شاهزاداه داراشکوه که بزرگترین فرزند شاهجهان بود، از جملۀ نویسندگان، شاعران و متصوّفین سدۀ یازدهم در هند به شمار میرفت. تولد وی در سال ۱۰۲۴ قمری در اجمیر اتفاق افتاد. داراشکوه در مطالعات و پژوهشهای عرفانی و تصوفی از سرآمدان روزگار بود و چه بسا که مذهب هندوان را نیز به نیکویی و تعمّق مطالعه و مقایسه نموده بود. آثار داراشکوه تقریبا همه به نحوی از انحاء رغبت به تصوف دارد و حتی ترجمههای وی از آثار مذهبی هندوان نیز از این امر مستثنی نیست. وی و خواهرش جهانآرا بیگم در تصوف منسلک بودند و به طریقۀ قادریۀ شریف گرویده بودند. ملّا شاه بدخشی از مرشدین وی بود که پلههای سلوک را پیش وی میپیمود. فلسفه را نزد عبداللطیف سلطانپوری حنفی هندی آموخت و شیخ میرک دهلوی نیز از استادان وی بود.
آثار شاهزاده داراشکوه
بعضی از اثار ایشان قرار ذیل اند.
- سفینةالاولیاء، تذکرهای در شرح حال اکابر صوفیه.
- سکینةالاولیاء، شرحی در شعر حال صوفیان طریقۀ قادریه.
- رسالۀ حقنما، در رابطه با سیرت حضرت پیامبر اسلام.
- حسناتالعارفین، در باب شطحیات عارفان.
- مجمعالبحرین، در مطالعه و مشترکات مذاهب.
- سرّ اکبر، ترجمۀ پنجاه اوپانیشاد از متن سانسکریت.
- دیوان قادری مسمی به «اکسیر اعظم».
نمونهی سخن
ای تو اندر هرجمالی رونُما
وی تو اندر هرلباسی آشنا
ای بههرجا حُسنِ خوبت جلوهگر
ای فتاده شور حسنت جابهجا
آنکه هرکس دید سوی روی تو
چشمِ خود پوشید او از ماسواء
هرقدر لب بستهام از گفتوگو
هست آوازِ تو اندر هر صدا
هرکه فانی گشت اندر ذات تو
ذاتِ خود را یافت دایم در بقا
هستی اندر ذات یکتای جهان
از صفت لیکن شدی هرجا جدا
«قادری» جز تو نداند هیچچیز
اوّل و آخر همین داند تو را






