شکرستان هند: سراج‌الدین علی‌خان آروز ملقّب به سراج‌المحقّقین، شاعر، تذکره‌نویس، فرهنگ‌نویس و منتقد ادبی

سراج‌الدین علی‌خان آروز ملقّب به سراج‌المحقّقین

خان‌آرزو در سال ۱۰۹۹ قمری در شهر آگره (اکبرآباد) به دنیا آمد. پدرش، شیخ حسام‌الدین، تاریخ تولد او را از ترکیب حروف واژه‌ی «نزل غیب» استخراج کرده بود که با محاسبه‌ی ابجد، سال ۱۰۹۹ قمری به‌دست می‌آید. نسب خان‌آرزو از سوی پدر به شیخ کمال‌الدین، که همشیره‌زاده‌ی شیخ نصیرالدین محمود معروف به چراغ دهلی بود، می‌رسد. از سوی مادر نیز به شیخ حمیدالدین، مشهور به محمدغوث گوالیاری، و از طریق چند واسطه به شیخ فریدالدین عطار نیشاپوری پیوند می‌یابد. چنان‌که خود گفته است:

جدّ است مرا حضرتِ عطّار از این را

اشعار خود اکنون به نشاپور فرستم

 

شیخ حسام‌الدین، پدر خان‌آرزو، از فحول علما و شاعران عصر خود به‌شمار می‌رفت و از همین‌رو، خان نیز راه پدر را در عرصهٔ شعر در پیش گرفت. او تا شش‌سالگی کتاب‌های رایج آن زمان، چون پنج‌گنج، گلستان و بوستان را فرا گرفت و سپس تا سن چهارده‌سالگی از شاگردان مدرسه بود و به آموختن فنون زبان عربی پرداخت. در همین دوره به حفظ اشعار شاعران قدیم و متأخر نیز علاقه‌مند شد و ابیات آنان را ازبر می‌کرد. هرگاه که پدرش از سپاه عالمگیر به گوالیار بازمی‌گشت، خان‌آرزو نزد او درس می‌خواند.

نخستین استادش در اصلاح شعر، پدرش بود و پس از او، میر عبدالصمد سخن که از شاگردان بیدل دهلوی به‌شمار می‌رفت. پس از آن نیز اشعارش را نزد میر غلام‌علی احسنی گوالیاری عرضه می‌داشت و از او اصلاح می‌گرفت. نخستین غزلی که برای اصلاح نزد او خواند، با این مطلع آغاز می‌شد:

این حلقه‌حلقه زلفِ سیاهِ تو دامِ کیست؟

این شوخ‌شوخ آهوی چشمِ تو رامِ کیست؟

 

خان‌آرزو نزدیک به پنجاه سال از عمر خود را صرف سرایش شعر، پژوهش در علوم ادبی، فرهنگ‌نویسی و نگارش نقدهای ادبی کرد. احوال و ویژگی‌های شخصیتی او در کتاب تألیفی‌اش «مجمع‌النفائس» به‌خوبی نمایان است و از آن برمی‌آید که انسانی نرم‌مزاج و حلیمی بوده است. افزون بر استادی در شعر فارسی، در سرایش شعر ریخته «اردو» نیز از استادان تراز اول زمان خود به‌شمار می‌رفت. خان‌آرزو پس از هفتاد سال زندگی، در ۲۳ ربیع‌الاول سال ۱۱۶۹ قمری در شهر لکنهو درگذشت. پیکرش به شهر وکیل‌پوره در دهلی، در نزدیکی رود جمنا، منتقل و همان‌جا به خاک سپرده شد.

 

     آثار مهم او عبارتند از:

  • فرهنگ سراج اللّغه
  • فرهنگ چراغ هدایت
  • خیابان (شرح گلستان)
  • رسالۀ داد سخن
  • رسالۀ سراج منیر ( در نقد ابوالبرکات منیر لاهوری)
  • رسالۀ موهبت عظمی
  • رسالۀ عطیۀ کبرا
  • رسالۀ تنبیه‌الغافلین (نقد اشعار شیخ علی حزین لاهیحی). این کتاب را مولانا صهبایی نقد کرده و ملک‌الشعرای افغانستان قاری عبدالله در بین این دو منتقد محاکمه نیز نوشته است.
  • تذکرۀ مجمع النفایس ( در احوال شعرای متقدم و متأخیر نزدیک به ۳۵۰۰۰ بیت).

 

      نمونه‌ی سخن

صحبتِ اربابِ دنیا نیست جز نقصِ تمام

کم بوَد زین وجه قیمت، جامه‌ی پشمینه را

****
تا ابرِ رحمت خوش‌تر نماید

فی‌الحشر یا قوم، قومو سُکارا

****
قسمتِ ما و تو ای زاهد به جنّت هم جداست

تشتهی الأنفس تو را، ما را تلذّ الأعین است

****
گدای میکده دارد چه همّت عالی

که پادشاه جهان است و حبِّ جاهش نیست

****
شیخِ حرم به دیر است، پیرِ مغان به مسجد

دیدیم «آرزو» را بسیار لا اُبالی‌ست

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان