غلامحضرت شایق جمال، فرزند میر جمالالدین، از شاعران برجسته و خوشذوق کابل در سدهٔ چهاردهم هجری خورشیدی بود. وی در سال ۱۲۷۵ هجری خورشیدی در کوچهٔ غسلان، گذر وزیر شهر کابل زاده شد. خاندان او از هر دو سوی پدری و مادری به میرواعظ عارف، از شخصیتهای ممتاز دینی و ادبی کابل، میرسد؛ و همین پیشینه، فضای رشد او را از کودکی سرشار از معنویت و ذوق فرهنگی ساخت. نخستین آموزگار او، میر غلامفاروق، پدربزرگ مادریاش بود که پایههای نخست سواد را در ذهن کودکانهاش بنا نهاد.
شایق جمال، آموزشهای رسمی را تا صنف دهم در مکتب حبیبیه ادامه داد و پس از آن وارد دارالحفاظ کابل شد و هجده پاره قرآن کریم را نزد قاری خضر محمد به پایان رساند. سپس به دارالمعلمین کابل راه یافت و پس از سه سال، با دریافت شهادتنامهٔ درجه اول، فارغالتحصیل شد. در کنار تحصیلات رسمی، در مسیر علوم دینی و ادبی نیز گام برداشت و نزد ملکالشعرا قاری عبدالله به فراگیری صرف، نحو، فقه و فنون شعر فارسی پرداخت. او بعدها در دیوانش، از قاری عبدالله با احترام فراوان بهعنوان «پایهگذار ذوق شعریاش» یاد کرده است.
پس از فراغت، بهعنوان معلم و سپس سرمعلم در مکاتب مختلف کابل مشغول به تدریس شد. روش او در آموزش، با دلسوزی و عشق به تعلیم شناخته میشد و بسیاری از شاگردان ادبدوست و صاحبذوق، تربیتیافتهٔ او بودند.
شایق جمال از پانزدهسالگی به شعر روی آورد. نخستین اشعارش در مطبوعات آن دوران منتشر شد و بهتدریج در میان شاعران همعصر خود جایگاهی ویژه یافت. وی با چیرهدستی، قالبهایی چون غزل، قصیده، مسمط، رباعی و قطعه را تجربه کرد و با بهرهگیری از سبک هندی و خراسانی، به زبانآوری خاصی در شعر رسید. اشعار او نغز، عاطفی، گاه طنزآلود، و همواره برخوردار از لایههای ظریف اندیشه و تصویرپردازیاند.
ویژگی برجستهٔ شعر او، تلفیق نازکخیالی سبک هندی با زبان مردم و طنز هوشمندانه است. شایق جمال در قالب غزل، بیش از هر قالب دیگر، توانست مضامین اجتماعی، اخلاقی و انتقادی را با زبانی شاعرانه بازتاب دهد؛ از درد جامعه، فقر، فساد اداری، بیعدالتی، و بحرانهای روزگار میگفت، اما نه با تلخی که با لبخندی کنایهوار و شیرین.
نخستین مجموعهٔ شعری او، با عنوان «دیوان شایق»، در سال ۱۳۳۳ هجری خورشیدی با کوشش فاضل ادیب عطاالله نوری در کابل به چاپ رسید. این اثر تا امروز یکی از منابع مهم برای شناخت سبک ادبی معاصر افغانستان به شمار میرود و بارها تجدید چاپ شده است. همچنین، در سال ۱۳۸۳ هجری خورشیدی، مجموعهای از طنزهای نثری او با عنوان «لطایف و ظرایف»، به همت میرمحمد عثمان خان نالان، در کابل منتشر شد. این مجموعه، نمایانگر توانایی قلم شایق جمال در حوزهٔ طنز، نکتهپردازی و نقد اجتماعی است.
در کنار شعر، شایق جمال در خطاطی، رسامی و موسیقی نیز استعداد چشمگیری داشت. صدای خوش و ذوق موسیقاییاش او را در محافل ادبی کابل به شخصیتی ممتاز بدل ساخته بود. شعرهایی از بیدل، حافظ، نظیری و صائب را با شور خاصی اجرا میکرد و جمع دوستان و هنرمندان را بهگرد خود میآورد. خانهٔ محقر اما پرصفای او در کوچههای قدیمی کابل، همواره پاتوق شاعران، اهل فرهنگ، هنرمندان و ارادتمندان بود. از دوستان نزدیک او میتوان به ملکالشعرا قاری عبدالله، ملکالشعرا صوفی عبدالحق بیتاب، صوفی عشقری، غلاممحمد وفا، عبدالعزیز «لنگر زمین» و از هنرمندان، به استاد سرآهنگ اشاره کرد. استاد سرآهنگ شماری از اشعار شایق را در قالب موسیقی اجرا کرده است.
شایق جمال در سالهای پایانی زندگی، از بیماری شُش (ریه) رنج میبرد و بهتدریج بینایی خود را نیز از دست داد؛ با اینهمه، دلِ روشن، زبان شیرین و روح عاشقانهاش هیچگاه خاموش نشد.
سرانجام او در بیستوپنجم اسد/مرداد سال ۱۳۵۳ هجری خورشیدی چشم از جهان فروبست و بنا به وصیتش، در جوار زیارت شاهدوشمشیره کابل به خاک سپرده شد.
شایق جمال تنها یک شاعر نبود؛ آیینهدار درد زمانه، نغمهپرداز اندیشه، و صدای مردمش بود. زبان او گاه لبخند میآورد، گاه اشک، و گاه سکوت پر معنا. در روزگاری که فرهنگ در هیاهوی سیاست خاموش میشد، او با قلم، صدا، و سخن، مشعل ادب و اخلاق را روشن نگه داشت.
روانش شاد و یادش انوشهباد!






