سپه‌سالار حسین‌علی‌خان پنجشیری نخستین وزیر دفاع امیر شیرعلی‌خان

Husain-Ali-khan

کتاب «سردار قدوس‌خان پنجشیری؛ از قیام علیه امیر عبدالرحمان‌خان تا اعلام پادشاهی ۱۸۸۱ـ ۱۸۸۳ م»، بازتاب گوشه‌ای از تاریخ نانگاشته‌ و ناشناخته‌ی افغانستان به‌شمار می‌آید که در پس پرده‌ی حوادث و واقعات تاریخی پنهان مانده بود. این کتاب به تازه‌گی از سوی نشر مولانا به‌چاپ رسیده است. کتاب یادشده، در ضمن این‌که به جنگ و پیکار عدالت‌خواهانه‌‌ای سردار قدوس‌خان پنجشیری و تحولات روزگار او در زمان حاکمیت امیر عبدالرحمان‌خان پرداخته، تعدادی از شخصیت‌های برجسته‌ی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی  دیگر شمالی به‌خصوص پنجشیر را نیز معرفی نموده و عملکردشان را مورد بحث قرار داده است.

مشاهیر سیاسی و اجتماعی پنجشیر در زمان حکم‌روایی امیر عبدالرحمان‌خان به دو دسته تقسیم شده بودند. دسته‌ی نخست کسانی بودند که از در مخالفت در برابر امیر عبدالرحمان‌خان برخواسته و علیه او در میدان‌های سرد و گرم جنگیدند. دسته‌ی دوم کسانی بودند که در حمایت از امیر عبدالرحمان‌خان علیه مخالفین او به‌گونه‌های جنگ تبلغاتی و جنگ گرم اقدام نمودند. خواننده از روی معرفی و عملکرد آنان به آسانی می‌تواند میان‌شان تفکیک قایل شود. این یادداشت با اندک تغییرات برگرفته از کتاب «سردار قدوس‌خان پنجشیری…» می‌باشد و به معرفی و عملکرهای سپه‌سالار حسین‌علی‌خان پنجشیری پرداخته شده است:

سپه‌سالار حسین‌علی‌خان فرزند محمدخان از قوم تاجیک افغانستان می‌باشد. او اصالتاً پنجشیری بوده و مادرش دختر یکی از متنفذین قومی تاجیک‌های چنداول کابل خوانده شده است. محمدخان یکی از اعضای عمله‌ی دربار امیر شیرعلی‌خان بود. او پسرش (حسین‌علی‌خان) را به‌حیث پیش‎‌خدمت در طباخی‌خانه‌ی دولتی مقرر نمود. از این‌که حسین‌علی‌خان یک پسر هوشیار و دارای ذهن قوی بود، به زودی از سوی مسوولین آن بخش به‌عنوان ناظر این کارخانه گماشته شد. او در آن‌جا با محمد اسماعیل‌خان پسر محمدامین‌خان که برادرزاده‌ اصلی امیر شیرعلی‌خان بود، دوست صمیمی شد. محمد اسماعیل‌خان تصمیم قیام در برابر امیرشیرعلی‌خان را داشت، ولی حسین‌علی‌خان توانسته بود که او را قناعت بدهد و مانع اقدامات عملی وی گردد. زمانی‌که امیر شیرعلی‌خان از این امر باخبر شد، حسین‌علی‌خان را در سال ۱۸۷۰م، به‌حیث سرکار تعمیر شهر شیرآباد (شیرپور) کابل مقرر نمود. او این وظیفه را با کمال صداقت و مدیریت به پیش برد.

در سال ۱۸۷۴م، نخستین کابینه در این کشور شکل گرفت و حسین‌علی‌خان در آن هنگام رتبه‌ی نایب‌سلاری داشت. حسین‌علی‌خان در امور نظامی لیاقت و اعتبار زیادی را کسب کرده بود و امور ماشین‌خانه‌های دولتی را نیز اداره می‌نمود. در این زمان، حسین‌علی‌خان پنجشیری از سوی امیرشیرعلی‌خان به رتبه‌ی سپه‌سالاری نایل آمد و فرمانده عمومی قوای مسلح و وزیر دفاع ارتش ۵۰ هزار نفری او گماشته شد. وی در سفر امیر شیرعلی‌خان به هندوستان، او را همراهی کرده بود.

هنگامی‌که انگلیس‌ها در سال ۱۸۷۸م، به مناطق تحت اداره‌ی امیر شیرعلی‌خان حمله نمودند، امیر به‌جای جنگ در برابر ارتش اشغالگر، جهت دریافت کمک از روس‌ها، راهی روسیه گردید. ولی او در مسیر راه واقع در مزار شریف وفات یافت. امیر شیرعلی‌خان برای سپه‌سالار حسین‌علی‌خان پنجشیری اجازه‌ی ایستاده‌گی در برابر ارتش انگلیس‌ را نداده بود. به همین سبب، او نتوانست به‌طور منظم علیه نیروهای نظامی انگلیس در کابل و دیگر نقاط این سرزمین بجنگد.

این در حالی بود که ارتش ۵۰ هزار نفری امیر شیرعلی‌خان از امکانات پیشرفته‌ی نظامی زمان خودش برخوردار بود. او بیشتر وسایل و تجهیزات نظامی را از انگلیس‌ها از طریق خریداری و دریافت کمک‌ها به‌دست آورد بود. امیر شیرعلی‌خان بعضی از کارخانه‌های تولید تفنگ، باروت و ساچمه را در کابل ساخته بود که بخشی از نیازهای اولیه ارتش خویش را تأمین می‌کرد. انبارهای مهمات و اسلحه در کابل بدون این‌که برای مردم توزیع شود تا در کنار ارتش در برابر انگلیس‌ها بجنگند، سربسته باقی ماند. با فرار امیر شیرعلی‌خان، ارتش او ازهم پاشید و اسلحه و مهمات‌شان در اختیار نیروهای آزادی‌بخش و انگلیس‌ها قرار گرفت. البته پس از فروپاشی، تعداد زیادی از نیروهای ارتش امیر شیرعلی‌خان تحت رهبری فرماندهان قومی و ملاهای مذهبی در برابر انگلیس‌ها جنگیدند.

کتاب افغانستان در مسیر تاریخ، راه‌های ورودی ارتش هند-بریتانیایی، تعداد نیروها و امکانات نظامی متجاوزین را در حمله سال ۱۸۷۸م، چنین می‌نگارد‌‌: «انگلیس‌ها از سه جهت به امارت امیر شیرعلی‌خان حمله کردند. ستون قندهار مرکب از دو فرقه و عبارت از ۱۲۹۰۰ عسکر و ۹۰ توپ بود که یک فرقه‌ی احتیاط مشتمل بر ۶۶۰۰ عسکر و ۱۸  توپ در عقب خود داشت. بعدها این فرقه نیز وارد قندهار گردید و تعداد مجموعی ارتش مهاجم به ۱۹۵۰۰ نفر و ۱۰۸ توپ رسید.  سپهدار ارتش مسیر قندهار ژنرال ستوارت بود. ستون مهاجم کروم، ۱۵۰۰۰ عسکر تحت رهبری ژنرال رابرتس و ستون ارتش متجاوز در مسیر خیبر با قوای احتیاطی خود مشتمل بر ۲۵ هزار عسکر به قیادت ژنرال بروان قرار داشت. تعداد کل نیروهای انگلیس‌ها که از سه جهت حمله کرده بودند به ۶۰ هزار نفر می‌رسید».

زمانی‌که یعقوب‌خان توسط انگلیس‌ها به‌عنوان امیر دست نشانده گماشته شد، سپه‌سالار حسین‌علی‌خان پنجشیری و عده‌ای دیگر از اعضای کابینه‌ی قبلی حکومت امیر شیرعلی‌خان توسط انگلیس‌ها اسیر گردیده و به هندوستان تبعید شدند. با گماشته شدن عبدالرحمان‌خان از سوی انگلیس‌ها به‌حیث امیر افغانستان و حمایت سران قومی عمدتاً تاجیک‌ها از وی، حسین علی‌خان پنجشیری از هندوستان به مشهد رفته و در حمایت از سردار ایوب‌خان، علیه امیر عبدالرحمان‌خان جنگید. سردار ایوب‌خان لشکری را در قندهار به دور خود جمع نمود که بخشی از آن شامل نیروهای ارتش فروپاشیده‌ی امیر شرعلی‌خان بود. این نیروها توسط سپه‌سالار حسین‌علی‌خان پنجشیری رهبری می‌شد. او فرماندهی جنگ میوند را نیز به عهده داشت. حسین‌علی‌خان در برابر امیر عبدالرحمان‌خان در گرشک قندهار جنگید و لشکر دوازده هزار نفری او را به قیادت سپه‌سالار غلام‌حیدرخان توخی شکست داد. اما سرانجام گیرودارهای سیاسی و نظامی، وی به هندوستان فرار نموده تا آخر عمر در تبعید به سر برد. از زندگی او و خانواده‌اش در هندوستان منابع معلوماتی در دسترس نویسنده قرار نگرفته است.

این زمانی است که یکی از مقتدرترین فرماندهان جنگی آزادی‌خواهان افغانستان، میربچه‌خان کوهدامنی بود. او به‌جای این‌که در تفاهم با حسین‌علی‌خان پنجشیری برای گرفتن قدرت‌سیاسی کشور هم‌دست شوند، حتا یک‌بارهم با یک‌دیگر خویش ملاقات نکردند. در آن زمان، هردو از قدرتمندترین شخصیت‌های سیاسی و نظامی کشور به‌شمار می‌رفتند. سپه‌سالار حسین‌علی‌خان پنجشیری حدود پنجاه هزار نیروی نظامی آموزش دیده‌ی تا دندان مسلح را در اختیار داشت که همه را در پُل متک شهر چاریکار لغو نمود و میربچه‌خان کوهدامنی نیز بیشتر از صد هزار جنگ‌جوی مجاهد را رهبری می‌نمود. اما یکی زیر دست سردار ایوب‌خان جنگید و دیگری هم سردار عبدالرحمان‌خان را در چاریکار حمایت نمود تا امیر کشور شود. زمانی‌که امیر عبدالرحمان‌خان، پایه‌های قدرت خودش را مستحکم کرد، به قصد کشتن هردو برآمد، ولی آن‌ها فرار نمودند. تا این‌که یکی در تبعید وفات یافت و دیگری در زمان امارت امیر حبیب‌الله‌خان، پسر امیر عبدالرحمان‌خان به کشور برگشت. ناگفته نماند که سپه‌سالار حسین‌علی‌خان پنجشیری، سردار ایوب‌خان را از مشهد به هرات آورد و او را پادشاه اعلام نمود. اما در جنگ دوامدار علیه امیر عبدالرحمان‌خان شکست خورد.

به‌مانند این دو شخصیت بزرگ و قدرتمند، ده‌ها تن دیگر نیز در این حوزه‌ی جغرافیایی با امکانات انسانی و تسلیحاتی حضور داشتند، ولی فکر زعامت کشور را به سر نداشتند. اگر تمام آن‌ها باهم متحد می‌شدند و قدرت خویش را به نمایش می‌گذاشتند، انگلیس‌ها ناگزیر بودند که رهبری سیاسی تاجیک‌ان را در این سرزمین بپذیرند. اما رهبران سیاسی و قومی تاجیکان از میرهای بدخشان گرفته تا آزادی‌خواهان شمالی، در رکاب بیگانه‌گان شمشیر زدند و برای به‌قدرت رسانیدن آنان کوشیدند و خون دادند. سردار عبدالرحمان‌خان با نیروهای چند صد هزار نفری که در کنارش در شهر چاریکار جمع شده بود، انگلیس‌ها را واداشت که گزینه‌ی بهتر از او نداشته باشند. در صورتی که جنگ‌جویان شمالی، همان‌گونه که علیه انگلیس‌ها جنگیده و آنان را شکست داده بودند، میتوانستند دشمنان داخلی خویش را سرکوب و اداره‌ی امور مملکت امیر شرعلی‌خان را نیز به‌دست بگیرند. از میان صدها و هزاران مرد تفنگ بدست و آزاده‌ در سرزمین شمالی، سردار قدوس‌خان پنجشیری دست به قیام زد و در برابر بی‌دادگری و زورگویی‌های امیر عبدالرحمان‌خان، اعلام پادشاهی کرد. او با ۲۰۰ الی ۳۰۰ تن از مردان کماندار خویش به مدت سه سال در جنگ و پیکار قرار داشت، اما سرانجام با فریب و نیرنگ کشته شد.

عدم وصلت تاریخی، نداشتن روان‌جمعی و نبود احساس مشترک در بین تاجیکان، یکی از عوامل پراکنده‌گی آنان در طول تاریخ شمرده شمرده می‌شود. مونت استوارت الفنستون که نماینده انگلیس‌ها در دربار شاه شجاع در سال ۱۸۰۸م بوده، سرزمین تحت اداره‌ی وی را «خراسان» نامیده است. او به این باور است که تاجیکان مناطق غرب و جنوب این سرزمین، مورد تعرض قرار گرفته و زمین‌های خویش را روز به روز از دست می‌دهند. قبایل افغان به سمت مناطق مرکزی و شمال این کشور در حال پیشرویی هستند. اما تاجیک‌های کوهستان (پنجشیر، غوربند و نجراب) نسبت به تاجیکان دیگر، جنگجو و تسلیم ناپذیراند. ولی مشکلی که آنان دارند، جنگ‌ها و رقابت‌های محلی بین خودشان است. این امر سبب تضعیف‌شان در برابر بیگانه‌گان شده است. اما در کُل تاجیکان باهم متحد نیستند و تماشاگر بی‌دادگری و اشغال‌گری دیگران به مردم‌ و سرزمین‌های‌ خویش هستند. اگر چنین اندیشه و عملکردشان دوام کند، آنان برای همیشه زمین‌ها، دارایی‌ها و هویت خویش را از دست خواهند داد. به نظر می‌رسد که تاجیکان کوهستان از این امر اگاه هستند و در برابر اشغال‌گری بیگانه‌گان ایستاده‌گی خواهند کرد. اگر تاجیکان متحد باشند، از قوت بسیار زیادی برخوردار خواهند بود؛ چون موقعیت جغرافیایی و گذشته‌ی تاریخی‌شان در این سرزمین آنان را در جایگاه بهتری قرار داده است.

در این‌جا معلوم می‌گردد که تاجیکان در این سرزمین نه‌تنها که قبل از دوران حکم‌روایی امیر عبدالرحمان‌خان، بلکه از پیش‌تر از آن نیز یک‌پارچه و متحد نبودند. سپه‌سالار حسین‌علی‌خان پنجشیری به‌جای ملغا قرار دادن ارتش، می‌توانست آنان را برای دفاع از سرزمینش بسیج کند و اعلام پادشاهی نماید.

به نظر من، عدم وصلت به تاریخ قدرت و زعامت، تاجیکان را در حالت سرگردانی و پراکنده‌گی قرار داده است. بدون روایت تاریخی، متحد ساختن آنان کار ناممکن می‌باشد.

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان