سرزمین پهناور شبهقارۀ هند را باید یکی از کانونهای بزرگ پرورش و گسترش زبان پارسی دانست. به باور تاریخنویسان، زبان پارسی در سرزمین وسیع شبهقارۀ هند در عهد غزنویان وارد شده است. برخی را باور این است که پس از لشکرکشیهای ناصرالدین سبکتگین به هند شمالی، زبان پارسی در این خطّه گسترش یافته است ولی از آن عصر سندی که این ادعا را ثابت کند در دست نیست. این نکته مسلّم است که هنگام لشکرکشیهای یمینالدوله سلطان محمود غزنوی زبان پارسی در هند شمالی رائج بوده است. پس از غزنویان، شاهان غوری، سلجوقی، مغولی و حتی درانیان نیز در گسترش و حمایت از این زبان کوشیدهاند. زبان پارسی نه تنها زبان مسلمانان که روزگاری گویندگان هندوی خود را نیز داشتهاست و چه بسا شاعران و نویسندگان هندو که به این زبان نوشته و سرودهاند. میتوان گفت که زبان پارسی در شبهقارّۀ هند حیثیت زبان ملّی و پل ارتباطی را میان همه مردمان آن سرزمین داشته است. پارسیگویان هند از سه حیث بر پارسیزبانان توران و خراسان و ایران برتری و پیشتازی داشته اند.
یکم: فرهنگنویسی (واژهنامه نویسی)
پارسیگویان هند نخستین کسانی بودند که به فکر فرهنگنویسی افتادند و بسیاری از فرهنگهای لغت امروزی تراویده از خامهی پارسیزبانان هند بوده است.
دوم: تذکرهنویسی
بر همگان هویداست که نخستین تذکرۀ شاعران نیز در سرزمین هند به رشتهی تحریر درآمده است. محمد عوفی با نوشتن نخستین تذکره، جایگاه نخستین تذکرهنویس را به خود ویژه ساخت و این مهم در واقع سرمشقی برای تذکرهنگاران بعدی شد.
سوم: نقد ادبی
در ادبیات پارسی نقد ادبی تا پیشتر از قرن دهم به صورت روشمند و ساختارمند وجود نداشت. هندیان پارسیگو نخستین کسانی بودند که با نقد اشعار خود و دیگر پارسیزبانان، نقد روشمند را پیریزی کردند.
خانۀ مولانا بر آن است تا از این منظر به معرّفی آنعده از شاعران پارسیگوی خطۀ پهناور هند و پاکستان بپردازد که کمتر به آنان توجه شده است. این سلسله زیر نام «شکرستان هند» بهصورت پیوسته به نشر خواهد رسید.