چکیده
اسم و ساختار آن از پربحثترین موضوعات در دستور زبان است. از نظر ساختار، اسم یا ساده است یا مرکب، یا مشتق است و یا مشتق- مرکب. در باره اسم ساده و مرکب اختلافی میان دستورنویسان نیست اما در مورد اسم مشتق و مشتق-مرکب میان دستورنویسان اختلاف است. برخی این دو را جزو اسم مرکب نامیدهاند، برخی تنها مشتق-مرکب را جزو اسم مرکب شمردهاند و برخی دیگر هر چهار مورد را پذیرفتهاند. به هر روی، دستورنویسان برای تمام این موارد ساختارهایی را ذکر کردهاند اما نه به طور مفصل؛ بلکه به طور مجمل بعد از تعریف هر یک نمونههایی را ذکر کردهاند. در این پژوهش با روش توصیفی–تحلیلی و با رویکرد کتابخانهای به طور مفصل به الگوهای ساختاری اسم با توجه به اجزای تشکیلدهندهی آن پرداختهایم. در این پژوهش بر علاوه تعریف و توصیف اسم ساده، مرکب، مشتق و مشتق- مرکب، به 118 الگوی ساختاری دست یافتهایم و مثالهایی نیز برای هر الگو و ساخت آوردهایم. این پژوهش نشان میدهد که زبان فارسی امکانات گستردهای را فراروی زباندانان نهاده است.
کلیدواژهها: دستور زبان فارسی، اسم، ساختار.
مقدمه
اسم یکی از مهمترین انواع کلمه است؛ به طوری که اگر اسم را از انواع کلمه برداریم زبان بههم میریزد. اسم از دیدگاههای گوناگون تقسیمبندی میشود: خاص و عام، ذات و معنی، مفرد و جمع، مصدر و اسم مصدر، اسم آلت و اسم جمع و… . در نگاهی دیگر، اسم با توجه به اجزای تشکیلدهندهی آن به انواع مختلفی تقسیم میشود که میان دستورنویسان اختلاف نظر است. برخی گفتهاند: اسم از این نگاه به ساده و مرکب تقسیم میشود، برخی دیگر به ساده، مرکب و مشتق، و برخی هم به ساده، مرکب، مشتق و مشتق- مرکب بخش کردهاند. اسم ساده آن است که از یک تکواژ آزاد ساخته شده باشد و اسم مرکب از دو تکواژ. مشتق نیز اسمی است که از یک تکواژ آزاد و یک یا چند پیشوند و میانوند و پسوند شکل گرفته باشد. مشتق- مرکب را نیز چنین تعریف کردهاند: اسمی که هم ویژگی اسم مرکب را داراست و هم ویژگی اسم مشتق را (بنابر تعریف قائلین به چهار بخش). به هر روی میان دستورنویسان این اختلاف وجود دارد. در این مقاله در صدد آن نیستیم که این اختلاف را به قضاوت بنشینیم؛ بلکه بر آن هستیم که الگوهای ساختاری اسم را با توجه به اجزای تشکیلدهندهی آن بررسی کنیم.
هدف و ضرورت تحقیق
چیزی که در این مقاله اهمیت دارد این است که اسم با توجه به اجزای تشکیلدهندهی آن چند الگوی ساختاری دارد؟ در زبان فارسی تا کنون پژوهشی به این گستردگی صورت نپذیرفته است. از سوی دیگر توانایی زبان فارسی را در اسم سازی نشان میدهیم. شناخت این الگوها در گسترش دانش دستور نقش مهمی را ایفا خواهد کرد.
روش تحقیق
این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و کتابخانهای انجام خواهد شد. در این پژوهش بر آنیم تا الگوهای فراوان اسم را بر اساس محوریت یکی از مقولههای دستوری دستهبندی کنیم: ساخت اسم با محوریت بن ماضی، بن مضارع، اسم، قید، صفت، ضمیر، حرف اضافه، پیشوند تأکید و نفی و جمله در معنی اسم. منظور از محوریت، جزء اول اسمهای چند جزئی است.
پیشینهی تحقیق
در مورد ساخت اسم بحثهای متفاوتی میان دستورنویسان صورت گرفته است. برخی از دستور نویسان چون محمدجواد شریعت و مصطفی مقربی اسم را از نگاه ساخت تنها به ساده و مرکب بخش کرده است. برخی دیگر از دستورنویسان چون تقی وحیدیان کامیار و محمود مهرآوران اسم را از نگاه ساخت به چهار بخش تقیسم کردهاند: ساده، مشتق، مرکب و مشتق_مرکب و برخی دیگر چون خطیب رهبر اسم را از این لحاظ به سه بخش ساده، مرکب و مشتق بخش کرده است. درکتابهای دستوری -چه آنهایی که قایل به دو بخش ساده و مرکب هستند، چه آنهایی که قایل به سه بخش ساده، مرکب و مشتق هستند و چه آنهایی که به چهار نوع اسم از لحاظ ساخت قایلند- اسمهای ساده، مشتق، مرکب و مشتق-مرکب تعریف شدهاند و مثالهایی آورده شدهاند؛ اما در هیچ یک از دستورها به طور مفصل بحث نشده است. شاید بتوان گفت که بهترین و مفصّلترین پژوهش در این باره از مصطفی مقربی است که به ساختهای اسم و صفت مرکب پرداخته است. ایشان نیز به برخی از الگوهای ساختاری اسم مرکب پرداخته است و تمام ساختارهای ذکر شده را به عنوان اسم مرکب (نه مشتق و نه مشتق-مرکب) آورده است. در پژوهش پیش رو، نویسندگان چهار نوع اسم را از لحاظ ساخت تعریف کرده، معیارهای آنها ذکر و الگوهای فراوانی را تصویر کرده است. بر علاوه، از شم زبانی امروزی نیز در نمونهها بهره برده است. در این تحقیق، نمونهها را به ساده و مرکب یا ساده و مرکب و مشتق و مشتق-مرکب بخش نکردهاست؛ چرا که میان دستورنویسان اختلاف است و نویسندگان این پژوهش، داوری را به خوانندگان واگذارده است.
- دستور زبان فارسی؛ خطیب رهبر
در این کتاب در فصل اول به بحث اسم پرداخته شده است. ضمن اشاره به تعریفی از اسم و انواع آن، به ساخت اسم مرکب و مشتق دست یازیده است. نویسنده در این کتاب به پانزده ساختار اسم مرکب پرد اخته است: 1) اسم + حرف ربط + اسم؛ 2) اسم + میانوند (ا) + اسم؛ 3) اسم + میانوند (ی)+ اسم؛ 4) اسم + اسم + پسوند (ه)؛ 5) اسم + اسم + پسوند (ی)؛ 6) اسم + حرف اضافه + اسم؛ 7) صفت + اسم+ پسوند (ه)؛ 8) مضاف و مضاف الیه؛ 9) صفت + اسم؛ 10) دو اسم + پسوند مصدری (ی)؛ 11) ضمیر + اسم؛ 12) صفت مبهم + اسم + پسوند (ه)؛ 13) عدد + اسم؛ 14) دو یا چند اسم؛ 15) جمله مؤول به اسم.
در بررسی اسم مشتق نیز در بخش اول به «اسم های مشتق از ماده فعل امر» پرداخته است که به ۱۱ ساخت که اسم مصدر می سازد، به ۵ ساختار که اسم آلت می سازد، ۲ ساختار که اسم مکان می سازد، ۲ ساخت که اسم زمان می سازد و ۱۱ ساختار که انواع دیگر اسم را می سازد اشاره کرده است. در بخش دو، به اسم های مشتق از«ماده فعل ماضی» پرداخته است و به ۱۱ ساخت که اسم مصدر می سازد، ۲ ساخت که اسم آلت می سازد، ۶ ساخت که اسم مکان میسازد، یک ساخت که اسم زمان می سازد و ۹ ساخت که اسامی دیگر را می سازد اشاره کرده است. در بخش سوم، به اسم های ساخته شده از اسم و صفت با پسوند و پیشوند پرداخته است که به 13 مورد پرداخته است (خطیب رهبر، 1381: 39-64).
- دستور زبان فارسی (1)؛ تقی وحیدیان کامیار با همکاری غلامرضا عمرانی
در این کتاب در فصل پنجم به بحث اسم پرداخته شده است. در این کتاب ضمن اشاره به ویژگی های اسم، شمار اسم، انواع اسم، در بخش چهارم به بحث ساخت اسم پرداخته شده است و اسم از نظر اجزاء تشکیل دهنده آن به چهار نوع تقسیم شده است: ساده، مرکب، مشتق، مشتق مرکب. سپس تعریفی از هر کدام ارائه داده است و در نهایت چند ساخت برای هر کدام ذکر کرده است. در بخش اسم های مرکب به چهار ساختار اسم مرکب اشاره شده است: اسم + اسم، اسم + بن ماضی، اسم + بن مضارع، صفت + اسم. در ساخت اسم مشتق گفته است اسم مشتق به چند روش ساخته می شود: مشتق از فعل، مشتق از صفت، مشتق از اسم، مشتق از ضمیر. مشتق از فعل: الف) مشتق از بن مضارع؛ ب) مشتق از بن ماضی. در بخش مشتق از صفت به سه ساختار، در بخش مشتق از اسم به چهار ساختار، در بخش مشتق از ضمیر تنها به یک ساخت و در بخش مشتق- مرکب به ۸ ساختار اشاره شده است (وحیدیان کامیار؛ عمرانی، 1399: 93-95).
- دستور زبان فارسی؛ محمدجواد شریعت
نویسنده در این کتاب اسم را به جامد و مشتق در یک نگاه و در نگاه دیگر به مشتق و مرکب تقسیم کرده است. ایشان اسمهای را که با پیشوند و پسوند همراه هستند مرکب میدانند. در کل ایشان برای اسم مشتق سیزده ساختار ذکر کرده است (شریعت، 1372: 181-183) و برای اسم مرکب ساختارهای بیشتری آورده است: مرکب از دو اسم یازده ساختار، از یک اسم و یک صفت سه ساختار، از یک صفت و یک اسم سه ساختار، از دو صفت، از دو فعل شش ساختار و ساختاری از یک اسم و قید. در مجموع به بیست و سه ساختار پرداخته است (همان: 190-196).
- دستور زبان فارسی (1)؛ انوری و گیوی
اسم از نگاه ساختار در این کتاب به دو گونهی ساده و مرکب تقسیم شده است. برای اسم مرکب چهارده ساخت ذکر کرده است (انوری؛ گیوی، 1390: 74). در این کتاب یادآور شده است که برخی، اسم را از نگاه ساختار به سه نوع ساده، مرکب و مشتق تقسیم کردهاند (همان).
- سامان سخن؛ محمود مهرآوران
نویسنده در این کتاب، اسم را از حیث ساختار به چهار گونه بخش کرده است: ساده، مشتق، مرکب و مشتق-مرکب. گفتنی است که در این کتاب فقط به تعریف بسنده کرده است و نمونههای برای هر یک آورده است (مهرآوران، 1399: 77-78). از تعریفهای این کتاب در مورد ساخت اسم، در بخش ساختار اسم در این مقاله بهره بردهایم.
با توجه به این پیشینه روشن میشود که دستورنویسان در ساخت اسم با توجه به اجزای تشکیلدهندهی آن نظر واحد و موافق ندارند. برخی از دستور نویسان قایل به دو ساخت مفرد و مرکب اند، برخی دیگر قایل به ساخت ساده و مرکب و مشتقاند و برخی دیگر قایل به چهار ساخت ساده، مرکب، مشتق و مشتق- مرکباند. از سوی دیگر هیچ یک از این دستورها به طور مفصل به ساختارها نپرداخته است؛ بلکه به طور نمونه مثالهایی را آوردهاند.
اسم
اسم یکی از اقسام کلمه است که نقشهای متفاوتی را در جمله پذیرا میشود. دستورنویسانی چون فرشیدور، انوری و گیوی و خطیب رهبر اسم را چنین تعریف کردهاند: اسم کلمهای است که برای نامیدن شخص، حیوان، چیز یا مفهوم در نظر گرفته میشود. محمدجواد شریعت نیز گفته است: اسم از نگاه دستوری کلمهای است که بتواند مسندالیه یا نهاد واقع شود؛ اما از نگاه معنا، برای نامیدن انسان، حیوان، نبات، جماد، کار، پدیدههای طبیعی و مفهومهای مجرد به کار میرود (شریعت، 1372: 177). محمود مهرآوران از دستورنویسان معاصر در تعریف اسم چنین گفته است: «اسم یکی از اقسام کلمه و واژهای است برای نامیدن انسان …، حیوان…، اشیاء…، اعمال و مفاهیم… و مکانها…» (محمود مهرآوران، 1399: 78).
ویژگیهای عمدهی اسم
دستورنویسان مشخصاتی را برای اسم ذکر کردهاند. محمود مهرآوران در دستورش به چهار ویژگی اشاره کرده است: «جمع بسته نمیشود، نکره میشود، وابسته میپذیرد و در جمله نقش میگیرد» (همان). فرشیدورد نیز به مشخصات صوری و لفظی اسم پرداخته است:
1) حرف اضافهی متممساز پیش از اسم قرار میگیرد: از خانه به مدرسه رفتم؛
2) پیش از اسم عددهای اصلی واقع میشود: دو کتاب؛
3) پیش از اسم «هر» میآید: هر فردی؛
4) اسم پسوندهای جمع و نکره و ی نسبت را میپذیرد: مردی، کوها، داستانی؛
5) آمدن حرف ندای «ای» یا پسوند ندای «ا» همراه آن: ای مرد، خدایا؛
6) ساختمان خاص اسمهای مشتق و مرکب.
فرشیدورد معتقد است که حرف اضافه مهمتر از دیگر ویژگیهای اسم است؛ چون پیش از هر اسمی اعم از خاص یا عام، ضمیر یا اسم مبهم قرار میگیرد (فرشیدورد، 1388: 182 و 183).
اقسام اسم
- اسم عام و خاص؛
- اسم ذات و معنی؛
- اسم جمع؛
- معرفه و نکره؛
- مفرد و جمع؛
- جامد و مشتق
- مفر و مرکب.
افزون بر موارد ذکر شده، مهرآوران اسم آلت، اسم مصغر، مصدر، اسم مصدر و اسم اتباع را نیز برای انواع اسم در نظر گرفته است (مهرآوران، 1399: 78 – 86).
ساخت اسم
برخی از دستورنویسان از جمله تقی وحیدیان کامیار و محمود مهرآوران اسم را با توجه به اجزاء تشکیلدهندهی آن به چهار نوع تقسیم کردهاند: ساده، مرکب، مشتق و مشتق_مرکب.
اسم ساده: اسمهایی هستند که تنها یک تکواژ دارند؛ مانند قلم، مداد، اسفندیار.
برخی از اسمها را که امروزه ساده مینامیم در زمانهای پیشین ساده نبودهاند؛ مانند اسفندیار که مرکب= اسفند + یار و آسمان= آس + مان.
اسم مرکب: اسمی است که از دو یا چند تکواژ آزاد/ قاموسی تشکیل شده باشد. ویژگی این نوع اسم این است که نمیتوان اجزاء آن را از هم جدا کرد؛ بلکه روی هم رفته یک معنا را ایفا میکند: آب دوغ خیار، آبمیوه، سعادتآباد… .
اسم مشتق: اسم مشتق آن است که در ساخت آن یک تکواژ آزاد و دست کم یک وند اشتقاقی به کار رفته باشد؛ مانند خوبی، گردش، ورزش و … .
اسم مشتق_مرکب: اسمی است که هم ویژگی اسم مرکب را دارد و هم ویژگی اسم مشتق را. به تعبیر دیگر، اسمی است که از دو تکواژ آزاد به علاوه وند اشتقاقی ساخته شده باشد؛ مانند خودآزمایی، شیرینی خوران، عدالت طلبی کشاکش و … (وحیدیان کامیار، 1399: 93-95؛ مهرآوران، 1399: 86 – 87).
برخی دیگر از دستور نویسان تنها به مفرد و مرکب بودن اسم اشاره کردهاند و آنچه را کامیار و مهرآوران مشتق و مشتق_مرکب میدانند، مصطفی مقربی مرکب میداند. (مصطفی مقربی، 1372: 9). محمدجواد شریعت نیز در دستور زبانش گفته است: برخی گفتهاند اسمهای که از بن ماضی و مضارع مشتق شدهاند، از مشتقات است و هر اسمی که با پیشوند یا پسوند و یا میانوند همراه شود مشتق است. اما بهتر آن است که چنین اسمها را مرکب دانست نه مشتق (شریعت، 1372: 180). همچنین در صفحه 190 همین کتاب گفته است که هر اسم مشتقی مرکب است چرا که هر اسم مشتقی که از بن ماضی و پیشوند و یا پسوند و یا پیشواژه و پسواژه یا هر دو درست شده است. اگر گاهی همان بن فعل را به عنوان اسم به کار میبریم، اسم ساده یا بسیط است؛ مانند شتاب، نهاد، نشت و… .
مقربی در تعریف اسم مرکب گفته است: « ترکیب در اسم و … از دو کلمه یا از کلمه و پیشوند و یا کلمه و پسوند (و گاه میانوند) پدید میآید. … اگر اسم و … از پیوستن بیش از دو واژه پدید آید، معمولا آن را گروه اسمی و … میخوانند» (همان).
ما در این پژوهش میان دو الگوی ذکر شده به قضاوت نمینشینیم. قضاوت را به اهلش وا میگذاریم و تنها به ساختارهای اسم میپردازیم. با توجه به تعریفهای که از اسمهای ساده، مرکب، مشتق و مشتق_مرکب از دو نگاه دستوری ارائه دادیم، خواننده خود میتواند دریابد که فلان ساختار مرکب است یا مشتق و یا مشتق_مرکب.
ساخت اسم مرکب با محوریت بن ماضی
- بن ماضی به تنهایی گاه اسم میسازد؛ مانند ریخت، ساخت، دوخت.
- بن ماضی افعال پیشاوندی: بازخرید، درآمد، بازگشت، دریافت، برگشت.
- بن ماضی+ ار: رفتار، دیدار، کردار.
- بن ماضی+ مان: ساختمان، دوختمان (دوخت، دوختگی)، کشتمان (کشتزار).
- بن ماضی+ -ِش: بودش (هستی، بود).
- بن ماضی+ حرف ربط+ بن مضارع از یک ماده: جستوجو، شستوشو، گفتوگو.
- بن ماضی+ حرف ربط+ بن مضارع از دو ماده: ریختوپاش، جستوخیز، خریدوفروش.
- بن ماضی+ حرف ربط+ بن ماضی از دو ماده: داد و ستد، برد و باخت، گفت و شنود.
- بن ماضی+ حرف ربط+ بن ماضی از دو مادهی همجنس مثبت و منفی: بود و نبود، هست و نیست، دار و ندار.
- بن ماضی ساده+ بن مضارع مرکب: دیدوبازدید، گشت و واگشت، گفت و واگفت.
ساخت اسم مرکب با محوریت بن مضارع
- بن مضارع گاهی به تنهایی معنای اسمی میگیرد: خواب، جنگ، خور.
- فعل مضارع اول شخص مفرد در کاربرد اسم: ندانم (نادانی، بیاطلاعی).
- بن مضارع+ -ِش: روش، گردش، بخشش.
- بن مضارع+ -ِه: خنده، ناله، گریه، مویه، اندیشه.
- بن مضارع+ الف: چرا (از مصدر چریدن)، یارا (از مصدر یارستن)، سزا، رها.
- بن مضارع+ مان: سازمان، زایمان.
- بن مضارع+ ار: ژغار (بانگ و فریاد بلند از خشم)، نهار (کاهش، نقصان)، زهار (از زهیدن: زادن، تراویدن).
- بن مضارع+ اک: خوراک، پوشاک، جوشاک.
- بن مضارع+ ال: کشال (کشیدگی، طول، دوام)، غربال (الک).
- بن مضارع+ ان (+ ه): تکان (جنبش و حرکت)، خیزان (خیزش)، پیمانه.
- بن مضارع+ -َند: روند (روش، شیوه)، ژغند (بانگ بلند)، خورند (تناسب).
- بن مضارع+ ی مصدری: آزاری (آزار، رنج)، ورزی (کشت و زرع)، تاوی (تاب و طاقت)، پرهیزی (پرهیز).
- بن مضارع+ ین: بُرین (برش در خیاطی)، وزین (وزش).
- بن مضارع+ بن مضارع از دو ماده: سوزوساز، سوزوگداز، جوشوخروش، پیچوتاب، تابوتوان.
- بن مضارع+ حرف ربط+ بن مضارع از دو ماده: گیرودار، جنبوجوش، جوشوخروش، تکاپو.
- بن مضارع+ حرف ربط+ بن مضارع از یک ماده: کشاکش، بروبرو.
- بن مضارع+ ه+ بن مضارع: پویهپوی.
- بن مضارع+ ه+ بن مضارع+ ه از دو ماده: زنجهموره (موریدن، موییدن)، گریهناله.
- بن مضارع+ ی مصدری+ بن مضارع+ ی مصدری: زاری موری (موری از موریدن).
- بن مضارع ساده+ بن مضارع مرکب: کش و واکش، غلت و واغلت، شور واشور.
- بن مضارع+ بن مضارع+ ی مصدری: بازی بازی (کاری که سرسری و بدون رغبت انجام شود.
- بن مضارع+ بن مضارع+ ه یا -َک: غلغه (غلت، از غلتیدن)، دمدمه (فریب)، سُرسُره، غلغلک.
ساخت اسم مرکب با محوریت فعل امر
- امر+ امر: شل کن سفت کن، بزن بزن.
- امر+ نهی: بگو مگو، کشمکش.
ساخت اسم مرکب با محوریت اسم ساده
- اسم+ بن ماضی: دستبرد، سرکوفت، گلگشت.
- اسم+ بن مضارع+ ان: ناهار خوران (جای ناهار خوردن)، خرماپزان (هنگام رسیدن خرما)، یخبندان).
- اسم+ بن مضارع+ -ِش: سرزنش، واکنش، آبریزیش، آبخورش.
- اسم+ بن مضارع+ ه: دلپیچه، دهندره، چشمغره، پاشویه.
- اسم+ بن مضارع: فشارسنج، برفروب، گِلگیر.
- اسم+ صفت (با کسرهی اضافه): جوششیرین، گل سرخ، بادسرخ (نام بیماریی است).
- اسم+ صفت (با حذف کسرهی اضافه): آلوزرد، خیارشور، مادربزرگ، جوجه تیغی.
- اسم+ اسم: سیاهکوه، مهمانخانه، کاروانسرا.
- اسم+ اسم با کسرهی اضافی: رختخواب، دردسر، پدرزن.
- اسم+ اسم به صورت اضافهی مقلوب: گلخانه، گلاب، خونبها، نوشدارو.
- اسم+ اسم به صورت عطفی: آبوهوا، تکوپو، سروکار، سروسامان.
- اسم+ اسم به صورت عطفی با حذف واو عطف: شترمرغ، شیربرنج، گلشکر، کاهگل.
- اسم+ اسم به گونهی که یک اسم در نقش صفت برای دیگری به کار رفته است: گاوصندوق، شاهراه، شاهکار، شاهبیت.
- اسم+ اسم+ ی: خرخری (بیخردی)، سگ سگی (بدخلقی).
- اسم+ اسم به صورت اتباع با واو عطف یا با حذف آن: سنوسال، جیغوداد، چکوچانه، سندمند.
- اسم+ حرف اضافه+ اسم: قوزبالاقوز (گرفتاری روی گرفتاری)، زبان در قفا (اسم گلی است).
- اسم+ ی مصدری: پلنگی، شیری، پادشاهی.
- اسم+ ان: گیاهان، گناهان، درختان.
- اسم+ ها: خانمها، انسانها، گلها.
- اسم+ ک: حسنک، مردک، دخترک.
- اسم+ ال یا اله پسوند شباهت: چنگال، دنباله، جنجال (صورتی از جنگال).
- اسم+ انه پسوند نسبت و شباهت: ماهانه (مقرری)، صبحانه، عصرانه، پرهیزانه.
- اسم+ انی پسوند نسبت: مژدگانی.
- اسم+ و تصغیر: خواجو، پسرو، دخترو.
- اسم+ و+ یه در معنی تحبیب و تکریم، و شباهت در معنی خاص: بابویه، خالویه، کاکویه، شیرویه، ماهویه.
- اسم+ ی نسبت: روزی، تبریزی (اسم درختی است)، طالبی، بورانی.
- اسم+ ایزه، ایزک: تربیزه (تربچه، در فارسی شیراز)، نایزه (نای کوچک و باریک)، نیزه.
- اسم+ این و اینه: خاگینه، پوستین، سفالینه.
- اسم+ ه پسوند نسبت و شباهت: دندانه، زبانه، دسته، شیره.
- اسم+ ه بدون تغییر در معنی اسم: شاخه، آشیانه، کینه، رخساره.
- اسم+ -َکی: طفلکی، حیوانکی.
- اسم+ بار پسوند مکان: دریابار، جویبار، رودبار.
- اسم+ بان: باغبان، مرزبان، دشتبان.
- اسم+ چه: باغچه، دفترچه، کتابچه.
- اسم+ دان: نمکدان، سرمهدان، گلدان.
- اسم+ زار: نمکزار، لالهزار، مرغزار.
- اسم+ سار: کوهسار، چشمهسار، سایهسار.
- اسم+ سان (مخفف ستان و به همان معنی): شارسان، بیمارسان، پیکارسان.
- اسم+ ستان: تابستان، زمستان، بیمارستان.
- اسم+ کده: میکده، بتکده، دانشکده. صورتهای دیگر آن: کند، جند، قند، کت، کث در نامهای جغرافیایی؛ مانند تاشکند، خجند، سمرقند، بناکت، فغکث.
- اسم+ گال، گاله، غال، غاله برای تصغیر و شباهت: پوستگال، پوستگاله، دخترغال، بزغاله.
- اسم+ گان پسوند نسبت و شباهت و مکان: مهرگان، تیرگان، خدایگان، سمنگان، گرگان. به صورتهای جان و قان و یا غان معرب شده است؛ مانند جوزجان، آذربایجان، شبورغان یا شبورقان.
- اسم+ گاه: کشتارگاه، شامگاه، داغگاه، قرارگاه.
- اسم+ لاخ پسوند مکان: دیولاخ، سنگلاخ، رشکلاخ، رودلاخ.
- اسم+ لان پسوند مکان، شیرلان، دیولان، عفولان.
- اسم+ وار، واره پسوند شباهت و حمل: شلوار، گوشواره، جشنواره، ماهواره.
- اسم+ وان، وانه (صورتی از بان): پشتوان، پشتوانه، دشتوان، سایهوان.
- اسم+ بن ماضی: سرگذشت، رهآورد، سرکوفت، چشمداشت، عملکرد.
ساخت اسم مرکب با محوریت صفت:
- صفت بیانی+ اسم: زردکوه، سرخاب، کژدم، درازگوش، نوروز.
- صفت شمارشی+ اسم: چهارجوی، چهارچا، چارسوق.
- صفت شمارشی+ اسم+ ه یا ک (پسوند نسبت و اتصاف): سهپایه، چهارپایه، سه چرخه.
- صفت شمارشی+ اسم+ ی نسبت: دوراهی، پنجدری، صدتومانی.
- صفت بیانی+ میانوند+ صفت بیانی: دورادور، گرماگرم، کمابیش، پیشاپیش.
- صفتهای فاعلی مرکب+ ی: جانبازی، پسروی، خویشتنشناسی.
- صفتهای مفعولی مرکب+ ی: دلدادگی، بختگی، شوریدگی.
- سایر صفتهای مرکب+ ی: بخردی، بیکاری، همدلی، دردمندی، سخنوری، پررویی.
- صفت بیانی+ الف: گرما، ژرفا.
- صفت بیانی+ نا: تنگنا، ژرفنا.
- صفت+ ال: پوشال (سبک یا میانتهی)، خشکال (شاخههای ریز و خشک شدهی درخت)، گودال.
- صفت بیانی یا شمارشی+ ه (نسبت و اتصاف): زرده، سبزه، شوره، هفته، هزاره، بنفشه.
- صفت+ -َک: زردک، ترشک، سرخک.
- صفت بیانی+ ی مصدری: سرخی، خوشی، کوتاهی، بزرگی.
- صفت مفعولی+ ی مصدری: خستگی، گرفتگی، آسودگی، آزردگی.
- صفت فاعلی+ ی مصدری: دانایی، بینایی، شکیبایی، توانایی.
- صفت شمارشی+ ی نسبت: هزاری، صدی، بیستی.
- صفت بیانی+ سیر: گرمسیر، سردسیر.
- صفت بیانی+ گری: میانجیگری، لوطیگری، صوفیگری، شیعیگری.
ساخت اسم مرکب با محوریت ضمیر
- ضمیر+ ی مصدری: منی، مایی، تویی.
ساخت اسم مرکب با محوریت قید
- قید+ اسم: پیشخوان، پیشبها، پیشنماز، پیشگاه.
- قید+ قید: چندوچون، چون و چرا، اگر مگر.
- قید+ ه: رویه (در مقابل آستر)، پیشانه (صدر مجلس)، زیره.
- قید+ ی یا ین: تویی (لاستیک نرم که درون لاستیک قرار میگیرد و آن را باد میکنند)، پسین (پشتجامه).
ساخت اسم مرکب با محوریت حرف اضافه
- حرف اضافه+ اسم: رودست (فریب)، بیراه (کجراه)، وردست (معاون)، زیراب.
- حرف اضافه+ اسم+ ی نسبت: پشتدستی، دمپایی، توسری، روسری، رومیزی.
- حرف اضافه+ اسم+ ه: بیراهه.
ساخت اسم مرکب با محوریت پیشوند تأکید و نفی
- پیشوند ن، نا+ بن ماضی: نخورد (تیر، دعای او نخورد ندارد)، نشد (کار نشد ندارد)، ناداشت (تهیدستی)، نایافت (نیافتن).
- پیشوند ب+ بن مضارع: بده (با یای نسبت: بدهی. در ترکیب بدهکار، بستان، بدهبستان، دادو ستد، برسان).
- پیشوند ن+ بن مضارع: ناگوار (زینبی).
- پیشوند ب + بن مضارع +پیشوند ب+ بن مضارع: بروبرو، بزن بزن، بکوب بکوب، بکش بکش، بخور بخور.
جمله در معنی اسم
- ببین و بترک ( مهرههایی گلی یا سفالی که برای دفع چشمزخم به گردن کودک یا به پیراهن او میآویختند).
- دورباش (نیزهای دو شاخ که به سوی مردم میگرفتند و با گفتن «دورباش» آنان را از سر راه امیران و شاهان دور میکردند.
- کجدار و مریز (کاری دشوار و نشدنی، و مجازا: تردستی).
- من در آری یا من در آوردی (بدعت، ابتکار).
همانگونه که میبینیم ساختارهای گوناگونی برای اسم با توجه به اجزای تشکیلدهندهاش قابل تصور است. برخی ساختارهای ممکن و مشابه را هم میتوان به این آمار افزود که ممکن است از قلم نویسندگان افتاده باشد.
نتیجه
اسم یکی از مهمترین انواع کلمه است که نبود آن ساختار یک زبان را به هم میریزد. اسم انواع مختلفی دارد که شامل عام و خاص، مفرد و جمع، اسم مصدر و اسم جمع، مصدر و اسم آلت، جامد و مشتق و… میشود. اسم از نگاه اجزای تشکیلدهنده نیز ساختهای ساده، مرکب (مشتق و مشتق-مرکب) را پذیرا میشود. با پژوهشهای انجام شده در مورد الگوهای ساختاری اسم، چنین نتیجهای به دست آمد که اسم مرکب (مشتق و مشتق-مرکب) 118 الگوی شناختهشده دارد. 10 الگو با محوریت بن ماضی، 23 الگو با محوریت بن مضارع، 2 الگو با محوریت فعل امر، 48 الگو با محوریت اسم، 19 الگو با محوریت صفت، 1 الگو با محوریت ضمیر، 4 الگو با محوریت قید، 3 الگو با محوریت حرف اضافه و 4 الگو با محوریت پیشوند تاکید و نفی در این تحقیق گردآورده شد. گفتنی است که 4 الگوی دیگر را جمله در معنی اسم تشکیل داده است. در مجموع، ساختارهای متنوع اسم نشان میدهد که زبان فارسی مستعد و پرظرفیّت است و امکانات گستردهای را برای زباندان فراهم آورده است.
رویکردها
- احمدی گیوی، حسن؛ انوری، حسن (1390). دستور زبان فارسی (1)، چ1، فاطمی.
- خطیب رهبر، خلیل (1381). دستور زبان فارسی برای پژوهش دانشجویان و ادبدوستان در آثار شاعران و نویسندگان بزرگ ایران، چ1، مهتاب.
- شریعت، محمدجواد (1372). دستور زبان فارسی، اساطیر.
- فرشیدورد، خسرو (1375). جمله و تحول آن در زبان فارسی، چ1، امیرکبیر.
- مهرآوران، محمود (1399). سامان سخن، چ4، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی.
- مقربی، مصطفی (1372). ترکیب در زبان فارسی، چ1، توس.
- وحیدیان کامیار، تقی (1399). دستور زبان فارسی (1)، با همکاری غلامرضا عمرانی، چ20، تهران: سمت.