در روزگاری که جوحی با فقر و تنگدستی شدید روبهرو بود، چارهای نمیبیند جز اینکه از همسر زیبا و زیرکش بخواهد تا مردی هوسباز را با نیرنگی به دام اندازد. زن، طبق نقشه، نزد قاضی میرود و با شکایتی ساختگی از شوهرش، او را ناسازگار معرفی میکند. قاضی که مجذوب زیبایی زن شده بود، میگوید:
