بررسی تاریخ خوش‌نویسی در بلخ

بررسی تاریخ خوش‌نویسی در بلخ

چکیده

هنر مجموعه‌ای از آثار و فعالیت‌های انسانی است که با هدف تأثیرگذاری بر عواطف و احساسات بشر و به‌منظور انتقال معنا و مفاهیم گوناگون خلق می‌شود. خوش‌نویسی نیز به‌عنوان هنری اصیل و ارزشمند در فرهنگ افغانستان، نمودار زیبایی، ظرافت و احساسات والای انسانی است. این هنر نه‌تنها در تاریخ فرهنگی افغانستان جایگاه ویژه‌ای دارد، بلکه در سطح جهانی نیز به‌عنوان رشته‌ای هنری معتبر شناخته می‌شود. این مقاله به بررسی تاریخ خوش‌نویسی در بلخ می‌پردازد.

خوش‌نویسی در افغانستان از گذشته تا امروز، بیشتر در متون غیرمذهبی مانند دیوان اشعار، قطعات ظریف هنری و مکاتبات اداری کاربرد داشته است، در حالی‌که در میان اعراب و ترکان عثمانی، بیشتر در نوشته‌های دینی مورد استفاده قرار گرفته و جلوه‌های هنری آنان عمدتاً در خطوط ثلث و نسخ بوده است. با این حال، در افغانستان همه خطوط از جمله نستعلیق، شکسته‌نستعلیق، نسخ و تعلیق رشد و پیشرفت چشم‌گیری داشته‌اند. قرون نهم تا یازدهم هجری را می‌توان از درخشان‌ترین ادوار در تاریخ خوش‌نویسی دانست.

هنر خوش‌نویسی تقریباً در تمامی فرهنگ‌ها دیده می‌شود، اما در مشرق‌زمین، به‌ویژه در افغانستان، از دیرباز جایگاه برجسته‌ای در میان هنرهای تجسمی داشته است. در این میان، ولایت بلخ به‌عنوان یکی از ولایات فرهنگی و مهد دانش و هنر از روزگاران کهن تا امروز، نقش مهمی در پرورش و ترویج این هنر ایفا کرده است. خوش‌نویسی در بلخ، بر پایه ابداع، قواعد و نظام‌های خاص و شگفت‌انگیز شکل گرفته و در میان خوش‌نویسان این دیار، همواره به‌عنوان جلوه‌ای از ذوق، معرفت و معنویت مورد توجه بوده است.

در ولایت بلخ، خوش‌نویسی تنها به زیبایی خط و نوشتار محدود نمی‌شود، بلکه به‌مثابه ابزاری برای انتقال معانی ژرف و احساسات انسانی شناخته می‌شود. این هنر همان‌گونه که در گذشته‌های دور جریان داشته، امروز نیز به لطف خوش‌نویسان برجسته این ولایت تداوم یافته و به حیات فرهنگی و هنری بلخ غنا بخشیده است.

کلیدواژه‌ها: بلخ، خط، خوش‌نویسی، هنر.

مقدمه

خوش‌نویسی و خطاطی از جمله هنرهای کهن جهان به‌شمار می‌روند که به‌دلیل ظرافت و لطافت نهفته در ذات خود، می‌توان آن را جلوه‌ای از روح انسانی دانست. خطاط، هنرمندی است که با دقت و ظرافت، هر حرف را در مسیر درست آن ترسیم کرده و از طریق خط، جلوه‌های زیبایی را به نمایش می‌گذارد. مسیر تاریخی این هنر از کتیبه‌های ماقبل تاریخ ـ که اصول زیبانویسی را در قالب اشکال و نقوش رعایت می‌کردند ـ آغاز شده و در دوران تاریخی، قرن به قرن، در خطوط میخی، پهلوی و سپس فارسی‌دری تداوم یافته و تکامل پیدا کرده است.

پژوهش دربارۀ تاریخ خوش‌نویسی در بلخ می‌تواند ما را در شناخت ریشه‌های تاریخی و فرهنگی این هنر در محدوده جغرافیایی بلخ یاری رساند و آگاهی ما را از هنرمندانی که در این عرصه فعالیت داشته‌اند، افزایش دهد. همچنین، با بررسی آثار خوش‌نویسان سنتی و معاصر این خطه، می‌توان به درکی ژرف‌تر از تأثیرات اجتماعی و فرهنگی این هنر بر جامعه امروز دست یافت.

 

اهداف تحقیق

اهدافی که تحقیق حاضر در پی آن است، دستیابی به درک بهتر از تاریخ هنر خوش‌نویسی در یکی از مراکز بزرگ علمی و فرهنگی جهان، یعنی ولایت بلخ، می‌باشد. همچنین، این پژوهش می‌کوشد روشن سازد که چه کسانی در چه حوزه‌هایی برای این هنر ارزش قائل بوده‌اند و چه شاهکارهای هنری از آنان به یادگار مانده است. بدین منظور، با مراجعه به کتاب‌ها و تذکره‌ها، به جست‌وجوی اشخاص زبده و خلاق در عرصۀ خطاطی پرداخته‌ایم.

 

پیشینۀ تحقیق

هنر خوش‌نویسی در جوامع اسلامی، به‌عنوان یک هنر مستقل، در دوران تیموریان هرات مورد توجه ویژه قرار گرفت. هرچند پیش از آن نیز توجه به کتابت و زیبانویسی، به‌ویژه در نگارش قرآن عظیم‌الشأن و آثار علمی و ادبی، بیانگر پیشینۀ درخشان این هنر بوده است. ابو جعفر محمد بن عبدالجبار بن محمد، یکی از قدیمی‌ترین کتاب‌های مربوط به رسم‌الخط را نگاشته است.

محمدعلی هروی، که هم‌عصر سلطان حسین بایقرا بود، در کتاب «گنجینۀ خطوط افغانستان» به اهمیت جایگاه خطاطان و خوش‌نویسان پرداخته است. همچنین، عزیزالدین پوپلزایی در کتاب «هنر خط در دو قرن اخیر افغانستان» کار ارزشمندی در معرفی خطاطان انجام داده و سایر آثار او مانند «خزینه‌الاشراف» و «اصول خطاطی» نیز جایگاه والایی در مباحث خوش‌نویسی دارند.

در زمینه خوش‌نویسان دوران معاصر، آثار متعددی نگاشته شده است؛ از جمله خال‌محمد خسته با تألیف کتاب‌های «آداب خط نستعلیق» و «خطاطان قرن یازدهم تا چهاردهم هجری» سهمی چشم‌گیر در معرفی این هنر داشته است. همچنین، عبدالحی حبیبی در کتاب «تاریخ خط و نوشته‌های کهن افغانستان از عصر قبل‌التاریخ تا کنون» به بررسی جامع سیر تحول خوش‌نویسی پرداخته است.

از دیگر پژوهشگران این عرصه، می‌توان به عنایت‌الله شهرانی اشاره کرد که در کتاب‌های «خوش‌نویسان» و «صورتگران معاصر افغانستان» با نگاهی تخصصی و همراه با نمایش نمونه‌کارهای هنرمندان، به معرفی خوش‌نویسان پرداخته است. فریبا پات در مقاله‌ای به خوش‌نویسان دورۀ تیموریان هرات پرداخته و علیرضا هاشمی‌نژاد نیز در مقاله «نگاهی به پژوهش در مبانی نظری خوش‌نویسی در پنجاه سال اخیر» به بررسی روند مطالعات نظری در این حوزه پرداخته است.

در کتاب «تاریخ ادبیات بلخ» تألیف صالح‌محمد خلیق، در کنار معرفی شاعران و نویسندگان، به معرفی کسانی که به هنر خوش‌نویسی آراسته بودند نیز پرداخته شده و گاه دربارۀ سبک نگارشی آنان توضیحات مستند و روشنی ارائه گردیده است.

همچنین، محمدعمر قانونی در کتاب «خوش‌نویسی و خوش‌نویسان معاصر بلخ» برای نخستین‌بار به معرفی دقیق خطاطان و خوش‌نویسان معاصر ولایت بلخ پرداخته و نمونه‌هایی از آثار آنان را گردآوری کرده است.

با این حال، این مقاله به‌طور خاص به بررسی تاریخ خوش‌نویسی در ولایت بلخ و مروری بر مشهورترین و فعال‌ترین شخصیت‌ها در عرصۀ خطاطی و خوش‌نویسی این ولایت می‌پردازد.

 

روش تحقیق

روشی که در این تحقیق به کار گرفته شده، روش کتابخانه‌ای است. در این شیوه، با استفاده از منابع مکتوب و معتبر، اطلاعات گردآوری، تحلیل و تنظیم گردیده است تا تصویری روشن و مستند از تاریخ خوش‌نویسی در ولایت بلخ ارائه شود.

تعریف و اهمیت خوش‌نویسی

در یک تعریف مختصر و مفید می‌توان گفت که خوش‌نویسی، زیبانگاری حروف و کلمات براساس اصول و قواعدی مشخص و معین است. (رشوند، 1396: مقدمه)

خوش‌نویسی نه‌تنها یک هنر، بلکه یک زبان بصری است که احساسات و اندیشه‌های عمیق را منتقل می‌کند. این هنر در طول تاریخ به‌عنوان یک وسیله ارتباطی و فرهنگی عمل کرده و نشان‌دهنده هویت و تاریخ ملت‌ها بوده است. از این‌رو، مطالعۀ خوش‌نویسی می‌تواند به ما کمک کند تا به درک بهتری از فرهنگ‌های مختلف برسیم.

رابطۀ خوش‌نویسی با مفاهیم زیبایی‌شناسی، عرفان و ادبیات فارسی در درازنای تاریخ و فرهنگ و هنر ایران‌زمین و سرزمین‌های دیگری که زبان فارسی در آن رواج داشته، امری بسیار روشن و تقریباً بدیهی به نظر می‌رسد. خط یکی از ابزارهای مهم شناخت فرهنگ و تمدن اقوام مختلف و ثبت و انتقال اندیشه‌های انسانی است. بنابراین بررسی تکوین کتابت و خط، سیر تحول تمدن انسانی را در گذر زمان مشخص می‌نماید. (عبیدی‌نیا، ۱۳۹۴: ۱۴۵)

«اینک، وظیفۀ مهم خط، زیبایی و تبلیغ است. هنرمندان در حالی‌که بدیع بودند و شگفتی را همراه زیبایی، از اهداف مهم بصری تعیین کردند، با سه اقدام مهم عرصۀ نوآوری یعنی، تغییر شکل (دفرماسیون) در حروف، اغراق در حروف (اگزجریشن) و ساده‌سازی (استیلزیشن)، تحولاتی در حروف ایجاد کردند که بتوانند زیبایی و قدرت ارایه و روح تبلیغ‌گرایی آن را بالا ببرند. از این‌رو، خط در نگاه اول، نه می‌توانست و نه می‌خواست که در روند این تغییرات، مفاهیم را همراه با شکل، یک‌جا القا کند.» (خراسانی، ۱۳۹۰: ۵۲)

همچنان معتقدین به هنر بودن خطاطی بیان می‌کنند که اﺛﺮ خوش‌نویسی، آیینۀ روحی خطاط است و برای جذابیت، کشش و چشم‌نوازی خط، خوش‌نویس باید در تهذیب و پاک‌سازی درون و داشتن اعتدال در منش و رفتار تلاش کند؛ چراکه خوش‌نویس باید آن را که داراست، در کار پیاده کند و در خط کسی که به اعتدال روحی رسیده است، صفا و شأن وارد می‌شود. (روان‌جو، 1394: 60)

این هنر نیازمند تحلیل‌های عمیق و علمی است. با بررسی جنبه‌های مختلف خوش‌نویسی، می‌توان به درک بهتری از تأثیرات فرهنگی و تاریخی آن دست یافت. این نوع پژوهش می‌تواند به غنای دانش ما دربارۀ خوش‌نویسی و نقش آن در جامعه کمک کند.

مباحث نظری؛ خوش‌نویسی را پژوهشی مبتنی بر تأمل، تفکر و روش‌های شناخته‌شده در ماهیت و فلسفۀ خوش‌نویسی، زیبایی‌شناسی و تحلیل سبک‌شناسی و شیوه‌شناسی و بنیادهای تاریخی خوش‌نویسی می‌دانیم. (هاشمی‌نژاد، ۱۴۰۱: ۷۵)

خط و خوش‌نویسی نه‌تنها ابزاری برای ارتباط، بلکه عامل پیشرفت تمدن بشری است. بدون وجود خط، انتقال دانش و فرهنگ تقریباً غیرممکن بود. این امر نشان‌دهندۀ اهمیت خوش‌نویسی در شکل‌گیری تاریخ و فرهنگ انسانی است. به عبارتی واضح‌تر باید گفت که همه پیشرفت‌های بشر، به برکت اختراع خط به میان آمده و اگر خط نمی‌بود، امروز حیات بشر به‌گونه‌ای دیگر می‌بود. (شهرانی، ۱۳۹۴: ۲۲)

در آغاز، خط به‌عنوان ابزاری برای ارتباط و ثبت اطلاعات به کار می‌رفت، اما با گذر زمان و تحول جوامع، به یک هنر مستقل تبدیل شد. این دگرگونی، نشان‌دهندۀ تحولات فرهنگی و اجتماعی در جوامع بشری است که هنر خوش‌نویسی نیز بخشی از آن به شمار می‌رود.

در دوران زندگی کوچ‌نشینی و زراعتی و هم‌زمان با شکل‌گیری نخستین نظام‌های ملوک‌الطوایفی، خط به‌عنوان یک ضرورت ساده و انسانی رواج داشت؛ اما در دوره‌های شکوفایی و اقتدار سلطنت، این پدیدۀ اجتماعی و مدنی انسانی ـ مانند سایر هنرها ـ مقام هنری یافت و در ردیف هنرهای زیبا قرار گرفت. (حبیبی، ۱۳۵۰: ۹۰)

خوش‌نویسی به‌عنوان یک هنر فرمالیستی شناخته می‌شود؛ به این معنا که در برخی موارد، می‌تواند صرفاً به‌صورت یک فرم تجریدی و بدون محتوای زبانی درک شود. همچنین، تأثیر خوش‌نویسی بر هنرهای معاصر غرب، به‌ویژه در نهضت لتریسم (Lettrism)، مورد توجه قرار گرفته است. خراسانی در مقالۀ خویش می‌نویسد:

«در مقولۀ معنی‌شناسی، خوش‌نویسی گونه‌یی از شکل و فرم ابداعی است؛ ولی باید بدانیم که اصولاً خوش‌نویسی (کالیگرافی) فرمالیستی است، زیرا اگر در محدودۀ محتوایی خوانده شود، کاربرد دارد؛ اما آن‌جا که خوانده نمی‌شود، جز فرم و شکل تجریدی چیز دیگری را القا نمی‌کند. در قرن بیستم از ظرفیت خوش‌نویسی در غرب بهره گرفته شد و حتی نهضتی به نام لتریسم (Lettrism) پدید آمد. برخی از هنرمندان غربی با الهام از خوش‌نویسی شرق دور، تجربه‌هایی انجام دادند و آثاری خلق کردند. پل کله (Paul Klee) در آلمان از خط کهن مصری و عربی تقلید کرده است.» (خراسانی، ۱۳۹۰: ۵۱)

بی‌تردید، خوش‌نویسی در پیشرفت‌های علمی و فرهنگی بشر نقش مؤثری داشته و به‌عنوان بخشی مهم از تاریخ فرهنگ و هنر شناخته می‌شود. «خوش‌نویسی از جملۀ هنرهای زیبا به شمار می‌آید. تاریخ خط و پیدایش آن بسیار کهن است؛ دو موضوع عمده انسان را به پیشرفت‌های علمی رسانیده است.» (شهرانی، ۱۳۹۴: ۲۲)

تاریخچۀ خوش‌نویسی

از لحاظ تاریخی درمی‌یابیم که خطاطی از جمله کهن‌ترین هنرهای جهان است که در قالب‌ها و اشکال گوناگون جلوه‌گر شده است. رفیعی‌راد در پژوهش خویش می‌نویسد:

«پیش از پیدایش خط، شاهد برخی نقاشی‌ها به‌صورت خطی هستیم که بیانگر توجه به نظم خطوط است. کشفیاتِ کِزل در سال ۱۹۶۱ میلادی، مربوط به عصر برنز در سیدقلعه و مندیگک، شامل ظروف سفالی منقوش با طراحی‌های هندسی، گل عشق و نقش حیواناتی چون بز است که با رعایت تناسبات واقعی و به شیوه‌یی خطی ترسیم شده‌اند.» (رفیعی‌راد، ۱۴۰۱: ۳۱)

در کشور ما نیز، از نخستین دوران‌های مدنیت، توجه به خوش‌نویسی و زیبانگاری خطوط امری رایج بوده است. شاهد این مدعا، آثاری است که در مغاره‌های هزاره‌سم مشاهده می‌شود. پوهاند عبدالحی حبیبی در این زمینه می‌نویسد:

«در مغاره‌های هزاره‌سم، اشکال و رسم‌های منقور در گچ‌کاری دیده می‌شود که باستان‌شناسان برخی از آن‌ها را با خطوط پیشاتاریخی اروپای غربی در هسپانیا، ایتالیا، سویس و ایرلند مشابه دانسته‌اند. در آثار هزاره‌سم، اشکال انسانی، دست‌ها، حیوانات و خطوط معوج و شکسته‌یی دیده می‌شود که می‌توان آن‌ها را صورت تکامل‌یافته و مهذب خطوط منقورۀ لغمان پنداشت.» (حبیبی، ۱۳۵۰: ۵)

این شواهد بیانگر آن است که توجه به زیبایی و تناسب خطوط پیش از اختراع خط نیز در فطرت انسان‌ها وجود داشته است. هرچند خط به‌صورت رسمی پدید نیامده بود، اما حس نظم و زیبایی‌شناسی در ترسیم خطوط، در ذات انسان جلوه‌گر بوده است. با پدید آمدن خط، این گرایش ادامه یافت و در آثار کهن، به‌ویژه در خطوط میخی، جلوه‌های آن به‌وضوح دیده می‌شود؛ آثاری که با نظم و ترتیب خاص خود تا امروز باقی مانده‌اند.

«پس از اختراع خط، خط هیروگلیف، خطوط میخی و دیگر خطوط یکی پس از دیگری ابداع و به عرصۀ عمل و کاربرد وارد شدند.» (شهرانی، ۱۳۹۴: ۲۲)

در ادوار تاریخی نیز شواهدی از جایگاه و ارزش خطاطی در حکومت‌های نخستین این سرزمین به‌جا مانده است. گفته می‌شود کتاب اوستا با خطی خوش و به آب طلا نوشته شده بود. چنان‌که حبیبی یادآور می‌شود:

«در خطوط ابنیۀ دورۀ هخامنشی ایران، کاربرد رنگ و تزیین به‌کار رفته است. چنان‌که در کتب زردشتی آمده، اوستا بر پوست گاو و با خطی خوش و طلا نگاشته شده بود.» (حبیبی، ۱۳۵۰: ۹۰)

مانی پیامبر نقاش این سرزمین که در دوران پیش از اسلام می‌زیست و به واسطۀ هنر رسامی و خطاطی طرفداران بسیاری داشت، شواهدی ارائه کرده است که نشان می‌دهد خطاطی در منظر وی و پیروانش نیز مورد توجه بوده است. پوهاند عبدالحی حبیبی بیان می‌دارد: «همچنان آثار دینی مانوی نیز نگارین و مصور بود و مورخان دورۀ اسلامی، مانند ابن مقفع، البلاذری، ابن ندیم و ابن قُتبیه از بسا آثار هنری خطوط و کتب مصور خوش‌خط خبر می‌دهند.» (حبیبی، ۱۳۵۰: ۹۰)

در ابتدا، کسانی در سرزمین‌های عربی به خطوط قواعدی دادند و هنر خطاطی را دارای سبک کردند و برخی خطوط را نام‌گذاری نمودند؛ اما هنرمندان این سرزمین، آن را گسترش دادند. از جمله خطوطی که در خوش‌نویسی بسیار مورد توجه بوده است، خط نستعلیق است. به قول میرزا جعفر تبریزی (بایسنقری):

«باید دانست که نسخ‌تعلیق اصلش نسخ است؛ جماعتی از شیرازیان در آن تصرف کردند و سین قوسی و کثرت مدّات را از خطوط دیگر درآوردند و غث و سمین را در آن رعایت کردند و آن را خطی دیگر ساختند و نسخ‌تعلیق نامیدند.» (حاج محمدحسینی، ۱۳۹۶: ۱۲۶)

«در هیچ دینی مانند اسلام به هنر زیبای خط توجه نشده و هیچ هنری در اسلام همچون خوش‌نویسی مورد تأکید، تأیید و تشویق قرار نگرفته است. خداوند متعال در کتاب آسمانی قرآن به قلم ـ ابزار نوشتن ـ سوگند یاد کرده و در نخستین آیات نازل شده بر پیامبر بزرگوار اسلام از خواندن، نوشتن و قلم سخن به میان آورده است.» (اینانلو، ۱۳۹۵: ۹)

در جوامع اسلامی، نقاشی همواره زیر چتر خطاطی قرار داشته است. «هنر نقاشی که به‌کارگیری آن در مقیاس وسیع تنها در بناهای غیرمذهبی مجاز بود، همواره در مرتبه دوم و پس از خوش‌نویسی قرار می‌گرفت.» (میران، ۱۳۹۵: ۱۱۴)

از روایات اسلامی نیز برمی‌آید که خطاطی از دوران خلفای راشدین مورد توجه بوده است. علت اصلی این امر، اهمیت کتابت قرآن عظیم‌الشأن بود. فریبا پات در تحقیقی بیان می‌کند:

«پیوند میان صوفیان و خوش‌نویسان به حضرت علی برمی‌گردد. وی با توسل به شعری ترکی از قرن نوزدهم، ارتباط میان قرآن و خلفای راشدین را گسترش می‌دهد: ابوبکر صدیق کتاب مُنزل را قرائت کرد؛ عمر شیرازه و جلد آن را دوخت؛ عثمان آن را به ترتیب درست کتابت کرد و نگاه داشت؛ و علی صفحه‌های آن را زرافشاند و آراست.» (پات، ۱۳۹۵: ۱۵۱)

هنرمندان معاصر نیز تحولاتی در عرصۀ خط ایجاد کردند. خراسانی می‌نویسد:

«هنرمندانی چون زنده‌رودی، خط را در مرز جنبش پیش بردند و تناولی، خط را در مجسمه‌های «هیچ» یا نقاشی «هیچ» بر روی کاسه و بشقاب‌ها متحول کرد. به دنبال آنان، پیل‌آرام تغییر شکل‌هایی در حروف ایجاد کرد که رابطه فرم و محتوا را گسست و خط در آثار او به مجموعه‌ای از حرکت حروف در بطن سطوح رنگی تبدیل شد. رضا مافی با سیاه‌مشق‌های خود این سنت‌شکنی را ادامه داد تا نوبت به احصایی رسید که در آخرین تحولات هنری خود، فقط به مجموعه‌ای از حرکت حروف دست یافت و نام آن را «بسم‌الله» نهاد. پس از آن، افجه‌یی با خط نقاشی کرد.» (خراسانی، ۱۳۹۰: ۵۲)

همچنین، پادشاهان ابدالی توجه ویژه‌ای به هنر خوش‌نویسی داشتند. «خطاطان هرات که در قرن‌های نهم و دهم هجری قمری در پایتخت شاهان بزرگ و مرکز ادب و جایگاه شعراء، هنرمندان و خطاطان بزرگ و نامی بودند، مورد توجه قرار گرفتند. اعلی‌حضرت تیمورشاه درانی که پایتخت را از قندهار به کابل انتقال داد، صنعت خط و خطاطی در کابل رونق زیادی یافت.» (کهگدای، ۲۰۱۵م: ۱)

 

بررسی تاریخ خوش‌نویسی در بلخ

بلخ، یکی از قدیمی‌ترین و مهم‌ترین شهرهای تاریخی افغانستان، به عنوان مرکز فرهنگی و علمی در دوران باستان شناخته می‌شود. از مسکوکاتی که در این منطقه مشاهده شده، نشان‌دهنده تاریخ غنی و تمدن پیشرفته بلخ است. در تاریخچۀ خوش‌نویسی مشخص شد که خطاطی و توجه به زیبایی خطوط یک امر ذاتی در وجود انسان‌ها بوده است و در اشکال و رسم‌هایی که از دوران ماقبل از تاریخ به دست آمده است، اهمیت زیبایی خطوط مورد توجه افراد بوده است. با به وجود آمدن خطوط هروغلیف (هیروگلیف) و خط میخی که باستانی‌ترین خطوط یافت شده در جهان می‌باشند، هنر خطاطی در آن‌ها نیز به بهترین شکل رعایت شده و کتیبه‌های سنگی با ظرافت و دقت بسیاری نگاشته شده است که تا امروز به ما رسیده‌اند.

در خصوص ولایت بلخ نیز، اولین خطی که یافت شده است، «خط خروشتهی» می‌باشد. پوهاند عبدالحی حبیبی در این مورد بیان می‌کنند:

«اولین خطوطی که در ولایت بلخ یافت شد، خط خروشتهی می‌باشد که تحقیقات در خصوص این خط در سال ۱۸۳۰ م وقتی آغاز شد که یک عده مسکوکات زیاد از افغانستان و شمال غرب هند به دو رسم‌الخط خروشتهی و یونانی به دست آمد و در تکمیل این کار کتیبۀ خروشتهی، چیزی که کمک کرد، چند سطر بر یک ظرف بود که از بلخ به دست آمده بود.» (حبیبی، ۱۳۵۰: ۲۵)

پس از خط خروشتهی، آثار زیادی به موجودیت خط پهلوی در ولایت بلخ اشاره دارد. بلخ در تاریخ به عنوان مرکز تجارت و تبادل فرهنگی بین شرق و غرب شناخته می‌شد و این موضوع باعث رواج زبان‌ها و خطوط مختلف در این منطقه شده است. سکه‌های به دست آمده نشان‌دهنده تأثیرات فرهنگی و اقتصادی بلخ در گذشته است.

«از خط پهلوی نیز آثار به دست آمده است. سکه‌هایی که به این زبان زده شده‌اند، نشان می‌دهد که این خط نیز در ولایت بلخ رایج بوده است.» (همان: ۶۶)

در خصوص هنر خوش‌نویسی یا توجه به رسم‌الخط نیز، ما شاهد توجه به رسم‌الخط از زمان خاندان اسپه، از قدیمی‌ترین حکومت‌هایی که از بلخ برخاسته بودند، هستیم. ابومنصور ثعالبی می‌نویسد:

«گشتاسپ در بلخ بود و زردشت کتابی به او آورد که آن را بر پوست دوازده هزار گاو نوشتند و هر کلمه را در پوست کنده، قشری از طلا در آن قرار دادند.» (همان: ۷۵)

 

خوشنویسی پس از ظهور اسلام در بلخ

بلخ پس از ظهور اسلام به عنوان یکی از مراکز مهم فرهنگی و مذهبی شناخته شد و حکمرانان عربی در سکه‌زنی از خط استفاده کرده‌اند. این موضوع نشان‌دهندۀ ادغام فرهنگ‌های مختلف در بلخ و همچنین تأثیر فرهنگ اعراب بر این سرزمین است. عبدالحی حبیبی معتقد است:

«پس از ظهور اسلام در قرن اول، ما شاهد زبان و خط عربی در ولایت بلخ هستیم که اکثر حکمرانان عربی در ولایت بلخ، مرو، هرات و زرنج به همین رسم‌الخط سکه زده‌اند.» (حبیبی، ۱۳۵۰: ۶۹)

پس از ظهور اسلام، هنرهای زیادی مرتبط با خطاطی ایجاد شد که در رشد هنر خطاطی تأثیر فراوان داشت، از جمله: کتابت قرآن عظیم‌الشأن، معماری اسلامی در مساجد و معابد، نگارش متون اسلامی و توجه حکام به حسن‌الخط کاتبان. تمامی این علوم به برکت دین مقدس اسلام رشد چشمگیری یافتند. عنایت‌الله شهرانی بیان می‌دارد:

«هنر تجلید و صحافت به گونه‌ای که قدما انجام می‌دادند، به حد اعلی رسید؛ در تاریخ باستان هرات و تبریز، بلخ، سمرقند، کابل و دیگر محلات از اهمیت زیادی برخوردار بود.» (شهرانی، ۱۳۹۱: ۳۷۶)

از متون به دست آمده مشخص می‌شود که هنر خطاطی در ولایت بلخ در آغاز حکومت اسلامی مورد توجه بزرگان بوده و خاندان برمکی نیز از این هنر بهره برده و آگاهی والایی نسبت به آن داشتند.

«یحیی برمکی (متوفی ۱۹۰ هجری) به خطاطی علاقمندی فراوان داشت و او را بزرگ‌ترین خطاط دربار مامون، احمد بن ابوخالد احول را پرورش داد.» (حبیبی، ۱۳۵۰: ۹۱)

در دوره‌های بعدی نیز این مسیر ادامه یافت و بزرگان زیادی در این ولایت به حسن خط مشهور شدند. عوفی در کتاب لباب‌الالباب از توجه جمعی به هنر خطاطی خبر می‌دهد و بیان می‌دارد که الکاتب بلخی در هنر خوش‌نویسی جایگاهی داشت که هیچ‌کس نمی‌توانست در مقابلش ایستادگی کند:

«محمد الکاتب بلخی در لباب‌الالباب آمده است، در خط به درجه‌ای که ابن البواب انگشت بر حرف او نتواند نهاد، در خط عطاردش مشتری…» (شهرانی، ۱۳۹۴: ۶۶)

با این حال، آنچه مهم است این است که هنری تحت عنوان «خوش‌نویسی» یا «خطاطی» در آن زمان به شکل امروزی مورد توجه نبوده است. چنان‌چه مولانای بلخی در اشعار خود بیان می‌دارد:

هیچ کاسه گر کند کـاسه تمام

بهر عین کاسه نه بهر طعام

هیچ خطاطی نویسد خط به فن

بهر عین خط نه بهر خواندن

نقش ظاهر بهر نقش غایبست

وان برای غایب دیگر ببست

(بلخی، دفتر ۴، ۱۳۹۳: ۸۶۹)

در شعر فوق، مولانا به وضوح بیان می‌دارد که کسی خطاطی را به حیث خوش‌نویسی نمی‌نویسد و هدف از زیبانویسی صرفاً خوانش متن است. این دیدگاه معناگرایانه مولانا نسبت به خطاطی و خوش‌نویسی، جایگاه این هنر در گذشته را به خوبی نشان می‌دهد.

دوران شکوفایی هنر خطاطی و خطاطان بلخ

در دوره‌های بعدی نیز شاهد فعالیت‌های پراکنده‌ای در عرصۀ هنرهای مختلف، از جمله خطاطی هستیم، اما دوران شکوفایی خطاطی، به بیان دیگر دورۀ ورود به خطاطی نوین، از زمان تیموریان هرات آغاز شده است.

عنایت‌الله شهرانی بیان می‌دارد:

«خواجه بزرگ شمس‌الحکما احمد بن حسن میمندی، وزیر معروف غزنویان، و بایسنقر میرزا، فرزند هنرمند شاهرخ، فرمانروای تیموری افغانستان، و میر علی شیر نوایی، وزیر سلطان حسین بایقرا، نیز در ردیف بزرگ‌ترین مشوقان هنر خطاطی در افغانستان به‌شمار می‌روند.» (شهرانی، ۱۳۹۱: ۱۶)

در ردیف خطاطان مشهور این ولایت می‌توان به ابو جعفر محمد بن عبدالجبار بن محمد (م ۴۸۲ هـ.ق) اشاره نمود. یکی از قدیمی‌ترین کتاب‌های رسم‌الخط مربوط به ایشان، کتاب «ابنیه عن الحقایق الادویه» است که در موزه‌های اروپا نگهداری می‌شود. این نسخه در سال ۴۴۷ هـ.ق به خط علی بن احمد نوشته شده و نسخه منحصر به فرد آن در کتابخانه ویانا موجود می‌باشد. (حسین‌زاده شانه‌چی، ۱۳۹۰: ۲۰۴)

تیموریان هرات در عرصۀ هنر خدمات زیادی در جوامع ما انجام دادند و آثار این دوره در ولایت بلخ و دیگر ولایات افغانستان و ایران مشاهده می‌شود. در این دوره، خطوط نستعلیق هنوز به جایگاه و پختگی لازم نرسیده بود و خطوط ثلث و نسخ نیز در نگارش‌های خاص مورد استفاده قرار می‌گرفت و خط کوفی هنوز از جایگاه بالایی برخوردار بود.

از آنجا که بلخ در این دوران به عنوان یکی از مراکز هنری و علمی شناخته می‌شد، آثار خط کوفی در بناهای تاریخی این شهر نشان‌دهندۀ توجه تیموریان هرات به ولایات دیگر و جایگاه خط کوفی در میان دیگر خطوط است.

«خط کوفی را نیز در برخی آثار کهن این سرزمین، از جمله بناهای دوران تیموریان هرات، می‌توان در بلخ مشاهده کرد.» (حبیبی، ۱۳۵۰: ۱۰۶)

همچنین، «عبدالله سلطانی درویش بلخی از شاگردان خواجه عبدالحی منشی و در عصر ابوسعید گورکانی می‌زیسته.» (شهرانی، ۱۳۹۴: ۶۲) وی از بزرگان عرصۀ خطاطی در ولایت بلخ محسوب می‌شود و آثار ارزنده‌ای از ایشان موجود است.

خوش‌نویسی در دوران معاصر بلخ

در دوران معاصر نیز مسیر خطاطی با رشد صنعت، تکنالوژی و عمومی شدن سواد در بین مردم جامعه، بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفت. زمینه‌های نگارش در گذشته محدود بود و هرکسی زمینۀ سواد، دسترسی به ابزار نگارش و غیره را نداشت، اما پس از ایجاد مکاتب رسمی و رشد سواد در بین مردم جامعه، دسترسی به زمینه‌های نگارش سهولت فراوانی پیدا کرد و افراد زیادی توانستند که قدرت خویش را در این عرصه نمایش دهند.

در ولایت بلخ نیز بزرگان زیادی در عرصۀ خوش‌نویسی فعالیت داشتند، از جمله «استاد خسته به نوشتن دو خط مهارت زیاد داشت، نستعلیق و نسخ و یادگارهای وی در وطن زیاد می‌باشند و حتی در بسی مجلات و جراید هم نمونه‌های کار حسن خطشان به نشر می‌رسید. رساله‌یی به نام آداب خط نستعلیق و اصول رسم‌الخط العربی تحریر کرده است. استاد مولانا خال محمد خسته یا آن صاحبدل زمانه، چون خود خطاط بود، از آن رو در قواعد خط، اندازه‌های حروف و دیگر قیود خطاطی، معلومات دقیق و رسا داشت. بی‌تردید می‌توان گفت که مولوی خسته یکی از مشهور‌ترین و پرکارترین شخصیت‌های روزگار خود بوده است.» (شهرانی، ۱۳۹۴: ۸۷-۸۸)

به قول داکتر حسن انوشه، خسته آثار فراوانی هم در ادب فارسی و خوش‌نویسی تدوین کرد که از جمله آثار وی در خوش‌نویسی کتاب مشهور «آداب خط نستعلیق» و کتاب «خطاطان قرن ۱۱ تا ۱۴ هجری» می‌باشد. (انوشه، ۱۳۸۱: ۴۶۴) همچنان مولانا خسته چندین اثر از جمله سیرت‌النبی اثر مولانا سید سلیمان ندوی را به خط خویش درآورده است. (شهرانی، ۱۳۹۴: ۸۸)

بلخ در دوران معاصر به حیث یک مرکز فعال در عرصۀ خطاطی و خوش‌نویسی محسوب می‌شود. سید محمد صدیق گوهری فرزند سید عثمان اوراق فرزند سید محمد میر اسد مشهور به ایشان اوراق، متولد ۱۳۰۴ هجری شمسی، تاریخ‌نویس، عارف، خوش‌نویس و شاعر بود که تحصیلاتش را نزد برادرش سید محمد عمر فراگرفت و خطاطی و شاعری را نزد سید عطا محمد شاه خطاط و مولانا جوهری آموخت و به فرمان عبدالرحمن خان به همراه خانواده به کابل کوچید.» (انوشه، ۱۳۸۱: ۸۴۳)

مولانا شریف والۀ شبرغانی شاعری‌ست که بر پایۀ نبشتۀ محمود کتابدار در بحرالاسرار، در دهکدۀ اشرف شبرغان از توابع بلخ زاده شد. نیاکانش مدرس و اهل فتوا بوده‌اند و وی به دربار امام قلی خان راه یافت و ندیم او شد. این شخص خطاط خوب هم بود و بنابراین به نگارش منتخبات اشعار و غیره مأموریت داشت، در عین جوانی بیمار شد و به سال ۱۰۳۹ هجری از جهان رخت بربست. (کهزاد و دیگران، ۱۳۸۳: ۲۹۵)

قاضی محمدنامولانا سعدالدین ضیغم که گاهی «گداز» نیز تخلص می‌کرد، در شهر بلخ زاده شد و از دانشمندان و شاعران معروف بلخ بود و نیاکانش در دانش‌های شرعی ید طولایی داشتند. به قول مؤلف بحرالاسرار، ضیغم یا گداز بلخی در خوش‌نویسی و لطافت انشاء نیز استاد بوده است. (خلیق، ۱۳۷۸: ۲۷۴)صر بلخی از شاعران هم‌روزگار عبدالعزیز خان اشترخانی می‌باشد. او فراگیری دانش را در بلخ آغاز کرد و در بخارا به فرجام رسانید. برخی تذکره‌ها او را ناصر بخارایی گفته‌اند، اما تذکره‌نویسان هم‌روزگارش منجمله ملیحای سمرقندی او را بلخی می‌دانند. ناصر بلخی خط نستعلیق را خوب می‌نوشت و در مُهر کنی نیز استاد بود و وفات او در بخارا اتفاق افتاده و در جوار آرامگاه خواجه نقشبند مدفون است. (همان: ۲۹۷)

شاعر بلخی از صاحب‌منصبان حکومت اشترخانیان بود و در کنار کارهای دولتی به شاعری نیز می‌پرداخت. (انوشه، ۱۳۸۱: ۱۰۳۷)

ملا محمدنبی بلخی فرزند ملا مؤمن بلخی، شاعر و خوش‌نویس خطیب خانقاه خواجه پارسا در بلخ بود. او علاوه بر شاعری، در کار مینیاتوری، صحافی و خوش‌نویسی به ویژه در نوشتن نستعلیق نیز مهارت داشت. (خلیق، ۱۳۸۷: ۵۵)

قاضی عبدالواحد صریر فرزند عبدالشکور خرمی، دانشمند، شاعر، نویسنده و خوش‌نویس، در سال ۱۸۰۸ یا ۱۸۰۹ میلادی در خرم یا در بلخ زاده شد. ادریس خواجه راجی بخاری در مثنوی خود دربارۀ خوش‌نویسان معاصر خودش در بخارا از صریر نیز یادآوری می‌کند. (همان: ۳۵۶)

مخدوم محمدرسول شهید مارملی افزون بر داشتن قریحت سرایش شعر، در خوش‌نویسی نیز استاد بود و به ویژه خط نستعلیق را زیبا می‌نوشت. (همان: ۳۶۳)

حاج خلیل‌الله حافد فرزند حاج عزت‌الله صحاف فرزند میرزاحبیب‌الله، نویسنده، محقق، خوش‌نویس و شاعر، به سال ۱۹۳۶ میلادی در شهر مزارشریف زاده شد. (همان: ۴۵۳)

گدای شاه مسکین فرزند آرتق فرزند برات پهلوان، نویسنده، شاعر، خوش‌نویس، صحاف، مجسمه‌ساز و صورتگر، در سال ۱۹۲۳ میلادی در گذر قبادیان شهر مزارشریف زاده شد و پس از فراگیری دانش در مستوفیت، صحافی در چاپ‌خانۀ دولتی بلخ و روزنامۀ بلخ فعالیت داشت. وی از شاعران خوش‌قریحه، خطاط ماهر و میناتوریست لایق و از شاگردان کم‌نظیر استاد خسته و استاد گوهری است. (قانونی، ۱۳۹۳: ۱۱۸)

قاری محمد عظیم عظیمی فرزند قاضی میرزا محمد اسماعیل، دانشمند و شاعر ازبک، به گفتۀ مولانا خسته در معاصرین سخنور به سال ۱۹۰۲ میلادی و به روایت سیماها و آواها به سال ۱۸۹۹ میلادی به دنیا آمد. وی آموزش‌های متداول را از پدرش آموخت و هنوز دوازده ساله نشده بود که قرآن مجید را از حفظ داشت و انواع خط را به نیکویی می‌نوشت. (خلیق، ۱۳۸۷: ۴۱۶)

حاجی سید صلاح‌الدین خان معروف به میرزا بابه‌جان، پسر بزرگ سید عبدالعزیز خان بن سید محمد یوسف‌خان بن سید ابراهیم خان فرزند ارشد سید امان‌الدین خلیفه تاجدار، در گذر «حوض سرپُت» جوار روضه شریف در سال ۱۳۲۲ هجری قمری چشم به دنیا گشود و نزد جد بزرگوارش سید پادشاه خواجه ندیم تحصیلات خود را به پیش برد. فن خطاطی را از قاری غلام نبی خرمی آموخت، در عصر امانیه به مکتب نمبر اول معارف به کار معلمی پرداخت و بعد از انقضای دورة سقوی، عضو اتاق تجارت و موسس آن گردید و مدتی به شغل آزاد روی آورد. (قانونی، ۱۳۹۳: ۱۲۸)

هنر خطاطی و خوش‌نویسی در عصر حاضر با مشکلات و چالش‌های فراوانی روبه‌رو است. ظهور تکنولوژی جدید و گسترش امکانات مدرن، تأثیرات عمیقی بر هنرهای سنتی مانند نقاشی و خوش‌نویسی داشته است. این تحولات تکنولوژیکی باعث کاهش علاقه به هنرهای دستی شده و به طور قابل توجهی بر اقبال عمومی نسبت به این هنرها تأثیر گذاشته است. تفاوت زیاد هزینه‌های هنر خوش‌نویسی در برابر معادل دیجیتالی آن در تابلونوشته‌ها و عدم علاقۀ عمومی به تابلوهای تزئینی با ساختار خوش‌نویسی، سبب شده است که این هنر توجه کافی را دریافت نکند.

با این حال، خوش‌نویسی هنری کهن و دارای علاقمندان مخصوص به خویش است و نمایشگاه‌های خوش‌نویسی فراوانی در ولایت بلخ در سال‌های اخیر برگزار گردیده و مشتاقان به این هنر را گرد آورده است. استادان عرصۀ خطاطی و خوش‌نویسی توانسته‌اند از آثار هنری خویش رونمایی کنند.

نتیجه گیری

خط و خوش‌نویسی از جمله هنرهایی است که از دوران کهن تا امروز به ما ارث رسیده است و آثار و شواهد فراوانی از توجه به خط و حسن الخط در دوران پیش از اسلام اشاره دارد، از جمله نگارش کتاب اوستا و همچنان آثار به جا مانده از حکومت‌های هخامنشیان، کوشانیان و ساسانیان نیز به اهمیت این موضوع پرداخته‌اند.

اما در دوران اسلامی، هنر خطاطی برخلاف دیگر هنرها از جمله موسیقی، نقاشی، رقص و حتی شعر، همواره مورد تأیید و تأکید علمای دینی بوده است و تلاش‌های زیادی برای برجسته‌سازی این هنر صورت گرفته است، هرچند در ابتدا این هنر به حیث کتابت شناخته می‌شد و به صورت یک هنر مستقل عرض اندام نکرد.

در دوران تیموریان هرات و توجه بالای پادشاهان آن دوره به هنر، خطاطی به حیث یک هنر مستقل شناخته شد و افرادی در این عرصه فعالیت‌های چشمگیری انجام دادند. علت توجه بیشتر به خطاطی نسبت به دیگر هنرها، به دلیل توجه به کتابت قرآن عظیم‌الشأن بود و از سویی محدودیتی در این هنر صورت نمی‌گرفت.

پس از تیموریان، افراد زیادی در عرصه خوش‌نویسی فعالیت انجام دادند و آثار برجسته‌یی از خویش به یادگار گذاشتند و با ایجاد خط نستعلیق، مسیر تازه‌یی به این هنر بخشیدند. این میراث تا دوران معاصر از فعالیت باز نماند و امروزه خطاطان و خوش‌نویسان فراوانی در این عرصه صاحب سبک و اثر شدند.

ولایت بلخ نیز به حیث یکی از مراکز مهم فرهنگی، در این عرصه بزرگان زیادی را تربیت کرد، از جمله خال محمد خسته با توانایی والایی که در عرصۀ خوش‌نویسی داشت و آثار تحقیقی جالبی در خصوص جایگاه خطاطی و خطاطان نگاشت، همچنان بزرگان دیگری چون سید محمد صدیق گوهری، سید عطامحمدشاه خطاط، ملا محمدنبی بلخی، قاضی عبدالواحد صریر، مخدوم محمدرسول شهید مارملی نیز به این هنر آراسته بودند و آثارشان تا امروز به یادگار مانده است.

به صورت کل، ولایت بلخ در عرصۀ خطاطی از جمله ولایات پیشرو در سطح افغانستان محسوب می‌شود و آثار برجستۀ خطاطان این مرز و بوم، نشانۀ جایگاه هنر خطاطی در این ولایت هستند.

سرچشمه‌ها

۱. انوشه، حسن. (۱۳۸۱). دانشنامۀ ادب فارسی، ادب فارسی در افغانستان، جلد سوم. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم.
۲. اینانلو، معصومه. (۱۳۹۵). بررسی عناصر مشترک ساختاری در خوش‌نویسی و موسیقی. کنفرانس بین‌المللی پژوهش در علوم و تکنالوژی.
۳. بلخی، جلال‌الدین محمد. (۱۳۹۳). مثنوی معنوی، دفتر سوم و چهارم. تهران: میراث مکتوب.
۴. پات، فریبا. (۱۳۹۵). رسم اجازه‌نویسی در سنت تعلیمی هنرخوش‌نویسی عثمانی: تحلیل ساختار و محتوای اجازه‌نامه‌ها. پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی، سال چهل و نهم، شمارۀ دوم.
۵. حاج محمد حسینی، همایون. (۱۳۹۶). تأملی در جریان‌های آغازین خوش‌نویسی نستعلیق دورۀ تیموری. مبانی نظری هنرهای تجسمی، شماره ۵، بهار و تابستان ۱۳۹۶.
۶. حبیبی، عبدالحی. (۱۳۵۰). تاریخ خط و نوشته‌های کهن افغانستان از عصر قبل‌التاریخ تا کنون. کابل: انجمن تاریخ و ادب.
۷. حسین‌زاده شانه‌چی، حسن. (۱۳۹۰). جستاری در نقش شیعیان بلخ در فرهنگ و تمدن اسلامی. فصلنامه علمی-تخصصی سخن تاریخ، سال ۵، شماره ۱۳.
۸. خراسانی، کاظم. (۱۳۹۰). گرایش‌های نوین در خوش‌نویسی. هنرنامه آستان قدس رضوی.
۹. خلیق، صالح محمد. (۱۳۸۷). تاریخ ادبیات بلخ از کهن‌ترین روزگاران تا اوایل سدۀ بیست و یکم. کابل: مطبعۀ مسلکی.
۱۰. رشوند، اسماعیل. (۱۳۹۶). خوش‌نویسی (پایۀ دهم). تهران: شرکت چاپ و نشر کتاب‌های درسی ایران.
۱۱. رفیعی‌راد، رضا. (۱۴۰۱). تحلیل تاریخی نقاشی افغانستان از دوران ماقبل تاریخ تا آغاز اصلاحات امانی. مجله هنر و تمدن شرق، سال دهم، شماره ۳۸.
۱۲. روان‌جو، احد. (۱۳۹۴). آموزش خوش‌نویسی به مثابۀ نسخۀ کامل آموزش سنتی هنر. نشریۀ هنرهای زیبا-هنرهای تجسمی، دوره ۲۰، شماره ۲.
۱۳. شهرانی، عنایت‌الله. (۱۳۹۱). صورتگران معاصر افغانستان. بی‌جا.
۱۴. شهرانی، عنایت‌الله. (۱۳۹۴). خوش‌نویسان. مصر: بخش فرهنگی سفارت افغانستان در قاهره.
۱۵. عبیدی‌نیا، محمّدامیر و هاجر فیضی. (۱۳۹۴). تأثیر اصطلاحات خوش‌نویسی بر اشعار فارسی. همایش بین‌المللی ترویج زبان و ادب فارسی: دانشگاه محقق اردبیلی، ۶ شهریورماه ۱۳۹۴.
۱۶. قانونی، محمدعمر. (۱۳۹۳). خوش‌نویسی و خوش‌نویسان بلخ. کابل: انتشارات سعادت.
۱۷. کهزاد، علی محمد و دیگران. (۱۳۸۳). تاریخ ادبیات افغانستان (پنج استاد). پیشاور: کتابخانۀ رشیدیه.
۱۸. کهگدای، عزیز. (۲۰۱۵). خطاطان و خوش‌نویسان بخش‌هایی از افغانستان. نشریه افغان-جرمن آنلاین، سال ۸/۱۲/۲۰۱۵.
۱۹. میران، لطیفه. (۱۳۹۵). استاد کمال‌الدین بهزاد مینیاتوریست چیره‌دست. باستان‌شناسی افغانستان، دور سوم، شماره شانزدهم.
۲۰. هاشمی‌نژاد، علی‌رضا. (۱۴۰۱). نگاهی به پژوهش در مبانی نظری خوش‌نویسی در پنجاه سال اخیر. گلستان هنر، سال هفتم، شماره ۴.

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان