اورنگ هفتم: سروده‌ی محمدصابر یوسفی با دکلمه‌ی عنایت‌الله خلیق | با سفر کردنِ تو کوچه پر از درد شده‌ست

با سفر کردنِ تو کوچه پر از درد شده‌ست
آتشِ عشق به دل‌های جوان سرد شده‌ست

ناله زنجیر شده بر لبِ آیینه و گل
بلبل از جوش فرو مانده و دل سرد شده‌ست

باغ‌ها از نفس افتاده و بی‌حال شدند
برگ‌های گلِ گیلاس همه زرد شده‌ست

شهر خاکسترِ یک نسلِ فراموش شده‌ست
خانه‌ها یک قفسِ سرخ، به هر فرد شده‌ست

دل از این جاده نداند به کجا راه بَرَد
مثلِ دیوانه‌ی زنجیریِ شب‌گرد شده‌ست

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان