درس‌های مثنوی: هنر دزدان و مهارت شاه | حکایت سلطان محمد غزنوی و گروهی از دزدان

شبی سلطان محمود با لباسی مبدّل، تنها در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر قدم می‌زد. در میان راه، ناگهان به گروهی از دزدان برخورد. یکی از آن‌ها پرسید: «تو کی هستی و این وقت شب در کوچه چه می‌کنی؟» سلطان پاسخ داد: «من هم مثل شما، در جست‌وجوی دزدی هستم!» دزدان که به او مشکوک بودند، گفتند برای اطمینان بهتر است هر کدام از ما هنرش را بیان کند. اولی گفت:

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان