چکیده
سوگمندانه تاریخ معاصر کشور، سرشار از جعل و تحریف است و پیوسته از پژوهشگران راستین میخواهد که بازتابگر حقیقتها باشند و نگذارند که اشخاص ناسیونالیست و بیمار، بیش از این، دامان تاریخ سرزمین مان را آلوده نمایند.
همه میدانیم که در نظامهای ستمگر و استبدادی، تاریخ را ملیتهای حاکم مینویسند، ملیتهای محکوم، تاریخ ندارند؛ یعنی تاریخ خوب برایشان نمینویسند! اکنون به جوانان اندیشمند میهن لازم است که چشمان شان را بشویند، حقیقتها را از لابهلای برگهای تاریخ بجویند و به خودآگاهی تاریخی دست یابند.
یکی از دورههای تاریخی که در تاریخ معاصر کشور، در هالۀ ابهام فرو گذاشته شده، دورۀ زمامداری امیر حبیبالله کلکانیست! من در این مقاله کوشیدهام که اوضاع فرهنگی و ادبی کلکانی را از پنجرۀ «حبیبالاسلام» به پویش بگیرم. حبیبالاسلام که در درازنای فرمانروایی نه ماهۀ امیر حبیبالله کلکانی، هفتهوار و منظم چاپ میشد، بیانگر سیاستها و کارکردهای کلکانی بود.
کلید واژهها: امیر حبیبالله کلکانی، حبیبالاسلام، ویژهگیهای دستوری و نوشتاری
کلکانی در آماج منتقدان
امیر حبیبالله کلکانی فرزند امینالله در سال 1269 خورشیدی، در دوران زمامداری امیر عبدالرحمان، در شهرستان کلکان به دنیا آمد و در سال 1308 خورشیدی، توسط محمد نادر، با نیرنگ و پیمانشکنی، همراه با شانزده تن از یارانش، ناجوانمردانه تیرباران شد.
به نوشتۀ استاد باختری «در باب حبیبالله کلکانی، هرگونه سخن گفته اند: رهبر جنبش دهقانی، راهزن، خادم دین رسولالله، گماشتۀ استعمار، پیشآهنگ پیکار با سیطرۀ دیرین یک دودمان سلطنتی، رزمندۀ دلیر و جگرآور، نامجوی گُربُز و مکار، ابزار دست چند روحانی و زمیندار بزرگ و چه و چههای دیگر؛ ولی سوگمندانه تا کنون کمتر مورخی همت گماشته است که سیمای این مرد شِگفتی برانگیز را همان گونه که بوده است، ترسیم کند و به تحلیل و تعلیل رویدادهای جامعهیی که خیزش حبیبالله کلکانی را در بطن خود پرورد، بپردازد. عامل دیگری که در ابهامآمیز ماندن سیمای حبیبالله کلکانی یاری میرساند، این است که ما فرزندان این مرز و بوم، مطلقگراترین مردم این سیاره هستیم! ما اصلاً به بغرنج بودن شخصیت آدمها و به ویژه رهبران و فرمانروایان و چند جانبه بودن حادثهها باور نداریم. من همواره از خود و از دیگران پرسیدهام که آن گناهِ نابخشودنی حبیبالله کلکانی چه خواهد بود که باید این همه ملامت شود و شماتت بکشد و دیگر و دیگرانی که سد چند او در پیشگاهِ تاریخ، گناهکار اند، از طعن و لعن برکنار بمانند!»
(خلیلی، 1396، صص6-7)
از دیدگاه میرغلاممحمد غبار، از منتقدان سرسخت کلکانی «انقراض سلطنت شاه امانالله خان با استقرار حکومت اغتشاشی بچۀ سقا توأم بود و این واقعه در افغانستان به حیث یک «فاجعۀ تاریخی» تلقی گردید؛ مخصوصاً در بین طبقۀ روشنفکر؛ زیرا اینها از بازیهایی که در افغانستان واقع شده بود، پیشبینی میکردند که با انهدام دولت امانیه و انعدام تحولات اجتماعی، پلان یک تخریبات و ویرانیهای متداوم در پیش است و محتمل است که استبداد داخلی و استعمار خارجی، افغانستان را برای مدت طولانی واژگونه نگه دارد.»
(غبار، 1390، صص 740-741)
اما به باور دوکتور حقشناس، امیر حبیبالله کلکانی «نخستین پادشاه مستقل در تاریخ معاصر است که پایههای یک انقلاب مردمی را، با وجود بیسوادی، اساسگذاری کرد و اولین مردیست که طلسم حکومتهای قبیلهیی و انحصاری را در هم شکست… کلکانی آدم کمسواد بود و تجارب وطن فروشی، معاملهگری و بیدادگری را؛ مانند دیگران نداشت.»
(محمدی، 1397، ص 111)
نجیب مایل هروی، ظهور امیر حبیبالله کلکانی را نهضتی امیدوارکننده نمیداند؛ بل مانند «غبار»، فاجعۀ تاریخی میداند که با ظهورش، ناهمگونیها و ناهنجاریهایی فراوانی را در کشور ایجاد کرد!
(مایل هروی، 1371، ص46)
دوکتور فاروق انصاری، با یک واکاوی جامعهشناختی کوتاه و دلچسپ، باورمند است که «مشکل اصلی{حبیبالله کلکانی}درین جا بود که وی در یک کشور کثیرالاقوام، وابسته به گروه قومی اقلیت بود و نمیتوانست مقبولیت عام را به دست آورد؛ زیرا در نظر اکثریت افغانستان این قدرتگیری تاجیکتبار دهقانزاده، یک عنصر مزاحمی به لحاظ بافت اجتماعی از حیث سلسله مراتب قدرت قومی تلقی میشد که نظم بازیهای سیاسی درباری را که دایماً در میان شاخههای حاکم قوم مسلط جریان داشت، فروریخت و لذا از همان فردای قدرتگیری حبیبالله کلکانی، مخالفتها آغاز شد و این بار نه به نام دین و حفظ شریعت، بل تحت نام و عنوان از بین بردن یک یاغی خودسر، یک اخلالگر نظم و راهزن، جریانی به راه افتاد و جالب این است همان کسانیکه تا پیشتر کمر به خدمت این(خادم دین رسولالله) بسته بودند، حالا به یک باره روی برتافته و همه متحدالقول او را یک دزد غدار و دشمن افغانستان مینامیدند!»
(انصاری، 1395، ص169)
به نوشتۀ استاد خلیلالله خلیلی در «عیاری از خراسان»، حبیبالله کلکانی«جوان سرکش، دلیر، قاطع و با تصمیم بود. از آغاز جوانی علایم رشادت و دلاوری در وی دیده میشد. در برابر زورمندان و ستمگاران، عاصی و طغیانگر و در مقابل ناتوانان و بیوهزنان نیازمند، فروتن و فرمانبر بود. به سرگذشت بیچارهگان گوش میداد و سخت علاقهمند بود که بتواند به آنها یاری نماید. همیشه در باطن خود یک نوع اضطراب و بیقراری احساس میکرد.»
(خلیلی، 1396، ص58)
به باور میر محمد صدیق فرهنگ «حبیبالله مرد روستایی بود و اکثر خصلتهای مردم روستانشین افغانستان را در وجود خود جمع داشت. در ایام جوانی انسانی قانع و پرکار و به مشاغل عادی باغبانی و سپاهیگری راضی بود… بدون علت یا محض از روی کینهتوزی و سودجویی به آزار مردم نمیپرداخت… اما آنچه از همه بیشتردر خوی و خصلت او جلب توجه میکرد، یکی شجاعت و اعتماد به نفس او بود و دیگری پرهیزگاری در مشتیهات نفسانی. با وجود محرومیتهاییکه در دورۀ زندهگی فقیرانهاش از ناحیۀ نعمتهای مادی متحمل شده بود؛ چون به قدرت رسید، از هیچ یک به درجۀ غلو و افراط استفاده نکرد. به استثنای روزهای رسمی، لباس عادی و محلی به تن میکرد، هر چه برایش حاضر میکردند، میخورد و از زنبازی و بچهبازی خودداری میکرد.»
(فرهنگ، 1391، صص590-591)
رهنورد زریاب در یک مقالۀ تحلیلی و زیبا زیرِ نام «فرزند یک رویگر و فرزند یک آبکش»، امیر حبیبالله کلکانی را با یعقوب لیث صفار مقایسه کرده، همگونیها و ناهمگونیهای آن دو را به بررسی و سنجش گرفته است. از دیدگاه زریاب، کلکانی همانند یعقوب لیث «مرد تهیدست و روستانشینی بود که از کُلبۀ گلین برخاست و بر اورنگ شاهی نشست… کنشها و منشهای او رنگی از جوانمردی و عیاری داشت… هر دو امیر روستازاده خصلتهای وفاداری، سپاسگزاری و استوار ایستادن بر سر عهد و پیمان را ارج میگذاشتند… و نیز به سازشکاریهای خاینانه و زد و بندهای ناجوانمردانه، سخت نفرت نشان میدادند… زندهگی هر دو امیر، ساده و بیپیرایه بود… هر دو امیر با آن که بیسواد بودند؛ اما با تقوا و پاکدامن زیستند و از ناحفاظیها و خوشگذرانیها؛ همچون شاهان دیگر، به دور بودند.»
(رهنورد زریاب، 1396، صص 141، 142، 147 و 148)
نکتهیی که درخور اندیشه و ژرفنگریست، این است که امیر حبیبالله کلکانی، انگیزۀ شورش خود را در برابر دولت شاه امانالله، در متنی یکی از فرمانهای خویش، چنین تذکر داده است: «بعد از جِد و جهد جانکاه و شدید، من امانالله و حامیان جنگیاش را از کابل کامیابانه بیرون نمودم. این عمل من به سبب فساد حکومت و نفرت مردم و به خصوص روحانیون، از شاه امانالله بود.»
(محمدی، 1397، ص112)
کلکانی در مسألههای دینی، فرد حساس و دقیق بود. برای تقویت یافتن جذبۀ مردم به دین اسلام، امر به تأسیس مدارس دینی داد. پیروان مذهب تشیع و ادیان هندو و سک، آزادانه به تبلیغات و فراگیری آموزشهای دینی و مذهبی خود میپرداختند. امیر با پیروان همه مذاهب، یکسان رفتار میکرد. پیروان هیچ مذهبی، حق تجاوز و مداخله، بر پیروان مذاهب دیگر را نداشتند.
مطبوعات دورۀ امیر حبیبالله کلکانی
برخیها دورۀ کوتاه و پرآشوب امیر حبیبالله کلکانی را، از جهت فرهنگی، دورۀ تاریک و ناامید کننده میشمارند. در این دوره حضور کمی از سُرایندهگان درباری، انتشار برخی از نشریهها(حبیبالاسلام، رهبر اسلام، نهضتالحبیب ،…) و فعالیت برخی از ادیبان و نویسندهگان؛ همچون استاد خلیلی، فعالیت ادبی و فرهنگی چندانی به چشم نمیخورد.
(انوشه، 1381، ص328)
جالب است در یکی از شمارههای حبیبالاسلام(23 جوزای 1308 خورشیدی) یک پارچه شعری زیر نام «ترانۀ عسکری» در قالب مخمس و در هشت رشته، به چاپ رسیده، از شاعری به نام «میرزا شیر احمد خان» که سُرایندهاش را «ملکالشعرا» خوانده است: «از شاعر شهیر ملکالشعرا میرزا شیر احمد خان»
(مجموعۀ جریدۀ حبیبالاسلام، 1395، ص55)
هرچند در آغاز حکومت کلکانی، مطبوعات ضربۀ کاری خورد و مکاتب در گام نخست بسته شدند؛ اما امیر و مسوولان ملکی صادق، به زودی متوجه این کاستیها شدند و به اشتباههای خود پی بردند. چنانچه در ماه آگست 1929 میلادی، چندین مکتب، دو باره فعال گشتند و به خاطر تدریس زبانهای انگلیسی، فرانسوی و روسی یک مکتب در جنب وزارت خارجه گشایش یافت.
(محمدی، 1397، صص369- 370)
همچنان امیر حبیبالله کلکانی اجازه داد که انتشار چند جریده در کابل و برخی از ولایتها، در صورت پیروی از سیاستهای وی، ادامه یابند. از این رو در درازنای فرمانروایی نه ماههاش(جدی 1307- میزان 1308) جراید زیر چاپ میشدند:
- جریدۀ «حبیبالاسلام» به جای «امان افغان» در کابل
- جریدۀ «رهبر اسلام» به جای «بیدار» در مزار شریف
- جریدۀ «موید اسلام» به جای «طلوع افغان» در کندهار
- جریدۀ «نهضتالحبیب» به جای «اتحاد» در خانآباد کندز
- جریدۀ «اتفاق اسلام» در هرات
- جریدۀ «الایمان» در سرخرود مشرقی
البته این رسانههای چاپی، مکلف بودند که فعالیتهای دولت جدید را نشر کنند و بیشتر موضوعات شان دینی باشند.
(رفعت، 1395، ص80)
افزون بر جریدههای بالا، برخی از جریدهها نیز از سوی مخالفان حکومت کلکانی چاپ میشدند که میتوان از: «اتحاد اوغان» و «اصلاح» در جنوبی و «د کور غم» و «غیرت اسلامی» در مشرقی نام برد.
(محمدی، 1397، ص392)
«غبار» باورمند است که اصلاح طلبان دربار امیر حبیب الله کلکانی کوشش کردند که حکومت داری او را، صبغۀ مدنی بدهند؛ به همین سبب به نشر جریده هایی پرداختند. به نوشتۀ غبار این جریده ها بیشتر از اطاعت امیر و تذمیم دولت گذشته سخن میزدند.
(غبار، 1390، ص729)
زبان مطبوعات در دورۀ زمامداری امیر حبیبالله کلکانی، بسیار متأثر از نثر کهن پارسی دری بوده که میتوان فراوانی واژهگان عربی و پیروی از برخی از شیوههای دستوری آن را، که امروز مروج نیست، از ویژهگیهای اصلی آن بر شمرد. چینش واژهگان در جملهها، به گونهییست که خواننده در هنگام خوانش، احساس راحتی نمیکند. هر چند جملهها، حامل پیام و مفاهیم قابل درک اند؛ اما به سبب روان نبودن جملهها و گاه دقت نکردن در گزینش واژهگان مناسب برای انتقال پیام، خواننده با نثری سست و کم روح روبروست؛ نثری که نمیتواند احساس برانگیز باشد. البته برخی از نویسندهگان این دوره(به ویژه غلاممحیالدین انیس) با برخی از معیارهای نثر روزنامهنگاری نوین،آشنا بودند.
جریدۀ حبیبالاسلام
جریدۀ حبیبالاسلام حدود یک ماه پس از استعفای عنایتالله خان(برادر شاه امانالله، که پس از فرار امانالله خان، سه روز شاه بود!) به جای جریدۀ «امان افغان» به نشرات آغاز کرد. این جریده از 9 حوت 1307 خورشیدی شروع به فعالیت نمود و تا 10 میزان 1308 خورشیدی ادامه یافت و در مجموع سی شماره به چاپ رسید. حبیبالاسلام به گونۀ منظم و هفتهوار، صبح روز پنجشنبه چاپ میشد و به دسترس خوانندهگان قرار میگرفت.
به سوی راست آن اسم سردبیر و جملههای «همه امور تحریریه و حسابیه به نام ادارۀ جریده فرستاده شود.» و « اداره در انتشار و اصلاح مقالات مختار است و اوراق واصله مسترد نمیگردد.» به نظر میرسد. در وسط آن، در چوکات مستطیل شکل، نام «حبیبالاسلام» و در بالای چوکات آیت «و اعتصموا بحبلالله جمیعاً و لا تفرقوا»(به استثنای دو شمارۀ نخست) نوشته شده است. در سمت چپ چوکات، وجه اشتراک سالانه در داخل و خارج کشور درج است. در زیر نام جریده، بهای جریده معین گردیده است.
نخستین مدیر مسوول حبیبالاسلام، زیر نام «سردبیر»، غلاممحیالدین انیس بود. دومین مدیر مسوول آن سید محمد حسین خان و سومین مدیر مسوول برهانالدین کشککی بودند. از نویسندهگان و خبرنگاران این جریده، از دو نفر محمد هاشم شایق و میر محمد شریف خان نام برده شده و نیز میرزا عربشاه خان به نام واقعهنویس یاد شده است. همچنان عبدالصمد به نام مترجم آمده است.
مطالب و موضوعات جریدۀ حبیبالاسلام:
- سرمقاله(دیدگاه حکومت)
- اخبار داخلی با توضیح حوادث
- سیاست عمومی عالم(اخبار جهان): نقل یا ترجمۀ مستقیم از اطلاعات ایران، تایمز لندن، شفق سرخ،… میکردند.
- خبرهای علوم و اختراع: معلومات علمی از اختراعات و اکتشافات جهان، که اقتباس و ترجمه بود.
- مسائل و مطالب دینی
- اعلان سرکاری(ابلاغیهها و اطلاعیههای دولتی)
- موضوعات تاریخی(بیشتر تاریخ اسلام)
- حکایتها، اندرزها و وجیزههای پندآموز
- شعر و ادبیات پارسی دری
- پیامهای تبریکی به مناسبتهای ویژه
- مقالههای تحلیلی برای دعوت به اتحاد ملی و پرهیز از نفاقهای قومی و زبانی
- نشر عریضهها و شکایتهای مردم در مسألههای گوناگون
- نشر گزارشهای گوناگون
(محمدی، 1397، صص386-389)
حبیبالاسلام از نگاه مولفههای روزنامهنگاری، دارای ویژهگیهای زیر است:
- بیشتر مطالب حبیبالاسلام فشرده و سودمند اند؛ یعنی در 30 شماره، 22 گونه موضوع بازتاب یافته اند.
- در آن اوضاع جنگی، کمبود امکانات نشراتی، بیسرو سامانیهای اجتماعی و اقتصادی،… این جریده به روز معین چاپ میشده است!
- در 30 شمارۀ حبیبالاسلام، 28 مورد اخبار جنگ به نشر رسیده؛ اما به مخالفان حکومت، هیچگاه واژهگان توهین آمیز و تحقیرآفرین به کار نرفته است؛ یعنی نویسندهگان نشریه، اصول و اخلاق خبرنگاری را در آن اوضاع بحرانی، رعایت کرده اند!
- در آن اوضاع دشوار جنگی و عدم موجودیت دموکراسی، 21 مورد عریضه و شکایت مردم به نشر رسیده است!
- در نشریۀ حبیبالاسلام، تقویمهای مهشیدی و خورشیدی به کار رفته و از تقویم میلادی استفاده نشده است.
- چاپ موضوعات دینی، یک اصل مهم و بنیادی به شمار میرفت، که در هر شماره، یک موضوع دینی(نماز، روزه، زکات، وضو،…) بازتاب یافته است.
- خبرنگاران حبیبالاسلام، اخبار را از دو راه به دست میآورده اند: یکی از طریق منابع رسمی حکومتی و دیگر از داخل شهر و نظرخواهی از مردم.
- در شمارههای متعدد حبیبالاسلام، بیعتنامههایی از ولایتهای گوناگون؛ چون: میدان وردک، غزنی، لغمان، بغلان، خوست، کاپیسا، تخار، بدخشان،کندز، پکتیا، فاریاب، هرات، فراه، غور، بلخ، بامیان، سرپل، لوگر، سمنگان، کابل، کندهار، پروان و بادغیس به چاپ رسیده اند. در این بیعتنامهها،که نام اشخاص(بزرگان اقوام، روحانیان، دانشمندان، قاضیان، و بزرگان ملکی و نظامی کشور) با مُهر، امضاء و شستشان درج شده اند، نشان دهندۀ مردمی بودن حکومت کلکانی است و نیز این بیعتها، پاسخ دندان شکن به جعلکاران تاریخ است که حکومت کلکانی را یک حکومت شورشی و مربوط به شمالی میدانند! متن این بیعتنامهها، بازتابگر این است که مردم از حکومت شاه امانالله، دو گونه ناخشنودی داشتند: یکی ناخشنودی از دینگریزیها و دینستیزیهای شاه امانالله و دیگر ناخشنودی از ظلم و فساد حاکمان شاه.
- در سراسر جریدۀ حبیبالاسلام، هیچ عکس و تصویری از کسی، چاپ نشده است.
- در جریدۀ حبیبالاسلام، مضمونی به زبان پشتو به نظر نمیرسد. شاید در آن زمان پشتو نویسی معمول نبوده و یا حروف ویژۀ پشتو را، برای حروفچینی در چاپخانه نداشته اند.
(همان، صص380، 381، 387 و 392)
ویژهگیهای دستوری و نوشتاری حبیبالاسلام
در دوران فرمانروایی نه ماهۀ امیر حبیبالله کلکانی، سی شماره از جریدۀ حبیبالاسلام به چاپ رسید. خوشبختانه کلکسیون این جریده، در زمستان 1395 خورشیدی، از سوی انتشارات سعید، با قطع و صحافت رحلی، با شمارهگان 500 نسخه و در 119 صفحه منتشر شد و به دسترس فرهنگیان شیفته قرار گرفت.
با یک خوانش و پویش ژرف، میتوان ویژهگیهای دستوری و نوشتاری حبیبالاسلام را چنین برشمرد:
- کاربرد واژهگان ناآشنا و کم کاربرد: در برخی از نبشتههای حبیبالاسلام، واژهگانی را برمیخوریم که کمتر مروج اند؛ مانند: استبقاء، مستغرق، مقتبسات، استخفاف، تقاوی، موکب، تصدیع، تمتع، استرضا، استکانت، فضایح، رعونت، شماتت، سطوت، ملصق، طوعاً و کرهاً، مخذول،…
در پهلو این واژهگان نامأنوس، در برخی از مقالهها، به ویژه در مقالههای دینی، ما گواه واژهگان سره و سُچۀ پارسی دری نیز هستیم؛ اما اندک؛ مانند: درازی، پهنایی، آفریننده، بیم، پیدا کننده، بینا، دانا، شنوا، گویا، توانا، آگاهی،…
- کاربرد بسیار از «تای تأنیث»: این کار به پیروی از دستور زبان عربی صورت گرفته است؛ مانند: اسلامیه، حالیه، بالغه، ماضیه، خارجه، شرعیه، حاضره، مرکزیه، مزبوره،… نمونهها:
- جای خیلی افتخار است که حکومت اسلامیۀ حالیۀ ما مخصوصاً شخص اول مملکت، خدمت را به این مملکت مطابق احکام دین مقدس ما آرزو داشته…
(مجموعۀ جریدۀ جبیبالاسلام، 1395، ص13)
- اهالی را بنام صلح بر علیه حکومت مرکزیۀ اسلامیه شان تحریک نمود.
(همان، ص32)
- اگر از انقلاب حاضرۀ افغانستان این سبق را بیاموزد.
(همان، ص33)
- در این احوالی که فاتحین بصفات مزبوره دارالسلطنت را در قبضۀ خود آورده…
(همان، ص36)
- کاربرد برخی از آرایههای ادبی: در نبشتههای حبیبالاسلام، گاهی برخی از آرایههای ادبی؛ مثل سجع، تشبیه، استعاره، کنایه و ارسالالمثل را میبینیم؛ نمونهها:
- از سر و مال و جان گذشتن و دامن شریعت محکم گرفتن شما…
(همان، ص9)
- دین مقدس را معمور و دینداران با شرف را مسرور گردانیدند.
(همان، ص29)
- در اثر نیات اسلامیتکارانه و ترشحات رعیتنوازانه، حضور مبارک ملوکانه که همیشه منتج بسعادت مال و حُسن اقبال هر فرد وطن است.
(همان، ص32)
- تعداد کثیر از تفنک{تفنگ}های مقتولین راه ضلالت که به میدان خجالت از دست غدر نادرخان مانده بود.
(همان، 32)
- چنین اوصاف حمیده و شمایل پسندیده را ابراز داده اند.
(همان، ص36)
- چه ارتکاب غیر مشروع او اظهر منالشمس و ابیض منالامس بوده.
(همان، ص37)
- جمعالجمع: آن است که یک واژه را دوبار جمع ببندند و این نیز از ویژهگیهای دستور زبان عربیست و در دستور زبان پارسی دری کاربرد ندارد؛ مانند: تجاران، مفاسدات، حوایجات، جواهرات، افواهات، حدودات، امورات، حوادثات، احوالات،… نمونهها:
- چنانچه امیر امانالله معه مفاسدات از دست شما سرنگون شد.
(همان، ص17)
- چون در حدودات بامیان از این اقدامات حکومت مزار اطلاع یافتم.
(همان، ص30)
- از احوالات ولایت مزار شریف و انقلابات و حوادثات و اغتشاشی که درین ولا رخداده…
(همان، ص77)
- رعایت نکردن نشانهگذاری: در نثر امروز، رعایت نشانهگذاری یک اصل است، تا خواننده، متن را خوب بخواند و مفهوم را سریع بداند. در حبیبالاسلام به نشانهگذاری چندان ارزش داده نشده و برخی از نشانهها؛ مانند: نقطه، کامه، نداییه، هلالین، خط فاصله، شارحه، سمیکولن و سوالیه جسته و گریخته به کار رفته اند.
- استفاده از لقبها و اوصاف: در نبشتههای حبیبالاسلام، نام امیر حبیبالله کلکانی و مقامهای بلند پایۀ حکومتی، با لقبها و اوصافی همراه است: امیر مجاهد فی سبیلالله، حامی شریعت رسولالله، امیر اسلام، خلیفۀ اسلام، ذات اشرف همایونی، سراج ملت و دین، امیر رعیتنواز، حامی اسلام، والا مشرف،… نمونهها:
- خلیفۀ اسلام، امروز شما را به تشریح توصیف زیاد تصدیع نداده…
(همان، ص9)
- سایر اطراف و اکناف از روش اسلامیانه امیر صاحب غازی حامی اسلام مستحضر شده…
(همان، ص54)
- به حضور پدر تاجدار و امیر صاحب بهادر!
(همان، ص55)
- کاربرد واژهگان مترادف: جریدۀ حبیبالاسلام سرشار از واژهگان مترادف و واژهگانیکه نزدیکی معنایی دارند، است؛ مانند: غالبیت و مظفریت، مقاومت و مدافعه، تنقید و تحلیل، روشن و منور، رویه و سلوک، رفاهیت و آسودهگی، راحت و سکون، پریشانی و اضطراب، افواهات و شایعات، وخامت و تیرهگی، پریشان و مضمحل، مجلل و محتشم، آفات و بلیات، تواضع و استکانت، معایب و فضایح، عظمت و حشمت، ملصق و ملحق، دفع و طرد،… نمونهها:
- و خطۀ اسلامی ما را از جمیع آفات و بلیات بوجود مبارک پادشاه اسلام در پناه حضرت خویش محفوظ و مسلم دارد.
(همان، ص13)
- به تواضع و استکانت رفتار شود.
(همان، ص21)
- امانالله خان در شرق و غرب اعلان عظمت و حشمت خود نمود.
(همان، ص25)
- حکومت مرکزی جدید در کابل اکثر قبائل را با خود ملصق و ملحق ساخته است.
(همان، ص26)
- لذا بایست تا اندازۀ مقدور در دفع و طرد آن به نوعی که مساعدت وقت و محیط باشد…
(همان، ص45)
- جمع اسم: در مقالههای حبیبالاسلام، اسمهای عربی بیشتر به گونههای سالم و مکسر جمع شده اند و گاهی هم با پسوندهای جمعساز «ها» و «آن» پارسی؛ نمونهها: اغتشاشات، حُکام، انقلابیون، روحانیون، خوانین، محررین، امضاآت، اراکین، تلگرافات، افواج، سیاسیات، اطباء، مساجد، حاکمان، کلمهها، صاحبان،…
- کاربرد ضمیر با پسوندهای جمعساز: در جریدۀ حبیبالاسلام افزون بر این که ضمیرهای شخصی «ما» و «شما» گاهی با پسوندهای جمع ساز «ها» و «یان» جمع شده؛ همچنان ضمیر مشترک «خود» نیز پسوند جمعساز «ها» را پذیرفته است؛ نمونهها:
- حبیبالله خان را بامارت و پادشاهی خودها قبول کرد.
(همان، ص6)
- اطفال مسلمانان که در مساجد جاهای سکونت خودها بقرار سابق از نزد ملاهای مساجد خود تعلیم بگیرد.
(همان، ص7)
- زنها و دخترهای جوان از خانههای خودشان بلاسبب و بدون محرم شرعی و ملازم از خانه خودها در بازارها نهبرآمده…
(همان، ص11)
- عرضِ مایان تجاران!
(همان، ص13)
- مایان منصبداران و باقی مفرزۀ عسکری قطغن و بدخشان معروض میداریم.
(همان، ص17)
- واژهگانی پارسی که «گ» دارند، در بسیاری از نبشتههای حبیبالاسلام با «ک» نبشته شده اند؛ مانند: کردش، آکاهی، آکاه، همکی، اکر، کردانید، تکاب، میکنجانند، دیکر، کرک، چنکال،…
- مطابقت صفت و موصوف و عدد و معدود: این مطابقتها در زبان عربی رعایت میشوند و گاهی در متنهای کهن پارسی هم میبینیم؛ اما امروز در دستور زبان مان مروج نیست. در برخی از نبشتههای حبیبالاسلام، به پیروی از دستور عربی، این مطابقتها دیده میشوند؛ نمونهها: هزاران شایقین، سه باب خانهها، ملیونها نفوس،…
- پیوستنویسی وگسستنویسی وندها: بیشترینه پیشوندها و پسوندها، در نبشتههای حبیبالاسلام، به گونۀ پیوست نبشته شده اند: میکند، سوراخها، بزرگترین، نمیگوئیم، میشود، نمیشود، درختان،… گاهی هم، البته اندک، به گونۀ گسست اند: میکند، دولتها، نمیشود، میتوان، بیسیم، بیپترول،…
- تکرار واژهگان: در برخی از مقالههای حبیبالاسلام، گواه بسامد برخی از واژهگان(اسم، ضمیر، عطف،…) هستیم؛ نمونه:
- مختصر عرض کنم که کامیابی شما و مظفریت شما، ترقی اسلام بنام شما، شجاعت شما، دلاوری عسکر غیور شما از سر و مال و جان گذشتن و دامن شریعت محکم گرفتن شما، عزم مجاهدین، همت مجاهدین با شجاعت مجاهدین با عظمت مجاهدین با حمیت، مجاهدین با اسلامیت مجاهدین با دیانت مجاهدین سرباز راه رضای خدا، مجاهدین رضاجوی محمد رسولالله را به حضور شما درین روز عید سعید مبارک باد گفته…
(همان، ص9)
- کاربرد پسوند «یت»: در نبشتههای حبیبالاسلام، در پایان برخی از واژهگان، پسوند جعلی «یت» افزوده شده است: غالبیت، مظفریت، عربیت، اسلامیت، قومیت، رفاهیت، مختاریت،… نمونهها:
- در اثر نیات اسلامیتکارانه و ترشحات رعیتنوازانه…
(همان، ص32)
- پس تنها بقول نادر خان و چند نفر لچک و بیپدر جنوبی، عموم ملت زنده و تمام تبعۀ اسلامیه افغانیه ابداً بقبولیت این مذلت و عبودیت تن نمیدهد و گاهی تحت این بار بدنامی و بندگی نمیروند!
(همان، ص93)
- پیوستنویسی پیشینۀ «به»: در بسیاری از مقالههای حبیبالاسلام، پیشینۀ «به» با واژهگان پس از خود، به گونۀ پیوست آمده و «های غیر ملفوظ» آن نیز حذف شده است؛ نمونهها: بغضب، باستقامت، بحضور، بمیدان، بخون، بآن، بزودی، بعقیده، بشما، بهوا، بحساب،…
- نهاد مفرد و گزاره جمع: برای تعظیم و تکریم اشخاص مهم، فعلها را جمع نبشته اند؛ نمونهها:
- اگر چه امانالله خان برای استبقای سلطنت خود برای یک مدتی مقاومت و مدافعه کردند… سلطنت را به سردار عنایتالله خان واگذار شدند.
(همان، ص2)
- جناب سید حسین خان… بازوی اول حضور امیر صاحب هستند.
(همان، ص2)
- … نطق ذیل را ایراد فرمودند.
(همان، ص9)
- چنانچه ذات اشرف همایونی قبل از روز نوروز اراده داشتند…
(همان، ص13)
- املای برخی از واژهگان: برخی از واژهگان در نبشتههای حبیبالاسلام، از نگاه املای امروزین درست نیستند؛ اما در آن زمان معمول و مروج بودند؛ مانند: ایطالیا و اطالیه، اطریش، اطاق و اوطاق، نصوار، شصت، طوپ، صد، زکوات، صلوات{صلات: نماز}، طهران، دویم، تلگرافات، خواهشات، نوازشات، خدمتگذار، نمازگذاردن، زره{ذره}،… نمونهها:
- دوم کشیدن دوا یا نصوار یا مانند آن است در بینی.
(همان، ص6)
- قبلاً عبدالعزیز خان سفیر سابق افغانی مقیم طهران…
(همان، ص32)
- برای عنایتالله خان از حالا اوطاقها در واپور(ملتان) بکرایه گرفته شده… خود امانالله خان در اطالیه{ایتالیا} رفته بشغل زراعت مشغول خواهد شد.
(همان، ص86)
- عدم رعایت فاصلۀ واژهگان: فاصلۀ واژهگان در بسیاری از جملههای حبیبالاسلام، به گونۀ درست و معیاری و به شکل امروزین رعایت نشده است.
نتیجهگیری
بیگمان زمان فرمانروایی امیر حبیبالله کلکانی، یک دورۀ کوتاه، پرآشوب و مبهم در تاریخ معاصر ماست،که تا هنوز از سوی پژوهشگران ژرفنگر، پویشهای برجسته و درخور یادکرد نشده است.
در حکومت نهماهۀ کلکانی، جریدۀ جبیبالاسلام، مهمترین جریدهیی بود که از سوی حکومت، در کابل چاپ و پخش میشد و بازتابگر دیدگاهها و سیاستهای حکومت بود.
این جریدۀ که به گونۀ منظم و هفتهوار چاپ میگردید، مجموعاً سی شماره اقبال چاپ یافت. خوشبختانه کلکسیون این جریدۀ وزین، در سال 1395 خورشیدی در 119 صفحه، با قطع و صحافت رحلی، از سوی انتشارات سعید چاپ شد و به دسترس شیفتهگان دانش و اندیشه قرار گرفت.
با یک خوانش گذرا، مهمترین ویژهگیهای دستوری و نوشتاری حبیبالاسلام را کاربرد واژهگان نامأنوس، کاربرد جمعالجمع، استفاده از تای تأنیث، عدم رعایتِ درستِ نشانهگذاری، استفاده از لقبها و اوصاف،کاربرد واژهگان مترادف و پسوند جعلی «یت»،کاربرد ضمیر با پسوندهای جمعساز، مطابقت صفت و موصوف و عدد و معدود، یک دست نبودن وندها، آوردن نهادِ مفرد و گزارۀ جمع، عدم توجه به املای برخی از واژهگان و پیوست نوشتن پیشینۀ «به» دریافتم.
رویکردها
- انصاری، فاروق.(1395). فشردۀ تاریخ افغانستان. کابل: امیری، چاپ هفتم.
- انوشه، حسن.(1381). دانشنامۀ ادب فارسی(جلد سوم). تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم.
- خلیلی، خلیلالله.(1396). عیاری از خراسان.کابل: نشر زریاب، چاپ دوم.
- رفعت، ضیا.(1395). تحول زبان فارسی در مطبوعات افغانستان از آغاز تا امروز. کابل: عازم، چاپ نخست.
- رهنورد زریاب، محمد اعظم.(1396). شمعی در شبستانی و پانزده نبشتۀ دیگر. کابل: نشر زریاب، چاپ سوم.
- غبار، میر غلاممحمد.(1390). افغانستان در مسیر تاریخ(جلد دوم). تهران: محمد ابراهیم شریعتی افغانستانی، چاپ نخست.
- فرهنگ، میر محمد صدیق.(1391). افغانستان در پنج قرن اخیر. کابل: خیبر، چاپ نخست.
- مایل هروی، نجیب.(1371). تاریخ و زبان در افغانستان. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ دوم.
- محمدی، غلاممحمد.(1397). دولت امیر حبیبالله خادم دین رسولالله در برابر سه تجاوز خارجی.کابل: سعید، چاپ نخست.
- محمدی، غلاممحمد.(1396). قهرمانان واقعی جنگ استقلال افغانستان.کابل: چاپ نخست.
- مجموعۀ جریدۀ حبیبالاسلام.(1395). کابل: سعید، چاپ دوم.
یک پاسخ
استقبال میکنم