
درسهای مثنوی: ناسپاسی نمرود در برابر نعمت الهی در حکایتی از مولانا جلالالدین محمد بلخی
در دفتر ششم مثنوی معنوی مولانای بزرگ، حکایت آموزندهای این چنین نقل شده است: روزی خداوند به عزرائیل فرمود: از میان همه جانهایی که ستاندهای،
در دفتر ششم مثنوی معنوی مولانای بزرگ، حکایت آموزندهای این چنین نقل شده است: روزی خداوند به عزرائیل فرمود: از میان همه جانهایی که ستاندهای،
روزی پادشاهی بزم و مهمانی بزرگی برپا کرد. در همان نزدیکی، فقیهی در حال گذر بود. شاه دستور داد مأمورانش او را به مجلس بیاورند
شیبان راعی، با کنیه ابو محمد، از پارسایان قرن سوم هجری بود که در کوههای لبنان چوپانی میکرد. او اصالتاً اهل دمشق بود و از
امرؤالقیس، نامدارترین شاعر دوران جاهلیت عرب، فرزند حُجر کِندی بود که در سال ۴۹۷ میلادی در نجد چشم به جهان گشود. خاندانش از بزرگان عرب
یکی از صوفیان برای اینکه کمی از گرفتاریهای روزمره فاصله بگیرد و روحش را آرام کند، وارد باغی شد و در گوشهای نشست و به
شبی ابراهیم ادهم، پادشاه بلخ، روی تخت سلطنتیاش در حال استراحت بود. نگهبانان روی بام کاخ کشیک میدادند که ناگهان صدای عجیبی از بالای کاخ
وقتی دوران خلافت عثمان بن عفّان، خلیفه سوم مسلمانان، فرا رسید، همچون خلفای پیشین بر منبر پیامبر (ص) نشست. منبر سه پله داشت. پیامبر اسلام
در قرآن، در سوره نمل، داستانی آمده از برخورد حضرت سلیمان (ع) با ملکهای به نام بلقیس، حاکم سرزمین سبا. وقتی بلقیس نامهای از سلیمان
روزی حضرت موسی (ع) به فرعون گفت: از من یک سخن بپذیر، و در ازای آن، چهار پاداش بزرگ نصیبت خواهد شد. فرعون، که کنجکاو
در روزگاری که خشکسالی شدید بر سرزمینی سایه افکنده بود و مردم از ترس گرسنگی و نابودی، نالان و نگران بودند، یکی از پارسایان با
در یکی از محلهها، سگی بر فقیری نابینا حملهور شد. آن نابینا که از صدای بلند و هجوم ناگهانی سگ بهشدت ترسیده و مضطرب شده
شاعری، با امید دریافت صله، خلعت و دستیابی به جاه و مقام، قصیدهای در مدح یکی از پادشاهان سرود و با شور و اشتیاق به