روزی شتر و گاو و قوچ یکجا راهی سفر شدند. در بین راه به یک دسته علف سر خوردند، اما مقدارش بسیار کم بود. قوچ گفت:
«رفقا، اگر این مقدار ناچیز علف را تقسیم کنیم، هیچکدام ما سیر نمیشویم. بهتر است که یکی ما کهنسالتر است، همهاش را بخورد.»
همه موافقت کردند. قوچ که خودش این پیشنهاد را داده بود، فوراً گفت: