شکرستان هند: غنی کشمیری، شاعر دقیقه‌سنج و معنی‌یاب

غنی کشمیری

ملّا محمدطاعر غنی کشمیری از شاعران پرآوازه، دقیقه‌سنج، معنی‌یاب و ایهابند سدۀ یازدهم کشمیر است. در تاریخ تولّد وی تذکره‌نگاران را اختلاف است. تاریخ اقوام کشمیر، تألیف منشی محمددین و نیز مؤلف واقعات کشمیر تاریخ پیدایش وی را ۱۰۴۰ قمری نوشته اند. این در حالی است که معاصرین وی راجع به تولد وی چیزی نگفته‌اند و این تاریخ تولد ایشان نیز محل تأمل و گفتگوست. تاریخ وفات وی به قول اصح ۱۰۷۹ قمری است.  غنی در شعر شاگرد ملّا محسن فانی کشمیری بود. این نکته را نیز می‌توان حدس زد که غنی نه تنها در فنون ادبی که در علوم دیگر نیز شاگرد فانی کشمیری بوده باشد. این حرف مسلّم است که تمام کمالات و دانش‌های غنی بر شعر و شاعری وی خلاصه نمی‌شده است و از فنون و علوم دیگری نیز برخوردار بوده است، چنانچه خود ایشان می‌فرماید:

ز شعر من شده پوشیده فضل و دانش من

چو میوه‌ای که بمانَد به‌زیر برگ نهان

 

از اشعار وی بر می‌‎آید که به طبابت نیز دستی داشته است و مردمان را تداوی می‌کرده است. وی در بیتی به این امر اشاره‌ای نموده است:

جویند دوای درد از من دگران

لیکن الَمِ من نپذیرد درمان

آری نبود شکست بازار درست

هرچند که پُر ز مومیایی‌ست دکان

 

آنچه از اشعار غنی به دست می‌آید و تذکره‌نگاران به آن پرداخته‌اند، این است که وی از یک چشم معیوب بوده و همچنان در آخر عمر گوشش گران شده است. این نیز مسلم است که غنی هیچ‌گاهی و تا آخر عمر ازدواج نکرده است و همه‌ی عمر را در گوشه‌نشینی و انزوا گذرانده است. وی در این باره گفته است:

چون من به بحرِ تجرّد کس آشنا نبوَد

یکی‌ست پیرهن و پوست چون حباب مرا

***
چنان پرورد تجریدم به دامانِ تن‌آسانی

که می‌گردد کبود از کسوتِ خارا بر و دوشم

 

از معاصرین شعراء، غنی را با صائب مقالات و گفت‌وشنودهایی رخ داده است. آنگاهی که صائب به توسط ظفرخان احسن به کشمیر برده شد، بعضی از تذکره‌نگاران از ملاقات و مشاعره‌های صائب و غنی نوشته‌اند که بسیاری از این رخدادها هنوز هم محل تأمل است. یکی از رخدادهای شاعرانه‌ای که در کشمیر و در حضور صائب اتفاق افتاده است و در مجلۀ هلال مردادماه ۱۳۳۴ ص ۵۰ از قلم غلام محیی‌الدین خلوت آمده است، چنین است:

روزی به کشتی نشسته سوی نشاط باغ  می‌رفتند. زن هندویی را که به حُسن و جمال رقیب مهر و ماه بود، کنار دریاچه دیدند که به تبعیت از رسوم مذهبی خود دست به گِل آلوده کرده بود. صائب و غنی هردو از نظارۀ جمال آن سرو لب جویبار بیتاب شدند. صائب بر سبیل ارتجال گفت:

 

دست‌آلوده به گِل ای ماهِ همچون آفتاب

 

غنی فی‌البداهه مصراع بعدی را گفت:

 

شد مرا وِردِ زبان « یا لَیتَنِی کُنتُ تراب»

 

صائب برخاست و چشم و رویش بوسید و گفت: تو گوی سبقت از یرانیان برده‌ای!

 

به‌هر رو از این گونه داستانها درباره‌ی غنی را تذکره‌نگارن متأخر فراوان نقل کرده‌اند.

 

شاگردان غنی کشمیری

در آثاری که راجع به غنی کشمیری کتابت شده است و نیز از اشعار وی می‌توان به سه تن از شاگردان غنی اشاره کرد.

  1. مسلم: وی از شاگردان غنی بود و برای نخستین بار دیوان غنی را تدوین نمود. از وی فقط در دیباچۀ دیوان غنی اشعاری آمده است.
  2. محمدزمان نافع که برادر غنی کشمیری بوده است و وی نیز از شاعران مبرزی بوده است.
  3. رشید ملک شهید که در دیباچۀ مسلم بر دیوان غنی از وی یاد شده است.

نمونۀ سخن

جان به لب از ضعف نتواند رسید

ما به‌زور ناتوانی زنده‌ایم

****
مشهور در سِواد جهان از سخن شدیم

همچون قلم سفر به زبان می‌کنیم ما

****
مرا معانیِ کوتاه دلپسند نباشد

چو کر نمی‌شنوم تا سخن بلند نباشد

****
شمع روی گلرخی برده‌ست از هوشم غنی

روز، بالِ بلبل و در شب پرِ پروانه‌ام

****

هستیم سرافراز چو خارِ سرِ دیوار

از بسکه در این باغ به پایی نخلیدیم

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان