فردی به باغی رفت و بر درختی بلند شد و شروع به خوردن میوهها نمود. صاحب باغ فرا رسید و ازینکه حریم خصوصی اش را نقض کرده است، فریاد زد و پرسید چگونه وارد باغ شدی و اینجا چه میکنی و چطور بخود حق دادی که بدون کسب اجازه از مال دیگران صرف کنی؟ فرد خاطی رو به صاحب باغ کرد و گفت: این باغ در اصل متعلق به خداوند است و این میوهها را نیز برای ما آفریده و من هم بنده ی او هستم که برایم این همه نعمتها را فراهم شده است، پس تو چرا در میان دسترخوانی که برایم خداوند فراهم کرده، مانع میشوی؟
ادامه در پادکست