در روزگاری که خشکسالی شدید بر سرزمینی سایه افکنده بود و مردم از ترس گرسنگی و نابودی، نالان و نگران بودند، یکی از پارسایان با چهرهای شاد و آرام در میان مردم ظاهر شد.
مردم که او را در آن وضعیت، شاد مشاهده کردند، با تعجب پرسیدند: در چنین وضعیت سخت و جانکاهی، که قحطی همهچیز را دربر گرفته، چگونه میتوانی بخندی و شادمان باشی؟