از زمانی که باخود تعهد بسته ام تا جز راه خرد و استدلال هیچ راه دیگری را ناشکن ندانم و بر آستانش سر نگذارم، تصمیم گرفتهام تا در اولین غربال، راه خودم را مبتنی بر منطق و استدلال انتخاب کنم.
در مورد نوروز، تصمیم گرفتم بیاعتنا نباشم و به تحقیق بپردازم که بدون شک از چندین جهت حائز اهمیت است.
- اینکه من از شهر بلخ باستان (صاحب جشن نوروز) استم،
- اینکه از تبار نوروزیانم
- اینکه دارای تخصص دینشناسیام و جامعهی من جامعه دینی است و من به سود دین و دینداران کار میکنم؛
این عبارتها و جملات از سخنان صاحب رساله نوروز در ترازوی اسلام، دکتور محمدصالح مصلح، از شهرستان مارمل مربوط استان(ولایت) بلخ، فارغ از مدرسههای خصوصی و دارای صلاحیت علمی و فنون اسلامی و همچنان دارای درجه دکترای فقه اسلامی(شیعه و سنی ) از دانشگاه تهران میباشد.
از او آثار زیادی در فقه و کلام اسلامی به نشر رسیده و یا در خور نشر است. او اختلاف دیدگاهها را ناشی از تفاوت فهم انسانی میداند.
ایشان دقیقا ۵سال قبل رساله مذکور را تحریر نموده بود که مشقتهای ذهنی و فزیکی زیادی را بابت تحریر این رساله از طرف دیندارانِ جزماندیش متحمل گردیده بود.
اینَک، بنده خلاصهی تحقیق ایشان را به دو بخش مینگارم:
۱_نقد متن تحریم نوروز با متن و استدلال مستند دروندینی؛
الف: دیدگاههای تحریم:
۱_ ملاعلی قاری هروی فقیه و هواداران فقه او حدیثی را از انس بن مالک چنین نقل میکنند: حدثنا عفان، حدثنا حماد، اخبرنا حميد، قال: سمعت انس بن مالك قال: قدم رسوالله(ص) المدينة و لهم يومان يلعبون فيهما، فقال رسوالله(ص): ما هذان اليومان؟ قالو: كنا نلعب فيهما فی الجاهلية، قال: “ان الله قد ابدلكم بهما خيرا منهما: يوم الفطر، و يوم النحر.”
“پیامبر اسلام میفرماید: خدا بهتر از این دو روز را برای شما تبدیل کرده است: عید اضحی و عید فطر”.[سنن ابو داود، ۱۱۳۴/سنن نسائی/مسند احمد/مستدرک حاکم/آلبانی این حدیث را صحیح دانسته است ].
تحریم کنندهگان گویند؛ به کارگیری کلمه ابدال این است که پیامبر اسلام از تجلیل این ایام منع کرده است؛ [صنعانی].
همچمنان ملاعلی قاری از ابو حفص نقل میکند که اگر کسی به خاطر تعظیم از این روز به مشرکی _حتی به مقیاس تخمی_هدیه دهد، قطعا او به خدا کافر شده است و اعمالش یکسره نابود میگردد.
همین دیدگاه را ابن قیم جوزی در حاشیهی “عون المعبود” از ملا علی قاری نقل میکند. [مرقاه، ملا علی قاری/عون المعبود مع حاشیه ابن قیم ].
۲_ دیدگاه تحریمی دیگری راکه نگارنده تذکر میدهد و نقد میکند، فتوایی از مفتیان عربستان سعودی میباشد که گفته اند: نوروز از جمله مراسم مشرکین است؛ هرکس این روز را تجلیل کند تشبیه به آنها شده است، ما مسلمانها از تشبیه منع شده ایم. [احمد بن عبدالرازق درویش /فتاوی اللجنه الدائمه].
۳_ دیدگاه سومی که نگارنده تذکر میدهد و نقد میکند از کسانی است که میگویند: نوروز جشن آتشپرستی است. و آنرا حرام میدانند.
_نقد تحریمها:
۱_ نگارنده حدیث انس بن مالک را از ده ناحیه نقد میکند:
۱_ از ناحیه تعارض راویان؛ در علم اصوال حدیث، هرگاه میان دو راوی یکی ثقه و دیگری اوثق تعارض واقع شود عمل به قول اوثق ارجحیت دارد؛ (حدیث جواز نوروز از زبان علی روایت میکند) و حدیث تحریم از زبان انس بن مالک، پس علی در جمیع صحابه بنابر ترتیب خلفا اربعه اوثق میباشد نسبت به انس بن مالک.
۲_ از ناحیه تعارض با عرف حاکم؛ اصل در مذهب حنفی ایناست که خبر واحدی(نگارنده مینویسد؛ این حدیث را هر منابع حدیثی به انس بن مالک میرسانند)، اگر با عرف حاکم در تضاد باشد، خبر واحد کنار گذاشته میشود.
مسئلهای به این بزرگی(نوروز ) چگونه تنها تحریم آن از جانب پیامبر اسلام به انس بن مالک خبر داده شده باشد و نه به دیگران؟ در حالیکه شامل اهالی دیگر مدینه نیز میشود.
۳_ از ناحیهی ضعف منابع؛ این حدیث تنها در سنن ابوداوود و نسائی آمده است. حاکم در مستدرک خویش میگوید این حدیث با شرط صحیحین است اما بخاری و مسلم هیچکدام این حدیث را در کتابهای خود ذکر نکرده اند.
۴_ از جهت صلاحیت مقامی؛ مطابق اصلی که جمهور علما پذیرفته اند ایناست که خبر واحد صلاحیت حرام و حلال قرار دادن را ندارد زیرا حلال و حرام توسط احادیث علمآور (متواتر و مشهور)، محقق میشود نه احادیث از جنس خبر واحد و سُست.
۵_ از ناحیه منطوق(مفهوم) و دلالت؛ ما هیچ گواهی را در لفظ این حدیث در نمییابیم که دال بر تحریم بودن این حدیث کند ((ابدال)) این کلمه در حدیث بهمعنای تحریم و نهی نیامده است؛ بلکه بهمعنای گواهی از امر دیگری بهنام عیدین آمده است.
۶_ از لحاظ راوی؛ در مذهب حنفی انس بن مالک و برخی دیگر از کسانی هستند که روایت ایشان در مقابل قیاس ترک میشود.
قیاس میگوید؛ نوروز جشن شادی است، شادی و سرور منظم، پیشگاه خداوند عبادت است. چه بسا که مباح!
نگارنده، نگاه ظریفی دیگری را اشاره میکند؛ او مینویسد که اگر گویند این شادی با عیدین تبدیل شده است، یعنی شادی را در آن دو عید بکنند بهجای نوروز، پس مطابق قواعد احناف هرگاه قابل جمع باشد، نه عید رمضان جای خود را به نوروز داده است و نه نوروز جای خود را به عید رمضان، پس هرکدام در جای خود تجلیل میشوند. بنابرین، اگر بپذیرم که ادعای تحریم نوروز از روایت انس درست است از لحاظ راوی میتوانیم حکم آنرا نقض بکنیم.
۷_از ناحیه شمول؛ نگارنده مینویسد: اگر نوروز حرام بود، باید جشنهای یهودیت و نصرانیت نیز حرام قرار میگرفت، درحالیکه به صراحت قرآن کریم مسلمانهایی که در جشن پیروزی رومیان شریک شدند و این اشتراک به پیمانهای بود که ابوبکر بر پیروزی رومیان علیه پارسیان شرط بست و پیامبر بر این شرط مداخله نمود و ابوبکر را تشوق نمود در نتیجه این شرط را بردند. [سنن ترمذی].
۸_از ناحیهی مخالفت با ظاهر؛ ظاهر روایت نشان میدهد که در روایت تجویز نوروز تبریک گفتن علی نوروز را و همچنان شرکت در شادی رومیان از طرف مسلمانها مبیّن این هستند که این جشنها نکوهیده نشده اند. مطابق مذهب حنفی، هرگاه خبر واحد در مخالفت با ظاهر قرار گیرد خبر واحد ترک میشود.
۹_ از ناحیه مخالفت با عملکرد اهل مدینه؛ ابن ابی شیبه از ابن سیرین نقل میکند: هرگاه در مدینه معلمی به تدریس فرزندان بزرگان مشغول می شد، دستمزد معلم را با نوروز و مهرگان تعیین میکردند [ابن ابی شیبه، بیتا، المصنف].
اگر قرار بود نوروز جشن بتپرستی و کفری بود چرا اهل مدینه تقویم زندگی و معاملات خویش را بر اساس نوروز و مهرگان تعیین میکردند؟
بنابر اصل مذهب حنفی و مالکی، اگر خبر واحد در تضاد با عمل اهل مدینه قرار گیرد خبر واحد ترک میشود. [الردود و النقود، حنفی بابرتی].
۱۰_ از ناحیهی مخالفت با عملکرد خلفای اسلامی؛ تجلیل از نوروز به سند تاریخ، در زمان حجاج بن یوسف ثقفی به صورت رسمی در دارالخلافه انجام شد و نیز در زمان خلفای عباسی تجلیل از این روز به اوج خود رسید و هیچکسی در رد آن از حدیث انس بن مالک استنادی نکرد تا آنجاییکه در این زمینه کتابنامهها، تهنیتنامهها، آداب و رسوم در قالب جملات فرحبخش تدوین شد. نگارنده از ثعالبی در این باب نقلهایی میکند. [لباب الآداب/سحرالبلاغه/رسائل، ثعالبی].
۲_ نقد تحریم نوروز با تحلیل و دلایل (برون دینی) نگارنده:
_نقد تحریم تشبیه به کفار:
۱_ نگارنده با تحلیل و واکاوی اصطلاح تشبیه ماهرانه و محقانه مینویسد؛ نخست، تشبیه چیست؟ مصدر از باب ‘تفعیل’ بهمعنای مشابهت و یکسانی و مانندگی، نیز آمده است [دهخدا] .
نگارنده مینویسد که وقتی تشبیه میگوییم بیشتر دو گزاره و دو مسئله زمانی باهم مشابه هستند که وجه شبه آنها معلوم باشد؛ مثلا: انسان با انسان همنوع خود مشابه است، از کدام ناحیه؟ از خلقت، از رفتار، از عادات…! اما زمانی که ما بگوییم این مسئله تشبیه است و وجه شبه آن را کور بگذاریم؛ اینجا است که تیشه به ریشه منطق زده و چشم عوام را خاک میزنیم.
اگر نوع تشبیه مجهول باشد پس ما چگونه وجه شبه را دریابیم در حالیکه علمای یهود و اسلام هردو ریش میگذارند، لباس اِحرام حاجیان در حج مشابه لباس بودائیان و مرتاضان هندی میباشد.
نگارنده با مثالهای زندهی دیگر اضافه میکند؛ اگر نوروز تشبیه باشد، استفاده از سی دی و دی وی دیها و همچنان لود سپیکرها در مساجد و موترها و رادیوها نیز باید تشبیه باشد در حالیکه اینها همه دست ساختهی کفار میباشند. اگر فرض تشبیه را بپذیریم باید این فرقه تشبیه دانان ما را به قرن حجر ببرند در حالیکه محال است و خیال…
اکنون که من دارم ازین کامپیوتر استفاده میکنم، یک شخص دیگر دارد از این کامپیوتر از طریق فیلمهای مستهجن، ارضا میشود و همچنان یک شخص بیخدای چینی دیگر در پکن با دوست دخترش چت دارد، مبادا فرشته و ملائک بنده را با آنها اشتباه بگیرد، چون مسئله تشبیه است؛ مَخلَصِ کلام اینکه مسئله تشبیه نوروز را نگارنده با تحلیل واقعیاش بیمنطقی میداند.
نکته دیگری را نیز نگارنده اضافه میکند که اگر مشترکات فرهنگی موجب تشبیه شود، ما حتی با حذف نوروز نجات پیدا نمیکنیم بلکه سراپا غرق در تشبیه استیم.
۳_ نگارنده بار دیگر روزهی روز عاشورا را مثل میزند که پیامبر اسلام به تبع از قبیله یهود خود را اولیتر از آنها خواند و روزه روز عاشورا را اعلان کرد(بخاری و مسلم]، این اگر تشبیه نیست پس چیست؟
_ادعای اینکه نوروز آئین آتشپرستی است؛
نگارنده از دو ناحیه این ادعا را نقد میکند:
۱_اگر نوروز آئین آتشپرستی میبود، چرا اهل مدینه از نوروز در تقویم و همچنان در زندگی خود استفاده کردند ولی آتشپرستی را نفی کردن؟ در حالیکه اهل مدینه از آتشپرستی در ضمیمه نوروز حتی خبری نداده اند.
فرض بر این گیریم، هم اگر نوروز آتشپرستی بود، پیامبر اینقدر با آن سرد برخورد نمیکرد؛ بلکه مانند آئین بتپرستی آداب و شئون آنرا محو مینمود در حالیکه فقط خبری آنهم از جنس واحد درین مورد نقل میکنند که آن نیز مردود است.
۲_ نگارند برای نقد این ادعا به دنبال تاریخ میرود و از آنجا ثابت میکند که ما دو نوروز داریم؛ نوروز عامه و نوروز خاصه. نوروز عامه روز اول فروردینماه است که آمدن آفتاب به نقطهی اول حمل باشد و رسیدن آن به نقطهی اول بهار است.
نوروز خاصه روزی است که نام آنروز “خرداد” است و آن ششم فروردینماه /حمل است و گویند در این ایام جمشید وقتی بر تخت نشست خاصان را طلبید و گفت خدای تعالی را عبادت کنید، [دهخدا].
نگارنده نیز اضافه میکند اگر این روز آتش و نار هم باشد؛ نار نور میدهد و نور شادی به بار میآورد، و این اشکالی ندارد. [نوروز و فلسفهی هفتسین].
در ضمن، نگارنده از تجربیات خود اضافه میکند؛ که آتشپرستی و معبد زردشتیان را بنده از نزدیک دیدار کردم و توجه نمودم به اینکه این مردم آتش را پرستش نمیکنند بلکه آنرا نمادی برای رسیدن به خدا همچون کعبه، قرار میدهند.
نگارنده با همه کوشش و سعیهای خود؛ چه از داخل روایات دینی و چه بروندینی، ثابت میسازد که نوروز حرام نیست.
ب؛ دیدگاه جوازِ نوروز؛
روایتی نیز در تجویز نوروز است که با زندگی ابوحنیفه گره خورده است و بسیاری از کتب تاریخ و حدیث آنرا نقل کرده اند و نگارنده نیز اضافه میکند تاکنون که میدانم در عدم صحت آن چیزی نیامده است.
احمد بن عبدالله بن شاذان مروزی از پدرش و او از پدر بزرگش نقل کرده که از اسماعیل بن حماد بن ابو حنیفه شنیدم که میگفت:《…فقال علی، نوروزنا كل يوم》نعمان بن ثابت بن مرزبان از فرزندان آزاده فارس است، به خدا سوگند که هرگز گردن ما به بردگی خم نشده است. پدر بزرگم در سال هشتاد هجری متولد شد و ثابت در کودکی نزد علی بن ابی طالب رفته بود و آن حضرت در حق خودش و نسلش به برکت دعا کرده بود و ما آرزومندیم که خدای متعال دعای علی را در حق ما پذیرفته باشد؛ نعمان بن مرزبان، پدر ثابت همان کسی بود که به علی بن ابی طالب فالوده را در نوروز داد و علی بن ابی طالب گفت: هرروز ما نوروز باد و در روایت دیگر آمده است که در روز مهرگان بود و علی فرمود: هرروز ما مهرگان باد. [سیر اعلام النبلا/وفیات الاعیان/تهذیب الکمال/تاریخ بغداد/اخبار ابی حنیفه].
_نگارنده برای تجلیل نوروز نیز آسیبشناسیهایی را متذکر شده است که خلص آن قرار ذیل است:
تبرک و توسل، آتشبازی (با هدف تقدسسازی آن)،
اذیت و آزار دیگران بهخاطر لذت بردن،
هدیههای گران و کمرشکن نوروزی،
تعطیلات مکاتب، دانشگاهها و ادارات(بیش از محدوده متعینه)،
مهمانداری و مصارف بیش از حد.
و این خلاصهی تحقیق بنده در رساله ایشان بود و حالا ضمیمهی خود را که درین اواخر از بحثها و گفتمانهایی دینی برداشت کردم و آنها را محق دیدم میخواهم در ضمن این رساله بنگارم:
نوروز مانند دیگر مسائل که در سیر تاریخی دینی با دین آشنا شدند و سلسله روایتها و احکام عرضی مخصوص به خود را بهوجود آوردند و در نتیجه اختلافاتی که طرف و طرف در سنت تشریع اسلام ابلاغ میکنند، را این سیر جهانی شدن اسلام و برخورد فرهنگها بهوجود آورد.
برای روشن شدن مراد خویش؛ میخواهم بحثی را بیان کنم.
ما یکی دین داریم و دیگری شریعت یا به اصطلاح منطقی ما ذات داریم و دیگری عرض. تکوین و یا تشریع همچنان اصل و یا فرع؛ پس اگر این اصطلاحها را در دین وضع کنیم، میشود امورات و مسائل کلی، ذاتی، تکوینی، اصل دینی و دیگری امورات و مسائل تشریعی، عرضی و فرع دینی؛ مثلا در گذارههایی که فرق بین دین و شریعت آمده است.
ان الدین عند الله اسلام[ آل عمران/۱۹].
و من یتبع غیر اسلام دینا فلن یقبل منه، و هو فی الاخره من الخاسرین [آل عمران/ ۸۵ ]، که از این دو آیه به خوبی بر میآید هر طریقه و مسلکی در پرستش خداى تعالی دین است و شریعت چیز دیگری است که در آیه دیگری خداوند میفرماید:
لکل جعلنا منکم شرعه و منهاجا، [مائده/۴۶): یعنی برای هر یک شما شریعت و منهج و یا بامعنای روشنتر، طریقتی قرار دادیم. یا به این بیت گلشن راز شیخ محمود شبستری دقت بکنید:
شریعت پوست مغز آمد حقیقت
میان این و آن باشد طریقت
اینجا طریقت و شریعت را اگر چه متمایز از هم آورده است ولی ماحصل طریقت شریعت است که آن در وسط از حقیقت(دین)، جدا میکند.
و یا همچنان روایت از اقبال لاهوری که میگوید: پیامبر اسلام میان جهان قدیم و جهان جدید ایستاده است، تا آنجا که به منبع الهام او مربوط میشود به جهان قدیم تعلق دارد، و آنجا که روح الهام وی در کار آید، متعلق به جهان جدید است. [احیای فکر دینی در اسلام ].
برای تبیین مسئله نوروز این مقدمه کافی است. پس آیا نوروز ذاتی است و یا عرضی؛ برای فهم این اگر چه واضح است باید خاستگاه و سیر تاریخی نوروز را ببینیم.
نوروز یک مسئله موجود شده قبل از اسلام است. در ضمن روایت ذاتی و تکوینی از اسلام هم رابطه به این مسئله وارده نشده است و در عرضیات دینی هم روایت ثقه و همچنان صحیح که مؤید تحریم و تجویز نوروز باشد وارد نشده است(مسئله روایت ابو حنیفه از علی نیز اشکالاتی دارد شبیه حدیث انس که بنابر آن اشکالات اعتماد به یکی از این دو حدیث انحصار طلبی روایی و همچنان باعث کوتاه آوردن قضاوت عقل فقهی میشود).
بنابرین، ما نوروز را از سنت تکوینی دینی جدا کردیم و سنت تشریعی و یاهم برداشت دینی خوانده و جدا از دین دانستیم. پس اگر دو گزاره و دو مسئلهی مجزا و جدا از یکدیگر در منطق باشند، برای رابطه اینها و یا رابطه دادن اینها در مسئله “تباین” ما دنبال وجوهات مشترک اینها و یا تماثلان اینها و یا هم ارتباط باالواسطه اینها میرویم.
امروزه جشن نوروز بهعنوان یک مسئله فرهنگی خود را در جامعه گنجانیده است؛ پس دین نیز به تعریف از کانت میتواند “مجموعهای از مسائل واجب و ضروری باشد” و فرهنگ نیز مجموعهای از مسائل واجب ضروری در زندگی بشر است. البته نباید فراموش کرد که این تعریف از دین توسط نواندیشان مسلمان به شکل اصلاح شده و مطلوبی است که میتواند دین و نوروز را جدا از یکدیگر ولی دارای ماده اجتماعی بهنام فرهنگ تعریف بکند. این معرفت دینی است که رنگ فرهنگها را بهخود میگیرد و بوی عرب و عجم میدهد و محتاج پالایش و محکوم تحول است، نه خود دین. [قبض و بسط تئوریک شریعت /سروش]. اینجا نیز رابطه فرهنگ با دین را از رابطه فهمها و خوانشها میدانند، نه رابطه باالذات: پس خوانشی از تکوین دین که به نام فقه در دین اسلام خود را نمایان کردهاست خود نه دین است و نه همچنان ذات دین، بلکه معرفت دینی است که میخواهد امور و مسائل بشر را با تحلیلهای برونی و درونی خود حلال و حرام قرار داده و آنجایی که به تعبیر نواندیش معاصر محمدمجتهد شبستری: دست و فهمش از امورات جدید و غیر وابسته به خودش کوتاهی میکند، میگوید این مباح است، نظیر مسئله نوروز و یا میگوید اینجا منطقه الفراغ است.
بنده در هنگام تحقیق در چند گزاره در رساله نویسنده با وجود ادعای بزرگ (عدم جدایی نوروز از دین) ایشان مشاهده کردم که نوروز را نه تعبد دینی بلکه مسائل تفکری و فرهنگی میخوانند.
- امتیازهای جدایی نوروز از دین:
۱_ از تکفیر و تفسیق دینداران دگماتیک در امان ماندن،
۲_ وضاحت بیشتر مسائل و مشخصات نوروز و همچنان تعیین تکلیف کردن به عرف عصر،
۳_ معنویت و ثبات بخشیدن به مسائل دینی از نوع گفتمان دینی مدرن،
۴_وضاحت اینکه اسلام به فرهنگها احترام قایل شده و در دفع آنها سختگیر نبوده است،
۵_عدم اختلاف و اغتشاش بین فقیهان دینی،
۶_رشد عقل، منطق، پلورالیسم دینی و جهانی ساختن جشن نوروز .