دیوان کبیر یا دیوان شمس: اسناد، نسخه‌ها و هویت

دیوان کبیر یا دیوان شمس: اسناد، نسخه‌ها و هویت

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، آن اختر فروزان آسمان معرفت و انسان‌سازی، یکی از ارکان بی‌بدیل ادب و اندیشه در تاریخ فرهنگ اسلامی است. آثار وی، همچون فانوس‌هایی در تاریکی، راه را برای انسان جویای معنا روشن ساخته‌اند. از میان این آثار، مثنوی معنوی بی‌گمان شاهکار بی‌همتای مولاناست؛ اثری که آن را “قرآن در زبان فارسی” گفته اند و منبعی سرشار از حکمت، عشق، عرفان و تربیت انسانی به‌شمار می‌آید.

با این حال، در کنار مثنوی، اثر دیگری از مولانا باقی مانده که نه‌تنها از نظر حجم، بلکه از لحاظ شور عاطفی، زبان شاعرانه و تجلی حالات عرفانی، دارای جایگاه ویژه و برجسته است. این اثر، مجموعه‌ای از غزل‌ها، رباعیات و قطعات عرفانی است که در دوره‌ای از زندگی مولانا، در جوشش‌های عاطفی و روحانی سروده شده است. این دیوان، امروز بیشتر با نام «دیوان شمس تبریزی» شناخته می‌شود؛ اما در کنار آن، برخی نسخه‌شناسان و پژوهشگران از عنوان «دیوان کبیر» نیز برای آن یاد می‌کنند.

در این جُستار، تلاش بر آن است تا به مسئله‌ نام‌گذاری آن پرداخته شود: اینکه چرا این اثر با نام «دیوان شمس تبریزی» شهره گشته و چگونه در برخی منابع، عنوان «دیوان کبیر» به آن داده شده است. این پژوهش می‌کوشد با تکیه بر منابع تاریخی، ادبی و نسخه‌شناختی، نگاهی به این دو عنوان ارائه دهد.

دیوان اشعار مولانا، از دیرباز در میان اهل ذوق، اصحاب خانقاه، سالکان طریقت و دوست‌داران مولانا، مقام بلند داشته است. نسخه‌های مختلف این دیوان، چه به‌صورت کامل و چه به‌صورت گلچین‌شده، در دسترس اهل دل بوده و در مجالس سماع و محافل عرفانی، معمولاً اشعار آن به‌صورت مرتب‌شده بر اساس بحور وزنی یا حروف قوافی تنظیم می‌شده‌اند.

با گسترش صنعت چاپ در سرزمین‌های اسلامی، این دیوان بارها و بارها به چاپ رسید و اغلب با نام‌های «دیوان شمس تبریزی» یا «کلیات شمس» منتشر شد. اما اینکه چرا برخی این اثر را «دیوان کبیر» نامیده‌اند، به دو دلیل اساسی بازمی‌گردد: نخست، حجم عظیم این مجموعه که آن را به یکی از بزرگ‌ترین دیوان‌های شعر فارسی بدل کرده است، و دوم، تنوع و گستردگی مفاهیم، اوزان، قالب‌ها و لحن‌های شعری در آن. واژه‌ی «کبیر» در این‌جا به معنای «بزرگ» نه فقط در کمیت، بلکه در کیفیت و ژرفای محتوایی نیز هست.  خود مولانا آن را «دیوان عاشقان» یا «دیوان عاشقان من» می‌نامید، نامی که نشان‌دهنده‌ی جوهره‌ی عاطفی و عرفانی این اثر است.

از نکات قابل‌توجه در این دیوان، تنوع وزنی آن است؛ اشعار دیوان شمس در پنجاه وهفت بحر عروضی سروده شده‌اند. این گستردگی وزنی، نه‌تنها قدرت شگفت‌آور مولانا در بهره‌گیری از موسیقی درونی زبان را نشان می‌دهد، بلکه بازتاب‌دهنده‌ی حالات و تجلیات گوناگون عرفانی اوست. مولانا، با دگرگونی اوزان، به تناسب حالت روحی و پیام شعری، فضاهای متفاوتی خلق کرده و از وزن به‌عنوان ابزاری برای انتقال شور، وجد، درد، وصال و فراق بهره برده است.

این مجموعه، شامل ۳۲۳۰ غزل، ۱۹۹۴ رباعی، ۴۴ ترجیع‌بند و ترکیب‌بند است و در مجموع ۳۶٬۳۶۰ بیت شعر را در بر دارد.

در سنت تاریخی خاندان مولانا و در میان پیروان طریقت مولویه، این مجموعه اشعار با عنوان «دیوان کبیر» شناخته می‌شده است. به‌نظر می‌رسد در عرف و تداول مولویان، آنچه تحت عنوان «دیوان» یا «غزلیات» مولانا رواج داشته، همان اثری بوده است که به‌دلیل حجم زیاد و غنای محتوایی، «دیوان کبیر» نامیده شده است.

از سوی دیگر، عنوان «دیوان شمس تبریزی» یا «کلیات شمس» نیز از دوره‌های بعدی رواج یافت؛ عنوانی که برگرفته از درون‌مایه‌ی عاطفی و عرفانی دیوان است. چرا که بخش عمده‌ی این اشعار، با تخلّص «شمس» و خطاب به شمس‌الدین تبریزی سروده شده‌اند و در آن‌ها مولانا نه‌تنها شمس را مخاطب، بلکه صورت کامل حقیقت الهی و آینه معشوق ازلی می‌بیند.

یکی از ویژگی‌های چشمگیر در دیوان شمس تبریزی، تنوع در تخلّص‌ها و نام‌هایی است که در پایان برخی غزل‌ها آمده است. برخلاف سنت کلاسیک شعر فارسی که در آن تخلّص شاعر معمولاً ثابت است، مولانا از این قاعده فراتر رفته و تخلّص را به ابزاری برای بیان حالات عرفانی، مخاطب درونی، و لحظه‌ی الهام تبدیل کرده است.

از میان بیش از ۳۲۳۰  غزل این دیوان، ۱۰۵۲ غزل با نام‌هایی چون «شمس»، «شمس‌الدین»، «شمس تبریزی» یا «شمس‌الحق تبریز» ختم می‌شوند. این تخلّص‌ها نه به عنوان نام قراردادی، بلکه به‌مثابه تجلی روح معشوق الهی و حضور قدسی شمس در جان مولانا به‌کار رفته‌اند؛ شمس در اینجا فراتر از یک فرد، نماد مطلق حقیقت، نور و بی‌خودی است.

در مقابل، ۶۹۳ غزل با واژگانی چون «خمش»، «خامش»، «خاموش» یا «خمش‌کن» به پایان می‌رسند. این واژه‌ها نیز تخلّص محسوب می‌شوند، اما به‌نحوی خاص و رمزگونه؛ گویا مولانا در اوج شور عرفانی، دیگر توان سخن گفتن را از دست داده و خود را به سکوت فراخوانده است. در عرفان مولوی، «خاموشی» نه نشانه‌ی فقدان، بلکه نشانه‌ی حضور عمیق‌تر حقیقت است؛ جایی که زبان فرو می‌ماند و دل به مشاهده می‌نشیند.

در حدود صد غزل یا کمتر نیز، نام‌هایی چون «حسام‌الدین چلبی» و «صلاح‌الدین زرکوب» دیده می‌شود. این دو از نزدیک‌ترین یاران و مریدان مولانا بودند و نقش مهمی در استمرار حیات فکری و معنوی او داشتند. آوردن نام آن‌ها در تخلّص، نوعی تکریم، محبت و گاه اظهار حال در محضر ایشان بوده است.

در کنار این موارد، شماری از غزل‌ها نیز فاقد هرگونه تخلّص هستند. این غزل‌ها بیشتر حالت زمزمه‌های بی‌توقّع و بی‌نام دارند که در لحظات غلیان احساس و کشف، بدون نیاز به امضای شاعر، جاری شده‌اند.

برجسته‌ترین و معتبرترین تصحیح از این دیوان، توسط استاد بدیع‌الزمان فروزانفر انجام شده است. او با بهره‌گیری از دوازده نسخه‌ی خطی کهن و معتبر، کوشید تا متنی علمی و منقّح از دیوان فراهم آورد. این اثر در ده مجلد، در فاصله سال‌های ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۵ هجری خورشیدی، توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شد. در این تصحیح، اشعار به‌گونه‌ای تنظیم شده‌اند که ابتدا بر پایه حروف قوافی (یعنی حرف آخر بیت) و سپس درون هر قافیه بر اساس بحور عروضی مرتب شده‌اند؛ شیوه‌ای که به ذوق سنتی اهل خانقاه و اهل ادب نزدیک‌تر است و نیز کار پژوهشگران را آسان‌تر می‌سازد.

از میان نسخه‌های باقی‌مانده، نسخهٔ قونیه که در موزه مولانا، در کنار تربت مولانا نگهداری می‌شود، دارای جایگاهی ویژه و ممتاز است. این نسخه نه تنها به‌عنوان کامل‌ترین متن موجود از دیوان کبیر مورد استفاده بدیع‌الزمان فروزانفر در تصحیح علمی قرار گرفته، بلکه از نظر قدمت تاریخی نیز بسیار حائز اهمیت است. در ابتدای این نسخه، تاریخ کتابت سال ۷۶۶ هجری قمری ثبت شده است. این نسخه با عنوان صریح «دیوان کبیر» نام‌گذاری شده و این موضوع نشان می‌دهد که نام اصلی و رایج این دیوان در قرون اولیه پس از مولانا، «دیوان کبیر» بوده است و این عنوان در عرف مولویان و در سنت خانقاهی آن روزگار تثبیت شده بود.

وجود این نسخه در قونیه، در مجاورت آرامگاه مولانا، و جایگاه آن در حافظه تاریخی و فرهنگی سلسله مولویه، خود گواهی است بر موقعیت محوری این نسخه و صحت نام‌گذاری آن به‌عنوان «دیوان کبیر». این واقعیت تاریخی، ادعای برخی نسخه‌شناسان را نیز تأیید می‌کند که عنوان «دیوان شمس تبریزی» نامی ثانویه و ناظر به محتوای عارفانه اثر است، در حالی‌که نام نخستین، «دیوان کبیر» بوده است.

در حالی که دیوان در عرف سنتی و نزد پیروان مولانا، با نام «دیوان کبیر» شناخته می‌شد، عنوان «دیوان شمس تبریزی» یا «کلیات شمس» به تدریج و در دوره‌های بعد، مخصوصاً با رواج چاپ و انتشار نسخه‌های چاپی در عصر جدید، مرسوم شد. این تغییر نام، تا حد زیادی ناشی از تمایزگذاری میان دیوان غزلیات مولانا و دیگر آثار او بود و تأکید بر جایگاه ویژه شمس تبریزی به عنوان محور محتوایی اشعار.

شایان ذکر است که تغییر نام این اثر بزرگ از «دیوان کبیر» به «دیوان شمس تبریزی»، علاوه بر دلایل محتوایی و عرفانی، ممکن است دلایلی سیاسی و فرهنگی نیز داشته باشد. با توجه به اهمیت جایگاه شمس تبریزی به عنوان شخصیتی برجسته و مرتبط با منطقه تبریز و تاریخ فرهنگی ایران معاصر، برجسته‌سازی نام شمس تبریزی در عنوان دیوان می‌تواند پاسخی به نیازهای هویت‌سازی و اصالت‌گرایی در دوره‌های بعد از چاپ و نشر دیوان باشد. چنین اقدامی می‌تواند ناشی از تمایل به تثبیت میراث مولانا در چارچوب ملی و فرهنگی ایران در دوران مدرن بوده و بازتابی از تحولات سیاسی-فرهنگی آن زمان باشد.

 

در نتیجه، می‌توان گفت:

در دوره‌های پیش از چاپ (قرون وسطی تا دوره قاجار)، نام رایج در میان اهل طریقت و نسخه‌های خطی «دیوان کبیر» بوده است.

با ورود صنعت ، نام «دیوان شمس تبریزی» یا «کلیات شمس» جایگزین شد و به عنوان نام چاپی و رسمی شناخته شد.

فروزانفر مهم‌ترین و تأثیرگذارترین مصحح و ناشری بود که در قرن بیستم با چاپ ده‌جلدی خود، «دیوان شمس تبریزی» را به عنوان نام رسمی در محافل ادبی تثبیت کرد.

با توجه به اهمیت بی‌بدیل دیوان کبیر در ادبیات عرفانی فارسی و جایگاه ممتاز مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، ضرورت دارد که مولاناپژوهان، نسخه‌شناسان و ادیبان با تمرکز و توجه ویژه به نسخه‌های خطی موجود در کتابخانه‌های معتبر جهان، دست به اقدامی منسجم و علمی برای تصحیح، بازشناسی و انتشار این اثر عظیم بزنند.

از آنجا که نام اصلی و تاریخی این مجموعه عظیم، «دیوان کبیر» بوده و این نام به بهترین شکل نشانگر بزرگی و عمق معنوی آثار مولانا است، شایسته است که در چاپ‌ها و پژوهش‌های آینده نیز این عنوان برجسته شود تا اصالت و هویت تاریخی اثر حفظ گردد.

ایجاد یک نسخه مرجع و کامل، دقیق و علمی از «دیوان کبیر»، می‌تواند راهگشای پژوهش‌های ادبی، عرفانی و تاریخی در سطوح ملی و بین‌المللی باشد و سهم مولانا را در ادبیات جهان بیش از پیش نمایان سازد.

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان