نوروز یکی از جشنهای باستانی است که به ما رسیده و در بخشهای مختلف، از جمله منشأ، تاریخچه، فرهنگ، رسوم و عنعنات آن، به طور جامع بررسی شده است. اما در این بحث، میخواهیم این جشن را از یک منظر متفاوت مورد بررسی قرار دهیم. نوروز، همانند زنده شدن دوباره طبیعت پس از مرگ زمستانی است؛ زمانی که نباتات از زمین بلند میشوند و حیوانات از خواب زمستانی بیدار میشوند. بنابراین، این خیزش و هیجان طبیعت چگونه تأثیراتی بر روان و زندگی انسانها دارد، را مورد بررسی قرار میدهیم.
نوروز تنها یک رویداد تبدیل تقویم نیست، بلکه آغاز دوبارهی هستی است. این بازتولید، همانند آنچه در طبیعت رخ میدهد، در درون انسان و اطراف آن نیز تاثیرگذار است. اما این تغییرات را همه به یک شیوه تجربه نمیکنند، بلکه هر فرد به نحوی خاص به آن نگاه میکند. برخی تنها با شرکت در جشنهای نوروزی، تهیه سفرهی هفتسین، خواندن شعرهای نوروزی، یا سفر به طبیعت، رضایت میبرند؛ اما برخی دیگر با درک عمیق از طبیعت، شاهد زنده شدن موجودات، نظاره بارانی که این بار به جای خشک کردن نباتات، برای زنده کردن آنها است. و از این تجربه درسهایی برای زندگی و ارتباط با محیط اطرافشان میگیرند. بنابرین، عمده معنای جشن نوروز این است که باید آنچه در طبیعت رخ میدهد را با مفهوم عمیق آن درک کرده و در زندگی روزمره خود از آن تاثیرپذیر باشیم.
تاثیرات نوروز بر روح و روان انسان:
یکی از دلایلی که جشن نوروز همچنان از بین تمامی جشنهای باستانی باقی مانده است، امیدبخشی و آمادهسازی برای یک دگرگونی است. بنابرین، بزرگترین درسی که باید از فصل بهار بگیریم، امید و تغییر است. امید، این پدیده درونی است که انسان را پایدار نگهمیدارد و بدون آن، هیچگونه پیشرفتی روی نمیدهد. جوامعی که امید ندارند، به نابودی محکوم میشوند؛ زیرا بدون امید، زندگی و مرگ انسان تفاوت چندانی ندارد.
اگر از یک نسل امیدشان را گرفتید، در واقع پیشرفت و ترقی آنها را متوقف کردهاید. بناءً، نوروز با زنده کردن دوبارهی طبیعت، این امید را دوباره به انسان میبخشد. همانطور که پس از زمستان سرد و برفی که تمام زندهجانها را میپوشاند، بهار دوباره میآید و با باز شدن گلها و لالهها، دل انسان را شاد میسازد، امید دوباره را به درون او بازمیگرداند و تأثیرگذاری او را از فردی به تمام جامعه تبدیل میکند و اجتماعی پر از امید را خلق میکند.
تکرار و یکنواختی در زندگی باعث کاهش امید میشود، اما نوروز میآید و با شور و هیجانی تازه، انسان را به فکر و کاروازی زندگی دعوت میکند.
هر انسان همواره درگیر است که چگونه خطاهای گذشته را جبران کند. گاهی میگوید که باید از نو شروع کند، گاهی به تغییر مکان فکر میکند که ممکن است جای نو، از هراس و خطاهای گذشته کاسته، به آینده شفاف و بدون کاستی یک دریچه جدید باز کند. در کل، انسان همواره به تغییر در زندگی نیازمند است. سفر کردن و تغییر مکان بهصورت موقتی، دیدن یک فیلم و غرق شدن در اعماق سناریوی آن، خواندن یک داستان و درک تمام حوادث و حالات آن، گواهی بر این است که انسان به تغییر همیشهگی علاقمند است و این تغییر به او فراخی میآورد. همچنین، تجربه غذاهای جدید، لباسهای جدید و ملاقات با افراد جدید نیز نشانه این علاقه است.
بنابرین، بهترین فرصت برای این تغییر و دگرگونی در زندگی، بهار و آغاز سال نواست. رویش دوبارهی نباتات و بسته شدن بستر زمستان سرد و خشک، همه نمایانگر یک تغییر است. این تغییر برای دقتاندیشان نشانه است که باید در خود فرو بروند و فکر کنند که در کجای زندگی خود باید دگرگونی ایجاد کنند. آنها باید اهداف جدیدی برای خود تعیین کنند و برای رسیدن به آنها در طول یک سال کوشش کنند. همچنین، باید انگیزه و روحیه خود را تجدید کنند تا به دستآوردن هدفهایشان امکانپذیرتر گردد.
آنها باید نقاط ضعف و قوت خود را بررسی کرده و از گذشته خود برای پلانگذاری آینده استفاده کنند. در مورد سلامتی روح و جسم خود نیز باید فکر کنند تا راه را برای رسیدن به اهدافشان آسانتر کنند. همچنین باید بر روی مهارتهای جدید و یادگیری تمرکز کنند تا موفقیت بیشتری داشته باشند. تمام اینها در فرصتی که نوروز فراهم میآورد ممکن است به دست آید.
طبیعت به طور معمول هر ساله در بهار تازه میشود و زندگی دوباره آغاز میگردد. اما انسانها با شرکت در جشن نوروز، با دیدن سبزه و لالهها، خوردن میوههای بهاری و انجام عادات نوروزی، در واقع بهار را آغاز نمیکنند؛ بلکه بهار را آغاز میکنند زمانی که از خود این پرسشها را میپرسند: «یک سال را چگونه سپری نمودم؟»، «چقدر به کاینات اندیشیدم؟»، «چند کتاب تازه خواندم؟»، «چند زبان جدید آموختم؟»، «به کجا سفر کردم؟» و یا «در مورد آینده چه تصمیمهای تازهای باید بگیرم؟»، «در رفتار با خانواده چه تغییراتی باید ایجاد کنم؟»، «با انسانهای اطراف خود چقدر مهربانی را پیشه کنم؟» و «با کدام انسانهای نیک و پسندیده نشست و برخاست داشته باشم؟»
در واقع، انرژی و انگیزه تغییر در انسانهاست که بهار را در وجود و روان آنها آغاز میکند. تغییر و تحول ممکن است آنی نباشد و ممکن است تدریجی باشد؛ ممکن است کلی یا جزئی، ظاهری یا باطنی باشد. برای برخی از افراد، تغییر مادی و افزایش ثروت مهم است، در حالی که برای دیگران، خوشبختی آنها در جنبههای معنوی و روحیتی و گسترش آن است و آنها نیز به دنبال تغییر در همان بخش هستند.
هر چهنوع تغییری باشد، در نخستین مرحله باید تعهدی برای تغییر وجود داشته باشد که این فرصت نیک در نوروز فراهم است.
انسان به طبیعت خود، تغییرات را به آسانی نمیپذیرد و اغلب میخواهد که نظام و محیط اطرافش ثابت و یکنواخت باقی بماند و دگرگونی ندهد. او ممکن است تمایل داشته باشد که وظایف مشخص و ثابتی داشته باشد، در آمد و رفت افراد در خانوادهاش را به آسانی قبول نکند و تمایل داشته باشد که خط سیر زندگیاش همواره تکراری باشد. اما موفقیت انسان در قبول تحولات و پذیرش ریسک بیشتر است. فردی که از دگرگونیها عبور نمیکند، به طور دائمی در تنگناهای زندگی مادی و معنوی به سر میبرد.
بهترین نمونه و الگوی تغییر، نوروز است. در این زمان، طبیعت به انسان نشان میدهد که شب و روز، فصلهای سال، همواره در حال تغییر هستند و همیشه ثابت و یکنواخت نمیمانند. بنابرین، انسان باید توانایی تحمل تغییرات را داشته باشد تا به موفقیت دست یابد.
تاثیرات نوروز در زندگی اجتماعی:
جشن نوروز، به عنوان یک ایده، واقعیتاً یک جوشش اجتماعی است و در واقع یک ابزار برای استحکام اجتماعی محسوب میشود. افراد با یکدیگر دوستان و خانوادههایشان را به همراه میآورند، در فعالیتهای نوروزی شرکت میکنند، خوراکیها و نوشیدنیهایی برای مهمانان تهیه میکنند و به این ترتیب، به دنبال تقویت ارتباطات اجتماعی و تقویت همبستهگی بیشتر میپردازند. این فعالیتها همچنین میتواند منجر به افزایش انرژی و انگیزهی روانی افراد شود و به آنها کمک کند که از طریق همبستهگی و تعاملات اجتماعی، انرژی مثبتی را دریافت کنند.
نوروز در واقع یکی از رویدادهایی است که به ما یادآوری میکند که جامعه ما از تنوع فرهنگی بهرهمند است و این تنوع باعث غرور اعضای آن میشود. برای درک عمیقتر تاثیرات فرهنگی نوروز، میتوان به ادبیات نیز مراجعه کرد. در آثار ادبی، از جمله شعرها، از عناصر بهاری استفاده شده و این امر به توصیف عشق و زیباییهای زندگی میپردازد. این نمونهها نشاندهندهی ارزش فرهنگی و غنامندی نوروزی در جامعهیمان هستند.
همانگونه که افراد یک جامعه، اشتراکات فرهنگی بیشتری دارند، ارتباطات آنها نیز تقویت میشود. گاهی اوقات، جوامع غربی برای تسهیل در توافقات اجتماعی، نقاط مشترکی مانند “جمعه سیاه” را به وجود میآورند. این تدابیر باعث میشود که اعضای جامعه بیشتر با یکدیگر همدیگرپذیری کنند. اما نوروز، یکی از ارزشهای بینظیر فرهنگی ماست که از طیف گستردهای از افراد قبول شده و تجلیل میشود؛ بدون هیچ ابهامی.
از منظر دینی و باورهای مختلف نیز، این جشن بیتغییر باقی میماند و همه به یکسان به پیشواز بهار و طبیعت خیره میشوند. این نقطه مشترک اساسی است که استحکام اجتماعی را تقویت میکند. همچنین، جشن نوروز علاوه بر اینکه به عنوان یک عنصر فرهنگی مورد توافق قرار میگیرد، به عنوان یک پل ارتباطی بین نسلهای مختلف جامعه عمل میکند. این جشن توسط اجداد ما از گذشته تجلیل شده است و به این ترتیب تا به امروز به ما منتقل شده است، و در این نقطه تفاوت نظری وجود ندارد. این تقاطع در استحکام اجتماعی بسیار مؤثر است.
یکی از نقاط مشترک جامعه، به اشتراک گذاشتن لحظات شاد و غمگین است. زمانی که یک فاجعه طبیعی در هر نقطهای از جهان اتفاق میافتد، همه افراد احساس غم و تاثر میکنند. در روزهای سوگواری دینی و فرهنگی، اعضای جامعه همدردی میکنند و کنار هم قرار میگیرند. همچنین، شادی و خوشحالی همواره یک نقطه مشترک بین افراد جامعه است. در رویدادهای مهم و خوشآیند، افراد به یکدیگر پیوسته و از لحظات شادی لذت میبرند. همچنین، در جشنهای مذهبی و فرهنگی مانند عیدین، شادی جمعی به وجود میآید. همچنین، نوروز به عنوان یک رویداد فرهنگی، فرصتی است که تمام افراد جامعه با هم شادی کنند و از این جشن بهرهمند شوند.
نسلهای قبلی یک جامعه، سنتها و آیینهای گذشته را که در روزهای نوروز عملی میشوند، به نسلهای جدید منتقل میکنند. سنتهایی مانند بازدید از خانههای بزرگان و ارائه احوالپرسی به بستهگان، مراسم هفتسین و پخت سمنک، و شرکت در بازیهای سنتی مانند کاغذپرانبازی، چرخ و فلک، سبزهلگد، پهلوانی، بزکشی، و لالهجمع کردن، از جمله آیینهایی هستند که از سوی بزرگسالان به نوجوانان توضیح داده میشوند. این تبادل فرهنگی، در واقع یک وسیله برای استحکام ارتباط بین دو نسل مختلف جامعه است، که این ارتباط میان آنها را نزدیکتر میکند و میتواند تاثیرات مثبتی در تقویت ارتباطات اجتماعی داشته باشد.
امروز، نوروز دیگر تنها یک جشن مرتبط با یک منطقه خاص نیست؛ بلکه در سراسر جهان گسترش یافته و در کشورهای مختلف جشنهایی برگزار میشود. علت اصلی این گسترش، طبیعی بودن جشن نوروز است که همه انسانها در هر نقطهای از جهان میتوانند احساس کنند. رویش گلهای لاله، سبز شدن دشتها، و زنده شدن نباتات پس از خواب زمستانی، در هر اقلیمی مشترک است. این هماهنگی فضایی مشترک را برای تبادل تجربیات، هنرها و سنتهای جشن نوروز ایجاد کرده است. از این فضای امیدبخش و مسرتبخش، تمام جهان در سالهای اخیر بهرهمند شده است. کشورهای غربی نیز با وارد شدن مهاجران از کشورهایی که جشن نوروز را دارند، به طور رسمی از نوروز تجلیل میکنند و این جشن را به مردم خود معرفی میکنند. این اقدام هم از یک سو هماهنگی اجتماعی میان مهاجران تازه و افراد ساکن در آن کشورها را بهوجود میآورد و از سوی دیگر، در جمع فرهنگ خود یک فرهنگ تازه را به غنای فرهنگی خود اضافه میکند. این اقدام در اصل یک شکوفایی هویتی برای مهاجران تازه وارد است که مدنیت و فرهنگ خود را در سطح بلند اجتماعی به نمایش میگذارند.
همچنان در زمینهی اقتصادی، جشن نوروز تأثیرات چشمگیری دارد. در این جشن، بهعلاوهی پاکی و زیبایی خانهها و شهرها، خرید لباسهای جدید و اقلام جدید برای خانه، و همچنین مصرف خوراکیها و نوشیدنیهای خاص نوروزی، باعث حرکت و فعالیت در جامعه میشود. این حرکت اقتصادی، علاوه بر تأثیرگذاری بر سایر بخشهای جشن نوروز، باعث شادی و خوشحالی در اجتماع میشود که این احساس مستقیماً بر خانوادهها و روان افراد تأثیر میگذارد.
نوروز به تنهایی فقط یک جشن و تجلیل از تاریخ گذشته نیست؛ بلکه با باززنده شدن طبیعت و شور و شوق باغها و سبزهها، در روح انسان نیز تجدید حیات و ایجاد امید به آینده و تغییراتی میشود که زندگی را دوباره شاداب میکند و هیجان جدیدی را به همراه دارد. از طرف دیگر، در فضای اجتماعی، تبادل تجارب و عادات گذشته میان نسلهای جدید و قدیم، ارتباطات عمیقی را ایجاد میکند که میتواند جامعه را به سمت رشد و توسعه مؤثرتری هدایت کند.