مولانا غلامعلی متخلّص به «آزاد» از فحول شعراء و کبار علمای شبهقارۀ هند در سدهی دوازدهم هجری است. وی در شهر بلگرام در اوتارپرادیش امروزی به دنیا آمده و بسیاری از فنون و علوم متداولۀ عصر را در زادگاه خویش نزد میر طفیل بلگرامی و جد مادریاش میر عبدالجلیل بلگرامی فرا گرفت و برای اکمال تحصیلات دینی خویش به مکۀ معظمه و مدینۀ منوره نیز سفرها نموده است. او را در شعر و ادبیات «حسّانالهند» لقب دادهاند. وی در فقه و عقاید پیرو مذهب امام ابوحنیفه«رح» و در طریقت به مسلک چشتیّه پابند بود. مولانا آزاد در سه زبان (فارسی، عربی و اردو) شعر میسرود و شعر فارسی وی خالی تعقیدات و حاوی زیباییهای معنوی و بلاغی است. او یکی از مبرّزترین شاعران و منتقدان تاریخ ادبیات در هند به شمار آمده است. چنانچه اشعار بزرگانی چون سعدی شیرازی از متقدمین و ابوالمعانی بیدل از معاصرین خود را نقد و اصلاح نموده است. از وی آثار فراوانی در تذکرهنویسی، تاریخ، انساب، حدیث و علوم دیگر برجا مانده است. مهمترین آثار وی قرار ذیل اند.
- سندالسعادات فی حُسن خاتمةالسادات (دربارۀ سادات و تجلیل آنان).
- غزلان الهند ( در فنون ادبی)
- تذکرههای ( ید بیضاء، سرو آزاد و خزانۀ عامره)
- دیوان اشعار ( به کوشش سیدحسن عباس به چاپ رسیده)
- ضَوءالدّراری ( در شرح صحیحالبخاری تا کتاب الزکوة)
نمونهی شعر
ای معالج! دیدهای گر نرگسِ یارِ مرا
بر طبیعت همچو او بگذار بیمارِ مرا
تا به دست آوردهام مانند گل مشتِ زری
هرکه را دیدم طلبگار است دستار مرا
ای صبا از حسن آداب رسالت واقفی
عرض کن وقت مناسب دیده، اظهار مرا
برنتابد غیرتِ من منّت سنگین خلق
مبدأ فیاض رونق میدهد کارِ مرا
حرف محکم گوشکردن بیخِ نخلِ دولت است
صاحبا! باید شنیدن حُسن گفتارِ مرا
شمعِ یکتایی که با خود داشتم خاموش شد
کیست اکنون تا برافروزد شب تار مرا
گرچه «آزادم» و لیکن د رغلامی حاضرم
نیست نقصانی ز سردادن خریدار مرا