مبارکتر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز
سعدی
جشن نوروز و آیین نوروزی از میراثهای کهن و دیرپای حوزۀ فرهنگی و تمدنی ما است و پیشینۀ تاریخی آن به هزاران سال بر میگردد؛ گسترۀ جغرافیای بزرگداشت از نوروز در شمار زیادی از کشورهای جهان نشان میدهد که این مناسبت میتواند به عنوان یک محور نیرومند برای پیوستهگی یک حوزهی بزرگ فرهنگی و تمدنی قرار گیرد و چون ابر ستبر آسمانگستر بر فضای جامعهی انسانی باران عشق و محبت، طراوت، طهارت و سرور بهجت ببارد.
نوروز، بوسه و خندهی خدا بر خلایق، مظهر رویش و زایش، پیامآور همدلی، زیبایی در تعدد و تنوع و تکثر و رستاخیز طبیعت است که با فرا رسیدن آن شور و غوغا بر طبیعت و جان و جهان آدمی برپا میشود، به سخن مولوی؛
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
راه دهید یار را آن مه ده چهار را
کز رخ نوربخش او نور نثار میرسد
رونق باغ میرسد چشم و چراغ میرسد
غم به کناره میرود مه به کنار میرسد
باغ سلام میکند سرو قیام میکند
سبزه پیاده میرود غنچه سوار میرسد
جشن نوروز یک مناسبت فرهنگی با پیشینه تاریخی بسیار کهن و ارزشمند است که به لحاظ جامعه شناسیی، پاسداری از این مناسبت میتواند به دور از مرزبندیهای جغرافیای، زبانی، قومی و سیاسی مردمان زیادی را به هم پیوند دهد و با ایجاد همبستهگی در میان آنان زمینهساز گسترش یک اَبَر روایت انسانی و منجر به ایجاد یکرنگی و همدلی در دل این همه تعدد و تکثر و تنوع، گردد.
هویتزدایی در تمام صورتهای آن به ویژه در نوروز، ما را از نزدیک شدن به هم و ایجاد پیوندهای مشترک محروم میکند. آیین نوروزی با توجه به کثرتگرایی که از دل طبعت آموخته است ما را به سوی پذیرش تعدد و تنوع و تکثر فرا میخواند تا در وحدتی که از دل این کثرت سر بیرون میکند بتوانیم به زندگی مسالمتآمیز و انسانی دست پیدا کنیم.
هویتهای جعلی، تحمیلی و استعماری که با هویتزدایی از سنتهای بومی بنا شده اند نه تنها که پایدار نیستند؛ بل، زمینهساز افزایش خشونتها و انتقامجوییهای بیشماری گردیده اند که متأسفانه امروزه جغرافیای ما با آن دست به گریبان است.
در بستر فرهنگی_ تمدنی ما عَلَمبرداران نامآشنا و چهرههای درخشان چون مولوی، سنایی، فردوسی، حکیم ناصر خسرو، خیام، سعدی، حافظ، امیر علیشیر نوایی و صدها عالم و شاعر و اندیشمند دیگر حضور دارند که با تداوم این هویتزدایی و فرهنگزدایی برای ساکنان امروزی افغانستان چیزی باقی نمیماند.
دشمنی با نوروز به عنوان یک جشن فرهنگی و میراث نیاکانی ما، دشمنی آشکار با یک حوزهی بزرگ فرهنگی و تمدنی بزرگ است که تداوم آن راه را برای هرگونه زندگی مسالمتآمیز و تسریع روند ملت شدن میبندد و بر دهل تداوم جنگ و خشونت، میکوبد.
هر مراسم و مناسبتی به ویژه نوروز که متعلق به بخشی از جغرافیای انسانی است، حاوی پیامهای مهم و اساسی و درسهای بزرگ میباشد؛ همه ساله این مناسبت فرهنگی را بیشتر کشورهای خاور میانه، آسیاسی میانه، قفقاز، شبهقاره هند، و بالکان جشن میگیرند.
برگزاری جشن نوروز در کشورهایی چون افغانستان، ایران، تاجیکستان، اوزبیکستان، آذربایجان، روسیه، قزاقستان، قرغیزستان، آلبانی، ترکیه، ترکمنستان، سوریه، گرجستان، پاکستان و مقدونیه شمالی نشان میدهد که میراث بزرگ نوروزی میتواند در همبستهگی میان ملل مختلف جهان نقش به سزایی داشته باشد؛ به ویژه در ایجاد همبستهگی میان حوزهی بزرگ فرهنگی و تمدنی ما موثر واقع شده و در سطح کلانتر مردمان کشورهای ازبیکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، آذربایجان، ایران، پاکستان، هند، ترکیه و حتی بنگلهدیش را به هم پیوند دهد.
تجلیل از نوروز در طول این هزاران سال، فراز و فرودهایی داشته است. گاهی با شکوهمندی تجلیل شده وگاهی در مواجهه با فرهنگها و سیاستهای دیگرستیز با اکراه روبرو شده است.
با آنکه در پی شکلگیری روایتهای افراطگرایانه و تکفیری از اسلام در سالهای پسین میزان مخالفت و دشمنی با تمام پدیدهها و ارزشهای انسانی به ویژه نوروز به عنوان یک سنت مبارک فرهنگی در افغانستان بالا گرفته بود اما مردم ما برای پاسداری از میراثهای فرهنگی و تاریخیشان این روز را با گرمی داشته و با شکوه تجلیل میکردند.
بازگشت سایهی سیاه طالبانی بر افغانستان اما متأسفانه وضعیت خفقانآوری را بر کشور ما حاکم ساخته است و در ادامهی دشمنی علیه تمام ارزشهای انسانی چون حق و عدالت و آزادی، در برابر میراثها و ارزشهای فرهنگی و تاریخی شمشیر کشیده اند و با تیر و تفنگ مانع برگزاری مراسم و مناسبتهای فرهنگی مردم میشوند.
تحجر طالبانی همانگونه که خود با دانش و ارزشهای انسانی قطع رابطه کرده است در تلاش است تا پیوند مردم ما را با ارزشهای تاریخی و فرهنگی نیاکانشان نیز قطع کنند.
افراطیان و انتحاریان جهان میدانند که آنها در مواجهه با فرهنگهای پر بار و بزرگ و عقلانیت جدید، از راه گفتوگو و استدلال تاب مقاومت را ندارند و از همین رو در تلاش اند که با توسل به زور و بکار گیری ابزار خشونت به عنوان ابزار بدوی علیه تاریخ و فرهنگ و تمدن انسانی قرار گیرند.
اگر تفسیر اسلام، مبتنی بر قرائت دینی طالبانی میبود، از تمدن درخشان اسلامی امروز خبری نبود. روزگاری همین دین بود که تنوع آرا و تیوریهای کلامی متکلمان را در متن و بطن خویش پرورش داد و مسلمانان تیز بین و چالاکی فلسفه و حکمت را از یونان و هند و ایران کسب و کمایی کردند. آنها مثل امروزیان سلاح تکفیر بر دست نداشتند و بر تن هر اندیشهی لباس تکفیر ندوختند؛ بلکه از حکمت و معرفت بهرههای بیشمار برگرفتند.
به سخن دکتر سروش، «در تاریخ پر الوان این دیانت، از اهل تاویل و باطنیان و اخوان الصفا و صوفیان و فیلسوفان گرفته تا محدثان و ظاهریان و حشویه و حنابله و مجسمه و … همه حضور داشته اند و همه مسلمان بوده اند و با کشاکشهای خود، دینامیزم تمدن اسلامی را تامین کرده اند».
در حالیکه بر اساس روایت کهن و معتبر تاریخی که در اختیار اهل دانش قرار دارد، بر خلاف مخالفتهای افراطگرایانهی دینی علیه نوروز و مناسبتهای آن تاریخ پس از اسلام شاهد بزرگداشتهای با شکوهی از جشن نوروز بوده است.
دورههای پس از اسلام، شاهان سامانی، شاهان غزنونی، مصریان، خلفای عباسی، سلاطین عثمانی، تیموریان، و بابریان هند، جشن نوروز را، با شکوه و جلال بسیار، برگذار میکردند و حتا گرامی داشت از این روز از سوی دارالخلافۀ بغداد، پذیرفته شد و با شکوه تجلیل شده است.
گذشته از این موارد در بستر فکر و فرهنگ اسلامی برای تجلیل از نوروز و قداست آن روایتهای زیاد اسلامی پدید آمدند که بخش بزرگی از این روایتها عمدتاً توسط چهرههای درخشان و مطرح و صاحب رای و تفسیر و شارحان متون دینی بیان شده اند.
با توجه به گذشتهی تاریخی و فرهنگی و مواجهه فرهنگ اسلامی با فرهنگ نوروزی چنین بر میآید که بلند شدن غوغای تحریم و تکفیر نوروزی در سالهای اخیر بر پایهی تضادهای قومی و ایدئولوژیک استوار است که بیشتر در خدمت قدرتهای استعماری برای نابودی فرهنگهای غنامند تاریخی و جلوگیری از ایجاد یک حوزهی واحد فرهنگی و تمدنی صورت گرفته است/ میگیرد.
از آنجایکه نوروز، روز اعتدال بهاری است، وارثان و پاسداران نوروز، طرفدار خط اعتدال اند و دشمنان و مخالفان آن در زمرهی افراطگرایان و سیاهاندیشان شبپرست قرار دارند که از دیدن نور و زایش و نو شوندگی میهراسند و ترجیح میدهند که مردم را در تاریکخانههایی که خود قرار دارند، قرار دهند.
جغرافیایی که دیروز محل رشد و پرورش و بالندگی آیینها، باورها و فرهنگها بود، متأسفانه امروز به باطلاق اندیشهها، زندان باورها و پندارها، حصار برای آزادی، حجاب برای عدالت و انصاف و جهنمی برای مردم بدل شده است.
رسالت امروز ما این است که از یکطرف برای این جماعت سیاهاندیش بفهمانیم که در نظامیهها و مدارس بخارا و بلخ و هرات و مرو و نیشاپور و بغداد و شام و مصر، هزاران فقیه و دانشمند بودند آیا به اندازهی شما کسی و یا کسانی نبودند که بر ضد این فرهنگ میشوریدند و فتوای تحریم صادر میکردند؟ و از سوی دیگر با استفاده از فرصت بدست آمده بتوانیم از طریق تحلیل اهمیت این روز در زمینهی فراهمآوری فرصتهایی برای همبستهگی هر چه بیشتر این حوزهی تمدنی و فرهنگی تلاش کنیم تا راه برای زندگی برادرانه و برابری فراهم شود.
تبیین اهمیت نوروز، پیامها و درسهای نوروزی از مهمترین موارد و مؤلفههایی اند که وارثان این حوزهی فرهنگی و تمدنی را میتواند در برابر لشکر سیاه جهل و جنون، دانشستیز و خردگریز، بسیج کند و مسیر رهایی از دام تحجر فرهنگستیزان را فراهم نماید.
دشمنی افراطگرایان با نوروز و پیامدهای هویتزدایی از آن زیانبار و ویرانگر است. زمانی که یک نسل و یا نسلها با پیشنیههای فرهنگی، تاریخی و هویتی خویش بیگانه شوند، با افتادن در دام جزمباوریهای خشک و خشن زمینهساز فربهی روح خشونتپروری و خشونتخواهی در جامعه میگردند.
در افغانستان که دست و پای مردم آن بیش از دو سال زیر ساطور سبعیت طالبان قرار دارد و این گروه در کنار دشمنی با تمام ارزشهای انسانی، تیر دشمنی آشکار را به سوی ارزشهای دینی و فرهنگی مردم نیز نشانه رفته اند، ایجاب مینماید که موضوع پاسداری از ارزشهای فرهنگی، تاریخی، هویتی و زبانی در کنار سایر موارد معروض به خطر تجاوز آشکار این گروه به عنوان موضوع محوری در دستور کار آگاهان، روشنفکران، شاعران، سیاستمداران، نویسندگان و وارثان این میراث و سایر میراثهای دیر پای فرهنگی و تاریخی قرار گیرد.