعر، کارکرد فرهنگی‌ـ‌اجتماعی دارد که در میان شاعران معاصر به یک‌سنت پای‌دار بدل شده‌است. بررسی چیستی و چرایی شعرهای ترجمه‌کرده‌ی استاد واصف باختری، مسأله‌ای‌است که اهمّیت شایانی برای پژوهش و مطالعه دارد و گویای بسیاری مطالب در شناخت باختری و تعیّن تلاش‌های او می‌باشد. 

اهمیت و ضرورت تحقیق

بر همگان واضح و مبرهن است که ترجمه‌ی شعر بر حسب تصادف صورت نمی‌گیرد. شاعرانی که شعرهایی از شاعران کشورهای دیگر را برگردان می‌کنند، از یک‌سو پیونددهندگان حوزه‌ی فرهنگی و فکری خودشان با کشورهای دیگراند و روزنه‌ای به جانب جهانی‌شدن می‌گشایند؛ از سویی دیگر، گونه‌ای از اندیشیدن و اندیشه را برای جامعه‌ی خودشان پیش‌نهاد می‌کنند. چنین نیست که با جلب‌توجه‌کردن جلد کتابی، کسی وادار به ترجمه‌ی آن کتاب شود. در هر ترجمه یا گزارنده‌گی‌ای، پای هم‌رشته‌گی اندیشه‌ای در میان است؛ چه این اندیشه، مربوط مکتبی خاص در جهان باشد، یا اندیشه‌ی انسانی همه‌گانی. به محض این که پیوندی برقرار شد و توانایی موجود بود یا موجود شد، ترجمه تولد می‌شود.

روی این ملحوظ، چیستی و چرایی شعرهای ترجمه‌کرده‌ استاد واصف باختری، برای پژوهش، ارج‌مند است.

 

هدف تحقیق

مقصد از این پژوهش، کوششی در روشنی‌بخشی شناخت باختری و تشخیص مدل پیش‌نهادی او برای انسان این سرزمین و نشان‌دادن نوع فکر این مدل است؛ زیرا طوری که در بالا اشاره شد، باختری از شاعران آگاه و پیش‌رو افغانستان است، بنا بر این اگر گزینشی می‌کند و گل‌چینی پیش‌کش می‌نماید، قطعاً مبنای تصادفی ندارد.

پرسش‌های تحقیق

در پایان این پژوهش و پویش، به پاسخ پرسش‌های زیرین، دست‌یابی میسر خواهد شد:

ترجمه‌ی شعر، امکان یا امتناع؟

استاد واصف باختری، چی را ترجمه کرده‌است؟

استاد واصف باختری، آن «چی‌»‌ها را چرا ترجمه کرده‌است؟

فرضیه‌ی تحقیق

استاد واصف باختری از بزرگ‌ترین مترجمان شعر نو در حوزه‌ی افغانستانی زبان فارسی به شمار می‌رود. او شعر شاعران شماری از شاعران جهان را به صورت واژه‌ـ‌واژه برگردان نکرده؛ زیرا این کار، ممکن نیست و مسیر بن‌بست را می‌پیماید. کوشش و پویش استاد واصف باختری در ترجمه‌ی این شعرها، در واقع ارایه‌ی پیامی است که می‌خواهد انسان معاصر این سرزمین با دست‌یابی به آن، کام‌یابی را تجربه و تجلیل کند. 

پیشینه‌ی تحقیق

در زمینه‌ی شعرهای ترجمه‌کرده‌ی استاد واصف باختری؛ به‌ویژه در بررسی بخش محتوایی این ترجمه‌ها تا کنون کتابی جداگانه نگاشته نشده‌است؛ اما در کتاب‌هایی که دیگران در باره‌ی استاد باختری نوشته‌اند و بیش‌ترشان به گونه‌ی یادواره و مصاحبه می‌باشند، هم‌چنان در لابه‌لای کتاب‌های دیگر ـ‌که موضوعات کلی آن کتاب‌ها، مباحثی در باره‌ی شعر، نوشته‌ها و ترجمه‌های استاد باختری نیستند؛ اما یکی از عنوان‌ها با نام او آذین یافته‌است‌ـ مقاله‌هایی در این زمینه وجود دارند که می‌توان، شماری از آن کتاب‌ها را نام برد:

ثروتی، بهروز. (1390). نگاهی به احوال و آثار واصف باختری. تهران: امیر کبیر، ص16.

ره‌نورد، زریاب. (1393). چه‌ها که نوشتیم «چاپ دوم». هرات: بنیاد آرمان‌شهر، ص205.

احمدی، پرخاش. (1387). «آب‌های شعر جهان آلوده نیستند» یاد آن سفرکرده… .کابل: انجمن قلم و انستیتوت گویته، ص82.

سعیدی، شریف. (1393). «پیش‌آهنگان غزل نو در افغانستان». [متن مصاحبه استاد با واصف باختری]. حریق لاله. کابل: انتشارات امیری، ص59.

نادری، پرتو. (1382). «گرایش استاد باختری به شعر نیمایی». [متن مصاحبه با استاد واصف باختری]. روبه‌رو با واصف باختری. کابل: بن‌گاه میوند، ص10.

ناگفته نماند که در برخی از کتاب‌ها یا مقاله‌ها که نامی از باختری برده شده و در مورد شعرهایش بحث و بررسی‌ای در میان آمده، نویسندگان آن کتاب‌ها یا مقاله‌ها اشاراتی در مورد شعرهای ترجمه‌کرده‌ی باختری نکرده‌اند که شمارِ آن کتُب و مقالات، فراوان‌اند و به علت این که نزدیکی چندانی با پژوهش اکنونی ندارد، از ذکر نام آن‌ها اجتناب می‌شود.

روش تحقیق

این تحقیق به روش التقاطی توصیفی‌ـ‌تبیینی با توجه بر آثار نوشته‌شده در مورد ترجمه‌ی شعر در کارهای ادبی و هنری استاد واصف باختری و تحلیل شعرهای وی که مهم‌ترین منبع موجود برای به‌سررسیدن این پژوهش و به‌چنگ‌آمدن دریافت‌هایی به عنوان نتایج می‌باشد، نگارش یافته‌است.

ترجمه و ترجمه‌ی شعر

ترجمه که از نظر عمید در فرهنگ‌اش: «تفسیر و نقل مطلبی از زبانی به زبانی دیگر» (عمید، ج3، 1381: 666) معنا دارد، واژه‌ی عربی است و برابرنهاده‌هایی؛ مانند: گزارندگی و برگردانی در زبان فارسی دارد.

برای برگردان مطلبی از زبانی به زبانی دیگر، شرایطی بر شمرده‌اند که می‌توان به عبارتی دیگر، آن شرایط را اوصاف یک مترجم خوب نیز به حساب آورد: «نخست تسلط بر زبانی که از آن، ترجمه می‌کند (یا اصطلاحاً زبان مبدأ)؛ دوم تسلط بر زبانی که به آن، ترجمه می‌کند (یا اصطلاحاً زبان مقصد)؛ سوم تسلط بر موضوع مورد بحث کتاب، زیرا در عمل ثابت شده‌است که مثلاً مترجم کتابی در فلسفه، هر اندازه که بر زبان مبدأ و مقصد مسلط باشد، اگر خود اهل فلسفه نباشد، از عهده‌ی ترجمه برون نمی‌آید. البته بر این سه شرط، نکته‌ی مهمی دیگر را نیز افزوده‌اند که آن، رعایت امانت است.» (نجفی، 1389: 6).

شرایط فوق که برای برگردانی برشمرده شده‌اند، قواعد کلی‌اند که می‌توان بر کاربردهای دوگانه یا نقش‌های دوگانه‌ی زبان (نقش وابسته به واقعیت زبان و نقش وابسته به خود یا خودایستای زبان) در نظر داشت؛ اما کار ترجمه‌ی شعر ـ‌که مقصد ما در این پژوهش است‌ـ با ترجمه‌ی متون غیر شعر، در کارکرد متفاوت و حتا به تعبیری، ناممکن است. برای همین است که در هر کتاب ترجمه، وقتی سخن از ترجمه‌ی شعر به میان آمده، پرسش‌هایی از قبیل این که: آیا شعر، ترجمه‌پذیر است و آیا ممکن است هوا و فضای شاعرانه از یک زبان به زبانی دیگر، منتقل گردد؛ سرسخن  آن بحث‌هاست؛ زیرا در برگردانی شعر با «نقل به معنا» و «گرته‌برداری» روبه‌رو نیستیم و «واژه‌ای جدید در زبان مقصد از ترجمه‌ی لفظ‌به‌لفظ واژه‌ای در زبان مبدأ ساخته نمی‌شود؛ یعنی (to open fire) انگلیسی را به صورت «آتش‌گشودن» گرته‌برداری نمی‌کنند» (رضوان، 1393: 98)؛ بل‌که با بازآفرینی شعر (Recreation of poetry) سر و کار دارند و نقش گزارنده (مترجم) در آفرینش دوباره‌ی شعر، آن‌قدر مهم است که نقش شاعر؛ پس متن اصلی را نباید به مناسبت پیشین‌بودن آن، ارزش‌مندی هستی‌شناختی بیش‌تری داد و آن را برتر و بهتر از متن ترجمه‌شده شمرد ( احمدی، 1387: 84).

شاعر و مترجم/گزارنده، اهالی دو زبان‌اند و «شعر، هنر زبان است و فقط اهل زبان می‌توانند در باب نیک و بد یک شعر، اظهار نظر کنند. یک غیر اهل زبان، هرقدر خوب، جوانب تأریخی و اجتماعی و زمینه‌های فکری و محتوایی یک‌شعر را بررسی کند، به زمینه‌های علم‌الجمالی و نکاتی که به ساختمان زبان و نظم کلام ارتباط می‌گیرد، نمی‌تواند بپردازد و اگر بپردازد هم، رجم به غیب کرده‌است.» (شفیعی کدکنی، 1380: 90)؛ مثلاً: آرایش‌های کلامی در هر زبان متفاوت است، آن‌چه ما در زبان فارسی به نام صنایع لفظی و معنایی یاد می‌کنیم، چیزی نیست که بر شعر همه‌ی جهان، رنگ و لعاب هنری ببخشد. اگر شاعری بخواهد یکی از شعرهای فارسی را به عربی یا انگلیسی و… برگردان کند، «ترجمه‌ی صنایعی چون: توریه، ایهام، مقابله، جناس، تضاد، مراعات‌النظیر، لف‌ونشر و… محدودیت‌هایی در مسیر ترجمه‌ی شعر ایجاد می‌کند.  در بیت زیرین از مولانا جلال‌الدین بلخی:

آتش است این بانگ نای و نیست باد

هرکه این آتش ندارد، نیست‌باد!

«نیست باد» به دو معنا: «باد نیست» و «نابود باد!» به کاربرده شده که این دو معنا به توسط جناس فراهم آمده‌اند و ترجمه‌ی همین واژه به هر زبانی دیگر، این جناس را ـ‌حداقل‌ـ از میان بر می‌دارد.» (معروف، 1390: 24).

این سخن، دقیقاً همان چیزی است که روبرت فروست، گفته‌است: شاعران، متعلق به زبان‌اند؛ نه به‌جهان. شعر، همان‌چیزی است که در اثر ترجمه از بین می‌رود و نیز شعر، همان است که در اثر تفسیر از میان بر می‌خیزد.

پس ترجمه‌ی شعر «واگذاری معنای یک سروده به‌زبانی دیگر نیست. پیوستن پیام شاعرانه نیست، گسستن است و جای‌گزینی برای آفرینشی نوین. ترجمه، گزارش نیست؛ پردازش است. نما نیست، دیگرنما است. نمود نیست، بازنمود است. نگارش نیست، انگارش است. از همین‌رو، ژاک دریدا باورمند است که: خواننده در هر ترجمه با یک «افزوده» یا «supplement» سر و کار دارد؛ زیرا ترجمه‌ی واژه‌ـ‌به‌ـ‌واژه ممکن نیست. بسیار پیش می‌آید که مترجم شعر، پاره‌هایی از متن اصلی را کنار می‌گذارد و برای بازپرداخت، ساخت‌های زبانی غیر از متن اصلی را به‌کار می‌بندد.» ( احمدی، 1387: 86).

بنابر این در هر شعری که ترجمه می‌شود، دو آفرینش‌گر حضور دارد:  خالق نخستین، که سرایش‌گر شعر است و خالق دوم، که مترجم آن می‌باشد و ترجمه‌ی شعر را با این حساب، بازآفرینی شعر و بازپردازش شعر می‌شمارند.

شعرهای ترجمه‌کرده‌ی استاد واصف باختری

آغاز کار گزارندگی استاد باختری به دهه‌ی (40) سده‌ی کنونی بر می‌گردد و آن، هنگامی است که وی دانش‌جوی دانشکده‌ ادبیات دانشگاه کابل بوده‌است. خود او در باره‌ی این آغاز، در مصاحبه‌ای که پرتو نادری با وی انجام داده، چنین گفته‌است: «تصور می‌کنم که در سال (1342)، یکی از استادان دانش‌مند و نام‌دار فاکولته‌ی ادبیات همان زمان ـ‌استاد علی‌محمد زهما‌ـ برای ما ترجمه درس می‌داد؛ ترجمه و رموز، دقایق هنجارها و اسلوب‌های ترجمه. او روزی شعر[های]ی از «برشت» آورد. به هر شاگرد ـ‌دست‌کم به چندشاگردی که استاد به دلایلی به چشم عنایت به آن‌ها و کار آن‌ها می‌دیدـ تقسیم کرد؛ برای ترجمه به‌عنوان کار خانه‌گی. یکی از شعرهای برشت را برای من داده بود. البته من ابتدا به نثر ترجمه کردم، توأم با اشتباهاتی که اشتباهات توسط استاد دانش‌مند، پیراسته شد. بعداً به فرمایش استاد، من آن را به شعر ترجمه کردم که عنوان شعر، «پرسش» است.

موضوع این شعر، تازش به تأریخ‌پردازانی است که دست به تحریف تأریخ زده‌اند و سازند‌گان اصلی تأریخ ملت‌ها را ـکه توده‌ی فرودست‌ جوامع بوده‌ـ فراموش کرده‌اند:

شما ای برده‌گان آز!

شما ای بدگهر تأریخ‌پردازان افسون‌ساز!

که بی‌آزرم

ز جادویان دنیای کهن افسانه بنوشتید و از کشورگشایان ستم‌گر داستان گفتید

وزان خودکامه‌گانِ اهرمن‌کردار

خدایان ساختید اندر پرستش‌گاه پندار سیاه خویش

و دامان پلید آن ستم‌کیشان خودبین را

ز دنیای سپید ابرها پاکیزه‌تر خواندید

من اینک پرسشی دارم:

کی اندر سنگر پیکار، جان بسپرد؟

کی اندر کارزار مرگ، پای افشرد؟

این شعر از نخستین شعرهایی‌ست که استاد واصف باختری در اسلوب نیمایی سروده‌است (نادری، 1382: 10).

کار گزارنده‌گی شعر استاد باختری در سه کتاب زیرین، نمود یافته‌اند که البته کتاب‌های شماره (2) و (3)، گزیده‌هایی از شعر شاعران کشورهای مختلف‌اند که به توسط استاد برگردانده شده‌اند و بعدها، این سه کتاب در کلیات شعرهای استاد جاگزین گردیدند:

ماهی‌گیر و ماهی طلایی: از الکساندر پوشکین؛ شاعر انقلابی و مصلح اجتماعی روس. این کتاب، نخستین کار واصف در زمینه‌ی ادبیات کودک به شمار می‌رود.

آب‌های شعر جهان، آلوده نیستند: برگردان شعرهایی از ماری‌سول کولمبیایی، کارولین مارتین امریکایی، خوزه آنتانیو برینال پرویی، ساجی دانندای هندی، عاکف گوران کرد، کارلوس دروماند برازیلی، مهندا بورای هندی و کاترین هواردی امریکایی.

اسطوره‌ی بزرگ شهادت: ترجمه‌ی شعرهایی از لورکا، شاعرانی از شوروری،  و نیز شاعرانی از هندوستان می‌باشد که عمدتاً موزون‌اند و بی‌اغراق از بهترین نمونه‌های ترجمه‌ی شعر روزگار ما به شمار می‌آیند(ثروتی،1390: 21 و 23).

این شعرها دارای دو وجه برجسته‌ی مشترک استند: نخست این که همه‌ی شعرهای ترجمه‌شده، از زبان انگلیسی برگردانده شده‌اند؛ یعنی شعر شاعران هندی، روسی، آلمانی، کُردی و… به زبان انگلیسی موجود بوده‌اند. دوم این‌که، این شعرها دارای جنبه‌ی ایدیولوژیک خاصی استند و مفاهیم: پرخاش‌گرانه، انقلابی، توده‌ای، کارگری و… را در بر دارند.

این شعرها در قالب‌های نیمایی، سپید و حتا غزل برگردان شده‌اند؛ مثلاً در کتاب «اسطوره‌ی بزرگ شهادت» ـ‌که در جلد همین کتاب، استاد باختری پیش از اسم خود، به جای «مترجم»، «گزارنده» گذاشته‌است‌ـ شعری از ماکسیم ریلکسی؛ شاعر شوروی را به قالب غزل برگردانده است:

خوشا بلوغ درختان، خوشا وزیدن باد

خوشا ز پیکرشان پیرهن‌کشیدن باد

خوشا شباب شقایق، خوشا شراب شفق

خوشا چغانه‌ی دریا، خوشا چمیدن باغ

خوشا طلوع حقیقت در آزمون زمان

خوشا برهنگی کاج در وزیدن باد

بود خموشی شاعر، گواه مردن او

مگر نه مردن باد است آرمیدن باد؟ (باختری، بی‌تأ: 14).

استاد واصف باختری، ارچند ترجمه‌ی شعری را در قالب غزل، دشوار می‌داند؛ اما در گزینش این تن‌پوشه‌ها قصدی در کار نداشته‌است. طوری که خودش می‌گوید: «ترجمه‌کردن غزل به انگلیسی یا برعکس، خیلی سخت است؛ اما در مواردی که من ترجمه کرده‌ام، در همان لحظه‌ی ترجمه، یک جرقه و بارقه و الهامی پیدا شده و من دریافته‌ام که این کسوت و جامه‌ی نو بر اندام آن شعر زیبا می‌آید و این کسوت را دوخته‌ام.» (سعیدی، 1393: 59).

وجه غالب شعرها در هر قالبی که برگردان گردیده‌اند، پرخاش‌جویی و ستیزه‌گری است. چند نمونه از شعرهای ترجمه‌کرده‌ی استاد باختری برای نشان‌دادن مفاهیم زبرین، با عناوین شعرها و نام شاعران آورده می‌شود:

از ماری‌سول به نام «لحظه‌ی آزمون»:

سال‌ها

دریاهای رزم‌آزمایی خویش را

به پای تو ریختیم

اما دریغا

هنگامی که ترا می‌باییست

پاس‌دار ما باشی

دریافتیم که همه‌ی جوهر تو

بیش‌تر از گنجایش یک سبوی شکسته نیست (باختری، 1388: 460).

این شعر از قربانی‌شدنِ همه، برای یکی را نشان می‌دهد و بیان‌گر اندیشه‌ی تک‌تازی در ره‌بری است. در ضمن، انگشت انتقادگذاری بر فراموش‌کاری مردم است؛ مردمی که هر بار، در رکاب کسی به پندار دروغین دفاع از میهن و مردم می‌جنگند، بی‌خبر از آن که این تلاش‌های جان‌فشانانه، دریاهای رزم‌آزمایی‌اند که بر یک سبوی شکسته ریخته می‌شوند و در روز مبادا، کُمیت پاس‌داری آن «یکی»، لنگ می‌شود.

از کارولین مارتین که «آب‌ها و آدمیان» نام دارد:

آب‌های رودخانه

در زندان‌ یخ‌های ستبر زمستان

از پویه، باز مانده‌اند (باختری، 1388: 474).

در این شعر، تصویری از برده‌گی ارایه می‌دهد. هم‌چنان فضای بارد و جریان‌سوز مردمی را نشان می‌دهد؛ مردمی که مانند قطره‌های شکل‌دهنده‌ی رودخانه‌اند، همواره در زندان یخ‌های ستبر ـ‌که کسی جز همان بزرگ‌مآبان خودخواه و دیگرستیز، نیستندـ در زنجیرهای اسارت مانده‌اند و چشم بر حکم و گوش بر فرمان سیه‌کاران سردی‌فروش ایستاده‌‌اند.

از آنتانیو برینال با نام «از مردان جنگل»:

اگر روزی شوم آگه

که یک بار دگر خیل گوزنانِ بیابان‌گرد

به جنگل‌های پارین رو نهادستند

مرا دیگر نخواهی دید با این کار و با این مزد (باختری، 1388: 477).

بندهای شعر بالا، ظلم کارفرما با استفاده از مجبوریت کارگر را بیان می‌کند که در واقع، داعیه‌ای است برای عدالت‌خواهی به سود دسته‌ی کارگر. همان سخنی که خسرو گل‌سرخی؛ شاعر مارکسیست‌ـ‌لنینیست ایرانی در دادگاه رضاشاه گفته‌بود: «در یک جامعه‌ی طبقاتی، فقر و فلاکت در سویی انباشه می‌شود و ثروت و سرمایه در سویی، در حالی که مؤلدین ثروت، طبقه‌ی محروم‌اند.» (دفاعیات خسرو گل‌سرخی در دادگاه شاه، 1352).

از ساجی دانندا با عنوان «یک‌نواختی»:

سال‌هاست پیر دوره‌گرد

سگرت از مغازه‌ی بزرگ «راج» می‌خرد

روزنامه را برای مستراح

از دوکان «چوپره»

سال‌هاست

شکوه می‌کند ز درد استخوان

رأی می‌دهد به حزب «کنگره» (باختری، 1388: 482).

در مورد ساده‌لوحی و گولی توده‌ی فرودست سخن می‌گوید. آنی که بارها و بارها فریفته‌ی سخنان چرب و شیرین احزاب و گرفتار ترفندهای پیشوایی‌خواهان شده‌است، کسی جز خودش به درد خودش نمی‌خورد؛ سختی‌ها و ناملایمت‌ها را ـ‌که سردمداران، مدعی از میان‌برداشتن آن‌ها بودندـ متحمل می‌شود و سرانجام باز هم به آنان رای می‌دهد.

بهروز ثروتی می‌نویسد که: استاد باختری «شاعر ایدیولوژیک نیست؛ ولی در اشعار یک ربع قرن اخیر وی، هرگز صدای اعتراض و پرخاش، در برابر بی‌عدالتی، جنگ و اشغال خاموش نشده‌است و هر زمان که ستمی را می‌نگرد، نفرین‌نامه‌یی را می‌آغازد.» (ثروتی، 1390: 20)؛ اما در یکی دیگر از صفحات همین کتابش، از دو شعر استاد باختری به نام‌های «حماسه‌ی شعله» و «سرود روستا» یاد می‌آورد که در نشریه‌ی حزب «شعله‌ی جاوید» چاپ شده‌اند. هم‌چنان شعری از کتاب «… و آفتاب نمی‌میرد» استاد باختری که نشان‌گر هم‌گامی شاعر با حوادث و وقایع زمان است، نقل می‌کند:

اندیشه ندارم که اگر دیوسرشتان

با رشته‌ی بی‌داد، بدوزند دهانم

با ناله‌ی خود، شعله برافروزم اگرچند

چون شمع بسوزند در این بزم، زبانم (ثروتی، 1390: 13).

«حماسه‌ی شعله» شعری است که در سال(1347) خورشیدی دست به دست می‌گشت و کسانی از جمله: مضطرب باختری و هادی یا رحیم محمودی این سروده را استقبال کردند و به پی‌روی از آن، شعرهایی سرودند و در همان «شعله‌ی جاوید» به چاپ رسانیدند. «حماسه‌ی شعله»ی باختری بدین‌گونه آغاز می‌شد:

تو ای هم‌رزم و هم‌زنجیر و هم‌سنگر

سر از پندار سیاه خویشتن بردار…

و قسمتی از شعر «سرود روستا» چنین است:

از این غول پاگلین

نماند نشانه‌ای

وزین ببر کاغذی

به گه‌نامه‌ی جهان

بماند فسانه‌ای

روشن است که «غول پاگلین» و «ببر کاغذی» صفت‌هایی بودند که «مائوتسه دونگ» و حزب کمونیست چین، این صفت‌ها را برای اضلاع متحده‌ی امریکا و نظام سرمایه‌داری و امپریالیسم به کار می‌بردند (زریاب، 1393: 221).

شماری از نویسنده‌گان گفته‌اند که: آن دو شعر یادشده را باختری در کتاب‌های خویش درج نکرده‌است. از جمله پویا فاریابی نوشته: باری می‌شود این پرسش را مطرح کرد که چرا واصف در سال‌هایی که سیاسی می‌اندیشید و گرویده‌ی سیاست بود، شعری نسرود و اگر سرود، به درج آن در دفترهایش نپرداخت… (باختری، 1377: 113).

پاسخ را خود استاد باختری چنین گفته‌است: من در شعرهایی که در همان عوالمی که شما اشاره فرمودید [شعرهایی با تفکر ایدیولوژیک] سروده‌ام، امروز از لحاظ زبان و بیان و بسیار مختصات دیگری که در کار شاعری باید آن‌ها را نادیده نگیریم، ضعف‌ها و نارسایی‌های بسیار زیاد می‌بینم. در شعرهای دیگر، خود را راحت‌تر احساس کرده‌ام (نادری، 1383: 31)؛ اما نگرشی بر سروده‌های باختری نشان می‌دهد که حتا در رمزآلودترین و عاشقانه‌ترین سروده‌هایش گونه‌ای از عصیان و فریاد خفته‌است (آریان‌فر، 1387: 556).

پدیدآیی دیگرگونی در کار سرایش استاد واصف باختری از نگاه دوکتور حسن فضایلی، علت محتوایی دارد. او هنگامی که کاربرد افراطی واژه‌ی «سرخ» و ترکیبات ساخته‌شده با آن واژه را در سروده‌های شماری از شاعران نشان می‌دهد، می‌نویسد که: شعر واصف باختری هم اندکی به این سرخابه‌ها رنگین شده؛ اما او رمزگونه سخن می‌گوید و به جاندارسازی توأم با محافظه‌کاری روی آورده‌است که با این ابهامات و پیچید‌گی‌ها، محتوای شعرهایش را از دیده‌گان پنهان می‌دارد (فضایلی، 1383: 220).

اگر روشن‌تر سخن بگویم، می‌توانم گفت که در آن زمان، واصف باختری چهره‌ی درخشان و پرآوازه‌ی گروهی بود به نام «جریان دموکراتیک نوین» و نیز به اعتبار شهرت نشریه‌ای که [به نام «شعله‌ی جاوید»] داشت، به نام گروه «شعله‌ی جاوید» هم یاد می‌شد. جایگاه بلند واصف باختری در جریان سیاسی «شعله‌ی جاوید» روشن و مسلّم است و ره‌بران و ره‌روان آن جریان هم، روی او حساب می‌کردند و به او ارج فراوان می‌گزاشتند؛ طوری که حتا محمد اسماعیل مبلغ گفته‌است: اگر روزی شعله‌ی جاوید به قدرت برسد، واصف باختری را باید رئیس استخبارات کشور بسازند.

بنا بر این می‌شود گفت که: شماری از کارهای او؛ از جمله، سروده‌ی «… و آفتاب نمی‌میرد» (1354) و ترجمه‌ی شعر «اسطوره‌ی بزرگ شهادت» (1354) یادگار همین حال و هوای او به شمار می‌روند (زریاب، 1393: 214 و 216).

ترجمه‌ی این‌گونه شعرها یا ترجمه‌ی شعرها با این‌گونه نگاه، ماحصل یک دوره‌ی زیست استاد واصف باختری است. حکمت‌گرایی و فلسفه‌ورزی او، بعدها گرویدنش به جریان دموکراتیک خلق افغانستان ـ‌که رقیب سرسخت حزب دموکراتیک نوین بودـ، کاوش‌ها و پژوهش‌های ادبی‌اش و دست‌گیری او از راهیان نوسفر راه شعر و چکامه، پهلوهای دیگر «داستان زندگی» چهل‌ساله‌ی ادبی استاد واصف باختری‌اند. به سخن خودش:

قصه بودیم و کنون قصه‌ی کوتاه شدیم

کاستیم از خود و کوتاه‌تر از آه شدیم (باختری، 1388: 106).

نتیجه‌گیری

از آن‌چه گفته آمد، چنین بر می‌آید که ترجمه‌ی شعر به معنای نقل‌به‌معنا و گرته‌برداری یا برگردان لفظ‌به‌لفظ یک سروده به سروده‌ای دیگر نیست؛ زیرا این کار میسر نیست و محدودیت‌های فرهنگی، زبانی و هنری در پی دارد. ترجمه‌ی شعر به معنای بازپردازش، بازآفرینی، گزارنده‌گی و خلق دوباره‌ی یک ماهیت شاعرانه است که یک بار در یک ظرف فرهنگی دیگر، زاییده شده‌است.

استاد واصف باختری نویسنده و شاعری صاحب‌نظر در ادبیات فارسی است. او با آگاهی از مفهوم بازپردازی شعر در بخش ترجمه، بر جلد جُنگ‌های شعر برگردان‌کرده‌اش، نامی که برای خود برگزیده، «گزارنده» است. این گزارنده‌ی ریزبین و ظرافت‌کار، شعرهایی از شاعران کشورهای مختلف جهان؛ مثلاً: هندی‌ها، روس‌ها، کُردها، آمریکایی‌ها و… را ترجمه کرده‌است. زبان مبدأ که استاد باختری از آن، شعرها را برگردان کرده، انگلیسی بوده‌است و شعرهای شاعران مختلف، همه به زبان انگلیسی موجود بوده‌اند؛ زیرا گزارنده، با انگلیسی آشنایی داشته‌است. هم‌چنان علاوه بر وجه مشترک یک‌زبانی سروده‌ها، مفاهیمی که در آن‌ها وجود داشته، نیز یک‌سان بوده‌اند. موضوعاتی؛ مانند: پرخاش‌گری، اعتراض، استبدادستیزی، جانب‌داری کارگر و توده و… درون‌مایه‌ی این شعرها را شکل داده‌اند و این، وجه‌ی برجسته‌ی مشترک میان این سروده‌ها و مهم‌ترین علت برگردان‌شدن و گردآمدن آن‌ها در کتاب‌هایی مشخص است.

استاد باختری؛ مانند هر گزارنده‌ی شعر، دست به گزینش زده و مطابق اندیشه‌ی خود، شعرهای جهان را برگزیده و بازپرداخته‌است. او خواسته تا پای ادبیات فلسفی‌ـ‌سیاسی خاصی را در افغانستان باز کند و زمینه‌ی ایجاد آثار این‌چنینی فراهم شود. برای این‌که تقریباً تمام شاعرانی که شعرشان توسط استاد باختری برگردانده‌شده، در جنبش‌های اصلاحی و انقلابی سهیم بوده، زبان گویای آن جریان‌ها واقع شده‌اند.

تب و تاب سیاسی حاکم بر جامعه‌ی آن روز کشور، ایجاب تولید آثار سیاسی‌ـ‌فلسفی را می‌کرده و باختری، آثاری را ترجمه کرده که بیش‌تر به شاعرانِ برخاسته از متن جنبش‌های انقلابی در کشورهای مختلف جهان ـ‌که با خط فکری وی در جریان دموکراتیک نوین، هم‌سویی داشته‌ـ مربوط می‌شود.

ترجمه‌های شعر که در آن حال و هوا به توسط وی صورت گرفته، در کتاب‌های: اسطوره‌ی بزرگ شهادت، آب‌های شعر جهان آلوده نیستد و ماهی‌گیر و ماهی طلایی گرد آمده‌اند؛ اما سروده‌های سیاسی خود را که در آن‌ها واژه‌ای شبیه «شعله» به کار برده شده  و اصطلاحاتی که از زبان یکی از ره‌بران سوسیالیستی جهان خارج شده، در آن شعرها وجود داشته، درج دفتر شعرهایش نکرده‌است.

مناقشه

در مورد ترجمه‌کرده‌های باختری، ویژه‌نامه‌هایی که در پژوهش پیرامون سرایش‌ها و کارکردهای ادبی او نشر شده‌اند، سخنانی کلی آورده‌اند؛ اما پردازشی گسترده و مشخص در این زمینه صورت نیافته‌است؛ به‌ویژه هستی‌شناسی و علت‌یابی ترجمه‌کردن‌ها در هیچ اثری، معطوف توجه نبوده و اگر اشارتی به آن‌ها هم شده، با این طول و تفصیلی نیست که در کار کنونی مشاهده می‌شود.

بر علاوه‌ی آن، گزینش روش توصیفی‌ـ‌تبینی، این پژوهش را در ساحتی دیگر شکل داده و نشان‌گر تفاوت با کارهای پژوهشی‌ای است که قبل از این، در زمینه‌ی ترجمه‌کرده‌های باختری بحث و بررسی داشته‌اند. در زیر، کتاب‌هایی که در پیرامون موضوع مورد کاوش، نگاشته‌هایی دارند، آورده می‌شود و تفاوت رنگ پژوهش کنونی در روشنایی افگنده می‌شود:

نگاهی به احوال و آثار واصف باختری، نوشته‌ی بهروز ثروتی است. او در این کتاب، استاد باختری را شاعر ایدیولوژیک نشمرده؛ اما وی را بی‌خبر از وقایع روزگارش نیز ندانسته‌است. این کتاب، مستقیماً در مورد ترجمه‌های استاد باختری بحث نکرده؛ اما این که کدام شعرها از کدام شاعرها را برگردانده، می‌شود از این اثر دریافت. در ضمن، شعری که از کتاب «… و آفتاب نمی‌میرد» باختری نقل کرده و یادآوری‌ای که از شعرهای «سرود روستا» و «حماسه‌ی شعله» کرده‌است، قدری به وضاحت مبحث کنونی می‌پردازد.

چه‌ها که نوشتیم، مجموعه‌نوشتارهای استاد ره‌نورد زریاب است. در این کتاب، مقاله‌ای که رنگ یادواره دارد، با نام «اوصافی از واصف و وصف او در صف اصحاب فلسفه» در مورد استاد باختری نگاشته شده‌است. از میان همه کتاب‌هایی که قدمت بر پژوهش کنونی دارند، همین کتاب در تقویت نوع نگاه تحقیق حاضر مدد رسانده‌است. در این کتاب، همین مقدار که استاد باختری عضویت گروه دموکراتیک نوین را داشته‌است و گزیده‌برگردان «اسطوره‌ی بزرگ شهادت» حاصل تلاش‌های آن روزگار باختری است، یاد شده و بیش‌تر بر فلسفه‌ورزی واصف پرداخته‌ شده‌است. کنکاش ره‌نورد بر دو کتاب ترجمه‌کرده‌ی دیگر او نظر ندارد؛ در حالی که در نوشته‌ی موجود، سخن از ترجمه‌کرده‌های دیگر باختری نیز رفته‌است.

یاد آن سفرکرده… مجموعه‌مقالاتی‌اند که پیرامون ابعاد کارکردهای استاد باختری نگارش یافته‌اند. یکی از آن نگاشته‌ها، مقاله‌ای است به نام «آب‌های شعر جهان آلوده نیستند» که پرخاش احمدی نوشته‌است. در این مقاله بیش‌تر از هرچیز، در پیوند به چیستی ترجمه‌ی شعر و امکانیّت آن سخن رفته‌است. تنها در قسمت پایانی، سپاسگزاری‌ای از باختری کرده‌است که دریچه‌ای درخشان با هوایی تازه به روی شعر افغانستان گشوده‌است. از این کتاب، در بخش نخستین همین تحقیق، بهره‌هایی گران‌ارز برده شده‌است.

حریق لاله، کتابی است نگاشته‌ی شریف سعیدی که نام دیگر آن «تأملی بر غزلیات استاد واصف باختری» می‌باشد. در بخشی از این کتاب، سعیدی تماسی تلفنی با استاد واصف برقرار کرده و در پیرامون ترجمه‌‌کرده‌هایش در قالب غزل، درخواست روشنایی نموده‌است. استاد باختری نیز در مورد آن‌عده برگردان‌هایش که در تن‌پوشه‌ی غزل در آمده‌اند، معلوماتی ارایه داشته‌است. از این بخش کتاب مذکور در پیوند به ترجمه‌کرده‌های باختری در قوالب متنوع، سود برده‌ شده‌است.

رو‌به‌رو با واصف باختری مصاحبه‌ای است که از نوار صوتی به روی کاغذ، پیاده شده‌است. مصاحبه‌گر و پیاده‌کننده‌ی آن، نصرالله پرتو نادری است. این کتاب، سراسر پرسش است در مورد کارکردهای ادبی استاد واصف باختری و در بخش «گرایش استاد واصف باختری به شعر نیمایی»، سخن‌هایی از زبان استاد در باره‌ی نخستین‌ترجمه‌اش نیز رفته‌است که برای نشان‌دادن آغازین‌گام‌های وی در راستای گزارنده‌گی، خیلی کارآمد واقع شدند.

اما کار پژوهشی کنونی در روی‌کرد و روش خود و هم در کارکرد خود، متفاوت از نوشته‌های بالا به عرصه‌ی تحقیق در باره‌ی باختری کشانیده شده‌است. این نوشته به «آن‌چه هستِ» شعرهای ترجمه‌کرده و علت‌یابی گزینش در انتخاب شعرهای شاعران کشورهای مختلف برآمده و دست‌آویزهایی فراچنگ آورده که در بخش نتیجه‌گیری به روشنایی تمام، ارایه و عرضه گردید.

 

منابع و مآخذ

احمدی، پرخاش. (1387). «آب‌های شعر جهان آلوده نیستند» یاد آن سفرکرده… .کابل: انجمن قلم و انستیتوت گویته.

آریان‌فر، شمس‌الحق. (1387). شخصیت‌های کلان افغانستان. کابل: میوند.

باختری، واصف. (1377). گزارش عقل سرخ. پشاور: میوند.

باختری، واصف. (1388). سفالینه‌ای چند بر پیش‌خوان بلورین فردا. کابل: انتشارات سعید.

باختری، واصف. (بی‌تأ). اسطوره‌ی بزرگ شهادت. کابل: انجمن نویسنده‌گان.

ثروتی، بهروز. (1390). نگاهی به احوال و آثار واصف باختری. تهران: امیر کبیر.

دفاعیات خسرو گل‌سرخی در دادگاه شاه. (1352). تولید شبکه‌ی (3) ایران. (8)دقیقه و (4)ثانیه. تهران: [نوار ویدیویی فارسی].

رضوان، فرشاد. (1393). راهنمای ویرایش و نگارش «چاپ دوم». تهران: انتشارات دانشگاه.

ره‌نورد، زریاب. (1393). چه‌ها که نوشتیم «چاپ دوم». هرات: بنیاد آرمان‌شهر.

سعیدی، شریف. (1393). «پیش‌آهنگان غزل نو در افغانستان». [متن مصاحبه‌ی استاد با واصف باختری]. حریق لاله. کابل: انتشارات امیری.

شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1380). شعر معاصر عرب «ویراست دوم». تهران: سخن.

عمید، حسن. (1381). فرهنگ عمید «چاپ هشتم». تهران: امیر کبیر.

فضایلی، حسن. (1383). تأثیر نظام‌های سیاسی و اجتماعی افغانستان بر ادبیات دری. کابل: مرکز مطالعات و تحقیقات راه‌بردی افغانستان.

معروف، یحیا. (1390). فن ترجمه «چاپ نهم». تهران: سمت.

نادری، پرتو. (1382). «گرایش استاد باختری به شعر نیمایی». [متن مصاحبه‌ با استاد واصف باختری]. روبه‌رو با واصف باختری. کابل: بنگاه میوند.

نجفی، ابوالحسن. (1389). «مسأله‌ی امانت در ترجمه» درباره‌ی ترجمه «چاپ پنجم». تهران: نشر دانشگاهی.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان