چکیده
پژوهش حاضر به بررسی تنوع زبانی و فرهنگی در ولایت بدخشان و پامیرها میپردازد. هدف پژوهش آن است که این تنوع و گوناگونی به عنوان یکی از زمینههای پژوهشی در زبانشناسی اجتماعی، مطالعات فرهنگی و افق تازهیی برای جلب توجه پژوهشگران و گردشگران بین االمللی مطرح گردد. روش کار در انجام این پژوهش توصیفی– تحلیلی است که با مرور آثار پیشین و نتیجهگیری از آنها و بابهرهجویی از سرچشمههای معتبر علمی و اکادمیک در زبانشناسی، تاریخ و جغرافیا نگاشته شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که ولایت بدخشان و بهویژه پامیرها، باوجود مساحت کوچک جغرافیایی که دارد، افزون بر جاذبههای طبیعی و تنوع زیستی آن، از جمله نقاط با بیشترین تنوع زبانی و فرهنگی در جهان است. شمار زبانهای پامیری به ده زبان یا بیشتر از آن میرسد. زبانهای شغنانی، روشانی، خوفی، برتنگی، سریکلی، اشکاشمی سنگلچی، زیباکی، واخی، منجی و یزغلامی از این جملهاند. علت طبیعی این همه گوناگونی و کثرت زبانها در یک ناحیهی کوچک، دشوارگذر بودن شهرستانها و روستاهای کوهستانی و کاهش تماس و ارتباطات میان مردمان ساکن درههای آن است که در نتیجه، زبان هر گروه در گذر زمان به صورت متفاوتی تحول نموده و زبانهای گوناگونی پدید آمدهاند. زبانهای فارسی دری، اوزبیکی و قرغیزی نیز در این منطقه کاربرد دارند. مردمان این ناحیه همچنان از ادبیات و فرهنگ غنی و پرباری برخوردار هستند که ژانرهای مختلفی از ادبیات شفاهی، هنرها، صنایع، آداب، رسوم و باورهای مذهبی آنان را شامل میشود. با وجود برخی از پژوهشهای انجامیافته، این همه تنوع زبانی و غنای فرهنگی، هنوز کمتر شناخته شده و نیاز به پژوهشهای بیشتر از سوی پژوهشگران داخلی و خارجی لازم پنداشته میشود. این مقاله در صدد آن است که ضرورت به چنین پژوهشها و برنامهریزیهای مدون و سازمان یافته برای آن را برجسته سازد.
واژههای کلیدی: بدخشان، تنوع زبانی، تنوع فرهنگی، زبان، زبانهای پامیری، فرهنگ
مقدمه
افغانستان سرزمینیست که در طول تاریخ چند هزارساله، مهد رویشْ، پروش و بالندگی زبانها، لهجهها، ادبیات و فرهنگهای گوناگون بوده است. اقوام و گروههای مختلف نژادی از زمانههای کهن بدینسو زندگی داشته و فرهنگ غنی و پربار انسانی پدید آوردهاند. این سرزمین بنابر موقعیت راهبردی که در قلب آسیا دارد همواره محل تلاقی کاروانهای بازرگانان و سیاحان و نیز مورد توجه جهانگشایان و امپراتوریهای توسعهطلب قرار گرفته است. از همینرو به صورت مداوم زبانها و فرهنگهای بومی از زبانها و فرهنگهای بیرونی متأثر شده و از این راه نیز بر غنا و تنوع عناصر زبانی و فرهنگی آن افزوده شده است.
زیست باهمی اقوام و مردمانی از نژادهای مختلف که با زبانها و لهجههای متفاوتی سخن میگویند و دارای ادبیات، هنرها، صنایع، آداب و رسوم گوناگون هستند که تنوع فرهنگی و زیستی در این منطقه را به بار آورده است. در این میان نقش زبانها در پدید آوردن تنوع فرهنگی برجستهتر است، زیرا زبان مهمترین عنصر و شاخص فرهنگی بشر شمرده میشود که ابزار آشنایی انسان با پدیدههای جهانی و تحلیل نامگذاری و تعبیر از آنها دانسته میشود. زبان بر فرهنگ، هویت و تاریخ افراد و ملتها در جامعهی انسانی تأثیرگذار است.
بیش از یک سده میشود که مسألهی پیوند زبان و فرهنگ اذهان بسیاری از دانشمندان و پژوهشگران را به خود مشغول داشته است. برخی میپندارند که پیوند زبان نسبت به فرهنگ رابطهی جزء نسبت به کل است و عدهی دیگر به این باوراند که زبان تنها شکل بیان فرهنگ است. گروه سوم بدین نظراند که زبان یک شکل و نه یک عنصر از فرهنگ است. به عنوان مثال از نظر اردوارد ساپیر، بیان و تعریف فرهنگ به مانند مقولهییست که جامعهی مورد نظر به کار میبندد و میاندیشد؛ یعنی زبان چگونه اندیشیدن جامعه است. تولستوی میگوید: «روابط میان زبان و فرهنگ را میتوان چون روابط کل و جزء در نظر گرفت. زبان را میتوان بهعنوان عنصر تشکیلدهندهی فرهنگ و یا ابزار فرهنگ درک نمود؛ اما در عین حال زبان به کلی در رابطه با فرهنگ ماهیت مستقل دارد و میتوان آن را جدا از زبان بررسی نمود. یا زبان را در مقایسه با فرهنگ به عنوان یک پدیدهی متعادل، متراف و برابر تجزیه و تحلیل میکنند» (مرادی و رحمانی، 1395، ص. 245).
همه اندیشمندان بر این باوراند که بین زبان یک گروه از مردم و هویت آنان، رابطهی طبیعی وجود دارد. سخنگویان هر زبانی با لهجه، واژگان و الگوهای گفتاری که به کار میبرند، هویت خود را ساخته و بهعنوان اعضای یک جامعهی زبانی یا گفتمانی خاص شناخته میشوند. از طریق این عضویت، افتخار و غرور فردی حاصل میکنند و همچنین بهحیث اعضای یک گروه، داشتن زبان یگانه به آنها احساس اهمیت اجتماعی و برخورداری از پیوندهای تاریخی میبخشد (کرامش، 1390، ص. 120). چنانچه ما در جامعهی خویش میبینیم که افراد یگ گروه زبانی، با فردی که با حال و هوا و منش زبانی آنان سخن نگوید، به حیث بیگانه برخورد میکنند و در برخورد با او با احتیاط عمل میکنند.
از سویی، زبان هر ملتی در بستر زمان و تاریخ آن شکل گرفته، به مرور زمان پرورده شده و راه تکامل و تکاپوی خود را پیموده است. از اینرو زبان و تاریخ، هر یکی بر دیگری تأثیرگذاراند (حکیمی، ۱۳۹۸، ص. ۱۵۴). بنابراین، میتوان گفت که زبانهای امروزی افغانستان در شکلدادن به فرهنگ، هویت و تاریخ اقوام این سرزمین و ملت برخوردار از تنوع زبانی و فرهنگی نقش بارز ایفا کرده اند.
زبانهای رایج در افغانستان از سه خانوادهی هندواورپایی، آلتایی و سامیاند. زبانهای فارسی دری، پشتو، بلوچیْ، اورمری، پشهیی، و زبانهای پامیری (متعلق به گروه آریایی جدید) و نورستانی، گجراتی، پنجابی و براهوی (متعلق به گروه هندی جدید) از خانوادهی هندواورپاییاند. زبانهای اوزبیکی، ترکمنی، قزاقی، ایغوری و قرغیزی از خانوادهی آلتایی شمرده میشوند. زبانهای عربی (که در دو قریه در ولایت بلخ به آن صحبت میشود) و عبری (یهودیان هرات بدان سخن میگفتند و اکنون دیگر وجود ندارند) به خانوادهی سامی تعلق میگیرند.
باوجود همه تعدد و تنوع زبانی که در افغانستان دیده میشود، تنوع زبانی در ناحیهی پامیرها بیشتر چشمگیر بوده و در جذب گردشگری و جلب توجه پژوهشگران بین المللی نقش بهسزا ایفا میکند. البته پامیرها دارای جاذبههای طبیعی، جغرافیایی و تنوع زیستی فراوان است، در کنار این همه شگفتیها، تنوع زبانی به جذابیت این ناحیه میافزاید.
نگارنده در این پژوهش کوشش شده است تا تصویری هرچند کوچک از این تنوع و ضرورت انجام پژوهشهای ملی و بین المللی و جلب توجه پژوهشگران و گردشگران بین المللی به آن را، ترسیم کند.
بیان مسأله
آریانای قدیم و خراسان عهد اسلامی که افغانستان امروز وارث آنهاست، پرورشگاه زبانها، فرهنگها و مدنیتهای گوناگون بوده است. در این میان، پامیرها واقع در ولایات بدخشان افغانستان و بدخشان تاجیکستان و مناطق همجوار با سینکیانگ چین و چترال پاکستان، نخستین سرزمینی است که مردمان گروه هندوایرانی پس از جدا شدن از دیگر اقوام هندواروپایی، به آن قدم گذاشتند و زبان، فرهنگ و راه و رسم آریایی را در آن پدید آوردند. زبانهای امروز پامیرها که تعدادشان به ده یا بیشتر از آن میرسد و هر کدام دارای ادبیات، تاریخ و فرهنگ ویژه و نیز مشترک و مشابه با یکدیگر اند، تنوع و جذابیت فرهنگی و نیز زمینهی مطالعات علمی و اکادمیک را برای دانشپژوهان ملی و بین المللی فراهم آورده و از چند قرن بدینسو پژوهشهای جسته و گریخته و نامنسجمی در مطالعه و شناخت آنها صورت گرفته است. پژوهشهای انجام شده در این زمینه، به هیچ وجه در شناسایی و معرفی زبانها و فرهنگهای غنی و تاریخ دیرینهی اقوام ساکن در پامیرها، کافی نیست و ضرورت مبرم احساس میشود که این زمینههای پر از گنج و ارزشهای انسانی و علمی، امروز بار دیگر در محراق توجه پژوهشهای علمی دانشمندان داخلی و خارجی قرار داده شود. از این راه میتوان هم به شناخت و معرفی گنجهای نهفتهی انسانی در سرزمین خویش کمک کرد و هم توجه پژوهشگران بین المللی و گردشگران جهانی را به این ناحیه جلب کرد و بر عواید صنعت گردشگری در میهن خویش افزود.
اهمیت پژوهش
معرفی زمینهها و عرصههای پژوهش و مطالعه در علوم انسانی و جاذبههای فرهنگی در افغانستان یکی از راههای جلب توجه پژوهشگران بین المللی و جذب گردشگران جهانی به این کشور است. تنوع زبانی و فرهنگی موجود در پامیر ولایت بدخشان که بنابر دوردست و دشوارگذر بودن این مناطق تا کنون به صورت منسجم و نظامیافته مورد تحقیق و شناسایی کامل قرار نگرفته و زاویهها و جوانب مختلف آنها همچنان ناشناخته ماندهاند که روزنههای جدید و افقهای تازهیی را فراراه پژوهشهای زبانی، ادبی و فرهنگی به روی پژوهشگران معاصر در داخل و خارج از افغانستان میگشاید. دست یافتن به چنین خواستهیی، راه را برای جلب گردشگران محقق باز میکند که در جستجوی ایدههای تازه، از جمله زبانها و ادبیات کمتر شناخته شده هستند.
هدف پژوهش
هدف این تحقیق نشان دادن و برجسته ساختن زمینههای بکر و افقهای تازه برای مطالعات زبانی و پژوهشهای فرهنگی در افغانستان و بهخصوص در ساحهی پامیرها و اقوام ساکن در این مناطق است که با وجود پیشرفتهای زیاد در زبانشناسی معاصر و معرفی همهجانبهی زبانها و لهجههای معاصر در جهان، هنوز زبانهای پامیری و فرهنگ مردمان این ناحیه تا حد زیادی ناشناخته مانده و شرح مفصل و کافی از آنها تدوین نیافته است.
پرسشهای پژوهش
کدام زمینههای بکر و تازه برای پژوهشهای زبانی در افغانستان وجود دارد؟
تنوع زبانی و فرهنگی موجود در پامیرها چه نقشی در جلب توجه زبانشناسان، پژوهشگران و گردشگران بین المللی ایفا میکند؟
از چه راهکارهایی میتوان برای جلب توجه زبانشناسان و پژوهشگران بین المللی به افغانستان سود جست؟
روش پژوهش
روش پژوهش بربنیاد دادهها، توصیفی- تحلیلی است که در آن اطلاعات و دادهها در بارهی موقعیت جغرافیایی بدخشان و پامیرها با بهرهجویی از کتابهای معتبر در تاریخ و جغرافیا، گردآوری و توضیح داده میشود. همچنان تنوع زبانی و فرهنگی موجود در پامیرها، شرایط و اوضاع محیطی و انسانی زمینهساز این تنوع با استفاده از کتابها و مقالههای نوشتهشده در زبانشناسی شرح و توضیح داده خواهد شد. در انکشاف بحث کوشش بهعمل میآید تا تنوع زبانی و فرهنگی بهعنوان یکی از زمینههای پژوهش در زبانشناسی و جاذبهی گردشگری برای جذب پژوهشگران و گردشگران بین المللی معرفی شود.
پیشنیهی پژوهش
ساختارهای قومی، تنوع زبانها و رسوم فرهنگی تاریخی افغانستان، بهویژه ناحیهی پامیرها از چندین سده بدینسو مورد توجه دانشمندان و پژوهشگران داخلی و خارجی قرار گرفته و در این زمینه مطالعاتی هم انجام شده است.
به نظر میرسد تحقیقات بیشتر در این زمینه از سوی دانشمندان شوروی سابق انجام شده و پژوهشهای دانشمندان افغانستانی در این زمینه اندک است.
دانشمندان روسی مثل ا.پ. فید چینکو، ن. ا. سویرسف، و. ف. اوشانن، س. ا. بارانوف، ی. ا. رایکووه در سدهی نوزدهم به تحقیق و واکاوی در زبانهای پامیری پرداختند. از جمله انجنیر د. ل. ایوانف که در ترکیب یک هیأت به رهبری د. و. پوتیاتا در سال (۱۸۸۳عیسایی) تحقیقاتی را در بارهی جغرافیا، تاریخ و زبانهای پامیرها انجام دادند و در سال (۱۸۹۵) «قاموس شغنانی د. ل. ایوانف» توسط زالمان به چاپ رسید که نقطهی آغاز در مطالعهی زبانهای پامیری شمرده میشود.
دانشمند دیگر روسی م. س. اندرییف تحقیقی را در بارهی لهجهی «خوفی» انجام داد که پس از او م. ک. پسارچک شاگردش آثار او را به چاپ رسانیده و خود نیز پژوهشهایی در مطالعهی زبانها و فولکلور مردمان پامیرها انجام داده است؛ از جمله کتاب «متنها و لغات روشانی» از او در سال (۱۹۵۴) انتشار یافت. پسازآن پژوهشهای دیگری توسط ی. ی. زاروبین روسی و ر. گاتیو فرانسوی در زبانهای منجانی، شغنانی، روشانی و دیگر زبانهای پامیری صورت گرفت. و. س. ساکالووه شاگرد زاروبین به مطالعهی ساختار آوایی زبانهای آریایی جدید از جمله زبانهای پامیری مثل شغنانی، روشانی و منجانی پرداخت و دو اثر خویش را زیر عناوین «متنها و لغت روشانی و خوفی» در ۱۹۵۹ و «متنها و لغت بارتنگی» در ۱۹۶۰، به نشر رسانید. او همچنان کتابهایی را در بارهی رابطهی خویشاوندی زبانهای یزغلامی و منجانی با گروه شغنانی به نشر رسانده است.
پژوهش منظم در مورد زبانهای منجانی و واخی بار اول توسط ا.ل.گرینبرگ زبانشناس روسی در نیمهی دوم قرن ۲۰، صورت گرفت. ی. م ستیبلن، ت. ن. پاخالینه و د.ی. ادلمان نیز در همین دوران به مطالعهی زبانهای پامیری مثل واخی، سریکلی، اشکاشمی و یزغلامی پرداختند. زبانشناس آلمانی و. لینتس در ۱۹۳۳ «لهجههای پامیری» را به پژوهش و به دست چاپ سپرد. دانشمندان اروپایی دیگر نیز در زبانها، ادبیات و فرهنگ پامیری به مطالعه روی آوردند. همچنان پایاننامههای تحصیلی زیادی در روسیه و تاجیکستان پیرامون زبانها و لهجههای پامیری و مقایسهی آنها با یکدیگر و به زبانهای روسی و فارسی تاجیکی نگاشته شدهاند (حیدری، ۱۳۹۶، صص. ۹-۱۶).
محمد تقی بهار از خاورشناسانی نام میبرد که در زبانهای پامیری تحقیقاتی انجام دادهاند؛ مثل آ. و. جکسن و گیگر که نتایج آن در فقه اللغهی ایرانی نشر شده است (بهار، ۱۳۸۲، ص. ۲۹).
اثر معتبر در مطالعهی فرهنگ مردمان پامیرها «سرودهای عروسی پامیر» تألیف نثار محمد شکراوف دانشمند تاجیکستانی که در سال ۱۹۹۳ چاپ شده است.
دانشمندان افغانستانی که به تحقیق در زبانهای افغانستان پرداختهاند میتوان از دوست محمد دوست شینواری نام برد که به مطالعه و معرفی تمام زبانهای افغانستان در کتاب «د افغنستان ژبی او توکمونو» (۱۳۵۴خورشیدی) پرداخته است. دانشمند دیگر شاه عبدالله بدخشی که کتاب «قاموس برخ زبانها و لهجههای افغانستان» را در سال (۱۳۳۹) به چاپ رسانده است (قایم، ۱۳۹۳، ص. ۳). اثر مهم دیگر در شناخت «تاریخ زبانها در افغانستان» از یعقوب حسن در سالنامهی کابل ۱۳۱۳ انتشار یافته است.
آثار و نوشتههای استاد خیر محمد حیدری عضو اکادمی علوم افغانستان در معرفی زبانهای شغنانی و روشانی و شرح برخی از ساختارهای صرفی آنها درخور توجه است. یکی از این آثار «الفبای زبان شغنی» و دیگری کتاب «دستور مقایسی زبانهای شغنی-روشانی و پشتو» است که در سال (۱۳۹۶) در اکادمی علوم به چاپ رسیده است. دو اثر قابل توجه دیگر در این زمینه از وطنشاه قایم استاد گروه فارسی دری دانشکدهی زبان و ادبیات دانشگاه تخار است؛ یکی «بررسیهای دستوری در زبانهای شغنی و دری» اثر اصلی در ترفیع به رتبهی علمی پوهنیار و دیگری «مقایسهی صرف زبانهای شغنانی و دری» پایاننامه کارشناسی ارشد استاد موصوف است که در سال ۱۳۹۳ در دانشگاه بلخ با رهنمای پوهاند صالح محمد دور اندیش-استاد کرسی زبانشناسی دانشگاه بلخ- نوشته است. در این پژوهش از برخ آثار و منابع یادشده بهرهجویی شده است.
تنوع زبانی در بدخشان
بدخشان از ولایتهای وسیع و پهناور و در عین حال کوهستانی در شمالشرق افغانستان موقعیت دارد که با ولایتهای تخار، پنجشیر، نورستان و سه کشور تاجیکستان، پاکستان و چین هممرز است. بدخشان بر سر یکی از شاهراههای مهم کاروانهای تجارتی قدیم واقع شده بود که از بلخ به سوی ترکستان شرقی در چین میرفت. یکی از جهانگردان دوران باستان به نام سانیون در سال (۵۹۱ عیسایی) که مسیر واخان تا یفتل را طی کرده بود، در بارهی بدخشان گفته است که سرزمین آبادان است و از پیش روی هر خانه جویی گذشته تمام سرزمین را شاداب میسازد (یمین، ۱۳۸۰، ص. ۷۷).
در این ولایت بنابر ساختار جغرافیایی و داشتن درهها و کوهپایههای دشوارگذر که در طول تاریخ تماسها و رفت و آمدهای گروههای مردمی ساکن آن را دشوار ساخته است، زبانها و فرهنگهای متنوع و گوناگونی شکل گرفته است.
بدخشان بنابر داشتن معادن جواهر و سنگهای گرانبها و زینتی از قبیل طلا، لعل، یاقوت و لاجورد، از گذشتههای دور در ادبیات و تاریخ جهان بهویژه ادبیات و شعر فارسی، شهرت جهانی داشته است. از همه مهمتر این سرزمین مهد پرورش و خطهی ظهور بزرگمردان شعر و ادب فارسی بوده و شاعران پرآوازهیی را در دامان خود پرورده است.
مقدسی در احسن التقاسیم نگاشته است که «بدخشان بر مرز ترکستان بالای تخارستان است، معدن گوهری یاقوت مانند دارد که در جز آنجا یافت نمیشود. کاروانسرایی آبرومند و دژی از زبیده دارد که شگفتانگیز است. کانهای لاژورد، بلور سنگ بازهر سنگ فتیله دارد، و این چیزی است مانند گیاه بردی که آتش آن را نمیسوزاند» (مقدسی، 1362، ص. ۴۴۲).
به باور زندهیاد دکتور محمد حسین یمین در وجه تسمیهی بدخشان این امکان وجود دارد که از واژهی /آسیآن/ با پیشایند واژهی patis اوستایی یا pati پهلوی که معنای «سرور و خواجه» را میدهد، ترکیب شده و patiusian// (پاتیسیآن) از آن ساخته شده باشد که به تدریج و در اثر دگردیسی واجها به صورت بدخشان در آمده است (یمین، ۱۳۸۰، ص، ۷۹).
نام بدخشان در کتاب معجم البلدان به صورت «بدخکث» ثبت شده و آمده است که از قریههای اسفیجاب/ اسپنجاب یا چاچ است که ابو سعید میکائیل بن حنیفهی بدخکثی از آنجاست و در سال ۳۲۴ مهشیدی، شهید شده است (حموی، ۱۹۷۷، ص. ۳۵۷).
زبانهای پامیری
زبانهای پامیری از جملهی زبانهای ایرانی جدید به شمار میرود. این اصطلاح در مورد زبانهایی به کار میرود که مقارن ظهور اسلام در سدههای هفتم و هشتم عیسایی، به بعد رواج یافته و تا کنون رایج هستند (یمین، ۱۳۹۱، ص. ۹۵). این زبانها در ناحیهی پامیرهای استان بدخشان افغانستان، ولایت خودمختار بدخشان تاجیکستان، سین کیانگ چین و چترال پاکستان رایج هستند. بدخشان که در شمالشرق افغانستان موقعیت دارد، ولایتی است که نسبت به هر ولایت دیگر تنوع زبانی و فرهنگی بیشتری دارد. تنوع زبانی و رنگارنگی گویشها و لهجههای بیشتر در نواحی پامیرها در دو سوی آمودریا مشاهده میشود که بدخشان را به دو بخش بدخشان افغانستان و بدخشان تاجیکستان تقسیم کرده است. مردمان ساکن در دو سوی رودآمو به امتداد کوهپایههایی که تا مرزهای غربی چین میرسند و پامیرها نامیده میشوند، به زبانهایی سخن میگویند که زبانشناسان آنها را در شمار زبانهای جدید ایرانی جنوبشرقی آورده و به نام گروه زبانهای پامیری یاد میکنند.
نجیب مایل هروی زیر عنوان وضع تعدد زبانی در افغانستان مینویسد: «آنگاه که بر منطقهی کوهستانی پامیر نظر افکنیم از دیدگاه زبانشناسی و لهجهشناسی آن منطقه را وارسی کنیم، به اسامی زبانها، گویشها، و لهجههایی چون سجنی، وخی (غلچهئی)، منجی، یودغا، شغنی و ارموری آشنا خواهیم شد. این همه زبان و لهجه فقط در منطقهی پامیر افغانستان معمول و متداول است» (هروی، ۱۳۷۱، ص. ۶۴).
به نظر میرسد برخی از این زبانها که در گذشتهها رواج داشتهاند، از میان رفتهاند و شماری دیگر هم بهدلیل بیتوجهی و برخوردهای سیاسی با این زبانها در معرض نابودی قرار دارند. این زبانها در درههایی که هرکدام در تقسیمات اداری افغانستان ولسوالی/شهرستان نامیده میشوند رواج دارند. در هر کدام از شهرستانهای شغنان، اشکاشم (در دوسوی آمودریا)، واخان، کران، منجان و زیباک، یک زبان جداگانه رواج دارد.
نامگذاری این زبانها به «زبانهای پامیری» براساس طبقهبندی جغرافیایی صورت گرفته است. این طبقهبندی براساس شباهتهایی صورت میگیرد که بین شماری از زبانها در اثر روابط مشترک فرهنگی و مجاورت ساحهی کاربرد صورت میگیرد (البرزی، ۱۳۹۲، ص. ۲۶)؛ اما شباهتهای زبانهای پامیری به قدری نیرومند و عناصر مشترکشان فراوان است که از لحاظ طبقهبندی وراثتی هم میتوان آنها را در یک گروه خویشاوند قرار داد. طبقهبندی وراثتی براساس شباهتهایی صورت میگیرد و نشان میدهد که گروهی از زبانها از منشأ یگانهیی انشعاب یافتهاند (همان، ص. ۲۷).
باوجود شباهتهای فراوانی که میان زبانهای پامیری وجود دارد، گویشوران آنها به آسانی گفتارهای یکدیگر را نمیتوانند بفهمند، از اینرو نمیتوان آنها را لهجههای یک زبان تلقی کرد، زیرا یکی از معیارهای تاحد زیادی معتبر در زبانشناسی برای تشخیص زبان از لهجه، معیار قابلیت فهم متقابل است. این معیار یکی از آزمونهاییست که زبانشناسان به کار میبرند تا تعیین بدارند که دو گونهیی از گفتار را باید دو زبان متفاوت تلقی کرد یا لهجههای متفاوت از یک زبان. گونههایی که به صورت متقابل از سوی گویشوران آنها فهمیده میشوند، لهجههای مختلف از یک زبان پنداشته میشوند و اگر گویشوران آنها نتوانند به گونهی متقابل سخن یکدیگر را بفهمند در آن صورت نتیجه میگیریم که آنان به زبانهای مختلفی سخن میگویند (رجایی، ۱۳۷۵، ص. ۳۶۹).
ارانسکی تفاوت میان زبانهای شغنانی- روشانی، یزغلامی، اشکاشمی و واخانی را زیاد و فاحش میداند که آنها سخنان یکدیگر را نمیفهمند. اما تفاوت زبانهای شغنانی-روشانی را اندک میداند که برای یکدیگر قابل فهماند و میگوید: «اینزبانها متساوی الحقوق میباشند و فقط زبان شغنانی به سبب کثرت متکلمان در میان آنها ممتاز است» (رانسکی، ۱۳۵۸، ص. ۳۲۳)؛ اما زبانهایی مثل شغنانی و روشانی صرف به دلیل اینکه امروزه زبان خاصی وجود ندارد که اینها را لهجههای قلمرو آن بدانیم، آنها را زبانهای جداگانه میشمارند (حیدری، ۱۳۹۶، ص. ۴۶).
برنارد کمری زبانهای پامیری را از گروه ایرانی جنوبشرقی میداند که از نگاه مشخصههای واجی، در جایگاه همخوان میانجی –š- تنوع واکدارهای پیوسته دیده میشود؛ مثل /ušy/ «گوش» در یغنابی، که در شغنانی /´yûy/، در منجی / yûy/ میشود، همان گونه که میلان به گسترش همخوانهای برگشتی نیز در آنها وجود دارد (Comrie, 2009, p. 443). اگرچه این پدیدهها در شغنانی- روشانی اندک است. در زیر به معرفی کوتاه این زبانها پرداخته می شود.
۱. شغنانی: این زبان مهمترین زبان گروه پامیری است که در دو سوی دریای آمو در ولسوالی شغنان در شمالشرقی افغانستان، شهر خاروغ، شهرستانهای شغنان، راشتقلعه، روشان و مرغاب ولایت خودمختار بدخشان در جنوبغربی تاجیکستان و نیز در بخشهای کوچکی از غرب چین صحبت میشود. شغنانی را در تاجیکستان با حروف سیریلیک و لاتینی و در افغانستان با حروف فارسی مینویسند (قایم، ۱۳۹۳، ص. ۱). زبان شغنانی از زبان فارسی دری تأثیر زیاد پذیرفته و واژههای فراوانی از فارسی به آن راه یافته است؛ اما واژههای اصلی این زبان شباهت بیشتر با واژههای زبان پشتو نشان میدهند. زبان شغنانی در تاجیکستان واژههای روسی فراونی را در خود پذیرفته است.
شماری از پژوهشگران میان زبان شغنانی و زبان اوستایی (زبان رایج در بلخ و نواحی اطراف آن در آریانای شرقی) وجوه تشابه زیادی یافتهاند و این خود نشاندهندهی آن است که شغنانی دنبالهی زبان اوستایی یا شاخه و لهجهیی از آن بوده است. دکتور خوشنظر پامیرزاد از نویسندگان شغنان در مصاحبهیی با رادیو آزادی گفته است که این زبان در دورهی یفتلیها و کوشانیها رواج داشته است.
این زبان به دلیل کم بودن تعداد گویشوران آن در مکتب و دانشگاه آموزش داده نمیشود و کتاب و تألیف هم بدان صورت نمیگیرد. از همینرو از جمله زبانهای در معرض خطر است. اما در سالهای اخیر برخی از دانشمندان و نویسندگان در زمینهی رشد زبان شغنانی کوشیدهاند. از جملهی خدمات زبانی و ادبی آنان این است که رسم الخط زبان شغنانی را به وجود آوردهاند. از میان ایشان میتوان سرمحقق خیرمحمد حیدری، استاد خوشنظر پامیرزاد و حفیظ الله معیندوست را نام برد.
زبان شغنانی دارای شعر و ادبیات، مثلهای اجتماعی، حکایتها، فکاهیها، طنزها، شوخیها و پند و اندرز فراوان است؛ اما نداشتن نظام نوشتاری در گذشته سبب شده است که این همه گنجینههای ادبی و فرهنگی آن، مجال بازتاب و جایگاه برجستهی فرهنگی نیابد.
۲. روشانی: گویشوران این زبان در دو طرف آمودریا در نواحی پایینتر از شغنان زیست دارند. روستاهای عمدهیی که زبان روشانی در آنها سخن گفته میشود عبارتاند از قلعهی قومار «ومار»، بر و در، روشان که در پایین دریای پنج قرار دارند. همچنان گویشهای درههای خوف و روستاهای دست پایین دریای برتنگ مثل امس، باغو و خیجیز از لهجههای روشانی شمرده میشوند (حیدری، ۱۳۹۶، ص. ۴۸).
۳. اشکاشمی: این زبان در ولسوالی اشکاشم ولایت بدخشان افغانستان، در ولایت بدخشان تاجیکستان و چترال پاکستان رایج است. مردم اشکاشم خود را تاجیک میدانند؛ اما زبان اشکاشمی با فارسی دری که زبان تاجیکهای افغانستان است تفاوت دارد. آنان در ساخت خانه، خوراک، پوشاک و ازدواج با مردمان واخان و زیباک مشترکات زیادی دارند. روابط خویشاوندی شان بیشتر با مردم زیباک است و با واخانیها کمتر خویشاوندی دارند. مذهب آنان مولایی (از فرقههای شیعه) است (منشی، ۲۰۲۳، ص. ۴۳).
در کتاب حدودالعالم آمده است: «سِکاشِم، شهری است و قصبهی ناحیت از وخان است، واندر وی گبرکانند و مسلمانان و ملک وخان آنجا نشیند، و از حدود وی روی نمد زین و تیر وخی خیزد» (حدودالعالم، ۱۳۶۲، ص. ۱۲۱).
۴. یزغلامی: ارانسکی نوشته است که: «یزغلومیان به زبان یزغلومی سخن میگویند. خویشتن را زگمیک Zgmik میخوانند. اینان در درهی رود یزغلوم که شاخهی راست رود پنج است زندگی میکنند. اراضی این دره از لحاظ اداری جزو بشخ ونج [از ناحیهی خودمختار بدخشان کوهستانی] میباشد. زبان یزغلومی برخلاف دیگر زبانهای پامیری [که هریک به لهجههای گوناگون بسیار تقسیم میشوند] به گویشهایی [که تفاوت بارزی با یکدیگر داشته باشند] منقسم نمیگردد» (ارانسکی، ۱۳۵۸، ص. ۳۲۵).
۵. برتنگی: گویشوران این زبان در درهی برتنگ و در مسیر رود برتنگ که میان دهکدهی دشت و بسید واقع است (به شمول این دو دهکده) زیست دارند. در بالای رود برتنگ در قریهی بزرگ ارشر و دهکدههای مجاور آن به لهجهی ارشری سخن میگویند (ارانسکی، ۱۳۵۸، ص. ۳۲۴).
۶. واخی: این زبان که به آن وخی و واخانی هم میگویند، در شهرستان واخان ولایت بدخشان که بیشتر از بیست هزار نفر در آن شهرستان سکونت دارند، صحبت میشود. گویشوران این زبان در گفتار خود آن را xewãr مینامند (طیب، ۱۴۰۰، ص. ۱۱۶). تعدادی از گویشوران آن در سین کیانگ چین، چترال و جمو و کشمیر پاکستان زندگی میکنند (ناتل خانلری، ۱۳۸۷، ص. ۳۰۱). این زبان علاوه بر افغانستان در تاجیکستان، بخشهایی از چین و پاکستان و حتا ترکیه نیز گویشور دارد که همهی آنان به زبان واخی سخن میزنند. این زبان در مناطق یادشده در خانوادهها و دادوستدهای مردمی کاربرد دارد؛ اما در امور رسمی، اداری، آموزشی و رسانهیی کاربرد ندارد و از این لحاظ در درجهی دوم قرار میگیرد (طیب، ۱۴۰۰، ص. ۱۳۵).
۷. منجانی: در شهرستان منجان جایی که دریای کوکچه از آن سرچشمه میگیرد، بدان سخن گفته میشود.
۸. زیباکی: زبان تعدادی از مردم شهرستان زیباک است. مردم زیباک بیشتر به زبان فارسی سخن میگویند. زیباک درهیی است در حدود ۱۲ مایل طول و در برخ نقاط حد اکثر ۱.۵ مایل عرض دارد. هوای آن بسیار سرد و بادهای شدیدی در آن میوزد و باوجودی که برف زیاد در آن میبارد به دلیل شدت باد در زمین باقی نمیماند. به دلیل سرمای زیاد، درختان میوهدار و غلهها در آن کم رشد میکند و مردم نیازهای خوراکیشان را بیشتر از جاهای دیگر خریده و به زیباک میآورند (منشی، ۲۰۲۳، ص. ۴۴).
۹. سریکلی: این زبان در ناحیهی ساریقل میان ایالت سینکیانگ چین و پامیر رواج دارد. ساریقل در درهیی موقعیت دارد که کوههای ساریقل و کاشغر تشکیل دادهاند. سریکلیزبانان در نواحی تاشکورگان و اطراف دریای تیزنف زندگی میکنند (حیدری، ۱۳۹۶، ص. ۴۸).
۱۰. سنگلیچی: در کتاب حدودالعالم در بارهی محل رواج این زبان آمده است: «سنگلنج – بردامن کوه است و معدن بیجادهی بدخشی و لعل اندرین کوه است و به نزدیکی معدن آب گرم و ایستاده چنانک دست از گرمی در وی نتوان کرد، و از معدن تا به تبت یک روز و نیم راه است» (حدودالعالم، ۱۳۶۲، ص. ۱۲۱).
متأسفانه تعدادی از این زبانها امروزه در حال ازبین رفتن هستند و اگر توجهی به رشد و زنده نگهداشتن آنها نشود، در آیندههای نزدیک نابود خواهند شد.
در پامیرها همچنان زبانهای فارسی دری، قرغیزی و اوزبیکی رواج دارند.
فارسی تاجیکی بدخشان
از آنجایی که مردمان اقوام دیگر در افغانستان گویشوران فارسی دری را «فارسیزبان» میخوانند، در این مقاله لهجهی فارسی در بدخشان، «فارسی تاجیکی بدخشان» عنوان شده است. لهجهی فارسی تاجیکی بدخشان، یکی از لهجههای پرگویشور در شمالشرق افغانستان است که با خصوصیات ویژهی آوایی، واژگانی و دستوری از دیگر لهجههای فارسی افغانستان تفاوت دارد. این لهجه نیز یکی از زمینههای پژوهش و مطالعه را برای پژوهشگران و زبانشناسان منطقه و جهان فراهم میسازد. فارسی تاجیکی در بدخشان از جمله لهجههای شمالشرقی فارسی دری در افغانستان است ( یمین، ۱۳۹۶، ص. ۲۹ ).
ضرورت به تحقیقات گسترده در زبانها و ادبیات پامیری
مطالعهی ادبیات مردمان ساکن در پامیرها و گویشوران زبانهای پامیری که ادبیات غنی و در ژانرهای گوناگون ادبیات شفاهی و فولکلور دارند و گنجینهی ارزشمندی را در بارهی عقاید، باورها، سنتها و تقالید اجتماعی و محلی این مردمان در اختیار پژوهشگران قرار میدهد، زمینهی پژوهشهای ادبیات تطبیقی را فراهم میآورد که عرصهی دلچسپی در مطالعات ادبی منطقه و جهان را تشکیل میدهد. ادبیات تطبیقی به بررسی ادبیات ملی و روابط تاریخی آن با ادبیات ملتهای دیگر، بررسی چگونگی ارتباط و تأثیر پذیری و تأثیرگذاری میان آنها، میپردازد (قویم، ۱۳۸۸، ص. ۱).
مطالعهی علمی و سازمانیافتهی این زبانها نیاز به همکاری و مساعی مشترک نهادهای اکادمیک و پژوهشگران ملی و بین المللی دارد و برنامهریزی مدون و درازمدت را ایجاب میکند.
پاسداری از تنوع زبانی و فرهنگ غنی پامیرها
تنوع زبانها و فرهنگها و نیز باورها و رسوم انسانی در یک سرزمین، زیباییها و لذتهایی دارد که در همسانی زبان و گفتار، یکنواختی و یکدست بودن فرهنگ و باورها، نمیتوان سراغ آن را گرفت. لذت و خوشآیندی این گوناگونی را هرکسی حس میکند؛ اما تنها دانشمندان متفکر و اندیشمندان ژرفبین هستند که به این لذت تنوع را از دید دانش و بینش انسانی و از روی نگاه زیباییشناختی مینگرند و در آن شگفتیهای آفرینش و ظرافت کلک هنرزای پروردگار خویش را میبینند. خداوند دانا و توانا در آیهی ۲۲ از سورهی روم میفرماید: ﴿وَمِن آيَٰتِهِۦ خَلقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلأَرضِ وَٱختِلَٰافُ أَلسِنَتِكُم وَأَلوَاٰنِكُم إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَٰاتٖ لِّلعَٰالِمِينَ﴾
ترجمه: و از زمرهی نشانههای (دالّ بر قدرت و عظمت) خدا آفرینش آسمانها و زمین و مختلف بودن زبانها و رنگهای شماست. بیگمان در این (آفرینش کواکب فراوان جهان که با نظم و نظام شگفتآور گردانند، و در این تنوّع خلقت) دلایلی است برای فرزانگان و دانشوران (خرمدل، ۱۳۹۴، ص. ۱۶۲۲).
دکتور وهیه زحیلی در تفسیر این آیه میگوید: «در این شگفتیهای آفرینش آسمانها و زمین و تنوع زبانها و رنگها، نشانههای رهنمون شونده بر کمال قدرت الاهی برای گروهی است که دارای خردهای ژرفنگر، اندیشههای باریکبین و دانشهای مفید هستند که ایشان را به سوی حق و اندیشیدن در آفرینش رهنمون شده و برای شان روشن میگردد که اینها برای حکمت بلند و مصلحت والا آفریده شدهاند، این کار نه بیهوده است و نه تباهی» (زحیلی، ۱۴۱۸، ص. ۷۱).
تفاوتها و رنگارنگی که در زبانها و دیگر پدیدههای آفرینش دیده میشود ناشی از تباهی و فساد زبانها نیست، بلکه براساس خواسته و مشیت الاهی به وجود آمده و به طبیعت و جامعهی انسانی زیبایی بخشیده است. این تنوع همواره توجه و عنایت دانشمندان اندیشمند را به خود جلب میکند.
از بین رفتن یک زبان و نیست شدن ادبیات و فرهنگ گویشوران آن، زیانهای شدیدی را بر پیکر فرهنگ بشری وارد ساخته و تناسب اندام طبیعی آن را زشت، یکدست و تکراری میگرداند که نتیجهی آن ویرانی وحشتناک خواهد بود (اشراقی، ۱۳۹۶، ص. ۳۷)
این یک رسالت مهم قشرهای دانشپژوه، چیزفهم و کانونهای آموزشی و فرهنگی از جمله دانشگاههای کشور و پژوهشگران آن است که در رشد، غنامندی و ترویج زبانها، ادبیات و فرهنگهای کمتر شناخته شده و منزوی از عرصههای کاربرد و تحقیقات ملی و بین المللی بیشتر توجه نشان دهند و با معرفی زمینهها و ارزشهای انسانی و پژوهشی آنها به جهانیان، نقطههای دورافتادهی کشورخویش را بدون تعصب نژادی که کانونهای پراز گنجینههای سرشار فرهنگیاند، به سوژههای تحقیق و مطالعه برای پژوهشگران و گردشگران بین المللی تبدیل کنند.
نتیجهگیری
تنوع زبانها و لهجهها، گونهها و قالبهای مختلف ادبیات شفاهی و پدیدههای فرهنگی دیگر از قبیل هنرها، صنایع محلی، آداب، رسوم و تقالید محلی اقوام و ساکنان نواحی کوهستانی پامیرها در ولایت باستانی بدخشان، از جمله جاذبههای مهم و ارزشمند انسانی و اجتماعی شمرده میشود که میتواند زمینههای جدید و افقهای تازه و جذابی را برای پژوهشهای محققان و گردشگران بین المللی در زبانشناسی، ادبیاتشناسی، مطالعات فرهنگی و دیگر علوم اجتماعی، باز کند. بدخشان و کوهپایههای آن سرزمینی است که گنجهای طبیعی و معادن سرشار از گوهرهای نهفته در دل زمین و تنوع زیست جانوران و گیاهان، در دورههای قدیم شهرهی آفاق بوده و توجه مؤرخان، جغرافیانگاران، جهانگردان و حتا امیران و سروران عهد باستان را به خود جلب کرده بود. در میان همه سرمایهها و گنجینههای نهفته و کمتر شناختهشدهی آن، زبانها و لهجههای گوناگون آن که در میان کوهها و درههای دشوارگذر، اما زیبا و کنارههای رودخانههای خوشمنظر پدید آمدهاند، جایگاه ارزشمندی در پژوهشهای علمی در آینده دارند.
زبانهای پامیری بخش بزرگی از سرمایهی انسانی را تشکیل میدهند که ریشهی تاریخی به درازنای عمر زبانهای هندواروپایی نخستین دارند. این زبانها از نگاه ردهشناسی ژننتیکی (خویشاوندی) در شاخهی ایرانی زبانهای هندوایرانی قرار میگیرند. یک دسته از زبانهای ایرانی جدید به نام ایرانی شرقی یاد میشوند که به نوبهی خود به دو گروه شمالشرقی (یغنابی در تاجیکستان و آستی در گرجستان) و جنوبشرقی تقسیم میشوند. زبانهای پامیری در گروه جنوبشرقی جای دارند که شامل گروه شغنی (شغنانی، روشانی، خوفی، برتنگی، سریکلی در چین)، اشکاشمی در افغانستان و تاجیکستان؛ سنگلچی، زیباکی، واخی در افغانستان، تاجیکستان، پاکستان و چین؛ منجی و یدغه در افغانستان و پاکستان میشود. افزون برزبانهای پامیری زبانهای فارسی دری، اوزبیکی و قرغیزی نیز در این منطقه کاربرد دارند. زبان پشتو هم در شمار زبانهای ایرانی جدید جنوبشرقی میآید.
علت عمدهی این تنوع و تعدد زبانی در یک ساحهی کوچک جغرافیایی دشوارگذر بودن این نواحی کوهستانی و کاهش تماسها و ارتباطات میان مردمان گویشور آنها بوده است که در گذر زبان و در اثر تحول زبان هر کدام به شیوههای مختلفی تحول کرده و زبانهای جداگانهیی را پدید آورده است. مردمان گویشور اینزبانها افزون بر زبان و خصوصیات زبانیشان از ادبیات و فرهنگ غنی و متنوع برخورداراند که مطالعه و پژوهش در مورد آن هنوز اندک و ناچیز است و بایستی در آینده پژوهشگران داخلی به همکاری و مساعی مشترک با پژوهشگران بین المللی و جهانگردان علاقهمند به زبان و فرهنگ، در شناخت و معرفی زبان و فرهنگ این اقوام تحقیقات سازمانیافته، دقیق و همهجانبه انجام دهند.
برنامهریزی سنجیده و هدفمند در این زمینه ضرورت مبرم دانسته میشود تا از آن طریق هم فرهنگ تحقیق و پژوهش میان دانشمندان کشور نهادینه شود و هم به رشد صنعت گردشگری در کشور یاری رساند.
سرچشمهها
ارانسکی، ای.م. (۱۳۵۸). مقدمهی فقه اللغهی ایرانی، ترجمهی کریم کشاورز. تهران: پیام.
اشراقی، سید علی محمد. (۱۳۹۶). «زبانها از چشمانداز حقوق زبانی انسانها». مجلهی ادب. دیپارتمنت فارسی دری دانشگاه کابل. س ۱، ش ۲-۳، تابستان ۱۳۹۶، صص ۳۵-۴۸.
البرزی، پرویز. (۱۳۹۲). ردهشناسی زبان. تهران: امیر کبیر.
بهار، محمد تقی. (۱۳۸۲). سبکشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، ج ۳. چاپ نهم. تهران: امیر کبیر.
حدود العالم من المشرق الی المغرب. ترجمهی مینورسکی، (۱۳۶۲). تهران: طهوری.
حکیمی، مطیع الله. (۱۳۹۸). درآمدی بر زبانشناسی عمومی. تالقان: گنج.
حموی، یاقوت بن عبدالله. (۱۹۷۷). معجم البلدان، ج ۱. بیروت: دار صادر.
حیدری، خیر محمد. (۱۳۹۶). دستور مقایسی زبانهای شغنانی-روشانی و پشتو (صرف). کابل: اکادمی علوم افغانستان.
خرمدل، مصطفی، (۱۳۹۴). تفسیر نور. تهران: احسان.
رجایی، احمدعلی. (1375). لهجهی بخارایی. مشهد: دانشگاه فردوسی.
زحیلی، وهبه بن مصطفى. (1418). التفسير المنير في العقيدة والشريعة والمنهج، جلد ۲۱، دمشق: دارالفکر المعاصر.
طیب، عبدالقیوم. (۱۴۰۰). «بررسی نقش کاربردی زبان واخی». مجلهی ادب. دیپارتمنت فارسی دری دانشگاه کابل. ش ۶ و ۷، بهار و تابستان ۱۴۰۰، صص ۱۱۵ – ۱۳۷.
قایم، وطنشاه. (۱۳۹۳). مقایسهی صرف زبانهای شغنی و دری [پایاننامهی دورهی کارشناسی ارشد]. دانشگاه بلخ، دانشکدهی زبان و ادبیات، گروه فارسی دری. چاپ ناشده.
قویم، عبدالقیوم. (۱۳۸۸). ادبیات تطبیقی. کابل: سعید.
کرامش، کلر. ج. (۱۳۹۰). زبان و فرهنگ. ترجمهی فریبا غضنفری. تهران: امیر کبیر.
مرادی، مریم و مرضیه رحمانی. (1395). «بررسی رابطهی متقابل زبان و فرهنگ با استفاده از فرضیهی نسبیت زبانشناختی». مطالعات انتقادی زبان و ادبیات. دورهی 12، شمارهی 16، صص 237-258.
مقدسی، ابو عبدالله محمد. (1361). احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمهی علینقی منزوی، ج ۲. تهران: کاویان.
منشی، عبدالرحیم. (۲۰۲۳). سفرنامهی بدخشان. ترجمهی لعلزاد. لندن: اف.دی. پریس.
ناتل خانلری، پرویز. (۱۳۸۲). تاریخ زبان فارسی، ج ۱. چاپ هفتم. تهران: فرهنگ.
هروی، نجیب مایل. (۱۳۷۱). تاریخ و زبان در افغانستان. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی.
یمین، محمد حسین. (۱۳۸۰). افغانستان تاریخی. چاپ ششم. کابل: سعید.
یمین، محمد حسین. (۱۳۹۱). تاریخچهی زبان پارسی دری. چاپ سوم. کابل: سعید.
یمین، محمد حسین . (۱۳۹۶). درآمدی بر لهجهشناسی. چاپ سوم. کابل: سعید.
Comrie, Bernard. (2009). The World Major Languages. New York: Rout ledge.