چکیده
در نخست باید یادآور شد که این مقاله توسط پروفیسور مصطفی مژدهجی، استاد تاریخ در دانشگاه کرککله ترکیه و رحمتالله آرینپور، دانشجوی دکتری تاریخ در همین دانشگاه در « فصلنامه تحقیقات آموزش و علوم اجتماعی» با تارنمای «DOI: ۱۰.۵۲۸۱/zenodo.۱۵۷۸۵۹۵۱»، به زبان ترکی نشر شده است. اکنون برگردان آن توسط نشر مولانا به زبان فارسی نیز منتشر میگردد.
عبدالرحمانخان یکی از امیرزادههای افاغنه بود که از سال ۱۸۶۹ الی ۱۸۷۹م در شهر بخارا، تحت حمایت امپراتوری روسیه، بهعنوان یک شخصیت سیاسی تبعید شده از افغانستان، زندگی میکرد. او پس از فروپاشی حکومت امیر شیرعلیخان با حملهی انگلیسها به کابل، از بخار وارد افغانستان گردید. عبدالرحمانخان با حمایت انگلیسها و تودههای جهادی تاجیکان، قدرت سیاسی افغانستان را در بین سالهای (۱۸۸۰ـ ۱۹۰۱ م) بهدست گرفت و تحت عنوان امیر و گاهی هم پادشاه افغانستان یاد میشد. جغرافیای سیاسی که امروز در نقشه جهان بهنام افغانستان شناخته میشود، در زمان حاکمیت او توسط انگلیسها در تبانی با دولتهای روسیه و ایران، تأسیس گردیده است. سیاست داخلی عبدالرحمانخان استوار به سرکوب شدید مخالفان سیاسی بود. او در سیاست خارجی به سرسپردهگی انگلیسها و به دشمنستیزی علیه روسها شناخته میشود. نامبرده، دولت روسیه را دشمن مردم افغانستان میخواند و پیشبینی میکرد که یک روزی روسها به افغانستان حمله خواهند کرد و جنگ بین دو طرف صورت خواهد گرفت. از نظر او، روسها دیر یا زود بر افغانستان حمله خواهند کرد و جنگ بین مردم افغانستان و دولت روسیه اتفاق خواهد افتاد. امیر، پنج دلیلی را بیان میکند که در صورت حملهی دولت روسیه بر افغانستان، علیه روسها قیام مردمی صورت خواهد گرفت. او سلطهنپذیری مردم افغانستان به اشغالگران خارجی، در فقر قرار گرفتن این کشور، تحمیل فرهنگ نصرانی روسی بر مردم افغانستان، بیگانهستیزی افغانستانیها و عدم اجازه دادن تعرض اجنبیان از خاک افغانستان به سرزمینهای همسایه را از جمله عوامل کلیدی این قیام میدانست.
کلید واژهها: عبدالرحمانخان، افغانستان، روس، انگلیس، جنگ، نصایح نامچه.
مقدمه
عبدالرحمانخان که مشهور به بنیانگذار جغرافیای سیاسی افغانستان امروزی میباشد، در طی بیست و یک سال آخر سدهی نوزدهم و یک سال نخست سدهی بیستم میلادی، امیر افغانستان بود. او که در سیاست داخلی یک ساختار متمرکز سیاسی را ساخته بود، بهعنوان «امیر آهنین» شناخته میشود (بارفید، ۲۰۱۹، ص. ۲۴۵). امیر افغانستان مدعی بود که وظیفهی حکمروایی در افغانستان برایش از جانب خداوند داده شده است (یوانز، ۲۰۱۷، ص. ۱۰۵). عبدالرحمانخان، سیاست سرکوبگرایانهی داخلی داشت و کشور را در فقر، بیسوادی و عدم توجه به پیشرفت، نگهداشت. نامبرده، در سیاست خارجی فرمانبردار انگلیسها بود و با روسها از در شعارهای دشمنی پیش کار میگرفت (فرهنگ، ۲۰۱۳، ص. ۲۴۲).
امیر، خاطرات سیاسی، نظامی، دولتداری و اطلاعات تاریخی خویش را در دو جلد کتاب تحت عنوان «تاجالتواریخ» نوشته کرده است. او در این کتاب، روسها را دشمن افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی میخواند و انگلیسها را دوست کشورهای اسلامی میداند (امیر عبدالرحمانخان، ۲۰۱۱، ص.۵۱۰).
در زمان حاکمیت وی رسالهیتحت عنوان «نصایح نامچه» در کابل به چاپ رسیده است که مختص به نگاه امیر افغانستان در قبال سیاست دولت روسیه در امور کشورش میباشد. بنابراین، این مقاله بیشتر متمرکز به پیشبینیهای عبدالرحمانخان در رسالهی نصایح نامچه میباشد. از نظر او، مردم افغانستان با ورسها هرگز دوست نخواهند شد. عبدالرحمانخان پنج دلیل فرهنگی، تاریخی، احساسی، سیاسی و اقتصادی را بیان میکند که در صورت حملهی روسها بر افغانستان، جنگ بین دو طرف را حتمی میسازد.
رسالهی نصایح نامچه تا هنوز از سوی پژوهشگران تاریخ بهعنوان یک تحقیق جداگانه مورد استفاده قرار نگرفته و تا حدی معرفی ناشده باقی مانده است. یکی از دلایل آن را میتوان مغلق و بینظم بودن متن نوشتاری آن دانست که خواندن و فهمیدن این رساله را مشکل ساخته است. در این مقاله کوشش شده است که متن مغلق و بینظم آن به طور واضح نوشته و نظم ادبی داده شود تا تاریخ نویسان و علاقمندان تاریخ بتوانند به اطلاعات آن دسترسی پیدا کنند. در ضمن معرفی این رساله بهحیث یک سند معتبر تاریخی، از اهمیت خاصی در تاریخ افغانستان برخوردار است.
مقالهی حاضر با روش تحقیق توصیفی_تحلیلی نوشته شده و سوال اصلی آن این میباشدکه پیشبینیهای عبدالرحمانخان در پیوند به سیاست دولت روسیه در امور افغانستان چهگونه بوده است.
سیاست عبدالرحمانخان و تأسیس افغانستان
جغرافیای سیاسی که امروز بهنام افغانستان یاد میشود، در زمان حاکمیت عبدالرحمانخان توسط انگلیسها در تبانی با روسها و همکاری ایرانیها بهعنوان یک کشور تأسیس گردیده است (اصولی، ۲۰۲۱، ص. ۸۵). آنها بهمنظور عدم تصادم و جلوگیری از جنگ بین دو امپراتوری بزرگ، افغانستان را منحیث نقطهی حایل در نظر گرفتند. ضمناً، عبدالرحمانخان به این باور بود که جغرافیای سیاسی افغانستان قبل از حاکمیت او، به شیوهی ملکالطوایفی اداره میگردید. این امر سبب شده بود که دولت قوی در افغانستان شکل نگیرد. از دید او، در روزگار حاکمیت وی بر افغانستان، روسها از طرف شمال و انگلیسها از سمت جنوب و شرق، در حال اشغال سرزمینهای بودند که قبلاً توسط پادشاهان و امیران افغان (پشتون) اداره میشد. روی این ملحوظ، وی تصمیم گرفت که هرچه عاجل دست به اقدام زده و حکومتهای ملکالطوایفی و جزایر خودمختار قدرت را در این سرزمین نابود سازد. سپس از طریق مذاکره و تفاهم با دول قدرتمند همسایه، کشور خویش را مرزبندی نماید (امیر عبدالرحمانخان، ۲۰۱۱، ص. ۴۳۹- ۴۴۲).
افغانستان امروزی، یک بخش کوچکی از آریانا و خراسان کهن میباشد. این سرزمین از هزارهی سوم پیش از میلاد تا سدهی سوم میلادی، بخش کوچکی از «آریانا، آریاناویجه و یا ایران» بهشمار میرفت. بین سدههای سوم الی نزدهم میلادی قسمتی از خراسان را تشکیل میداد (اصولی، ۲۰۲۱، ص. ۴۰). اکثر شاهان و امیران افاغنه، قبل عبدالرحمانخان، خودشان را حاکمان خراسان میدانستند. اما عبدالرحمانخان در رسالهی «نصایح نامچه» در سال ۱۸۸۶م، خود را پادشاه مردم خراسان و سرزمین افغانستان خوانده است (دهلوی و محمدعظمخان، ۱۸۸۶، ص. ۱۶). این بیانگر واقعیتی است که تا آن هنگام هویت افغانستان بهحیث یک کشور، هنوز برای مردم این سرزمین و ملل جهان، ناآشنا بوده است. نام افغانستان به معنای سرزمین افغانها (پشتونها) برای نخستنبار در سال ۱۸۰۱م، در متن معاهدهی امضأ شده بین دولتهای هند بریتانایی و ایران درج گردیده است. دومینبار نام افغانستان در نامهی لارد اکلند، فرمانورای هند بریتانایی به شاه شجاع در ۱۶ اگست ۱۸۳۸م، درج شده است. اما این جغرافیا به مناطق افغاننشین دو سوی مرزهای افغانستان و پاکستان امروزی اطلاق شده بود که عمدتاً قبایل افغان در آن سکونت داشتند، نه افغانستان کنونی (اصولی، ۲۰۲۱، ص. ۳۹-۴۱).
جغرافیای کنونی افغانستان که در زمان حاکمیت عبدالرحمانخان شکل گرفت، کشوری است محاط به خشکه و در بین آسیایمیانه و آسیایجنوبی موقعیت دارد. این مملکت حدفاصل آسیایشرقی و آسیایغربی میباشد. در منابع جغرافیایی نزدیک به دورهی زمامداری عبدالرحمانخان، مرزهای این کشور چنین بیان شده است: «افغانستان از طرف شمال متصل است به دریای آمو و صحرای خیوه، از طرف جنوب به ولایت بلوچستان، از طرف غرب به مملکت ایران و از شرق به هندوستان و چین مرز مشترک دارد» (جغرافیه کوچک، ۱۹۲۳، ص. ۱۱). در عصر کنونی، چند کشور جدید در اطراف افغانستان تأسیس شده است که حدود اربیعهی فعلی این کشور از سمت غرب با ایران، در جنوب و شرق با پاکستان، در شمال با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان و در شرق با چین همسرحد میباشد. این کشور دارای ۶۵۲٬۸۶۰ کیلومتر مربع پهناوری، چهلویکمین کشور بزرگ جهان بهشمار میرود (فرخ، ۱۹۹۲، ص. ۵۹).
عبدالرحمانخان جمعیت کُل مملکت خویش را در زمان حاکمیتش بیشتر از پنج میلیون نفر تخمین میزند. اما در سال ۱۹۲۷م، کتابی تحت عنوان «افغانستان» در لاهور به چاپ رسیده که نفوس افغانستان را به نقل از کتاب «نفوس اسلام در کُره ارض»، مطابق به سال ۱۸۹۷م، پنج میلیون و هشت صد و پانزده هزار (۵۸۱۵۰۰۰) نفر میداند. این کتاب جمعیت افغانستان در سالهای اخر زمامداری اماناللهخان (۱۹۱۹- ۱۹۲۹ م) را بیشتر از ده میلیون نفر تخمین میزند (محمدعلیخان، ۱۹۲۷، ص. ۵۵).
در زمان حکمرانی عبدالرحمانخان، تعداد زیادی از اقوام و قبایل افغانستان در برابر امارت او دست به قیام زدند (انصاری، ۲۰۱۶، ص. ۱۵۰). عوامل این قیامها، اعمال مالیات سنگین، ظلم بر مردم، متمرکز سازی قدرت در نزد خوش و روابط دوستانهی او با انگلیسها بود (غبار، ۱۹۸۹، ص. ۶۶۳). عبدالرحمانخان خودش را امیر مسلمانان و حکومتش را امارت افغانستان میخواند. اما چندان پابندی به دین اسلام نداشت. او به حدی عیاش بود که از پسران نوجوان و زیبا صورت تحت نام «غلامبچههای دربار»، استفادهجنسی میکرد (فرهنگ، ۲۰۱۳، ص. ۴۵۲). امیر افغانستان در رمضانها روزه نمیگرفت و خود را مسؤل کار برای کشور میخواند (گری، ۲۰۲۰، ص. ۳۴۵). وی تمام قیامهای مردمی را با استفادهسو از دین اسلام به شدت سرکوب نمود. علل پیروزی عبدالرحمانخان در این جنگها، حمایت تسلیحاتی و پولی انگلیسها از حکومت وی بود. در ضمن، خود او نیز تجربهی جنگ و سیاست را خوب میدانست. از سوی هم، قیامها بشکل پراکنده و بدون هماهنگی با یکدیگر شکل گرفته بود. مخالفین حکومت باهم متحد نبودند و این امر سبب شد که امیر به خوبی، هریک را بهگونهای جداگانه سرکوب نماید.
سیاست داخلی عبدالرحمانخان برمبنای زورگویی، وضع نمودن مالیات سنگین بربالای مردم نادار افغانستان، سرکوب مخالفین سیاسی، کنیز گرفتن زنان خانوادههای قیامکنندهگان، زنستیزی، جلوگیری از رشد و پیشرفت کشور، متمرکزسازی قدرت در ارگشاهی، استبداد و خودخواهی، ایجاد ارتش مجهز و سیستم جاسوسی گسترده و نظارت شدید بر تمام امور زندگی مردم عوام و خواص استوار بود. او شخصاً با زورگویی و خودکامهگی، هرچه را که خودش در امور مملکت صلاح میدانست، انجام میداد (آرینپور، ۲۰۲۴، ص. ۱۵).
همان طوریکه قبلاً یادآوری شد، سیاست خارجی عبدالرحمانخان برمبنای سرسپردهگی به انگلیسها و شعار دشمنی با روسها بنا یافته بود. او بقای حکومت خود و بازماندهگانش را در دوستی با بریتانیا و بدبینی با روسها میدانست. عبدالرحمانخان کسی بود که ده سال عمر خویش را در تبعید بسر برد. وی در نزد امیربخارا و امپراتوری روسیه در شهر بخار زندگی میکرد و تمام مصارف خانواده و افرادش، از سوی روسها پرداخت میشد. اما زمانیکه انگلیسها در سال ۱۸۷۹م، به امارت شیرعلیخان حمله کردند، زمینهی فعالیت مجدد عبدالرحمانخان در این کشور مساعد گردید (مهرین، ۱۹۹۹، ص. ۲۹). او با مرگ امیر شیرعلیخان، دوباره وارد افغانستان گردید و پس از استعفای امیر یعقوبخان از رهبری امارت، با بهدست آوردن زمام امور کشور و تحکیم روابط دوستانه با انگلیسها، سیاست روسیه ستیزانه را در پیش گرفت (مهرین، ۱۹۹۹، ص. ۱۴).
پیشبینیهای عبدالرحمانخان در رسالهی نصایح نامچه
رسالهی تحت عنوان «نصایح نامچه» در سال ۱۸۸۶م با انتظام میر محمداعظمخان و اهتمام عبدالرزاق دهلوی به زبان فارسی در مطبعه دارالسطنه کابل به چاپ رسیده است. این نوشته متن سخنرانی عبدالرحمانخان، امیر افغانستان در مجلس دربار واقع درهی پغمان به تاریخ ۲۷ اگست ۱۸۸۶م میباشد. در آن مجلس، نماینده دولت بریتانیا، خوانین و روسای طوایف سلیمانخیل حضور داشتهاند. رسالهی متذکره به خواهش حاضرین در مجلس نوشته شده تا نسخههای آن در اختیار ایشان قرار گیرد. در مقدمه رسالهی نصایح نامچه گفته شده که این اثر بخشی از پیشبینیهای امیر عبدالرحمانخان میباشد که برای قوم خویش پیشکش نموده تا از اوضاع زمانه آگاه باشند. در رسالهی فوق، نوشتن آن یک عمل خیر گفته شده و مطالعهاش برای زمانهای نزدیک و دور، مهم خوانده شده است (دهلوی و محمدعظمخان، ۱۸۸۶، ص. ۲).
عبدالرحمانخان، سخنان خویش را در جلسه با گلایه از دولت بریتانیا آغاز میکند. او با انتقاد از اینکه در هنگام آمادهگی حمله روسها بر عساکر افغانستان در ناحیه پنجده (در ترکمنستان کنونی)، نامهی برای ژنرال لمسدن که از سوی بریتانیا مسؤل مرزبخشی میان روسیه و افغانستان تعیین شده بود، فرستاده و او را از نیت روسها که همانا اشغال سرزمین دولتهای ضعیف میباشد، آگاه ساخته بود. عبدالرحمانخان از ژنرال لمسدن خواسته بود که برای وی اجازهی ارسال عساکر را به پنجده بدهد، ولی ژنرال موصوف برای امیر افغانستان هشدار داده بود که هرگونه لشکرکشی و تحرک نظامی از سوی افغانستان، سبب برهم خوردن نظم و آرامش شده و به سود هیچ یک از طرفین نخواهد بود. امیر اظهار داشته که اگر ژنرال لمسدن برایش اجازه میداد، او میتوانست لشکری را آماده ساخته و در برابر پیشروی روسها ایستادهگی نماید. از نظر او، اگر ممانعت انگلیسها نمیبود، میتوانست پنجده و مرو را جز مملکت افغانستان نگهدارد.
عبدالرحمان خان در این مجلس، پیشبینیهای خویش را که قبلاً با نماینده بریتانیا در امور افغانستان (ژنرال لمسدن) در جریان گذاشته بود، دوباره بیان میدارد. در آن هنگام، بخشی از پیشبینیهای او اتفاق افتاده و عدهای هم هنوز به وقوع نپیوسته بود. او در زمینه چنین گفته است: «من در فصل تیرهماه برای آقای جنرال لمسدن خط نوشتم که آنچه را من میدانم، زمان موضوع مرزبخشی طولانی شده و کار از محدودهی صلح بیرون گشته است. افسر روسی از یک طرف با شما گپ از مصالحه میزند و از طرف دیگر لشکر خود را به مرزهای افغانستان ازدیاد میکند. هر روزه صد و یا دوصد تن از روسها به لشکر سابقه خویش ملحق میشوند. برایش گفته بودم که روسها میدانند که در عین زمستان کمک و امداد از هرات به مرزهای افغانستان نمیرسد، به مردم ما حمله خواهند کرد. تا راهها بسته نشده، یک دسته لشکر خویش را از کابل به آنجا میفرستم که در برابر لشکر روسیه قرار بگیرند. اگر صلح واقع شد، بودن لشکر من در ساحات خود ضرری ندارد و اگر روسها پیشوری کردند، در آینده برای ما پشیمانی و خسارت به بار نمیآورد. من میدانم که تا روسها یک حمله بر لشکر من نکنند و امتحان مردم افغانستان را نگیرند، دست بر نمیدارند و صلح صورت نمیگیرد» (دهلوی و محمدعظمخان، ۱۸۸۶، ص. ۳). او در ادامه میگوید که این پشنهادش از سوی ژنرال لمسدن رد شد و آنچه را وی پیشبین بود، اتفاق افتاد. یعنی روسها به پنجده حمله نموده و با کشتن و زخمی کردن عساکر محدود افغانستان، آنجا را متصرف شدند. اینجا معلوم میگردد که عبدالرحمانخان به حدی سر سپرده به انگیسها بود که در دفاع از خاک خویش باید از آنها اجازه دریافت مینمود. اما در جنگ و سرکوب علیه مردم کشورش، با نهایت خشم برخورد میکرد. این موضوع به همان ضربالمثل مشهور میماند که گویند: «شیر خانه و روباه بیرون». یعنی عبدالرحمانخان برای سرکوب مردم افغانستان به مانند شیر درنده عمل میکرد، ولی در برابر روسها به مانند روباه، ترسو بود. به قول خود عبدالرحمانخان در کتاب تاجالتواریخ: «از سرهای یاغیهای قبایل منکوخیل و شنواری در جلالآباد، دو کلهمنار ساختم تا پندی باشد برای دیگران» (امیر عبدالرحمانخان، ۲۰۱۱، ص. ۲۳۵). همین طور، بیشتر مردم افغانستان که ناراضی از وضعیت حکومتداری عبدالرحمانخان بودند، با قتلعام، شکنجههای وحشتناک و تبعید از سوی او مواجه شدند. تاریخ معاصر افغانستان بارها شاهد سرکوب اعتراضات داخلی از سوی زمامداران خودکامه و سرسپردهگی آنها به دولتهای خارجی بوده است.
از نظر عبدالرحمانخان حادثهی پنجده از سوی ژنرال بریتانایی بگونهای عمدی و در هماهنگی با روسها برنامهریزی شده بود. به باور وی، «ژنرال لمسدن میخواست که مابین مردم افغانستان و روسها، کُشتوخون واقع شود. تا مبادا یک زمانی مردم افغانستان با دولت روسیه در این قرب جوار و نزدیکی حدود، مایل و راغب دوستی شوند. دوستی اینها با دشمن دولت بریتانیا، سراسر نقصان است» (دهلوی و محمدعظمخان، ۱۸۸۶، ص. ۴). امیر خطاب به حاضرین داخلی و خارجی، این پندار ژنرال لمسدن را خیالخام، غفلت، بیخبری و کمعقلی میداند. البته این موضوع را نیز باید یادآور شد که پیش از برگزاری این مجلس، کابینه دولت انگلستان تغییر خورده بود و ژنرال لمسدن از وظیفه خویش استعفا داده بود. حزب مخالف بر اریکه قدرت قرار داشت و عبدالرحمانخان نیز از آن موضوع آگاه بود. در غیرآن صورت، ممکن است که او به توهین و تحقیر ژنرال لمسدن نمیپرداخت. به هرحال، عبدالرحمانخان در حضور روسا و خوانین قبایل برای نماینده دولت بریتانیا که در این رساله نامی از او برده نشده، خاطرنشان ساخته است که افغانستان تنها در دوستی با انگلیسها میتواند پیشرفت کند و از تهاجم کشورهای دیگر در امان بماند.
پیشبینیهای عبدالرحمانخان پیرامون سیاست بعدی دولت روس در قبال افغانستان، در رسالهی نصایح نامچه شامل پنج مورد ذیل میباشد:
نخست، به پندار عبدالرحمانخان، روسها بلاخره یک روزی به هندوستان لشکرکشی خواهند کرد. بنابراین، آنها ناگزیر هستند که از مسیر افغانستان به آن سرزمین حمله کنند. نظریهای که تاهنوز در بین تحلیلگران و نویسندهگان افغانستان قابل بحث و تأیید است. به این معنا که یکی از عوامل اشغال افغانستان توسط اتحادجماهیرشووری در سال ۱۹۷۹م، رسیدن روسها را به آبهای بحر هند و دستیابی به سرزمین حاصلخیز شبهقاره هند میدانند (جوزفجی، ۲۰۱۷، ص. ۳۵). امیر افغانستان میگوید که در نخست، روسها از دولت و مردم افغانستان خواهند خواست که از طریق خاک این کشور بر هندوستان حمله میکنند. آنها اظهار خواهند نمود که به مردم و دولت افغانستان ضرری نخواهند رساند. روسها، انگلیسها را برای مردم افغانستان دشمن اصلی خویش معرفی نموده و بیان خواهند کرد که علیه ایشان در هندوستان میجنگند. دولت روسیه از مردم افغانستان تقاضا خواهد کرد که سلاح و مهمات خویش را برای اطمینان خاطر برای آنها بدهند. مبادا که در هنگام جنگ روس در برابر انگلیس، مردم افغانستان سلاح برداشته و همه عساکر روسیه را به خاک و خون بکشانند. عبدالرحمانخان اضافه میکند که اگر دولت و مردم افغانستان برای روسها اسلحه و مهمات خویش را بدهند، از جملهی زنان محسوب میشوند. و اگر غیرت کردند و از درخواست روسها انکار نمایند، روسها خودشان را با مردم افغانستان گرفتار جنگ نخواهند کرد. وقتیکه مردم افغانستان سلاح خویش را به روسها ندهند، روسها درخواست دیگری از این مردم خواهند داشت. روسها خطاب به مردم افغانستان خواهند گفت که حالا شما اسلحه و مهمات خویش را برای ما نمیدهید، از این که دوست دولت ما هستید و اکنون آغاز دوستی از سوی شماست. بناً جوانان توانمندتان باید در خط مقدم جنگ علیه انگلیسها به هندوستان آماده شوند. شما باید دوستی خویش را با ما، در عمل نشان بدهید. در این مرحله، نامردان خاندان سلطنتی و دودمان درانی به مانند محمدخان و امثال آن، از جای حرکت کرده و هزاران جوان را از هر قوم و خانه کشیده و به لشکر روسیه ادغام خواهند کرد. روسها این جوانان را در خط مقدم نبرد پیش نموده و جانهای آنان نشانهی توپ و تفنگ عساکر دولت انگلیس خواهد شد. اگر این جوانان از خط مقدم جنگ عقبنشینی کنند، عساکر روس که در پشت جبهه قرار دارند، به سینههایشان شلیک خواهند کرد. بنابراین، جنگ بین دولت روس و مردم افغانستان شعلهور خواهد شد (دهلوی و محمدعظمخان، ۱۸۸۶، ص. ۶).
دوم، عساکر روس بخاطر در امان بودن از هجوم مردم افغانستان، مجبور هستند که بهطور دسته دسته از خاک این کشور به سمت هندوستان بگذرند و نیاز به دریافت غلهجات خواهند داشت. آنها نمیتوانند تمام غلهجات مورد نیاز خویش را از کشورشان با خود حمل کنند. روی این ملحوظ، روسها ناگزیرند که غلهجات و مواد خوراکی مورد نیاز خویش را از مردم افغانستان با نرخ گزاف خریداری نمایند. افغانستان کشوری است که خودش با کمبود غلهجات و مواد خوراکی مواجه میباشد. اگر مردم افغانستان برای روسها غله و مواد خوراکی ندهند، آنها چنین خواهند پرسید: «این رسم دوستی نیست که برای دوستانتان غله و مواد خوراکی ندهید». و اگر این مردم غلهجات و دیگر موادهای خوراکی خویش را برای عساکر روس بدهند، کشور به قلت غلهجات و دیگر مواد غذایی مواجه خواهد شد. اینجا است که بخشی از مردم افغانستان از گرسنگی هلاک و بخشی هم فراری خواهند شد. بناً دوستی بین روسها و مردم افغانستان به زیان این مردم تمام خواهد و دوام این دوستی ناممکن خواهد بود (دهلوی و محمدعظمخان، ۱۸۸۶، ص. ۷).
سوم، اگر روسها به افغانستان حمله نمایند، مشکل دیگری نیز پیش خواهد آمد. اکنون مردم افغانستان بر خانوادههای خویش تسلط و اختیار کامل دارند، اما روسها که پیرو دین نصارا هستند، زنان نسبت به مردانشان اختیارات بیشتری دارند. زنان افغانستان با پیروی از زنان روس، بیستری و فحاشی را اختیار خواهند کرد. مردم افغانستان، همان آدمی را که با زن او بدکاری کرده باشد، میکشند. بناً این مردم، هم زن و هم مرد را از بین میبرند. اگر این مرد کشته شده توسط افغانستانیها یک روس باشد، دولت روسیه از حاکم آن وقت بازخواست کشتهشدهی خویش را خواهد نمود. اگر آن حاکم افغانستان بازخواست کشتهشدهی روس را از مردم کشور بکند، او نیز به مانند یک نفر از روسها برای قوم خویش پنداشته خواهد شد. مردم این کشور، از کشتن این گونه حاکم نیز باکی ندارند و او را خواهند کشت. پس معامله به اینجا خواهد کشید که دوستی مردم افغانستان با دولت روسیه به دشمنی مبدل گشته و جنگ با روسها آغاز خواهد شد (دهلوی و محمدعظمخان، ۱۸۸۶، ص. ۸).
چهارم، افغانستان در میان دولت هند بریتانیایی و دولت روسیه بهعنوان حجاب در نظر گرفته شده است و نباید هیچ دولتی به این کشور حملهور شود. خاصیت مردم افغانستان این است که هرگاه یک دولت خارجی بخواهد این مردم را پایمال کند، آنان در برابرش ایستادهگی نموده و به جنگ میپردازند. بنابراین، اگر دولت روسیه بخواهد به افغانستان حمله کند، مردم این کشور هیچگاهی با آنها دوست نخواهند شد. زیرا مردم افغانستان هرگز خوش ندارند که خاکشان از سوی یک دولت نصرانی و یا مسلمان خارجی، مورد تعرض و اشغال قرار گیرد (دهلوی و محمدعظمخان، ۱۸۸۶، ص. ۹).
پنجم، به نظر عبدالرحمانخان، شاید یک روزی دولت روس از مردم افغانستان بخواهد که بخشی از خاک خویش را در مرز با دولت ایران، در اختیار آنان قرار دهند. روسها علاقمند تسخیر ایران نیز هستند. در این هنگام، دولت و مردم افغانستان باید به دولت روسیه چنین بگویند: «ما هرگز اجازه نمیدهیم که از حاشیهای خاک ما به کشور همسایه افغانستان حمله صورت گیرد. اگر شما امروز از این طریق به کشور دوست ما حمله نماید، روز دیگر سرزمین ما را نیز اشغال خواهید کرد». هرگاه دولت روس یک دولت ضعیف را به فریب و یا زور بدست آورد، چندی بعد آن را جز دولت خویش نموده و هرگز خیال بیرون شدن از آن را نخواهد کرد. پس اگر دولت روسیهتزاری به هر بهانهی وارد افغانستان شود، به رضایت خودش بیرون نخواهد شد. روی این دلیل، جنگ بین مردم افغانستان و دولت روسیه حتمی خواهد بود. بناً لازم نیست که برای روسها اجازهی ورود به خاک افغانستان داده شود؛ چون بیرون کردنشان مشکل خواهد بود (دهلوی و محمدعظمخان، ۱۸۸۶، ص. ۱۴).
عبدالرحمان خان پیشبینیهای یادشده را برای مردم افغانستان و دولت بریتانیا مهم دانسته و برای حاضرین در مجلس نصحیت کرده که در برابر دولت روسیه باهم دوست و همدست باشند. او خاطرنشان ساخته است که بنابر دلایل مطرح شده، دوستی میان مردم افغانستان و روسها ناممکن خواهد بود. امیر از نماینده دولت بریتانیا خواسته بود که تمام موضوعات یادشده را به رهبران خویش در انگلستان گزارش دهد و برایشان اطمینان داده شود که هیچگاهی به گزارشهای نادرست در قبال دولت و مردم افغانستان باور نکنند.
نتیجهگیری
عبدالرحمانخان که در بین سالهای (۱۸۸۰ـ ۱۹۰۱م)، در جغرافیای سیاسی افغانستان کنونی حکومت میکرد، بهعنوان مؤسس این کشور شناخته میشود. انگلیسها در دوران زمامداری او در تبانی با دولتهای روسیه و ایران، مرزهای کنونی افغانستان را مشخص کردند. اگرچه واژهی افغانستان قبل از زمامداری عبدالرحمانخان نیز استفاده شده بود، اما این تنها به سرزمینهایی اطلاق میگردید که اکثراً قبایل افاغنه (پشتونها) در آن زندگی میکردند؛ نه اقوام تاجیک، ازبک، هزاره و غیره.
سیاست داخلی عبدالرحمانخان مبنی بر ساختار متمرکز قدرت در دست خودش و سرکوب مخالفیش استوار بود. او کشور را در انزوای کامل و بدون پیشرفت نگهداری کرد. امیر در سیاست خارجی، تابع انگلیسها بود و شعارهای دشمن ستیزی علیه روسها را سر میداد. از نظر او، روسها زود ویا دیر بر افغانستان حمله خواهند کرد. اما مردم این کشور علیه آنان دست به قیام خواهند زد.
عبدالرحمانخان، در صورت حمله روسیه بر افغانستان، پنج عامل ذیل را سبب قیام مردم این کشور در برابر کشور متجاوز میدانست: یکم، اگر روسها از مسیر افغانستان به هندوستان حمله کنند، مردم افغانستان خوش ندارند که یک دولت از خاک آنها عبور نماید. بنابراین، علیه آن دولت به جنگ میپردازند. دوم، اگر روسها به هند حمله کنند، نیاز به جمعآوری غلهجات و مواد غذایی از افغانستان خواهند بود. از اینکه افغانستان یک کشور فقیر و خشک میباشد، مردم به قحطی و گرسنهگی مواجه شده و به جنگ علیه روسها خواهند پرداخت. سوم، روسها پیرو دین نصرانی هستند و به همین دلیل برای زنان خویش بیشتر آزادی میدهند. اما در فرهنگ افغانستان، زنان آزادی ندارند. زمانیکه روسها این کشور را متصرف شوند، زنان افغانستان از زنان روسی فحاشی و بیحجابی را یاد خواهند گرفت. بنابراین، مردان روس از زنان افغانستان استفاده نامشروع خواهند کرد. همین است که مردم افغانستان علیه حکومت این کشور و روسها قیام نموده و به جنگ خواهند پرداخت. چهارم، خاصیت طبیعی مردم افغانستان این است که هرگاه یک دولت مسلمان ویا غیرمسلمان، سرزمینشان را اشغال کند، در برابر آن متوصل به جنگ میشوند. به این لحاظ، جنگ بین مردم افغانستان و روسها صورت خواهد گرفت. پنجم، اگر روسها بر افغانستان حمله کنند، از طریق غرب این کشور بر ایران نیز حمله خواهند نمود. مردم افغانستان برای روسها اجازه نخواهند داد که از خاکشان به کشور دوست و همسایهشان حمله صورت گیرد. بنابراین، مردم این کشور علیه روسها قیام خواهند نمود.
پیشبینیهای عبدالرحمانخان مبنی بر اینکه بلاخره روسها یک زمانی به افغانستان حمله خواهند کرد و در این سرزمین با مقاومت شدید مردمی مواجه خواهند شد، نود و سه سال بعد اتفاق افتاد. یعنی امیر افغانستان حمله روسها به افغانستان و مقاومت مردمی را در سال ۱۸۸۶م پیشبینی کرده بود، ولی روسها در سال ۱۹۷۹م به این کشور حمله کردند. اگرچه جزیات پیشبینیهای عبدالرحمانخان در قسمت حمله روسها به افغانستان در دههی هشتاد سدهی بیستم میلادی متفاوت بود، ولی حملهی روسها و مقاومت عمومی مردم افغانستان علیه آنها مطابق به پیشبینیهای او اتفاق افتاد. در واقع، میتوان فهمید که برخی از این پیشبینیهای وی، هنوز معتبر اند و در تحولات سیاسی افغانستان در آغاز قرن بیستویکم نیز در حال تحقق یافتن است.
منابع
تارنمای اصلی مقاله:
MÜJDECI, M., & Arianpor, R. (۲۰۲۵). ۱۹. Yüzyılın Sonunda Emir Abdurrahman Han’ın Rusya’nın Afganistan Siyaseti Üzerindeki Değerlendirmeleri. ESAR- eğitim ve sosyal bilimler araştırmaları dergisi, ۶ (۱), ۶۷–۷۷. https://doi.org/۱۰.۵۲۸۱/zenodo.۱۵۷۸۵۹۵۱
ـــــــــــــ(۱۹۲۳م)، جغرافیه کوچک، انتشارات مطبعهی دارالسطنهی کابل، کابل-افغانستان.
اصولی، زکریا، (۲۰۲۱م)، افغانستان چگونه تشکیل شد، انتشارات ـــــــــــــ، کابل- افغانستان.
امیرعبدالرحمانخان، (۲۰۱۱ م)، تاجالتواریخ، انتشارات میوند، کابل- افغانستان.
انصاری، فاروق، (۲۰۱۶ م)، فشردۀ تاریخ افغانستان، انتشارات امیری، چاپ هفتم، کابل- افغانستان.
آرینپور، رحمتالله، (۲۰۲۴ م)، سردار قدوسخان پنجشیری از قیام علیه امیر عبدالرحمانخان تا اعلام پادشاهی، انشتارات مولانا، بلخ- افغانستان.
بارفیلد، توماس جفرسون، (۲۰۱۹ م)، تاریخ فرهنگی-سیاسی افغانستان، برگردان؛ عبدالله محمدی، انتشارات عرفان، تهران- ایران.
جان آلفرد گری، (۲۰۲۰)، در دربار امیر، برگردان؛ اکبر بریالی، انشارات ــــــــ، هامبورگ- جرمنی، ص ۳۴۵.
دهلوی، عبدالرزاق و میرمحمداعظم خان، (۱۸۸۶)، نصایح نامچه، انتشارات مطبعه دارالسطنه کابل- افغانستان.
غبار، میرغلاممحمد، (۱۹۸۹) افغانستان در مسیر تاریخ، جلد اول، انتشارات مرکز نشر انقلاب با همکاری جمهوری، تهران- ایران.
فرخ، سیدمهدی، (۱۹۹۲ م)، تاریخ سیاسی افغانستان، انتشارات مجلس، قم- ایران.
فرهنگ، محمدصدیق، (۲۰۱۳ م)، افغانستان در پنج قرن اخیر، چاپ بیست و چهارم، انتشارات میوند، کابل- افغانستان.
کالینز ، جوزف جی، (۲۰۱۷ م)، بازشناسی جنگ در افغانستان، احمدرضا دانش، انتشارات عرفان، تهران- ایران.
محمدعلیخان، (۱۹۲۷م)، افغانستان، انتشارات: مطبعه مفیدعام پریس لاهور، لاهور- هندوستان.
مهرین، محمدنصیر، (۱۹۹۹ م)، دو چهره از امیر عبدالرحمانخان، انتشارات آرش ـــــــــــــــ، ص ۲۹.
یوانز، مارتین، (۲۰۱۷ م)، افغانستان مردم و سیاست، برگردان؛ سیما مولایی، انتشارات ققنوس، تهران- ایران.
				





