ذوالقرنین در سفر خود به سمت کوه قاف حرکت کرد. وقتی به آنجا رسید، با منظرهای شگفتانگیز روبرو شد: کوه قاف مانند زمرّدی شفاف و درخشان بود که گویی تمام جهان را در آغوش گرفته است. او با حیرت به عظمت کوه نگریست و گفت: «اگر تو کوهی به این بزرگی هستی، پس کوههای دیگر چه جایگاهی دارند؟»