ابوالحسن القاسم احمد بن حسن میمندی، که به او عنوان افتخاری شمسالکفاه داده بودند، وزیر دربار غزنوی در دورههای سلطان محمود غزنوی و پسرش مسعود غزنوی بود. او پس از ابوالعباس اسفراینی به وزارت رسید. چنانکه از نسبت میمندی پیداست، وی زادهی میمند است. او از جمله بزرگزادگان غزنی بود و از کودکی با سلطان محمود یکجا پرورش یافته و برادر رضاعی او بود. حسن، پدر احمد، در حکومت سبکتگین، پدر محمود، عامل بُست بود و به اتهام خیانت در اموال دولتی به فرمان سبکتگین کشته شد، اما سبکتگین چندی بعد بیگناهی وی را دریافت و از کردهی خود پشیمان شد. از آنجا که میمندی در خانوادهی دیوانی پرورش یافت و نیز از کودکی در دربار غزنویان حضور داشت، آیین دبیری و امور دیوانی را به خوبی فرا گرفت و مناصب متعددی به دست آورد. با توجه به حسن تدبیر و هوشمندی و شخصیت میمندی و نیز کامیابی وی در مملکتداری، باید او را از رجال و سیاستپیشگان مهم آن روزگار خواند.
یکی از اقدامات میمندی که در عصر حکمروایی اش که کنار زدن زبان فارسی و جاگزینی زبان عربی است که مورد نکوهش برخی مؤرخان قرار گرفته است. گفته میشود که پیش از آن در دورهی اسفراینی زبان رسمی دربار غزنوی فارسی شده بود اما میمندی دوباره زبان عربی را به عنوان زبان رسمی دربار اعلام کرد. به گفتهی عتبی، ابوالعباس اسفراینی در ادب عربی اندک مایه داشت و مکاتبات دیوانی را در عهد او به پارسی گردانیدند. چون میمندی به وزارت نشست، فرمان داد تا کتابت دولتی را از پارسی اجتناب کنند و به تازی بنویسند. میمندی در نویسندگی بسیار چیرهدست بود. در شعر نیز دستی داشت و خود به پارسی و تازی شعر میسرود. همچنین محضر میمندی کانون شاعرانی بود که وزیر را مدح میگفتند. فرخی سیستانی از معروفترین شاعران عصر غزنوی است که قصاید بسیار در ستایش میمندی و برخی افراد خاندان او سروده است. از دیگر ستایشگران او میتوان از عنصری بلخی و ابوالفضل مسرور بن محمد طالقانی نام برد. به گفتهی نظامی عروضی در چهارمقاله، فردوسی به پایمردی خواجه احمد بن حسن میمندی، شاهنامه را نزد سلطان محمود آورد، ولی دشمنان خواجه، فردوسی را رافضی و معتزلی خواندند و او ناکام از غزنه بازگشت و سلطان را هجو گفت. نظامی میافزاید، میمندی در موقعی مناسب نزد محمود بیتی از شاهنامه برخواند و محمود با شنیدن آن از کردهی خود سخت پشیمان شد. میمندی در سال ۴۲۴ هجری قمری چشم از جهان بست.