«کاج بلند سبز»، دومین مجموعه شعر صالحمحمّد خلیق است که از سوی انجمن نویسندگان بلخ در آذرماه سال ۱۳۶۶ هجری خورشیدی در ۵۸ صفحه به قطع رقعی در بلخ به چاپ رسیده و دربرگیرنده ۳۳ سروده در قالبهای بیشترینه نیمایی و قسماً کهن از سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۵ است.
درباره این دفتر شعر خلیق، آقای جلیل شبگیر پولادیان و آقای سمیع حامد، دو تن از شاعران نامآشنای افغانستان، مقالههای مبسوطی نگاشته اند.
در بخشی از نوشته دکتر سمیع حامد آمده است: «”خلیق” را نمیتوان از شعرش سوا کرد و شگوفههای فروردین طبعش را دور از خودش به نگرش نشست؛ زیرا “خلیق” همانگونه که در زندهگی اجتماعی انسانی محبوب و محجوب است؛ حلّه شعرش را از رشتههای زرّین عواطف اجتماعی میبافد و سبزینههای سرودش در بیشه واقعیّتهای زندهگیِ سبزشده از باران حقیقت تازه و تازهتر میگردند .”خلیق”، چشمه زلالیست که در سینه شفاف ولاژوردینش نیلوفر عشقی مقدّس ـ عشق به مردم و عشق به میهن ـ پرچم برافراشته و همانگونه که رضا براهنی در “طلّا در مس” مینویسد: «شاعر به روی زمین ایستاده و باید به وجود اشیا شهدت بدهد.» و در بخشی از نوشته شبگیر پولادیان آمده است: «خلیق در گزینش شکل و محتوای این گزینه، شاعری است صمیمی و آگاه؛ زیرا در بیشترین پارچهها واژهها و تصویرهای سنجیدهشده از مجاری احساسهای او گذشته اند .از پژواکهای گرم زمزمههای خلیق برمیآید که او با شعر شکوهمند بزرگان شعر دری آشناست و رمز و راز این گلواژههای بسیاربرگ را میداند. آوای استوار و حماسهوار شعر فردوسی در بسیاری قطعات او طنینانداز است.. انس و شیفتهگی خلیق به این زبان حماسی از صمیمیّت او برمیخیزد؛ زیرا شاعریست برخاسته از سرزمین بلخ باستانی، شهر درفشهای بلند و برجهای آسمانسا که همچنان علیالرغم سانحههای گونهگون روزگار در دل ویرانههای پرابهت قد برافراشته است. خلیق، شاعر سواحل طلّایی آمو است؛ آمویی که هنوز در موجهای همهمهگر آن نشیدههای رودکی میتپد و فریاد درخودخفته «ادیب صابر» بستر توفانی آن را میانبارد. بنابرآن زبانش در حالی که با زبان سربرآوردهگان شعر ما پیوند دارد، در قالب تخیّل نیرومند واقعیّت زندهگی را نشان میدهد.»