ای خوب! زیر سلطه بدها چه میکنی؟
بر روی خارها و نمدها چه میکنی؟
وقتی درون خانهی ما خنده روشن است
در خانهی به گریه بلدها چه میکنی؟
یک شهر رو به سوی تو ایستاده اند، تو
با این نگاهها و رصدها چه میکنی؟
در کار، در کتابچه، در راه، در اتاق
در بین فیلمها و سندها چه میکنی؟
یک، دو، سه، چار، پنج … گرفتار چیستی؟
در قید حرفها و عددها چه میکنی؟
جای تو روی دیدهای بالا بلند هاست
هر روز پیش خم شده قدها چه میکنی؟
یک روزهاست، غرق جوانی خویش باش
خود روشن است با بد و سدها چه میکنی