از مقدمهٔ کتاب:
پیش از این در کتابهای چاپ ایران کنونی، مطالبی در مورد غزنویان خوانده بودم که نشاندهندۀ بدبینی نگارندگان آنها در مورد این دودمان بود و چیزهایی شنیده بودم که از بدبینی جمعیِ ایرانیان کنونی نسبت به آل ناصر حکایت میکرد. اما نمیتوانستم بپذیرم که این مقوله در میان اهل قلم کشور همزبان و همسایۀ مان عمومیت دارد.
وقتی در سال ۱۳۹۷ برای تکمیل تحصیلات خویش در مقطع کارشناسی ارشد از بلخ راهی دانشگاه یزد شدم، در همان تِرم یکم و دوم حساب دستم آمد و دانستم قضیه از چه قرار است. در ساعت شاهنامه، بیش از اینکه دربارهٔ فردوسی و شاهنامه بشنویم، در ذم غزنویان سخن شنیدیم و در ساعت تاریخ بیهقی نیز خلاف محتوای کتاب در حرکت بودیم، در حالی که مدح سلطان محمود در تمام شاهنامه جاری و ساری است و تاریخ بیهقی نیز تاریخ خاندان غزنوی است و در دربار سلاطین غزنه نگاشته شده است.
نکوهش و تحقیر خاندان غزنوی به ترک منشی، ایران ستیزی، پارسی ستیزی و بی فرهنگی از جمله مباحثی بود که همیشه به صورت عادی در این ساعتها جریان داشت. چنا نکه از طریق دوستانم در دانشگاههای دیگر، همچنان از طریق گروههای دانشجویی در نرم افزارهای اجتماعی در جریانم، این طرز دید کماکان در بسیاری از مراکز علمی ایران کنونی یک امر معمول به نظر می آید. بعید نیست که حذف شدن «تاریخ بیهقی » از سرفصلهای دانشکدههای ادبیات _ پس از سال ۱۳۹۹ _ نیز ناشی از همین نوع نگرش باشد.