شکرستان هند: نورالعین واقف لاهوری، شاعر نامدار زبان فارسی

نورالعین واقف لاهوری، شاعر نامدار زبان فارسی

نورالعین واقف لاهوری (د۱۱۹۰ق) فرزند قاضی امانت‌الله از قاضی‌زادگان بتاله در پنجاب و از شاعران قرن دوازدهم است. از سال تولد وی در هیچ تذکره‌ای به صراحت سخن نرفته است و بعضی از پژوهشگران اخیرُ سال ۱۱۲۰ ق را سال تولد وی حدس زده‌اند. واقف لاهوری از شاعران پرکار و بسیارگوی شبه‌قارۀ هند است که اشعارش به شیوایی و سادگی زبان‌زد عام و خاص بوده است. واقف از جملۀ دوستان سی‌ساله‌ی حاکم لاهوری مؤلف (تذکرۀ مردم دیده) بود و در این تذکره معلومات دست اول راجع به واقف را می‌توان سراغ کرد. وی با شاعران و تذکره‌نویسان بزرگی چون سراج‌الدین علی خان آرزو، مولانا غلام‌علی آزاد بلگرامی، حاکم لاهوری، بندرابن‌داس خوشگو و دیگران هم‌عصر بود و مکاتباتی نیز بین آنان صورت گرفته است. خان‌آروزو در مجمع‌النفائس وی را ستوده و شعرش را  با لفظ «شعر را خوب می‌گوید» ستوده است. وی می‌افزاید که اشعارش را جهت اصلاح به من می‌فرستاد و چون من فرصت نداشتم، نمی‌توانستم اشعارش را اصلاح کنم. مولانا غلام‌علی آزاد بلگرامی نیز از دوستان واقف لاهوری بود و در تذکرۀ «خزانۀ عامره» چنین گوید: … طبع بلندش تحسین‌خواه و فکر بلندش قابل [بود]. بارک‌الله، عمری خدمت سخن کرد و در تصحیح زبان کوشید. اگرچه کتب تحصیلی هم کسب نموده بود امّا لذّت شعری بر مذاقش غالب آمد. خود با فقیر نقل کرد که شبی در رؤیا این مصراع به‌خاطر رسید:

جامِ طرب به‌دستِ تو لبریز داده‌اند

بعدِ بیدارشدن این پیش‌مصراع رسانیدم:

در خنده اختیار نداری به‌رنگِ گل

و نیز با فقیر گفت که وقتی این مصراع به خاطر رسید:

ای چراغت به‌کف از رنگِ حنا زود بیا

شش‌ماه فکر مصراع دیگر کردم و بعد شش‌ماه این پیش‌مصراع به‌هم رساندم:

دل ز دستم به شبستان غمت گم گردید

واقف لاهوری شاعر حاضرجوابی نیز بوده است و داستانهایی از حاضرجوابی وی در تذکره‌ها آمده است. گویند روزی ریش خود را خضاب می‌کرد که کسی از وی پرسید که چرا ریش را رنگ می‌کنی؟ واقف فی‌البدهه گفت:

دشمنِ زندگی‌ست موی سفید

روی دشمن سیاه باید کرد

واقف لاهوری در حدود ۸۰۰ غزل سروده و رباعی، مخمس، قطعات، ترجیع‌بند و مثنوی نیز دارد. دیوان وی در سال 1962م به کوشش زنده‌یاد پروفیسور غلام‌ربانی عزیز به‌چاپ رسیده است.

دستخط واقف لاهوری
دست‌خط واقف لاهوری

 

واقف لاهوری و آوازخوانان افغانستانی

واقف لاهوری نه‌تنها از سوی شاعران استقبال شده که آوازخوانان نیز اشعار و غزل‌های وی را آهنگ ساخته‌اند. در این میان استاد سرآهنگ از سرآمدان است. چند غزل واقف که توسط آوازخوانان مشهور کشور اجراء شده، به عنوان مشت نمونه‌ی خروار ذکر می‌گردد.

  1. عنبرین‌مویی مرا دیوانه کرد ( استاد سرآهنگ)
  2. مرا آن‌روز گریان آفریدند (احمدظاهر)
  3. صبا با زلفِ یارِ من چه کردی ( شریف غزل)
  4. دل باخت صبر و طاقت در عشق خوار هم شد (پرن نات غنیمت)

 

غزل

نیست یک‌دل که مبتلای تو نیست

نیست یک‌جان که در بلای تو نیست

سوختم تا شوم هوادارت

خنک آنکس که در هوای تو نیست

بسکه شرمنده از وفا شده‌ام

می‌روم حاجتِ جفای تو نیست

پیش روی تو گل چه رو دارد

روی گل همچو پشتِ پای تو نیست

کاسه‌ی مهر اگرچه زرین است

شاه من درخور گدای تو نیست

گرچه خوشبوست طرّۀ سنبل

لیک چون زلفِ مشکسای تو نیست

دیدم آیینه‌خانه‌ی گیتی

هیچ آیینه را صفای تو نیست

«واقف» از وی چه می‌کشی آزار

ترک این بت بگو خدای تو نیست

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان