از زبان سراینده:
به شعرهایی که در این دفتر بر میخورید، اکثراً غزل اند و گاهی هم مثنوی؛ و بعضیهای شان هم نه غزل اند و نه مثنوی، شاید به هیچ قالب خاصی نگنجد و کاری باشند، نو. ولی از کارهاییست که خودم را راضی کرده است.
در این نوع خلاقیتهای ادبی از جمله «رودخانۀ وحشی» و «آخرین کودک» بیش از اینکه فرمگرا باشم، متنمحورم. البته نه به این معنا که در کارهای دیگرم فرمگرا باشم. حتی غزلهایم را برای این که قالب غزل را دوست داشته باشم، نسروده ام. جایی که میدانستم نمیشود حق مطلب را ادا کرد، از خیر قالبش میگذشتم و تا الهام بعدی هم از خیر مطلبش. تا آن قدر شعر در خودم بماند و با من زندگی کند که با خون و گوشت و پوستم یکی شود و بعد وقتی زاده میشود، مانند انسان کامل با مخاطبش حرف بزند. شاید به همین علت است که هر شعری راضی ام نمیکند و هر الهامی مجبور به سرودنم. و بعد از این همه مدت که هم دورهگانم هریک دو سه مجموعه به نشر رسانیده اند، این نخستین دفتر شعرم است که به چاپ می رود.