مو بهمو در صورتش از بس پریشانی کشید
زلف او دود از نهاد خامۀ مانی کشید
قامت نقاش خم شد زیر بار ابرویش
تا نگوید کس کمانش را به آسانی کشید
خامهاش در دست، همچون بال طوطی سبز شد
تا مصور صورت آن خط ریحانی کشید
از قدش جستم سراغ نو نهالان چمن
آه سردی از دل خود، سرو بستانی کشید
خضر چند از موج آب زندگی منت کشید
ناز قهری بایدش زان چین پیشانی کشید
در چمن باد صبا اوراق گل را جمع کرد
از بغل چون دفتر، آن طفل دبستانی کشید