خلیلالله خلیلی در سال ۱۲۸۶ خورشیدی، در خانوادهای اهل فضل و سیاست، در منطقهی باغ جهانآرای کابل چشم به جهان گشود. پدرش، محمدحسینخان مستوفیالممالک، از رجال برجستهی عهد امیر حبیبالله خان و وزیر مالیه بود. با این حال، در دوران حکومت امانالله خان، به اتهام سیاسی به دار آویخته شد. این حادثه، سرنوشت خلیلالله خردسال را دگرگون کرد. او در کودکی یتیم شد و از تحصیلات رسمی باز ماند، اما با ارادهای راسخ و عشقی ژرف به دانش و ادب، مسیر خودآموزی را برگزید و با بهرهگیری از محافل ادبی، مراکز علمی و مجالس فرهنگی، پایههای دانایی خویش را استوار ساخت.
استاد خلیلی از جمله معدود شخصیتهای معاصر ادبیات بود که هم در ادب کلاسیک تسلطی چشمگیر داشت و هم با زبان زمانه و مقتضیات فکری و اجتماعی عصر خود آشنا بود. وی در سبک شعری خود، تداومدهندهی مکتب خراسانی و عراقی بود، اما گاه با الهام از جریانهای نوین، لحنی تازه و پرشور نیز برمیگزید. شعرهای او آمیزهای از تغزل، تعهد، وطندوستی، عرفان و تأملات فلسفی است. در غزل و قصیده، چیرهدستی بیمانندی داشت و در مثنویسرایی و رباعی نیز دست بالا داشت.
در کنار فعالیتهای ادبی، خلیلی در عرصهی دولتی نیز نقشی برجسته ایفا کرد. او طی دهههای ۳۰ تا ۵۰ خورشیدی در مقامهایی چون معاونت دانشگاه کابل، ریاست مطبوعات، مشاور فرهنگی دربار سلطنتی، و نمایندهی مجلس ایفای وظیفه کرد. در دههی ۱۳۵۰ خورشیدی، با انتصاب به عنوان سفیر افغانستان در کشورهای عراق و عربستان سعودی، وارد حوزهی دیپلماسی شد. با وقوع کودتای هفت ثور ۱۳۵۷، او ترک مأموریت کرد و پس از مدتی اقامت در اروپا و امریکا، به پاکستان مهاجرت کرد و تا پایان عمر بدور از وطن زیست.
خلیلی در دوران مهاجرت نیز خاموش نماند. او در کنار هزاران مهاجر افغانستان، رنج غربت را با جوهر قلمش معنا بخشید. آثار بسیاری را در این دوران پدید آورد که از مهمترین آنها میتوان به “فیض قدس”، “احوال و آثار حکیم سنایی”، “از بلخ تا قونیه”، “عیاری از خراسان”، “یمگان”، “نینامه”، و “آثار هرات” اشاره کرد. آثار او نه تنها بازتابدهندهی عمق اندیشههای تاریخی و عرفانیاند، بلکه گواهی بر دلبستگی خالصانهاش به سرزمین مادری و میراث فرهنگی آن نیز هستند.
خلیلالله خلیلی در میان حوزهی ادبی ایران نیز جایگاه رفیعی داشت. شخصیتهایی چون بدیعالزمان فروزانفر، عبدالحسین زرینکوب، رضازاده شفق و دیگران از ستایشگران آثار او بودند و برخی از آنان دربارهی اشعار و سبک نگارشش تقریظ نگاشتند. خلیلی همچنین در نشستهای فرهنگی ایران مورد استقبال قرار گرفت و شعرش، پلی میان دو سوی جغرافیای زبان فارسی شد.
استاد خلیلالله خلیلی بیتردید از پیشگامان شعر پایداری در ادبیات فارسی معاصر است. شعر او پژواکی است از رنج ملت، درد تبعید، و آرمان رهایی، که در قالبی کلاسیک و زبانی فاخر، به مقاومت فرهنگی و سیاسی جان میبخشد. او با تلفیق سنتهای کهن با روح زمانه، صدای ایستادگی در برابر استبداد، اشغال و آوارگی را در شعر فارسی نهادینه کرد.
خلیلالله خلیلی در چهاردهم ثور/اردیبهشت سال ۱۳۶۶ خورشیدی، در غربت اسلامآباد پاکستان، چشم از جهان فروبست. اما پیکرش پس از بیست و پنج سال به میهن بازگردانده شد و در کنار آرامگاه سید جمالالدین افغان، در محوطهی دانشگاه کابل به خاک سپرده شد؛ جایی که به درستی میتوان آن را خانهی ابدی یکی از ارکان زبان و فرهنگ فارسی دانست.
خلیلالله خلیلی نه تنها یک شاعر، بلکه نماد یک دوره تاریخی، نمایندهی رنجهای مردم ما، و آینهدار زیباییهای زبان فارسی در قرن بیستم بود. مردی که در ادبیات، سیاست، دولتداری و تاریخ، رد پای عمیقی از خود بهجا گذاشت و نامش همچون ستارهای میدرخشد.
روانش شاد و یادش گرامیباد!