Search
Close this search box.
Baztab-Aswat-Lahjae-Farsi

چکیده

اصوات تکواژهایی اند که برای بیان حالت‌های روحی، احساسات و عواطف گوینده؛ از قبیل: تحسین، شگفتی، تأسف، تمسخر، تنفر ، ندا، خشم، شادی، امید، آگاهی و نیز برای راندن و خواندن جانوران به کار میروند.

صوت که باعث زیبایی سخن، گسترده‌گی و استواری زبان میگردد؛ از جمله ویژه‌گی‌های موسیقایی کلام  است که در انتقال احساس و اندیشة گوینده، نقشی ویژه‌یی را بازی میکند. اصوات چون عینی، ملموس و محسوس هستند؛ میتوانند به آسانی، در روان شنونده به گونۀ عاطفی، ساده و طبیعی نفوذ کنند. به همین سبب، کاربرد شان در گویش‌ها و لهجه‌های زبان پارسی دری، بسیار است و گوینده‌گان این زبان در حالت‌های گوناگون، به گونۀ وافر، از این مقولۀ دستوری کار میگیرند.

کلید واژه‌ها: اصوات، لهجه، حالات عاطفی، راندن و خواندن جانوران

مقدمه

زبان پدیدة اکتسابی، قراردادی، میثاقی، اجتماعی و صوتی‌ست که برای فهمیدن و فهماندن در بین مردم به کار میرود. زبان موهبت ارزشمند خداوند هست که با آن، آن‌چه را در درون داریم؛ ابراز میداریم و به کمک آن، آن‌چه را دیگران در باطن دارند؛ در می‌یابیم.

دانشی که نظام ساختاری زبان را به گونة علمی، منظم و آگاهانه بررسی میکند، دستور است. امروز دستور زبان را که مطالعة شعوری زبان میدانند؛ بیشتر دستورنویسان به چهار شاخه، دو شاخة اصلی(صرف و نحو) و دو شاخة فرعی(آواشناسی و معناشناسی) بخش میکنند.

یکی از بخش‌های اصلی دستور، صرف(تکواژشناسی Morphology) است. تکواژ کوچکترین واحد لفظی و غیر قابل انقسام زبان است که دارای معناهای لغوی یا دستوری باشد. در تکواژشناسی از اقسام، ترتیب، تغییر، ترکیب، ساختمان و نظام مورفیم‌های یک زبان بحث میشود.(الهام، 1391، ص42) سپس مورفیم‌ها به گونه‌های آزاد و بسته، دسته‌بندی میشوند. تکواژ آزاد دارای معناهای لغوی و دستوری‌ست؛ اما تکواژ بسته، تنها معنای دستوری دارد.

یکی از تکواژهایی که در دانش صرف، جایگاه مهم و درخور یادکرد دارد، اصوات است. هنگامی‌که ما احساسات و حالات درونی خود را ابراز میداریم و به نشان دادن شادی، غم، حسرت، تأسف،… میپردازیم؛ از تکواژهایی ویژه‌یی استفاده میکنیم که بیانگر این حالات درونی و نشان دهندة عواطف ما هستند؛ این تکواژهای ویژه، همانا اصوات اند.

در این مقاله، پس از پویش پیرامون جایگاه، ارزش، ساختار و نوعیت اصوات؛ حالات عاطفی و اصواتی‌که در راندن و خواندن جانوران به کار میروند، به بحث گرفته شده؛ در ادامه بازتاب اصوات در لهجه‌های پارسی دری کشور(به ویژه در شمال) واکاوی شده‌اند. این مقاله با یادکرد نتیجه‌گیری و رویکردها به فرجام میرسد. شیوة پژوهش نویسنده در این مقاله، تحلیلی- توصیفی‌ست و مبتنی بر روش کتابخانه‌یی- میدانی.

هدف پژوهش

  • شناسایی جایگاه اصوات در لهجه‌شناسی
  • گردآوری تکواژها و مورفیم‌هایی که در غنامندی لهجه‌ها سودمند اند.
  • شیوة کاربرد، حفظ تلفظ درست و معنای این تکواژها

 

پیشینۀ پژوهش

خوشبختانه تا اکنون پیرامون چیستی و چند و چون اصوات، افزون بر دستورهای متعدد و «فرهنگ نام‌آواها در زبان فارسی» از دوکتور وحیدیان کامیار؛ مقاله‌هایی گوناگونی در پهنۀ پهناور زبان پارسی دری نوشته شده‌اند که میتوان از: «استخراج نام‌آواهای فرهنگ معین» از محمود مرعشی‌نیا، «موسیقی اصوات در مثنوی و غزلیات مولانا» از علی‌محمد مؤذنی و هادی انصاری، «اسم‌های اصوات در زبان عربی و فارسی دری» از لطف‌الله لطیف‌پور و سید عظیم‌الله عصمتی، «نام‌آواهای فارسی» از مصطفی مقربی، «صوت‌ها و آواها در شعر مولوی» از مهین‌دخت صدیقیان،… نام برد؛ اما بازتاب اصوات در لهجه‌های پارسی دری افغانستان و ارزش‌یابی آن در لهجه‌شناسی، کاری‌ست تازه و درخور پژوهش، که کم از کم، تا اینک در کشور ما صورت نگرفته است.

بیان مسأله و فرضیة پژوهش

پژوهش پیرامون لهجه‌ها، مستلزم تحقیقات گسترده بوده و به پژوهشگر لازم است که به جنبه‌های گوناگون آن بپردازد. لهجه‌شناسی افزون بر پژوهش کتابخانه‌یی، سخت نیازمند به پویش‌های میدانی نیز هست که تحقیقات میدانی و ساحوی، در وضعیت کنونی کشور ما دشواری‌های امنیتی، سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی،… خود را دارد. در این بخش، من به دنبال پاسخ یافتن به پرسش‌های زیر بودم:

  • اصوات در لهجه‌شناسی، چه جایگاهی دارد؟
  • گردآوری تکواژها و مورفیم‌هایی که مشمول اصوات اند، در غنامندی لهجه‌ها، چه سودمندی‌هایی دارد؟
  • حفظ این تکواژهای اصیل و سره، تا چه اندازه گوینده‌گان ما را، از واژه‌گان بیگانه، بی‌نیاز میسازد؟
  • ساختار و کاربرد این تکواژها چه‌گونه اند؟

واکاوی جایگاه اصوات در دستور و زبان‌شناسی

اصوات که به آن «نام‌آوا» و «صوت‌واژه» هم میگویند؛ تکواژهایی استند که به تنهایی نمایندۀ یک جملۀ مستقل اند، بی‌آن که نهاد و گزاره، در آن‌ها قابل تفکیک باشد. اصوات برای بیان حالات روحی، احساسات و عواطف گوینده از جمله: تحسین، شادی، تعجب، رنج، تنبیه، بیم، امید، آگاهی، خشم، تنفر، تمسخر، توهین، اعتراض، تحقیر و نیز برای راندن و خواندن جانوران به کار میروند.

باید توجه داشت که صوت اگر چه مفهوم یک جملۀ کامل را دارد؛ امّا غالباً به تنهایی معنای قطعی و مشخصی ندارد و معنای دقیق آن را از موقعیت گوینده، شیوۀ ادا و وجود قرینه میتوان دریافت.

دستورنویسان کهن، نام‌آوا یا اسم صوت(Onomatopoeia) را محدود به واژک‌هایی میکردندکه به تقلید صدا ساخته شده باشند؛ اما زبانشناسان امروز، آن را به مفهومی گسترده‌تر به کار میبرند و آن را شامل هر واژه‌یی میدانندکه میان لفظ و معنای آن، نوعی پیوند طبیعی و ذاتی باشد. نام‌آواها به دلیل طبیعی و ذاتی بودن، چنان مورد توجه زبانشناسان قرار گرفته‌اند که برخی از ایشان، نام‌آواها را خاستگاه زبان میدانند! طبق «نظریۀ شِگفتی Exclamation theory»، اصوات عاطفی و طبق «نظریۀ عوعوbow-wow theory» اصوات تقلیدی، خاستگاه زبان ‌هستند! زبانشناسانی؛ مانند «یسپرسن» دنمارکی و «اولمن» انگلیسی، هر لفظی‌که میان لفظ و معنایش، پیوند طبیعی باشد، نام‌آوا میدانند و ایشان به بهترین گونه، نام‌آواها را به پنج دسته، بخش کرده‌اند:

۱- نام‌آواهایی‌که لفظ‌شان، بر صدای شان دلالت دارند؛ مانند: خُرخُر، تَرنگس،…

۲- نام‌آواهایی‌که لفظ‌شان بر مولد صدای‌شان دلالت دارند؛ مانند «کوکو» که آواز فاخته است؛ اما به خود فاخته هم گفته میشود.

۳- نام‌آوا‌هایی که لفظ‌شان، بر حرکت و عملی همراه با صدا، دلالت دارند؛ مانند: «بوس» و «ماچ» که بر عمل دلالت دارد؛ نه خود صدا.

۴- نام‌آواهایی که مدلول‌شان صدا ندارند که به گوش برسد؛ اما حس میشود که دارای صدا هستند؛ مانند: زِق زِق، گزگز،…

۵- نام‌آواهایی‌که مدلول‌شان هیچ صدایی ندارد؛ مانند: زیر، کلفت،… در این نام آواها پیوند لفظ و معنا، طبیعی و ذاتی‌ست؛ زیرا مصوت‌های a,e,i (مصوت‌های زیر) بر کوچکی و مصوت‌های  â,o,u(مصوت‌های بم) بر بزرگی دلالت دارند.(وحیدیان کامیار، ۱۳۷۵، صص۱۰، ۱۴ و ۲۹)

اصوات از نگاه ساختار به گونه‌های ساده، ساخته و آمیخته بخش میشوند؛ مانند: آه، خوشا، ای وای،… به نوشتۀ مهرانگیز نوبهار، صوت تکواژی‌ست ساده و به ظاهر مرکب که غالباً با الهام از آوازهای طبیعی ساخته شده و بیانگر آوازهایی‌ست که ویژۀ انسان، حیوان، صوت خواندن و راندن جانوران، آواز اصطکاک،… است. این‌گونه تکواژها، اگر چه ظاهراً لفظ مرکب میباشند؛ چون به واژک‌های معنادار، قابل تجزیه نیستند، در حکم تکواژ ساده اند.(نوبهار، ۱۳۸۹، ص ۷۷)

اصوات از نگاه نوعیت، دوگونه اند: یکی صوت‌های مختص و ویژه، که همیشه صوت اند؛ مانند: ای، زهی، اُف، آه،… و دیگر صوت‌های مشترک، که اشتراکاتی با اسم، صفت، قید و فعل دارند؛ مانند: آفرین، خوب، کاش،… در این بخش‌بندی، صوت ویژه شاملِ اصواتی‌ست که نمی‌توان فعلی را به آن‌ها افزود. در حالی‌که اصوات مشترک، کلماتی‌ هستند که در اصل با اسم، صفت و یا قید مشترک‌اند؛ امّا در نقش صوت نیز به کار میروند.(پایگاه انترنیتی پژوهه) صوت‌ها چون با اسم، صفت و قید مشترک اند؛ شناسه و نشانۀ خاصی ندارند و تنها آن‌ها را از تکیه، معنا، آهنگ سخن و نقشی که به عنوان نقش جمله یا فعل بازی میکنند، میتوان شناخت. به نوشتۀ علامه دهخدا، اصوات «یکی از اقسام نه‌گانۀ کلمه اند و بر آواها یا صداهایی اطلاق میشوند که از انفعالات و تأثرات نیک و بد درونی آدمی حکایت کنند. این کلمه‌ها خود مستقل باشند؛ یعنی به منزلۀ جمله اند و چون برخی از آن‌ها نظیر اسم فعل عربی باشند، متمم هم میگیرند و به همین سبب برخی آن‌ها را شبه‌جمله خوانده‌اند.(دهخدا، ۱۳۷۷، ص ۲۸۱۸)

گاهی صوت تکواژی‌ست که نقش فعل یا جمله را بازی میکند؛ بی‌آن‌که شکل آن‌ها را داشته باشد و برای بیان عواطف و احساسات به کار میرود؛ صوت در زبان پارسی دری، با آن که در حکم فعل یا جمله است و برخی نیز آن را شبه‌جمله نامیده‌اند؛ در عربی بیشتر جزء اسم‌هاست و آن هم اسم فعل! گاهی هم در عربی معادل «حرف» است؛ مانند حرف تنبیه. برخی از دستورنویسان کهن، بخشی از صوت‌ها را در حکم حروف و ادات فرض کرده اند. در تداول صرف و تجوید، اصوات به مخرجی متکی نمی‌باشند؛ برخلاف حروف که باید به یکی از مخارج تکیه کنند.(فرشیدورد، ۱۳۸۰، ص ۳۰۸)

اصوات به عنوان اسم یا صفت و نیز در جایگاه‌هایی مانند نهاد و مفعول به کار نمی‌روند و در ساخت گروه اسمی یا گروه صفتی در نقش مضاف، مضاف‌الیه، صفت و موصوف وارد نمی‌شوند؛ امّا ممکن است؛ مانند افعال، متمّم یا جملۀ پیرو داشته باشند؛ مانند: اخ که از دستت به تنگ آمده‌ام! وای بر تو! گروهی از دستورنویسان؛ از جمله خانلری، شریعت، فرشیدورد و ماهوتیان تکواژها و عباراتی؛ مانند آفرین، مژده، سلام، افسوس، پناه به خدا، سفر به خیر،… و نیز عباراتی مانند بارک‌الله، الحمدلله، ان‌شاءالله را که از زبان عربی وارد زبان فارسی شده‌اند، جزو اصوات طبقه‌بندی میکنند. طبق نظر این گروه، صوت با اسم، صفت و قید مشترک است. گاهی هم برخی از ترکیب‌ها و جمله‌های عربی، جای صوت را میگیرند؛ مانند «سبحان‌الله» در هنگام تعجب، «انا لله و انا الیه راجعون» در هنگام تأسف و غم‌شریکی،… هم‌چنان ممکن است صوتی، در چند معنا به کار رود؛ مانند «آه» که برای افسوس، ترحم و تعجب به کار میرود. از این‌رو بخش‌بندی اصوات بر بنیاد معنا، دقیق و قاطع نیست.

به باور برخی از دستورنویسان، شبه‌جمله، زمانی صوت شمرده میشود که بر احساس و هیجان دلالت کند. به این واژه‌گان از آن جهت شبه‌جمله میگویند که معنایی مانند جمله دارند؛ مثلاً وقتی میگوییم: «آه»؛ مثل این است که بگوییم: «دردی شدید دارم.» صوت برای این میگویند که از شدت درد، تعجب، افسوس،… صوتی(آوازی) از حلق و دهان ما بیرون میشود.(احمدی گیوی، ۱۳۸۵، ص ۱۶۶) پژوهشگری، شبه‌جمله‌ها را به دو دسته بخش کرده است:

۱- شبه‌جملۀ ندایی: اگر اسم یا جانشینان اسم، منادا واقع شوند؛ مجموعۀ اسم و نشانۀ ندا، شبه‌جملۀ ندایی میسازد؛ مانند: خداوندا، ای دوست،… در شبه‌جملۀ ندا، اسم و یا جانشینان اسم، به کمک نشانه‌های ندا(ای، یا، ایا، های، الف،…) و گاهی با آهنگ کلام و بدون نشانۀ ندا، منادا واقع میشوند.

۲- شبه‌جملۀ صوتی(آوایی): برخی از واژه‌گان زبان که در دستور زبان، آن‌ها را اصطلاحاً «صوت» مینامیم؛ گاهی به تنهایی و زمانی نیز همراه با عباراتی، مفهوم پیام کاملی را میرسانند. صوت، در موارد مختلف کاربردی، نقش‌هایی گوناگون را ایفا میکند؛ گاهی در نقش شبه‌جملۀ مستقل می‌آید و گاهی هم در نقش جمله‌وارۀ پایه در جمله‌های مرکب؛ گاهی نهاد میشود و گاهی هم گزاره.

در کُل شبه‌جمله، جمله‌یی‌ست که از نگاه ساختار، فاقد ویژه‌گی‌های جمله‌های متداول است؛ ولی از دید پیام‌رسانی، همان وظیفه‌یی را ایفا میکند که جمله‌های دیگر؛ یعنی از نظر ساختاری، استثنایی‌ست؛ ولی از نگاه پیام‌رسانی، عادی و بی‌نقص است.(نوبهار، ۱۳۸۹، صص۱۷- ۱۹) معمولاَ شبه‌جمله‌ها مفاهیم: امید و آرزو، تحسین و تشویق، درد و تأسف، تعجب، تنبیه و تحذیر، امر، احترام و قبول، دعا و جواب و تصدیق را میرسانند.

نام‌آواها، تکواژهایی با تقلید از صداهای طبیعی هستند که گونۀ آوایی آن‌ها، مصداق شان در عالم واقع را، تداعی میکند. دوکتور شهزاد ماهوتیان، نام‌آواها را، «اندیش‌آوا»(Idea phone) گفته است و باورمند است که اندیش‌آواها، الفاظ قراردادی اند که با ویژه‌گی‌های آوایی خود، واقعیات عالم واقع را بیان میکنند.(ماهوتیان، ۱۳۸۴، ص ۳۳۴)

صوت‌ها در بسیاری از موارد، تأکید میشوند و صوت مرکب یا گروه صوتی را میسازند. تأکید صوت به وسیلۀ افزودن «ای» در آغاز و «الف» در پایان تکواژ، تکرار صوت، آوردن عدد اصلی(هزار افسوس) و جمع شدن دو عامل تأکید در یک صوت(ای دریغا) صورت میگیرد. تکیۀ اصوات، غالباً بر روی هجای نخست یا دوم و یا ماقبل آخر است؛ یعنی تا حدی، مانند تکیۀ فعل است و برخلاف اسم، صفت و قید بر هجای آخر تکیه ندارد و این بهترین راه شناخت نام‌آواهاست.(فرشیدورد، ۱۳۸۸، صص ۵۲۱- ۵۲۲)

عوامل گوناگونی باعث تفاوت نام‌آواها، به رغم طبیعی و ذاتی بودن شان، در زبان‌های گوناگون میشوند: یکی آن‌که تعبیر اهل زبان‌های مختلف از صداهای طبیعی، متفاوت است. دوم آن‌که دستگاه صوتی انسان، نمی‌تواند دقیقاً همۀ صداها را تولید کند؛ از همین‌رو، بسیاری از نام‌آواها با اصل صداها، تفاوت‌هایی پیدا میکنند. سوم آن‌که شمار واج‌های زبان‌ها محدود است و برای تقلید همۀ صداها کافی نیست؛ گذشته از این، شمار واج‌ها در زبان‌های مختلف، متفاوت است.(انوشه، ۱۳۸۱، ص۱۳۳۵) اهمیت نام‌آواها، در دو نکتۀ زیر است:

۱- همه میدانیم که پیوند میان لفظ و معنای اصوات، طبیعی‌و ذاتی‌ست و به گونۀ غیر ارادی، از دل و درون ما، نشأت میگیرد. پس هر چیز طبیعی بر مصنوعی آن برتری دارد. انسان با چیزهای طبیعی آشنایی، انس و صمیمیت احساس میکند و با مصنوعی‌ها بیگانه‌گی و غربت.

۲- در واژه‌گان عادی، میان لفظ و معنا فاصله است و رابطۀ غیر مستقیم؛ در حالی‌که اصوات، دال و مدلولش، دو چیز جداگانه نیستند؛ بل وحدت می‌یابند و پیوند مستقیم دارند و این کنش، برای القای حالات، عواطف و حرکات سخت موثر است.(وحیدیان کامیار، ۱۳۷۵، ص ۳۸)

در کُل، اصوات از جملۀ ویژه‌گی‌های موسیقایی کلام است که در انتقال احساس و اندیشۀ گوینده، با بهره‌گیری از هماهنگی بین صوت و معنا، نقشی با ارزشی را ایفا میکند. استفاده از این مقوله، با در آمیختن، تجمع و تناسب بین اصوات به لحاظ اندازه، حرکت، نیرو و ادا؛ موجب تبلور و انتقال احساس ویژه‌یی میشود.(داد، ۱۳۹۵، ص ۲۲۲)

 

بازتاب اصوات در لهجه‌های پارسی دری

در لهجه‌های پارسی دری(به ویژه لهجه‌های شمالی کشور)، بخش اصوات بسیار پربار و از بسامد بالا برخوردار اند و افزون بر آواهای انسان، حیوان و طبیعت؛ بیانگر حالات نور(بِل‌بِل، بَرقس،…) و احوال جسمی و روحی ما نیز استند. استاد نگهت سعیدی، واژک‌های صوت را دوگونه دانسته است: نخست آن‌گونه واژک‌هایی‌که برای بیان حالات هیجانی و ناگهانی در مورد خوشی، شگفتی، اندوه، ترس،… به کار میروند. بیشتر واژک‌های این دسته، نامستقل اند و معنای لغوی ندارند؛ مانند: آه، وای، اخ، اف، وه،… برخی دیگر از واژک‌های این دسته، مستقل اند؛ مانند: آفرین، افسوس، حیف،… که برخی‌ها آن را «گفته» یا شبه‌جمله هم میگویند. دوم آن‌گونه واژک‌هایی‌که به حیث اسم صوت به کار میروند. این واژک‌ها که نام‌آوازهای مختلفی‌ست و به وسیلۀ انسان، حیوان، پرنده‌گان، افتادن یا به هم خوردن اشیاء تولید میشوند و یا در مورد خواندن و راندن جانوران توسط انسان به کار میروند؛ شش‌گونه ساخت دارند:

۱- به تنهایی یا به شکل مکرر، برای خواندن و راندن جانوران: کیش، پِشت، کُوچی، تِی‌تِی،…

۲- مطلقاً تکرار یک تکواژ: غُرغُر، تک‌تک، غَوغَو، شَرنگ شَرنگ،…

۳- افزودن پسوند «اس» در پایان تکواژها: شَرس، غَرس، بَغس، شَرنگس،…

۴- تکرار یک تکواژ با تبدیل واکۀ آن: تَرق تُرق، تیک تاک،…

۵- تکرار عطفی با تبدیل واکۀ تکواژ: تَخ و تُوخ، تَق و تُوق، شَرنگ و شُرونگ،…

۶- تکرار عطفی با تغییر صوت نخست تکواژ دوم: فونیم نخست تکواژ نخست، به «پ» عوض میشود؛ مانند: ترق و پرق، قغ و پغ،…

(نگهت سعیدی، ۱۳۹۱، صص ۵۸- ۶۰)

اکنون شیوه‌های کاربرد اصوات را در لهجه‌های پارسی دری، که بیشتر به گونة پژوهش میدانی گردآوری شده اند، به بررسی میگیرم:

الف) برخی از اصوات، به گونۀ تنهایی می‌آیند؛ نمونه‌ها:

بَف: آواز ترکیدن پوقانه و تایر

بُلقَسین: آواز مایع داغ و به جوش آمده

بُلوق: صدای ترکیدن حباب

پُخ: آواز خنده که دفعتاً از دهان برآید.

تَپ: آواز افتادن چیزی

تِپ: آواز افتادن چیزی معمولاً کوچک

تَرَب: آواز افتادن

تَرق: آواز برخورد چیزی به چیزی سخت، آواز رها شدن گلولۀ تفنگ

جَر/ جَرجَر: آواز پاره کردن کاغذ و پارچه

جِرینگ/ جِرینگ جِرینگ: آواز زنگ تلفون سرمیزی

جِز: آوازی که از تماس آب با آتش برخیزد؛ آواز تف دادن چیزی در روغن؛ آواز درد جای زخم و سوخته‌گی

چَلَپ: آوازی که در وقت خوردن و لیسیدن چیزی، از دهان برمی‌آید.

خَرَپ: صدای زدن و انداختن چیزی

دَمپ: آواز چیزی را گویند که از بلندی به زیر افتد.

دَنگ: آواز افتادن چیز سخت بر زمین

شِرت: آواز کشیده شدن شاخه‌ها یا شاخه‌مانندها بر چیزی

شَرت: آواز ناگهانی بریدن چیزی

شَرَق: آوازی که از نواختن سیلی به گوش، برمیخیزد.

شِینگ: صدای نازک و باریک

غَرمپ: آواز افتادن چیزی سنگین در آب، آواز انفجار

غِژ: آواز گلولۀ تفنگ به هنگام شگافتن هوا، آواز باز شدن دروازه

غُلوب/ قُلوب: آواز فرو بردن جرعۀ آب

فَخ: آواز خُرناس کشیدن در خواب

فِرت: آواز چیزی؛ مانند مایع غلیظ که از گذرگاهی تنگ به فشار بیرون آید.

فِش/ فِشَس: آواز نفس زدن مار، آواز بیرون ریختن آب از سوراخ تنگ

فیس: بادی که از مقعد انسان یا حیوان، بی‌صدا برآید. آوازی‌ست که توسط آن ماکیان را به دست میگیرند.

قُر/ قُرقُر: آواز بقه

قِرچ: آوازی که از برش پارچه با قیچی حاصل میشود.

کَرج: آواز چیزی‌ست که بین دندان‌ها بساییم.

گُر: آواز شعلۀ بلند آتش

وَق: صدای گریۀ کودک

وَنگ: آواز و فریاد

ویژ: آواز رها شدن تیر از کمان

هَر: آواز سیلاب

ب) تک‌هجایی و دو هجایی مکرر: در زبان پارسی دری، بیشتر اصوات، تک‌هجایی و دو هجایی مکرر هستند؛ که از تکرار یک تکواژ ساخته میشوند و به گونه‌های اسم، صفت و فعل به کار میروند؛ نمونه‌ها:

بُلوق بُلوق/ پُلوق پُلوق: آواز جوشیدن مایعات

تِرتِر: آواز خندۀ مسخره‌آمیز(کنایه از گفتار بی‌جا)، آواز بیرون شدن فضول(بیماری اسهال)

تِرق تِرق: آواز چوب‌های سقف که شروع به شکستن کند.

تَق‌تَق: آواز کوبیدن دروازه، چکش،…

تَی‌تَی: اسم صوت پای کودک در هنگام راه رفتن

تینگ تینگ: آواز تنبور

جَرنگ جَرنگ: آواز برخورد چیزهای فلزی و شیشه‌یی به یک‌دیگر

جَز جَز: نام آوا برای سرخ کردن با روغن

جِزجِز: آواز دیگ هنگام بریان کردن گوشت و دنبه

چِق‌چِق: آواز گنجشک

چَک چَک: آواز آب اندک که از جایی یا چیزی بچکد. کف زدن

خ‌خ‌خ‌خ: آوازی که بر اثر انقباض گلو در حالت خفه‌گی تولید شود.

خُرخُر: آوازی که از گلوی شخصی خفته و برخی از حیوانات(پلنگ، گربه،…) برآید. خُرناس

خِش خِش: آوازی که از سینۀ شخص مبتلا به نفس‌تنگی یا سرماخورده برآید.

دَرنگ دَرنگ: آواز نواختن آله‌های موسیقی

دِرینگ دِرینگ: آواز مکرر برخورد چیزی به جسم فلزی یا شیشه‌یی. زنگ تلفون

دِک دِک: آواز به هم زدن دندان‌ها از شدت سرما

دُک دُک: آواز ضربان قلب در هیجان

دَنگ دَنگ: آواز دهل و دایره

دینگ دینگ: آوازی با صوت مکرری که از جسم سخت برخیزد.

زِق زِق: سرو صدا کردن کودک نوزاد؛ یا اصرار کودکان در خواستن چیزی

شِپ‌شِپ: آواز پای انسان

شَرَپ شَرَپ: صدای برخورد  امواج آب، صدای برخورد چیزهای تر

شِرت شِرت: آواز تکراری کشیده شدن جاروب بر زمین

شُرشُر: آواز ریختن پیاپی آب

شِرشِر: آواز ریزش آب و جریان یافتن آن بر روی زمین

شَرشَر: آواز ریزش شدید آب

شَرَق شَرَق/ شَرَق و شُروق: آواز برخورد دو چیز با یک‌دیگر

شَق‌شَق: آوازی که از برخورد پا به چیزی و یا از برخورد چیز خشک به چیزی برخیزد.

شَلپ شَلپ/ شُلپ شُلپ: آواز راه رفتن در زمینی که آب کمی در آن باشد. آوازی که از شلوار و لباس تر، هنگام راه رفتن برخیزد.

غَرغَر: آواز چرخ چاه

غِرغِر: آواز موتر

غُرغُر: آوازی که زیر لب از خشم برآید.

غِژغِژ: آواز کفش، آواز عارضۀ موتر

فِخ فِخ: آوازی که به علت سرماخورده‌گی از بینی بیرون آید.

فِش فِش: صدای باد

فِق فِق: آواز گریۀ خفیف که همراه با بغض باشد.

قِر قِر: آواز خنده کردن به امتداد و شدت

قُرقُر/ قُرَس: آواز شکم و روده‌ها

قِش قِش: آواز سفید کردن دیگ و کاسه

قُل قُل: آوازی که با کشیدن چلم تولید میشود.

قوخ قوخ: آواز سرفه کردن

کِرکِر: آواز نوعی خندیدن، آواز کشانیدن کفش پاره بر زمین

گُر گُر: صدای سوختن چوب در آتش و مانند آن

گُرپ‌گُرپ: آواز نعل اسپ، آواز تپیدن قلب در هنگام ترس یا دوش

مِنگ مِنگ: آواز آهسته و نامفهوم

نِق‌نِق: آوازی برای بهانه‌جویی و سروصدا کردن

هِرهِر: آواز خنده کردن به امتداد و شدت

هِق هِق/ هِقس: آواز گریۀ شدید

ج) گاهی هم تکرار یک تکواژ، با افزایش یک واکه و همخوان و یا دگرگونی حرکت‌ها همراه است، آن‌هم بیشتر با یک عطف؛ نمونه‌ها:

تَپ و توپ: سر و صدای ناشی از وارد آمدن ضربه بر چیزی

تَرق و تُروق: آواز برخورد دو چیز یا شکستن چیزی سخت

تک و توک: آواز جنگ‌افزار سبک

تِی‌تیت: آواز موتر(هارن)

چَرق و چَروق: آوازی که از جویدن ساجق حاصل میشود.

خارخارک: آوازی که از خارش در گلو و بدن شنیده میشود.

خَر و خُور: آواز کشیده شدن چیزی سنگین بر زمین. خُرناس

دَرم و دَروم: آواز ساز و موسیقی در عروسی

شَرپ و شُروپ: آواز به هم‌خوردن آب

شَق‌شَقه: آواز هر چیز خشک و فرسوده

شَلپ و شُلوپ/ شَرپ و شُروپ: آواز دست و پا زدن در آب

غَر و غُور: شور و غوغا

فَتافَت: آوازی که در وقت‌های شتاب، سرزنش و زجر گویند.

قَر و قُور: آواز رعد و برق، آواز شکم و روده‌ها

قَرت و قُورت: سرو صدا

د) جالب این است که نام‌های اصوات یا واژه‌گانِ معرفِ کیفیت اصوات، بیشتر با افزودن پسوند «اس» ساخته میشوند و واج پیش از پسوند، مشدد است. این پسوند در اصواتی که میپیوندد، مفهوم تکرار و توالی آن صداها را میرساند؛ نمونه‌ها:

بَرَس: آواز خوانش روان توسط کودکان

بَرَقس: آواز روشنی و نور

بُقَس: هجوم خنده در گلو، خنده‌یی که از آن جلوگیری شود؛ ولی اندکی آواز آن را بشنوند.

بَلَس: آواز روشنی

بَلقس/ بُلقس: جوشیدن آب

تَرَپس: صدای افتادن چیزی بر زمین

تَرقس: صدای شکستن چوب یا استخوان

جِرس: صدای پاره شدن ناگهان تکه

جَرنگس: بازتاب آواز در گنبد، کوه و بلندگو، آواز زنگ ساعت و تلفون

جِزس: حالت سوزش زخم

چَقَس: آواز فیر کلاشینکوف

خِشس: صدای عبور چیزی بر روی کاغذ یا چوب

دَرمبس/ دَرَم: آوازهای پیهم توپ و امثال آن

زِنگس: آهسته نالیدن

زُوقس: آواز سوزش زخم

شَرَپس: آوازی افتادن چیزی سنگین یا شخصی در آب، آواز ریختن و پاشیدن آب به شدت

شَرَس: آواز جریان آب، آواز ریزش شدید آب

شَرَقس: آواز شمردن پول، آواز برخورد دو چیز، صدای سیلی

شَرنگس: آواز شکستن ظرف‌ها، آواز پول مسکوک

شُلدُرس: آواز گذشتن شترها

شورس: صدای پی در پی ریختن گندم و مانند آن

فَرس: آوازی سریع و متوالی که از پکه، فِرفِرک، پراندن سنگ،… برآید.

فِشس: آوازی چون آواز مار یا آوازی که برخی از جانوران از بینی میکشند.

فِقَس: گریه کردن با آواز بلند و نفس گرفته‌گی

قَرَس: صدای نوعی خنده

قَوَس: آواز موترهای ترافیک و امبولانس

گرمبس/ گرمب: آواز انفجار، صدای افتادن ناگهانی یک چیز سنگین

گُورس: آواز عبور موتر از جاده، صدای فروریختن خانه، آواز فرو افتادن گلولۀ توپ

وَغَس: چیغ و غالمغال

هَکس: آواز خسته‌گی و نفس سوخته‌گی انسان

هونگس: آواز گریه

هـ) گاهی نام‌آواها را با فعل و اسم فعل هم به کار میبرند؛ مانند: غُر زدن، زِر زِر کردن، جَرجَر شدن،…

و) گاهی اصوات به گونة واژه‌گان مهمل به کار میروند، که جزء نخست صوت؛ اما جزء دوم بی‌معناست؛ مانند: تَرق و پرق، قِغ و پغ،…

حالات عاطفی اصوات

نام آواها شامل اصوات عاطفی(interjection) نیز میشوند؛ زیرا میان اصوات عاطفی و مفاهیم آن‌ها نیز پیوند طبیعی وجود دارد؛ مثلاً تکواژ «آه» به گونۀ طبیعی و غیر ارادی، بر زبان یک فرد اندوهگین جاری میشود. فرق صوت‌های عاطفی با دیگر نام آواها، در این است که صوت‌های عاطفی بر اثر حالات شدید روانی(اندوه، شادی، تعجب،…) به گونۀ طبیعی از دهان بر می‌آیند و در حقیقت واکنش طبیعی در برابر این حالات هستند؛ اما دیگر نام آواها بر بنیاد همانندی و شباهت استوار هستند؛ اعم از این‌که همانندی لفظی باشد، یا شبه‌لفظی و یا تکراری. اصوات عاطفی؛ چون نشأت‌گرفته از درون و دل انسان هستند و طبیعی از نهاد انسان بر می‌آیند؛ لذا برخی از آن‌ها در زبان‌های گوناگون، به هم شبیه اند؛ مثلاً صوت «به» فارسی در فرانسوی و ایتالوی bah است و در عربی «بخ». اصوات ندایی(ای، یا، های ، ایا،…) نیز بخشی از اصوات عاطفی به شمار می آیند.(وحیدیان کامیار، ۱۳۷۵، ص۱۲)

در نام‌آواها، به ویژه صوت‌های عاطفی، فاصله میان دال و مدلول بسیار کم میشود و حتا گاهی از میان میرود. همین ویژه‌گی نام‌آواها باعث کارکرد شاعرانۀ آن‌ها میگردد. اهمیت نام‌آواها، به ویژه صوت‌های عاطفی، در شعر بسیار زیاد است. شاعر در صورت بهره‌گیری درست و سنجیده از صوت‌ها عاطفی، بهتر، ساده‌تر و طبیعی‌تر میتواند در روح و احساس شنونده یا خواننده نفوذ کند. چون نام‌آواها عینی، ملموس و محسوس هستند و شاعران هم بر آن اند که مفاهیم عینی را ذهنیت ببخشند؛ نام‌آواها را میتوان از مطلوب‌ترین و کاربردی‌ترین ابزار شعری برشمرد.(انوشه، ۱۳۸۱، ص ۱۳۳۶)

در کُل تکواژهایی‌که در بیان احساس ما در تحسین، شگفتی، تأسف، ندا، شادی، خسته‌گی، تنبیه، اهانت، درد، استهزاء،… به کار میرود، اصوات مینامند. میتوان آن‌ها را حذف کرد و به جای آن‌ها فعل یا جمله‌یی که بر همان معنا دلالت کند، قرار داد. اصوات اصلی در پارسی دری، تکواژهایی هستند که بیشتر از یک هجا ساخته شده و از آغاز در بیان احساس به کار رفته‌اند. مهمترین اصوات اصلی زبان ما؛ عبارت‌اند از: به‌به، وخ، اوه، وه، هله، هی، آه، وای، واه‌واه، اف،… به باور استاد خطیب رهبر، اصوات اصلی، دوگونه کاربرد دارند:

۱- گاهی اصوات در جمله، به گونه‌یی به کار میروند که اگر حذف شوند، جمله ناتمام میماند؛ یعنی در این حال اصوات جانشین یکی از اجزای اصلی جمله است.

۲- گاهی اصوات جنبۀ تأکیدی دارند و میتوان آن‌ها را از جمله حذف کرد؛ بی‌آن که معنای سخن مختل شود و ساختار جمله ناتمام بماند.(خطیب رهبر، ۱۳۸۱، ص۳۰۰) نمونه‌ها:

اَخ: واژکی‌ست برای بیان آرزو، اظهار خشنودی، تعجب و درد

اُخ: واژکی‌ست برای ترساندن کودکان

اُف: واژکی‌ست در موقع درد یا لذت شدید ادا میشود.

اَلا: واژکی‌ست برای تنبیه از زبان دختران(با خبر)

اِوا/ اِوای: واژکی‌ست که معمولاً زنان در هنگام تعجب به کار میبرند.

اُوهُو: واژکی‌ست برای تحقیر و آن هم در مقام تشدد

اِی: واژکی‌ست که معمولاً در مواقعی‌که منادی، نام منادا را نداند، گفته میشود.

پِخ: آوازی‌ست برای ترساندن کسی به کشتن

پُرتَک: آوازی که شخص بی‌ادب، برای تمسخر از دهان میکشد.

پَه: واژکی‌ست برای تعجب

پَه‌پَه: واژکی‌ست که در هنگام تحسین آمیخته با تحیر گویند.

پِیف: آوازی‌ست که برای واکنش در برابر بوی بد و تعفن گفته میشود.

تُف: واژکی‌ست برای نشان دادن کراهت و حسرت

تِی: لفظی‌ست که کودکان در هنگام بازی، روی از کسی بپوشانند و باز گشایند، گویند.

جِرت: واژکی‌ست تمسخرآمیز، که هنگام رد کردن سخن کسی گویند.

جِگی‌جِگی: لفظی‌ست که در هنگام پوزش خواستن و ترس از زدن گویند.

جِیز: واژکی‌ست برای برحذر داشتن کودکان از نزدیک شدن به چیزهای داغ

خ‌خ‌خ‌خ: آوازی‌ست برای بیان حالت خفه‌گی

خا/ خُو: واژکی‌ست برای پذیرش خواهش طرف مقابل

خَی: لفظی‌ست برای گفتن دلیل؛ به معنای «پس»، «در این صورت»،…

زِق‌زِق: آوازی‌ست که بنا بر ناخشنودی و یا در اثر بیماری، کسی نالش کند.

س‌س‌س‌س: آوازی‌ست برای امر به سکوت

قیخ: واژکی‌ست برای برحذر داشتن کودکان از خوردن چیزهای ناپاک

گُپ‌گُپ: آواز تپش قلب بر اثر ترس

نُچ: آوازی‌ست برای بیان تأسف

واه/ واه واه: واژکی‌ست برای نمایاندن تعجب و لذت به کار میرود.

وای/ وای وای: واژکی‌ست دال بر تألم، افسوس و اندوه

وَخ/ وَخ وَخ: واژکی‌ست که در هنگام خوشایند بودن و لذت بردن از چیزی گویند.

وَه/ وه وه: واژکی‌ست برای تحسین

وَی/ وی وی: واژکی‌ست دال بر تعجب و حیرت

های: واژکی‌ست برای ندا

هَله:  واژکی‌ست برای تنبیه(عجله کن)

هُو/ هوهو: واژکی‌ست برای پیدا کردن و صدا کردن کسی از راه دور

هَه: لفظی‌ست برای پاسخ کسی

هِی: واژکی‌ست برای تعجب

 

 

 

واژه‌گانی مربوط به خواندن و راندن جانوران

صوت‌هایی‌که برای راندن و خواندن جانوران به کار میروند، نیز در زمرۀ نام‌آواها جای دارند؛ نمونه‌ها:

اُشت: لفظی‌ست برای پراندن کبوتر

اِخ: لفظی‌ست برای راندن خر

اِش/ اوش/ یوش: لفظی‌ست برای توقف خر

باش: لفظی‌ست که توسط آن گاو را امر و نهی میکنند.

بَه بَه: لفظی‌ست برای خواستن سگ

پِشت: لفظی‌ست برای راندن پشک

پیش پیش: آوازی‌ست برای خواندن پشک

تی‌تی: لفظی‌ست برای خواستن مرغان

چُو: لفظی‌ست برای راندن اسپ

چَه‌چَی: لفظی‌ست برای راندن بزها

کُچی/ تُور: لفظی‌ست برای راندن سگ

کِش/ کِش‌کِش: لفظی‌ست برای راندن مرغان

یادآوری: در بخش اصوات، برخی از آوازهایی‌که توسط حیوانات و پرنده‌گان پدید می‌آیند، قرار زیر اند:

اینگِرَز: آواز اسپ

بَغَس: آواز بره و بزغاله

بِنگس: آواز متداوم زنبور و برخی از حشره‌ها

چُرُق چُرُق: آواز گنجشکان

خُر: آوازی که در وقت کشتن از گلوی انسان و حیوان بیرون میشود.

شُلدرس: آواز گذشتن شترها

عَر/ عَرعَر/ هَنگ/ هَنگس: آواز خر

غُمبُر: آواز کبوتر در هنگام مستی

غَوغَو/ عَوعَو/ عَف: آواز سگ

غینگس: آواز مگس

فِشس: آوازی چون آواز مار یا آوازی که برخی از جانوران از بینی میکشند.

قُت قُت: آواز مکرر مرغ

قُت قُتاس: آواز بلند ماکیان، که پس از تخم نهادن و یا هراسان شدن بر می‌آورد.

قَر قَر/ قَغ قَغ: آواز زاغ

قَنغس/ وَنگس: آواز سگی که آن را زده باشند.

قوقوقوقو: آواز خروس

قِیغ/ قِیغس: آواز ماکیان برای فراخواندن  خروس

گُرپ گُرپ: آواز نعل اسپ

میو/ میومیو: آواز پشک

وِز وِز: آواز پشه، مگس و زنبور

 

نتیجه‌گیری

اصوات، واژه‌گانی اند که در مواردی؛ چون: تحسین، شگفتی، تأسف، تمسخر، تنبیه، ندا، خشم، راندن و خواندن جانوران،… گفته میشوند. باید بدانیم صوت اگر چه مفهوم یک جملة کامل را دارد؛ اما بیشتر به تنهایی، معنای قطعی و مشخصی ندارد؛ ما معنای دقیق آن را از موقعیت گوینده، شیوة ادا و یا وجود قرینه در می‌یابیم.

با آن‌که نام‌آواها، واژه‌گان طبیعی هستند؛ اما به هرحال از هنجارهای زبان پیروی میکنند. هم‌چنان همۀ نام‌آواها دقیقاً پژواک صدا نیستند؛ زیرا آوازها بسیار متعدد و متنوع و از نظر ویژه‌گی‌های صوتی، بسیار متفاوت هستند و ما میخواهیم این همه صداهای مختلف را که ویژه‌گی‌های فزیکی صوتی آن‌ها از نگاه کمیت بسیار متفاوت است، در قالب تعداد محدود واج بریزیم؛ لذا خیلی طبیعی‌ست که میان صداها و پژواک نام‌آوایی آن‌ها، تفاوت‌هایی وجود داشته باشد.

صوت را از نگاه نوعیت به «ویژه‌گانی» و «همه‌گانی» بخش میکنند و از دید ساختار به «ساده»، «ساخته» و «آمیخته» دسته‌بندی مینمایند.

اصوات چون عینی، ملموس و محسوس هستند؛ میتوانند به آسانی، در روان شنونده به گونۀ عاطفی، ساده و طبیعی نفوذ کنند. به همین سبب، کاربرد شان در گویش‌ها و لهجه‌های زبان پارسی دری، بسیار است و گوینده‌گان این زبان در حالت‌های گوناگون، به گونۀ وافر، از این مقولۀ دستوری کار میگیرند. کاربرد اصوات در گویش‌ها و لهجه‌های پارسی دری کشور، به گونه‌های تک‌هجایی، تکرار هجای واحد، چند هجایی، تکرار عطفی و افزودن پسوند و میانوند دیده میشوند.

رویکردها

  • احمدی گیوی، حسن؛ انوری، حسن.(۱۳۸۵). دستور زبان فارسی(جلد نخست). تهران: فاطمی، ویرایش سوم، چاپ نخست.
  • افغانی‌نویس، عبدالله.(۱۳۶۴). لغات عامیانۀ فارسی افغانستان. با تکمله از حسین فرمند. کابل: اکادمی علوم جمهوری دموکراتیک افغانستان، چاپ دوم.
  • الهام، محمد رحیم.(1391). روشی جدید در تحقیق دستور زبان دری. به کوشش علی‌محمد اشراقی. کابل: یوسف‌زاد، چاپ دوم.
  • انوشه، حسن.(۱۳۸۱). فرهنگ‌نامۀ ادبی فارسی(جلد دوم). تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم.
  • خطیب رهبر، خلیل.(۱۳۸۱). دستور زبان فارسی. تهران: مهتاب، چاپ نخست.
  • داد، سیما.(۱۳۹۵). فرهنگ اصطلاحات ادبی. تهران: مروارید، چاپ هفتم.
  • دهخدا، علی‌اکبر.(۱۳۷۷). لغت‌نامۀ دهخدا(جلد دوم). تهران: دانشگاه تهران، چاپ دوم.
  • فرشیدورد، خسرو.(۱۳۸۸). دستور مفصل امروز. تهران: سخن، چاپ سوم.
  • فرشیدورد، خسرو.(۱۳۸۰). گفتارهایی در بارۀ دستور زبان فارسی. تهران: امیر کبیر، چاپ سوم.
  • فکرت، محمدآصف.(۱۳۷۶). فارسی هروی. مشهد: دانشگاه فردوسی، چاپ نخست.
  • ماهوتیان، شهزاد.(۱۳۸۴). دستور زبان فارسی از دیدگاه رده‌شناسی. ترجمۀ مهدی سمایی. تهران: نشر مرکز، چاپ چهارم.
  • نگهت سعیدی، محمد نسیم.(۱۳۹۱). دستور زبان معاصر دری. به کوشش علی‌محمد اشراقی. کابل: یوسف‌زاد، چاپ دوم.
  • نوبهار، مهرانگیز.(۱۳۸۹). دستور کاربردی زبان فارسی. تهران: رهنما، ویراست دوم، چاپ نخست.
  • وحیدیان کامیار، تقی.(۱۳۷۵). فرهنگ نام‌آواها در زبان فارسی. مشهد: دانشگاه فردوسی، چاپ نخست.
  • پایگاه انترنیتی پژوهه

 

 

 

 

 

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان