نوشتن این یادداشت برای من یک کار روزمره یا وظیفهی کاری نیست. نه جزو کارهای همیشگی نشریه است، نه بخشی از برنامهی رسمی. این یادداشت، دَینیست که باید ادا شود؛ از سوی زنی که در زادگاه استاد واصف باختری چشم به دنیا گشوده، با شعر بزرگ شده و با واژهها بالیده است.
از همان آغاز که قرار شد این شمارهی ویژه را آماده کنیم، سنگینیاش را حس کردم. کاری بود که فقط یک شمارهی مجله نیست. چیزی فراتر از چاپ و نوشتن است. این شماره، کوششیست برای نگهداشتنِ یاد کسی که خودش نگهبانِ زبان، اندیشه و زیبایی بود.
استاد واصف باختری تنها یک سراینده نبود. او آوای چند نسل بود. نسلهایی که واژه را جدی گرفتند، با کتاب زندگی کردند، و با شعر، آینده را فهمیدند. او پشتوانهی اندیشه بود، نگاه روشن، و صدایی که هنوز خاموش نشده.
در این میان، آنچه این ویژهنامه را پرمایهتر و صمیمیتر کرد، همراهی شما بود. سپاسگزارم از همهی عزیزانی که به فراخوان ما پاسخ مثبت دادند، مقاله نوشتند، دلنوشته فرستادند، و از ژرفای دل با ما شریک شدند. این همراهیِ سخاوتمندانه، فقط گرامیداشت یک نام نبود؛ زنده نگهداشتنِ جریان اندیشه و زبان بود.
این ویژهنامه هم تنها برای یادآوری گذشته نیست. برای آن است که بگوییم هنوز زندهایم، هنوز امید داریم، هنوز نمیخواهیم خاموش شویم. ما میخواهیم رشتهی سخن پاره نشود، یادها بماند، و راه کسانی چون استاد واصف باختری ادامه پیدا کند.
ما نمیخواهیم خود را جای استاد باختری بگذاریم، چون نمیتوانیم. ما ادامهدهندهی راهی هستیم که او نشان داد. راهی رو به روشنی، پُر از اندیشه، پُر از زیبایی زبان.
از شما که این نوشتهها را میخوانید، از فراخون خانهٔ مولانا استقبال و نوشتههای ارزشمند خود را فرستادید یا نامهای برای استاد نوشتید، یا دل خود را با ما شریک ساختید، سپاسگزارم. با این کار، تنها یاد او را زنده نمیکنید، بلکه به ما، به زبان، به فرهنگ، به آینده امید میبخشید.
این یادنامه برای اوست، اما در حقیقت برای همهی ماست.

یک پاسخ
بیگمان، هر بلخی با طنین شعر و عطر واژگان ناب، بزرگ میشود؛ واژگانی که در جان کوچهها پیچیده و در هوای شهر تنیدهاند. اگرچه نگارنده خود را در شمار شاعران و ادیبان نمیداند، اما دلی سرشار از مهر به سخن دارد و چشمی که زیبایی معنا را درمییابد. آنچه «خانه مولانا» در راستای معرفی چهرههای ماندگار ادب و فرهنگ فارسی انجام داده، نه تنها یک حرکت فرهنگی، بلکه احیای هویت و افتخاری برای بلخ و فارسیزبانان جهان است. این خانه، نه فقط یاد مولانا را زنده نگاه داشته، بلکه پلیست میان نسل دیروز و امروز، میان شعر و شعور، میان بلخ و جهانی که هنوز تشنهی نور اوست.