جایگاه زبان و ادبیات فارسی در فرهنگ و تمدن اسلامی

جایگاه زبان و ادبیات فارسی در فرهنگ و تمدن اسلامی

چکیده

هدف از انجام این تحقیق، نشان دادن جایگاه و نفوذ پررنگ و نقش‌آفرین زبان و ادبیات فارسی در فرهنگ و تمدن اسلامی و رشد و توسعه‌ی آن است. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که زبان فارسی، زبان ریشه‌ در فرهنگ و تمدن باستان آریایی داشته و میراث‌دار زبان‌ها و مدنیت‌های قدیم اوستایی، اشکانی، ساسانی و کوشانی در خراسان و فارس است که یکی از زبان‌های پُرگویشور صدر اسلام بعد از زبان عربی بوده است. این زبان در دوره‌های نخستین و عهد شگوفایی تمدن اسلامی به شدت زیر تأثیر اسلام و زبان عربی قرارگرفته و عناصر فراوانی از واژگان و ساخت‌های دستوری را از آن زبان وام گرفت. در عین حال بنابر ساخت تحلیلی و آسان‌ بودن آموزش آن، مورد اقبال مسلمانان غیر عرب قرار گرفت و نقش پررنگی در گسترش و توسعه‌ی فرهنگ و تمدن اسلامی در سراسر جهان اسلام از سواحل دجله و فرات تا مرزهای قسطنطنیه، قفقاز، چین، هند و اندونزیا داشت. نفوذ ادبی و فرهنگی زبان و ادبیات فارسی در جهان اسلام بعد از زبان عربی در درجه‌ی دوم قرار می‌گیرد. بنابر سلاست، روانی، شیرینی و آسانی که این زبان در گفتار داشت، شاعران و نویسندگان فراوانی از مسلمانان در سرزمین‌های فارس، خراسان، ماوراءالنهر، آسیای صغیر و شبه‌قاره‌ی هند، بدان شعر سرودند و کتاب نوشتند. اندیشه‌ها و آموزه‌های  شریعت اسلامی و عقاید و باورهای مذهبی آن را بدین زبان و در قالب‌های گوارای شعر و ادب به خورد مردمان عجم دادند و بدین گونه آنان را با اسلام و پیام‌های رهایی‌بخش و زیبای آن آشنا ساختند. آثار فراوانی به زبان فارسی در علوم و فنون اسلامی مثل عقیده، فقه، تفسیر، حدیث، ادبیات، شعر، تصوف، طب، ریاضی، فلسفه و حکمت  به دست مسلمانان -که زبان مادری بسیاری از آنان فارسی نبود- نوشته شد. سلسله‌های زیادی از پادشاهان در عراق، فارس، خراسان، آسیای صغیر، آسیای میانه و جنوب و شرق آسیا که فتوحات و حکومت‌های اسلامی را در این سرزمین‌ها رهبری می‌کردند، زبان اداری و رسمی، ادبی و تبلیغ مذهبی شان فارسی بود. از این‌رو زبان فارسی از سویی وامدار اسلام و زبان عربی بوده و از سویی هم تأثیر و نقش‌های سازنده‌یی در غنامندی، تبلیغ و گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی داشته است. پس برای برنامه‌ریزان زبان و ادبیات فارسی  امروزه لازم است که برای تجدید و احیای دوباره‌ی این نقش زبان و ادبیات فارسی تلاش به خرج دهند تا زبان فارسی در دوره‌ی معاصر نیز نقش پررنگ در فرهنگ و تمدن اسلامی ایفا کنند. بدین جهت پژوهش حاضر به کاوش زمینه‌ها و حوزه‌های کار و نفوذ زبان و ادبیات فارسی و ایفای نقش مؤثر آن در گسترش و ترویج فرهنگ و تمدن اسلامی، به روش کتاب‌خانه‌یی می‌پردازد و در آن از منابع معتبر نویسندگان و محققان مشهور و نامور بهره‌جویی شده و موضوع با رویکرد تحلیلی- توصیفی شرح شده است.

واژه‌های کلیدی: زبان، زبان فارسی، فرهنگ، تمدن، تمدن اسلامی

 

۱. مقدمه

زبان فارسی دری که امروزه در افغانستان، ایران، تاجیکستان، اوزبیکستان و برخی از مناطق عراق عجم و آسیای میانه بدان صحبت می‌شود، از جمله زبان‌های آریایی جدید و مهم‌ترین و گسترده‌ترین آن‌هاست. این زبان دنبالٖه‌ی مستقیم زبان کوشانی (بلخی) و پهلوی اشکانی از زبان‌های آریایی دوره‌ی میانه‌ است که ریشه در زبان اوستا، قدیم‌ترین زبان آریایی دارد. زبان فارسی اندکی پیشتر از ظهور اسلام در شهرهای خراسان با تحول از زبان پهلوی و تأثیرپذیری از زبان‌های سغدی، خوارزمی و تخاری پدید آمد. این زبان پس از ظهور اسلام و مسلمان شدن مردم خراسان در بخش‌های گوناگون از زبان عربی تأثیر پذیرفته و به غنای واژگانی آن افزوده شد. زبان فارسی که در دوره‌های باستان و پیش از اسلام از نگاه ساختمان صرفی واژه‌ها صورت ترکیبی و پیچیده داشت، با گذشتن از چرخه‌های فراوان زمان و رویدادهای اجتماعی و سیاسی به صورت یک زبان تحلیلی و ساده درآمد که آموزش و کاربرد آن را خیلی آسان ساخت.

زبان و ادبیات فارسی در دوره‌های درخشان فرهنگ و تمدن اسلامی در اثر دادوستدهای علمی و فرهنگی با زبان و ادبیات عربی عناصر فراوانی از واژه‌ها و اصطلاح‌ها را در بخش‌های مختلفی از فرهنگ، دانش، ادب، هنر، سیاست،  اجتماع، اقتصاد و مذهب در خود پذیرفت و همچنان واژ‌های فراوانی را به زبان عربی وام داد. روابط مردمان فارسی‌زبان و عرب‌ها منحصر به دوره‌ی اسلامی نبود، بلکه آنان قرن‌ها پیش از ظهور اسلام روابط فرهنگی و دادستدهای زبانی و ادبی داشته‌اند. روابط سیاسی، بازرگانی و فرهنگی تازیان  و آریاییان به دوره‌ی هخامنشیان در هزاره‌ی نخست پیش از میلاد می‌رسد. این روابط در زمان ساسانیان که فرمان‌روایان حیره و یمن از سوی آنان گماشته می‌شدند، و تازیان در این دوره از راه‌های عمان و بحرین به جنوب فارس به سفرهای تجارتی می‌رفتند، رونق زیادی داشت. اما در دوره‌ی اسلامی که فارسی‌زبانان در خراسان، ماوراء النهر و فارس دین اسلام را پذیرفتند، روابط دو زبان گسترش بیشتر یافت. روابط گویشوران این دو زبان شامل برادری دینی، همکاری سیاسی، خدمات اداری و نظامی در دولت اسلامی و حکومت خلفاء، و از همه مهم‌تر سهم‌گیری گسترده در تحصیل، آموزش، تألیف و تصنیف علوم شرعی، دستور و بلاغت زبان عربی، و شعر و ادبیات اسلامی، می‌شد.

در دوره‌ی اسلامی و در عصر خلافت امویان، عباسیان و عثمانیان و نیز در دربار‌های سلطنتی غزویان، سلجوقیان، آل بویه، غوریان و بابریان و در حوزه‌های سیاسی، ادارای و نظامی از این زبان به پیمانه‌ی وسیعی بهره‌جویی می‌شد و زمینه برای آن فراهم شد تا در دامن پرمهر فرهنگ و تمدن اسلامی ببالد و بپوید و خدمات بزرگی را هم به این فرهنگ و تمدن پربار در عرصه‌های آموزش دین، انتقال دانش، هنر و ادبیات انجام دهد. در طی بیشتر از هزار سال تلاش و جنبش فرهنگی که از سوی نیاکان مسلمان و در عین فرهنگ‌دوست و دانشمند ما در مراکز بزرگ علمی جهان اسلامی مانند بلخ، بخارا، سمرقند، غزنی، خوارزم، غور، هرات، کابل، دهلی، فارس و بغداد، به راه انداخته شد، هزاران کتاب و اثر علمی و ادبی به این زبان تألیف، تصنیف و ترجمه شد. در عرصه‌های مختلف علوم دوره‌ی اسلامی از قبیل تفسیر قرآن، حدیث نبوی، فقه و عقیده، عرفان و تصوف، شعر و ادب، داروشناسی، روان‌شناسی درمانی، تاریخ، جغرافیا، اخلاق، سیاست و آیین شهریاری، و حکمت و امثال، به این زبان آثار ارزش‌مند گران‌بهایی آفریده شد که نقش بسزایی در گسترش آموزه‌ها، شریعت و علوم اسلامی در جهان ایفا کرد.

در این مقاله این نقش و جایگاهی که زبان فارسی در فرهنگ و تمدن اسلامی در طول تاریخ  چهارده سده‌یی آن  ایفا کرده است، با مطالعه و بررسی فعالیت‌های علمی، آفرینش آثار ادبی و نشر کتاب‌ در دانش‌های گوناگون بشری، به تحقیق و پژوهش گرفته می‌شود.

 

۲. تأثیر دوسویهی زبان‌ها و ادبیات فارسی و عربی بر یکدیگر

روابط میان زبان‌ها و ادبیات فارسی و عربی ریشه در دوره‌های کهن و عصر باستان دارد و به دوره‌ی اسلامی محدود نمی‌شود. این روابط به هزاره‌ی نخست پیش از میلاد و دوره‌ی هخامنشیان بر می‌گردد و قرن‌های زیادی دوام داشته است که شامل روابط سیاسی، بازرگانی، زبانی، ادبی و فرهنگی می‌شد. در زمان ساسانیان این روابط گسترش یافت؛ چنان‌که فرمان‌روایان حیره و یمن از سوی آنان گماشته می‌شدند. پیش از اسلام شهرهای جنوبی فارس مقصد سفرها و مهاجرت‌های اقتصادی مردمان عرب را تشکیل می‌داد که از راه عمان و بحرین به آن سفر می‌کردند. در خلال همین تعامل‌های سیاسی و اقتصادی بود که دادوستدهای زبانی،  ادبی و فرهنگی نیز صورت می‌گرفت (زرین‌کوب ۱۳۷۸، ص ۳۰). با رسیدن به دوره‌ی اسلامی این روابط و تأثیرپذیری‌های متقابل افزایش یافت.

آثار علمی و فرهنگی آریاییان که در دوره‌ی ساسانی و به زبان پهلوی آفریده شده بودند، از جمله اندرزنامه‌های سیاسی، اجتماعی، دینی، اخلاقی و حکمی مانند بندهشن، دینکرت، شکند گمانیک و چار، داتستان دینیک، جاماسب‌نامک، ایاتکار جاماسپیگ، مینوک خرد، ارتای ویراف‌نامک، در دوران عباسیان به عنوان وصایا و عهود پادشاهان به عربی نقل و تلخیص شدند و یک مجموعه‌یی از آن‌ها به نام «کتاب التاج» یا «تاج‌نامک» معروف بوده است. این مجموعه به سبب در بر داشتن تجارب کشورداری، دقایق علم سیاست، شیوه‌های فرمان‌روایی، برای خلفای دمشق و بغداد به عنوان الگو و سرمشق حکم‌رانی بر سرزمین‌های اسلامی مورد توجه بوده‌اند (زرین‌کوب، ۱۳۷۵، ص ۴۸).

موضوع‌ پندنامه‌های فارسی را که وارد فرهنگ عربی – اسلامی شدند، می‌توان در این بخش‌ها فشرده ساخت: آداب پادشاه و دربار، رفتارهای اجتماعی، انواع سرشت‌های انسانی و خوی‌های نیکو، اندرزهای دینی، و ارزش‌های انسانی دیگر (عاکوب، ۱۳۷۴، ص ۷۰).

محمد تقی بهار از کتاب‌هایی در منطق، هیئت، نجوم، طب، و اندرزنامه‌های پادشاهان ساسانی یاد می‌کند که توسط ابن مقفع، علی بن زیاد، اسحق بن علی بن سلیمان و دیگر مترجمان گمنام از پهلوی به عربی ترجمه شده‌اند. بهار در ادامه می‌گوید: «از این مختصر پیداست که چگونه بنیاد دولت اسلام بر پایه‌ی ادب و فرهنگ و بلکه علوم ایرانی نهاده بوده است» (بهار، ۱۳۸۲، ص ۱۵۹).

اما در صدر اسلام نشانه‌های فراوانی از نفوذ زبان فارسی و گفتگو به آن در میان مردم عرب، هم در منابع تاریخی اسلامی دیده می‌شود. حتا برخی روایات نشان می‌دهند که پیامبر اسلام (ص) عبارت‌هایی از زبان فارسی را به کار برده‌اند مثل روایت مفسر مشهور مسلمان علامه ابن کثیر، به نقل از ابن جریر که باری گذر پیامبر (ص) به ابوهریره (رض) افتاد در حالی که او بر شکم خود افتیده بود، به او گفت: «اشکم درد؟» گفت: بلی، فرمود: «برخیز نماز بخوان، زیرا نماز شفاست[1](ابن کثیر، ۲۰۰۰، ص ۱۰۳). در این روایت عبارت «اشکم درد؟» فارسی است که پیامبر (ص) به ابوهریره گفت. و ابوهریره هم مفهوم آن را درک کرده و پاسخ می‌دهد. ابوهریره همان یار پیامبر است که اصل یمنی دارد و ممکن از راه دادوستدهای مردمان یمن و فارسی یا از راه همنشینی با سلمان فارسی (رض) با این زبان آشنایی داشته است.

زبان فارسی در طول تاریخ خویش به‌ویژه در صدر اسلام از عربی تأثیرهای فراوانی پذیرفته است. واژگان فراوانی از زبان عربی در حوزه‌های معنایی و عرصه‌های مختلف از علوم شرعی (کلام، فقه، تفسیر، حدیث)، تاریخ، جغرافیا،   فرهنگ، هنر، ادبیات، فلسفه، تصوف، طب، ریاضی و سیاست وارد زبان فارسی شده است. آمیختگی و در‌هم تنیدگی زبان و ادبیات فارسی با عربی به حدی بود که نویسندگان و منشیان حروف و نظام نوشتاری زبان عربی را نیز برای نوشتن آثار این زبان اقتباس کردند و با اندکی تغییر (افزودن چند حرف) آن را به کار بردند. شعر و ادبیات فارسی همچنان در برخی شگردهای موسیقایی مثل اوزان عروضی، سجع و قافیه و…، را از زبان الگو پذیرفته و میزان خوش‌آهنگی دل‌نشینی آن را بلند برد. از این‌رو می‌توان زبان و ادبیات فارسی را  وام‌دار آمیختگی با فرهنگ اسلام و زبان و ادبیات عربی دانست.

 

۳. خدمات زبان فارسی و فارسی‌زبانان به  فرهنگ و تمدن اسلامی

۳-۱ نقش  زبان فارسی در آموزش مبادی اسلام در آسیای میانه و جنوب‌شرق آسیا

در کتاب صحیح البخاری از ابوهریرة (رض) روایت شده است که می‌گوید: «نزد پیامبر (ص) نشسته بودیم که سوره‌ی جمعه بر ایشان نازل شد. ] که در آیه‌های ۲- ۳ آن چنین آمده است: ﴿هُوَ ٱلَّذِي بَعَثَ فِي ٱلۡأُمِّيِّ‍ۧنَ رَسُولا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰل مُّبِين. وَآخَرِينَ مِنۡهُمۡ لَمَّا يَلۡحَقُواْ بِهِمۡۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ﴾. ترجمه: خدا کسی است که از میان بی‌سوادان پیغمبری را برانگیخته است و به‌سوی‌شان گسیل داشته است، تا آیات خدا را برای ایشان بخواند، و آنان را پاک بگرداند. او بدی‌شان کتاب (قرآن) و شریعت (یزدان) را می‌آموزد. آنان پیش از آن تاریخ واقعاً در گمراهی آشکاری بودند.‏ او مبعوث برای دیگران نیز هست، آنانی که هنوز به اینان نپیوسته‌اند (و بعدها به دنیا می‌آیند). خدا چیره‌دست و شایسته‌کار است.‏[

من در باره‌ی ﴿ وَآخَرِينَ مِنۡهُمۡ لَمَّا يَلۡحَقُواْ بِهِمۡۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ﴾،  پرسیدم که ای فرستاده‌ی خدا (ص) ایشان کی‌هایند آن حضرت پاسخ نداد تا این‌که سه نفر این سؤال را پرسیدند و در میان ما سلمان فارسی (رض) نشسته بود، ‌پیامبر (ص) دست خود را بر شانه‌ی سلمان فارسی (رض) گذاشته و فرمود: «لوکان الإیمان عندالثریا، لناله رجال من هؤلاء» (اگر ایمان در ثریا باشد، مردانی از این قوم آن را به دست می‌آورند)» (بخاری، ۱۴۲۲، ص ۱۵۱). بدین ترتیب مسلمانان فارسی‌زبان همان گروهی‌اند که پس از عرب در پذیرش اسلام و انجام خدمات علمی و فرهنگی به آن از دیگر اقوام و ملت‌ها پیش قدم بودند. ‌

گذشت زمان و پیشامدهای آن نشان داد که مسلمانان خراسان و زبان فارسی نقش بسزایی در آموزش مسایل اعتقادی و عبادی تازه مسلمانان از مردم ماوراءالنهر مثل نماز، زکات، روزه و دیگر عبادات داشتند. از جمله‌ی کتاب‌های قدیم به نثر فارسی دری رساله‌یی است در  فقه حنفی اثر ابوالقاسم محمد سمرقندی (متوفی ۳۴۵هـ.) که در قرن هشتم توسط خواجه پارسا تکمیل شد و آن را قدیم‌ترین نثر فقهی زبان فارسی می‌دانند (رستگار فسایی، ۱۳۸۰، ص ۴۰۱).

وقتی اسلام راه خود را خراسان  و ماوراءالنهر باز کرد، به یکی از پرسش‌های مطرح در میان مردم تازه مسلمان این سرزمین‌ها این بود که آیا می‌توان قرآن را به زبان فارسی برگرداند؟ امام ابوحنیفه (رح) (۸۰ – ۱۵۰ هـ) بدین باورد بود که نه تنها می‌توان قرآن را به فارسی برگرداند بلکه برای فارسی‌زبانانی که نمی‌توانند در نماز قرآن را به عربی بخوانند، جایز است که برگردان قرآن را به فارسی بخوانند تا وقتی‌که زبان‌شان به خواندن عربی عادت کند. ابوحنیفه (رح) به روایتی استدلال می‌کند که: «فارسیان به سلمان فارسی (رض) نامه نوشتند که سوره‌ی فاتحه را برای شان به فارسی بنویسد، و آن را در نماز می‌خواندند تا آن‌که زبان‌شان به خواندن عربی آماده شد «سرخسی، ج ۱ ص ۳۷).

جاحظ از مفسری به نام موسی بن سیار الاسواری یاد کرده است که توانایی شگفت‌انگیزی در سخن گفتن به فارسی و عربی فصاحت برابر داشت و در مجالس درس تفسیر او هر دو گروه عرب و فارسی‌زبان از راست و چپ می‌نشستند و او هر آیه را هم به عربی و هم به فارسی تفسیر می‌کرد و مردم نمی‌دانستند که به کدام زبان بهتر سخن می‌گوید (ناتل‌ خانلری، ۱۳۸۷، ص ۳۰۹).

زبان فارسی در بین کشورهای اسلامی غیر عربی در  قاره‌‌ی آسیا  پس از زبان عربی دومین زبان مذهبی محسوب می‌شود. به‌خصوص در مناطق ترک‌زبان و شبه‌قاره‌ی هند این علاقه به زبان فارسی تا آن‌جا بود که تُرک‌های مسلمان در هر جایی که حکومت تشکیل دادند زبان فارسی را زبان رسمی اعلام کردند. این را هم در ترکان اوزبیک که در قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری در آسیای میانه سلسله‌ی شیبانی را تشکیل دادند، می‌توان دید و هم در تیموریان که قبل از آن‌ها در قرن هشتم تا دهم بودند و زبان فارسی را در تمام آسیای میانه به عنوان زبان رسمی حکومت اعلام کردند.

مردم بخش‌هایی از هند، ویتنام، مالیزیا، لائوس، کامبوجیا، فلیپاین، اندونزیا و چین در سده‌های میانه از طریق آثار و اندیشه‌های شاعران و عارفان بزرگی چون فردوسی، سنایی، عطار، مولوی، سعدی، حافظ، جامی و …  با اسلام آشنا شدند. به همین خاطر زبان فارسی برای آن‌ها حُکم زبان دینی را داشت. امروز هم در مساجد پکن که دورترین نقطه‌ی چین نسبت به عالم اسلام محسوب می‌شود کتیبه‌هایی با اشعار فارسی دیده می‌شود. مسلمانان چین امروزه عقد ازدواج  (مانند «قبول کردی؟» و «قبول کردم»، و برخی اصطلاح‌های عبادی‌ «آبدست» به جای وضو و «بانگ نماز» به جای اذان و «بانگ‌جای» به جای مناره را و نیت نماز را نیز به زبان فارسی بیان می‌کنند (سعیدی، ۱۳۹۴، ص ۷۰۳).

مرتضی مطهری در جواب کسانی که حفظ و گسترش زبان فارسی را نشانه‌ی تقابل فارسی‌زبانان با زبان عربی و تحمیلی بودن اسلام بر مردمان فارس و خراسان می‌دانند، می‌گوید: «شگفتا! مگر پذیرفتن اسلام مستلزم این است که اهل یک زبان، زبان خود را کنار بگذارند و به عربی سخن گویند؟ شما در کجای قرآن یا روایات و قوانین اسلام چنین چیزی را پیدا می‌کنید؟ اصولاً در مذهب اسلام که آیین همگانی است مسأله‌ی زبان مطرح نیست. ایرانیان (فارسی‌زبانان) هرگز در مخیله‌شان خطور نمی‌کرد که تکلم و احیای زبان فارسی مخالف اصول اسلام است و نباید هم خطور می‌کرد» (مطهری، ۱۳۷۵، ص ۱۰۰).

 

۳-۲ نقش زبان فارسی در پیشبرد امور اداری جهان اسلام

اگرچی زبان فارسی از دوره‌ی صفاریان و از زمان یعقوب لیث صفار رسمیت یافت، اما نخستین نمونه‌های آثار مدون به نثر فارسی و به کارگیری آن در دیوان‌های حکومتی در دربار سامانیان پدید آمد. پادشاهان سامانی که خود با زبان عربی آشنایی نداشتند نقش بزرگی در ترجمه و برگردانی کتاب‌ها و آثار دینی و علمی از زبان عربی به زبان فارسی داشتند. چنان‌که در زمان منصور بن نوح سامانی (۳۵۰- ۳۶۵ هـ) تفسیر مشهور طبری را به زبان فارسی ترجمه کردند.

عباسیان هم از زبان فارسی در تبلیغات خویش برای جلب هواداران بهره می‌جستند و از زمان هارون الرشید به بعد نوشتن خط فارسی در طومارها نشان ذوق بلند و ظرافت طبع شمرده می‌شد (لیوث، ۱۳۲۱، ص ۹).

ارتباط نزدیک و تنگاتنگ دستگاه حکومت سامانی با خلافت بغداد و علاقه و تعهد پادشاهان سامانی با علما و فقهای خراسان و عراق سبب می‌شد که آنان در کنار گرایش‌های ملی و توجه به زبان و ادب فارسی به ادبیات و فرهنگ زبان عربی به عنوان زبان قرآن و حدیث و وسیله‌ی فهم و درک علوم فقه، تفسیر و کلام نیز توجه زیادی نشان دهند (زرین‌کوب، ۱۳۸۲، ص ۷).

علاقه و تمایل فرمان‌روایان و پادشاهان خراسان به زبان فارسی پس از دوره‌ی سامانیان  نیز دوام داشت، به گفته‌ی پرویز خانلری «اگر عمل‌کرد شاهان ایرانی ]آریایی[ و فارسی زبان صفاری و سامانی را نتیجه‌ی احساسات ملی بشماریم به ترکان غزنوی و سلجوقی نسبت ایران‌دوستی نمی‌توان داد؟ و حال‌آن‌که در دوران ایشان تمایل به زبان فارسی بیشتر شد تا آن‌جا که ابوالعباس اسفراینی وزیر محمود غزنوی بار دیگر دفتر و دیوان دولتی را به زبان فارسی برگردانید» (ناتل خانلری، ۱۳۸۲، ص ۳۱۱).

پادشاهان مسلمان در هند میان سده‌ی پنجم الی سیزدهم برای مدت بیشتر از هفت سده از زبان فارسی و فرهنگ ادب خراسانی حمایت و پشتیبانی کردند (یمین، ۱۳۹۱، ص ۱۷۰).

علت رواج یافتن و تقویت زبان فارسی در آسیای صغیر در قلمرو سلجوقیان مهاجرت شماری از دانشمندان، عارفان و شاعران فارسی‌گوی از خراسان و اهل فارس مثل مولوی نجم الدین رازی، اوحدالدین کرمانی، سیف فرغانی، به آن سرزمین بود. کتاب‌ها و آثار فراوان عرفانی توسط علما و دانشمندان به فارسی در آن‌جا آفریده شدند مثل «راحة الصدور» راوندی (۵۹۹ هـ)، «مرصاد العباد» نجم الدین رازی (۶۲۰ هـ)، «الاوامر العلائیه» ابن بی‌بی (۶۸۴ هـ) و مهم‌تر از همه آثار مولانا جلال الدین محمد بلخی مثل مثنوی معنوی، دیوان کبیر، فیه مافیه، مکتوبات، مجالس سبعه که بعدها نقش بسزایی در گسترش زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی ایفا کردند (یمین، ۱۳۹۱، صص ۱۷۷ -۱۷۸).

در زمان حکم‌روایی سلجوقیان بر عراق، زبان فارسی زبان رسمی و دربار شد، این امر از نفوذ سیاسی و ادبی زبان عربی تا حدی کاست، اما محوریت خود را در علوم شرعی و امور تعبدی مسلمانان حفظ کرد (حفظی، ۲۰۲۱، ص ۸۶).

 

۴.  نقش زبان فارسی در تدوین و گسترش علوم اسلامی

۴-۱ کتاب‌های تفسیر و قصه‌های پیامبران به زبان فارسی

با روی کار آمدن حکومت سامانیان یکی از خدمات ارزشمند علمی آنا به مسلمانان فارسی‌زبان ترجمه و تفسیر قرآن کریم  و تألیف کتاب‌هایی در این بخش از علم شرعی است. یکی از کتاب‌های بزرگ در تفسیر قرآن‌کریم، تفسیر بزرگ محمد بن جریر طبری (متوفی ۳۱۰ هـ) است که به نام «جامع البیان فی تفسیر القرآن» تألیف شده بود. منصور بن نوح سامانی (۳۵۰ – ۳۶۶ هـ) پادشاه سامانی نخست از علمای ماورا النهر در باره‌ی ترجمه‌ی این کتاب فتوا خواست و چون آنان فتوا دادند، گروهی از دانشمندان را وظیفه داد تا این کتاب را به فارسی بر گردانند. این ترجمه در حدود سال ۳۵۲ هجری مهشیدی، انجام یافت. کتاب دیگر در این زمینه تفسیر پاک از مؤلف گمنام است در آواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم تألیف شده است. تفسیر سورآبادی تألیف ابوبکر عتیق سورآبادی در قرن پنجم، تاج التراجم یا تفسیر اسفراینی تألیف عماد الدین ابوالمنظور شاهپور (متوفی ۴۷۱ هـ)، تفسیر عرفانی کشف الاسرار و عدة الابرار میبدی ‌در اوایل قرن ششم که بیشتر به تفسیر خواجه عبدالله انصاری معروف است، تفسیر صوفیانه‌ی روضة الجنان تألیف ابوالفتوح رازی، تفسیر ابوحفص نسفی در قرن ششم،  مواهب علیه معروف به تفسیر حسینی تألیف ملا کمال الدین حسین واعظ کاشفی سبزواری در قرن نهم، تفسیر زواری یا ترجمة الخواص تألیف ابوالحسن علی بن حسین زواری و تفسیرهای منهج الصادقین و خلاصة المنهج تألیف ملا فتح الله کاشانی (متوفی ۹۸۸ هـ) (رستگار فسایی، ۱۳۸۰، صص ۴۰۱ – ۴۰۲)، (زرین‌کوب، ۱۳۸۲، صص  ۱۱۷- ۱۲۱).

همچنان ترجمه‌ی فارسی قرآن توسط شاه ولی الله دهلوی که زیر عنوان «فتح الرحمن بترجمة القرآن» در قرن ۱۲ در هندوستان صورت گرفت در میان مسلمانان هندوستان و کشورهای فارسی‌زبان مورد اقبال و توجه قرار گرفت. خود مترجم در باره‌ی انگیزه و شیوه‌ی کار خود می‌گوید: «و در این زمانه که ما در آنیم و در این اقلیم که ما ساکن آنیم ، نصیحت مسلمانان اقتضا می‌کند که ترجمه‌ی قرآن عظیم به زبان فارسی سلیس و روزمره متدوال بی‌تکلف فضیلت‌نمایی و بی‌تصنع عبارت‌آرایی، غیر تعرض قصص ناسبه و به غیر از ایراد توجیهات منشعبه تحریر کرده شود تا خواص و عوام یک‌سان فهم کنند» (دهلوی، ۱۳۹۴، ص ۶۰۵). در کتاب‌های سبک‌شناسی نثر فارسی از انواع نثر دینی در ادبیات فارسی مثل نثر فقهی، نثر تفسیری، نثر  کلامی و نثر علوم عقلی و طبیعی نام رفته است.

 

۴-۲ کتاب‌های  حدیث، حدیث‌شناسی، سیرت و کارنامه‌های پیشوایان دین

با ملاحظه‌ی دقیق در تاریخ اسلام و نشر علوم و معارف اسلامی، دیده می‌شود که مردمان عجم به‌خصوص فارسیان با فرهنگ خویش جهان را روشن ساخته و بعد از اسلام آوردن شان نقش برجسته‌یی در شگوفایی تمدن اسلامی بازی کردند و همین‌گونه گویشوران زبان فارسی در پیشرفت تمدن اسلامی سهم بارز داشتند، این زبان با تعبیرهای زیبا و مفاهیم روشن واژگان خود در طی قرن‌های متمادی زبان دوم تمدن اسلامی بوده و دوشادوش زبان عربی در خدمت‌رسانی و غنامندسازی فرهنگ اسلامی و زبان عربی و نشر و پخش سنت نبوی، پیش رفته است (مدقق، ۲۰۲۰، ص ۱۱۶۱).

در آسیای صغیر در دوران خلافت عثمانی‌ها آثار فراوانی در علوم حدیث و ترجمه‌ و شرح کتاب‌هایی موسوم به چهل‌حدیث «اربعین»، گفتارهای صحابه و پیشوایان بزرگ دانش‌های عقیده و فقه، سیرت و زندگی‌نامه‌‌های مردان نامی اسلام،  به زبان فارسی پدید آمدند (همان، ص ۱۱۷۳). همین گونه زبان فارسی نقش بارزی را در نشر علوم و فرهنگ اسلامی در شبه قاره‌ی هند ایفا کرده است. از جمله می‌توان به المصفی شرح فارسی موطأ اثر شیخ ولی الله دهلوی، شرح‌هایی از صحیح البخاری وصیحح المسلم و کتاب‌های سنن در حدیث، مثل تیسیر القاری شرح صحیح البخاری از مفتی نورالحق دهلوی (متوفی ۱۰۷۳ هـ – ۱۶۶۳ م)، شرح‌های فارسی مشکوةالمصابیح، مشارق الانوار و بلوغ المرام، کتاب‌های فارسی در حدیث‌شناسی، سیرت و دیگر علوم شرعی اشاره کرد که تعدادشان کم نیست (همان، صص ۱۱۸۰- ۱۱۸۹). در افغانستان   نیز کتاب‌های فراوانی در بیان جایگاه سنت و سیرت نبوی در اسلام و قانون‌گذاری اسلامی نوشته شده است. مثل «مأخذ فقه اسلامی» از استاد غلام محمد نیازی دانش‌آموخته‌ی دانشگاه ازهر و استاد دانشگاه کابل (تألیف ۱۹۶۳م – ۱۳۸۵ هـق)، نقش زوجات مطهرات در تبلیغ و نشر حدیث شریف از استاد عبدالباری حمیدی استاد دانشگاه کابل، و ده‌ها اثر درسی دانشگاهی و علمی دیگر (همان، صص ۱۱۹۰ – ۱۱۹۴).

 

۴- ۳ کتاب‌های فقه

در فقه اسلامی نیز در گذشته کتاب‌های معتبری به زبان فارسی نگاشته شده است که عمده‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از: «رساله‌یی در احکام فقه حنفی»، اثر ابوالقاسم محمد سمرقندی، «وجه دین» ناصر خسرو یمگانی، «الکفایه فی الفروع» تألیف ابو محمد حسین بغوی، «ترجمة الاحکام» اثر ابو محمد حسین بغوی، «تحفة الصلاة» اثر ملاحسین واعظ کاشفی، «ترجمه‌ی شرح الوقایة» اثر عبدالرحمن جامی، «شرح الوقایة مع منتقی الابحار» اثر عبدالحق سجاوندی سرهندی، «عمدة الفرائض، المحشی: بزبدة العرائض المعراج العوارض» تألیف قاری هفت روایت، نیک محمد شهید پروانی، «ترجمه‌ی تعلیم الاسلام» اثر ابوالحسن عبدالمجید مراد زهی خاشی، «ترجمه‌ی دیدگاه‌های فقهی معاصر حلال و حرام و فقه سیاسی»  از یوسف قرضاوی، همچنان کتاب‌های فقهی هدایه، شرح الوقایه، کنز الدقایق، مختصر قدوری و شمار دیگر ازکتاب‌های فقهی توسط برخی از مترجمان به فارسی ترجمه شده‌اند (نظامی، ۱۳۹۸، ص. ۶۲).

 

۴-۴ کتاب‌های تاریخ

تاریخ بلعمی (ترجمه‌ی تاریخ طبری): کهن‌ترین کتاب تاریخ در دوره‌ی اسلامی به زبان فارسی دری است. این کتاب نخستین ترجمه و تفسیر قرآن کریم به یک زبان غیر عربی شمرده می‌شود. اصل عربی آن به نام «تاریخ الرسل و الملوک» تألیف محمد بن جریر طبری  است. ابو علی محمد بن ابوالفضل محمد بلعمی وزیر و نویسنده‌ی بزرگ دربار سامانی به فرمان منصور بن نوح سامانی این کتاب را از عربی به فارسی برگردانید. این کتاب ترجمه‌ی ساده و دقیق از متن عرب نیست، بلکه بلعمی در آن بعضی از بخش‌ها را افزوده و برخ دیگر را حذف کرده است. بلعمی در بیان انگیزه‌ی ترجمه و نوشتن این کتاب گفته است:

«و بدانکه این تاریخ‌نامه‌ی بزرگ است که گرد آورد ابی جعفر محمد بن جریر یزید الطبری رحمه الله که ملک خراسان ابو صالح منصور بن نوح فرمان داد دستور خویش را ابو علی محمد بن محمد بن البلعمی، که این تاریخ‌نامه را که از آن پسر جریر است پارسی گردان هرچه نیکوتر، چنان‌که اندر وی نقصانی نباشد، پس گوید چون اندر وی نگاه کردم و بدیدم اندر وی علم‌های بسیار و حجت‌ها و آیت‌های قرآن و شعرهای نیکو و اندر وی فایده‌ها دیدم بسیار، پس رنج برد و جهد و ستم بر خویشتن نهادم و این را پارسی گردانیدم. . .» (بلعمی، ۱۳۸۵، ص ۱).

در جای دیگر می‌گوید: «و محمد بن جریر این نگفته است، لیکن از بهر آن نوشتم تا کسی نپندارد که ابراهیم ستاره و ماه را خدای خواند که هرکس چنین پندارد کافر گردد» (بلعمی، ۱۳۸۵، ص ۱۲۶).

زین الاخبار گردیزی:  اثر ابوسعید بن ضحاک گردیزی است که در سال ۴۴۰ مهشیدی تألیف شده و مؤلف آن را با نسبت دادن به نام زین الملة عبدالرشید بن مودود غزنوی، «زین الاخبار» نامیده است. نثر این کتاب ویژگی‌های نثر دوره‌ی سامانی را در خود دارد، بدین معنا که جمله‌های آن کوتاه و خالی از واژه‌های فراوان عربی و تعبیرها و اصطلاح‌های دشوار است. از سرگذشت پیشدادیان آغاز کرده و به رویدادهای خرسان عصر اسلامی رسیده است (نوائی، ۱۳۹۱، ص ۹).

تاریخ سیستان: این کتاب نیز از کهن‌ترین آثار زبان فارسی است که برخ از قسمت‌های آن در قرن چهارم و همزمان با عصر سامانیان نگاشته شده است که توسط مؤلف یا مؤلف گم‌نام در چند دوره نوشته شده است (نوائی، ۱۳۹۱، ص ۱۲).

از کتاب‌های تاریخی دیگر در زبان فارسی می‌توان تاریخ بیهقی (اثر ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی)، مجمل التواریخ و القصص (از نویسنده‌ی ناشناخته)، تاریخ بخارا (اثر ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی)، تاریخی بیهق (اثر ابوالحسن علی بن ابوالقاسم زید بن محمد بن حسین بیهقی)، سلجوق‌نامه (تألیف ظهیرالدین نیشاپوری)، راحة الصدور (تألیف نجم الدین ابوبکر محمد بن علی بن سلیمان راوندی)، ترجمه‌ی تاریخ یمینی (تصنیف محمد بن عبدالجبار عتبی ترجمه‌ی ابوالشرف ناصح بن ظفر جرفادقانی) منسوب به یمین الدولهی محمود غزنوی، سیرت جلال الدین منکبرنی (نوشته‌ی شهاب الدین محمد خرندزی)، طبقات ناصری (اثر قاضی ابوعمرو عثمان بن محمد منهاج سراج جوزجانی)، جامع التواریخ (نوشته‌ی خواجه رشیدالدین فصل الله همدانی)، تجارب السلف (اثر هندوشاه بن سنجر بن عبدالله صاحبی نخجوانی گیرانی)، تاریخ گزیده ( اثر حمد الله بن ابوبکر مستوفی قزوینی)، تاریخ طبرستان (نوشته‌ی سید ظهیرالدین مرعشی)،  روضة الصفا (اثر محمد بن خاوندشاه بخارایی)، حبیب السیر (نوشته‌ی غیاث الدین بن همام الدین شمهور به خواندمیر)، را نام برد (سپهری، ۱۳۸۴، ص ۳).

از کتاب‌های مشهور در جغرافیا به زبان فارسی می‌توان حدودالعالم من المشرق الی المغرب (از مؤلف گم‌نام نوشته شده در شمال‌شرق افغانستان در قرن چهارم)، اشکال العالم (نوشته‌ی ابوالقاسم بن احمد جیهانی)، سفرنامه‌ی ناصر خسرو، فارس‌نامه‌ی ابن البلخی، نزهة القلوب (اثر حمد الله مستوفی)، مسالک و ممالک (اثر ابواسحاق اصطخری)، و جغرافیای حافظ ابرو (اثر شهاب الدین عبدالله بن لطف الله خوافی ملقب به خافظ ابرو) را نام برد (سپهری، ۱۳۸۴، ص ۲۴۷).

 

۴-۵ کتاب‌های سیاست، اخلاق و حکمت

این دسته کتاب‌ها مشتمل بر قصه‌های آموزنده در آیین‌های کشورداری، فرمان‌روایی بر مردم، شیوه‌های رفتار با مردم، اخلاق و برخورد نیکو با همنوعان انسانی، تدبیر امور منزل و حکمت‌های عملی‌اند که از میراث فرهنگ آریایی و اسلامی موجود در کتاب‌های پهلوی و عربی به زبان فارسی ترجمه شدند. حکایت‌های برگرفته از خوتای‌نامکو شاهنامه‌های و کارنامه‌های پادشاهان آریایی و جانشینان و یاران راشد پیامبر اسلام در باروری و نقش اخلاقی و آموزندگی این آثار تأثیر بسزا داشت (زرین‌کوب، ۱۳۷۵، ص ۱۱۳). از جمله‌ این کتاب‌ها می‌توان به این آثار اشاره کرد:

ظفرنامه‌ی منسوب به ابن سینا در باره‌ی نصایح بزرگ‌مهر که از زبان پهلوی به فارسی ترجمه شده است، جاویدان خرد، تألیف ابوعلی بن مسکویه که در آن گفتارهای حکیمان و بزرگان آریانای باستان بازتاب یافته است، قابوسنامه‌ی عنصر المعالی کیکاوس، سیاست‌نامه‌ی نظام الملک در باره‌ی شیوه‌های اداره‌ی امور حکومت، نصیحة الملوک امام محمد غزالی در اخلاق و سیاست، تحفة الملوک از مؤلف گم‌نام، اخلاق محتشمی و اخلاق ناصری از خواجه نصیر الدین توسی، کلیله و دمنه، مرزبان‌نامه، جوامع الحکایات، سندبادنامه، گلستان و بوستان سعدی، لوامع الاشراق فی مکارم الاخلاق، از محمد دوانی نویسنده‌ی قرن دهم، اخلاق محسنی و انوار سهیلی از ملاحسین واعظ کاشفی (متوفی ۹۱۰ ه‍)، اخلاق همایون در باره‌ی اخلاق شاهزادگان از اختیار حسینی (متوفی ۹۱۲ هـ) تألیف شده به نام «بابر» (رستگار فسایی، ۱۳۸۰، صص  ۴۰۷ -۴۰۸).  «معراج‌نامه» اثر معروف ابن سینا که در شرح سفر معراج پیامبر اسلام (ص) نوشته است، نیز از جمله‌ی کتاب‌های ادبی شمرده می‌شود.

 

۴-۶ کتاب‌های علوم طبیعی

نگارش‌هایی در علوم طبیعی به زبان فارسی در عصر سامانی صورت گرفت. کتاب «الابنیة عن حقایق الادویة» یکی از سه کتاب قدیمی در نثر فارسی بعد از اسلام، نوشته‌ی ابومنصور موق بن علی هروی است که در عصر منصور بن نوح سامانی (۳۵- – ۳۶۶ هـ) تألیف شده و موضوع آن خواص گیاه‌ها و داروهاست  (کشاورز، ۱۳۷۷، ص ۵۵). کتاب هدایة المتعلمین فی الطب در پزشکی، المدخل الی احکام النجوم و التفهیم لاوایل صناعة التنجیم ابوریحان بیرونی در ستاره‌شناسی، «دانش‌نامه‌ی علائی» و «معراج‌نامه» از آثار شیخ الرئیس حسن بن عبدالله بن سینا به زبان فارسی‌اند (زرین‌کوب، ۱۳۷۵، ص ۹۴).  از جمله‌ کتاب‌های دیگر می‌توان آثار زیر را بر شمرد: ترجمه‌ی کتاب «السموم»، اثر شاناق هندی است که نخست از هندی به عربی و سپس به فارسی ترجمه شده است. «ذخیره‌ی خوارزم‌شاهی» اثر ابوابراهیم اسماعیل جرجانی، در باره‌ی دواها و انواع زهر و توصیف بیماری‌ها نوشته شده است. «الاغراض الطبیة والمباحث العلائیة» اثر سیداسماعیل جرجانی که توسط سید اسماعیل جرجانی به فارسی تألیف شده است (نظامی، ۱۳۹۸، ص. ۶۷).

 

۴-۷ کتاب‌های ادبی

دانشمندان مسلمان خراسانی کتاب‌هایی به زبان فارسی تألیف نمودند که شباهت فراوان به کتاب‌های عربی داشت و حتا عنوان آن‌ها به زبان عربی بود، مثل «لغة الفرس» اثر علی بن احمد توسی متوفی سال ۴۶۵ هـ، مقدمة الادب اثر جار الله زمخشری، «صحاح العجم» اثر هندوشاه نخجوانی متوفی سال ۷۳۰ هـ ،که آن را در معارضه با کتاب «صحاح العرب» جوهری نوشته است (حفظی، ۲۰۲۱، ص ۸۶).

 

بازتاب آیات قرآن و احادیث نبوی در ادبیات فارسی

شعر فارسی از همان آغاز شکل‌گیری خویش از سده‌های دوم و سوم هجری که مردم خراسان آیین مقدس اسلام را پذیرفته بودند، از آیات قرآن کریم و احادیث گهربار پیامبر (ص) بهره می‌گرفت. اما این بهره‌وری تا سده‌ی پنجم که دوران نوپایی شعر فارسی بود، چندان گسترده نیست، اما به مرور زمان و غنامندی و گسترش بیشتر شعر فارسی و ریشه دوانیدن آموزه‌های اسلام در تمام جوانب زندگی مردم خراسان و آشنایی عمیق شاعران و نویسندگان با منابع و معارف اسلامی، نفوذ و تأثیر قرآن و حدیث در شعر فارسی گسترش روزافزون یافته و در سده‌های هفتم و هشتم به منتهای نفوذ خود رسید. اوج تأثیر و نفوذ قرآن و حدیث را بر شعر فارسی در آثار مولانا جلال الدین محمد بلخی در سده‌ی هفتم می‌توان یافت، تا جایی که مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی مثنوی او را قرآن در زبان پهلوی (فارسی دری) خوانده است.

مثنوی معنوی مولوی

هست قرآن در زبان پهلوی

و یا سنایی که «حدیقة الحقیقة»ی خویش را قرآن پارسی می‌خواند، دلیلش این است که مفاهیم و محتویات و نیز الفاظ و ابیات آن را برگرفته از آیات قرآن می‌داند:

یک سخن زین و عالمی دانش

همچو قرآن فارسی خوانش

(سنایی، ص ۳۹۸)

برخی از دلایلی را که ادبیات فارسی به ویژه شعر آن را آیینه‌ی بازتاب آیات قرآن و ادیث نبوی می‌ساخت، به گونه‌ی زیر می‌توان بر شمرد.

۱. برخی از شاعران چون ناصر خسرو بلخی قبادیانی، سنایی، عطار، سعدی و مولوی از شعر فارسی همچون ابزاری برای تبلیغ آموزه‌های دینی، گسترش معارف و ترویج اخلاق اسلامی در جامعه بهره می‌جستند.

۲. شعر فارسی ابزار پند و نصیحت و وعظ و ارشاد و رهنمایی مردم و جامعه به سوی خیر و سعادت و جلوگیری از نفوذ زشتی‌ها و پلشتی‌ها ، برای شاعران مسلمان بود.

۳. شعر فارسی را شاعران عارف و متصوف جلوه‌گاه بازتاب اندیشه‌های عارفانه، تجلی یافته‌ها و تجارب صوفیانه و ارشاد مؤثر مریدان و مخاطبان خویش قرار دادند.

در موارد یادشده شاعر نمی‌تواند بدون بهره‌جویی گسترده از آیات قرآن و احادیث نبوی، ارزش‌های معنوی و والای انسانی را به خورد جامعه و مردم بدهد (راستگو، ۱۳۸۰، ص ۷).

 

۵. نقش ادبیات عرفانی فارسی در گسترش عرفان و تصوف اسلامی و فرهنگ آشتی و مدارا

از آثار ادبی-عرفانی مشهور در ادبیات فارسی می‌توان در نثر کشف المحجوب (اثر ابوالحسن علی بن عثمان جلابی هجویری)، اسرارالتوحید فی مقامات ابی سعید (نوشته‌ی محمد بن منور)، رسایل و مناجات‌نامه‌های خواجه عبدالله انصاری،کیمای سعادت (اثر ابوحامد محمد غزالی)، مرصاد العباد (اثر نجم الدین رازی)، ترجمه‌ی رساله‌ی ‌قشیریه (نوشته‌ی عبدالکریم بن هوازن قشیری)، و در نظم حدیقة الحقیقه‌ی سنایی، منطق الطیر عطار و مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی را یاد کرد.

امام غزالی کتاب «کیمیای سعادت» را در اواخر قرن پنجم هجری نوشته است. مقدمه‌ی کتاب دارای چهار عنوان است؛ خودشناسی، خداشناسی، دنیاشناسی و آخرت شناسی. متن کتاب نیز دارای چهار بخش است؛ عبادات، معاملات، مهلکات و منجیات (غزالی، ۱۳۸۷، صص ۷-۹). کیمیای سعادت کتاب فشرده‌ی کتاب وزین «احیاء العلوم» به زبان فارسی می‌باشد. چنان‌که خود گفته است: «و ما اندر این کتاب جمله‌ی این چهار عنوان و چهار اصل شرح کنیم از بهر پارسی‌گویان و قلم نگاه داریم از عبارت بلند و متغلق و معانی باریک و دشوار تا فهم توان کرد. و اگر کسی را رغبت به تحقیقی و تدقیقی باشد ورای این، باید که آن را از کتب تازی طلب کند، چون کتاب احیاء علوم الدین…، و مقصود این کتاب عوام خلق اند که این معنی به پارسی التماس کردند، و سخن از حد فهم ایشان در نتوان گذاشت» (غزالی،  ۱۳۸۷، ص ۹).

سنایی را پدر شعر عرفانی فارسی می‌دانند. زیرا او نخستین شاعری است که اندیشه‌های عرفانی را با شعر فارسی درآمیخت و از این راه باورهای عرفانی خویش را بازتاب داد. او قالب مثنوی را برای بیان شریعت و طریقت حقیقت گزید و کتاب مشهور حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة را در ده هزار بیت و ده باب سرود که به نام‌های فخری‌نامه و الاهی‌نامه هم یاد کرده‌اند. از آثار مشهور دیگر او طریق التحقیق، کارنامه‌ی بلخ، عشق‌نامه، عقل‌نامه، تجربة العلم است (حائری، ۱۳۷۴، ص ۱۲۳).  او هم‌چنان مبتکر شعر سیاسی و اجتماعی در قالب عرفان و زهدو اخلاق است که چون یک روشن‌فکر دردمند، انحرافات فردی، اجتماعی و سیاسی او را سخت می‌آزرده و در نتیجه پرسوزترین شعر اجتماعی در ادبیات کلاسیک فارسی را سروده است. او دردهای اجتماعی و سیاسی جامعه و مدرم خویش را بازتاب داده و با استبداد سیاسی و بیداد اجتماعی می‌ستیزد (افراسیاب‌پور، ۱۳۸۸، ص ۳۱). سنایی مفاهیم عرفانی از قبیل عشق و محبت باخدا و بشردوستی را با اندرز و موعظه و اخلاق پیوند داده و شاهراه بزرگ عرفان اسلامی را فرا راه شاعران بعد از خود گشود.

«مثنوی عظیم مولانا جلال الدین محمد بلخی که در واقع حاصل تمام معارف و تجارب صوفیه‌ی اسلامی است تنها از حیث کمیت نزدیک دو برابر کمدی الهی دانته و یا به اندازه‌ی مجموع دو منظومه‌ی الیاد و اودیسه‌ی یونانی است، اما از حیث کیفیت چنان اوج و عظمت روحانی بی‌نظیری را ارایه می‌کند که در تمام قله‌های بزرگ شعر انسانی جلوه و شکوه دست‌رس‌ناپذیر و خیره‌کننده دارد» (زرین‌کوب، ۱۳۷۹، ص ۲۷۳).

در باره‌ی تنوع و رنگارنگی قالب و محتوای ادبیات صوفیانه‌ی فارسی آمده است که: «ادب صوفیه از حیث تنوع و غنا در فارسی و عربی اهمیت خاص دارد. این ادب هم شامل نظم است و هم شامل نثر، هم فلسفه دارد و هم اخلاق، هم تاریخ دارد و هم تفسیر، هم دعا دارد و هم مناجات، هم حدیث دارد و هم موسیقی. قسمت عمده‌یی از نظم و نثر صوفیه هم تحقیق است و وعظ، و مضمون بیشتر آن‌ها عبارت است از مذمت دنیا و تحقیر آن…؛ این ادب وسیع و متنوع گاه با قلمرو ذق و روح سروکار دارد و گاه با دنیای عقل و فکر» (زرین‌کوب، ۱۳۸۲، صص ۱۲۸- ۱۲۹).

این صوفیان عارف بودند که قالب‌های شعر فارسی همچون قصیده، غزل، مثنوی و رباعی را از لجن‌زار، مدح، تملق و دروغ، عشق‌‌های شهوانی، و سرگرمی‌های نفسانی به بلندای اندرز، نصیحت، سوز و گداز روحانی، ستایش خدا، وصف پیامبر، آموزش عرفان و اخلاق کشیدند و قصه و حکایت منثور را قالب بیان معانی و حکم و آیینه‌ی عبرت و درس زندگی ساختند (انزابی‌نژاد، ۱۳۸۳، ص ۲).

ادبیات عرفانی و فرهنگ صوفیانه‌ی فارسی نه تنها در شرق اسلامی بر افکار و رفتار مسلمانان تأثیر گذاشت، بلکه اشعار و سروده‌های شاعران و اندیشمندان بزرگ این زبان چون سیر العباد الا المعاد سنایی، مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی، رباعیات خیام، سروده‌های غنایی حافظ، گلستان و بوستان سعدی، بر افکار دانشمندان غربی تأثیر گذاشته و کوشیدند با تأثیرپذیری از عارفان مسلمان فرهنگ مدارا و آشتی عرفانی را در دنیای غرب رواج بخشند (نظامی، ۱۳۹۸،  ص. ۵۳).

 

۶. نقش زبان و ادبیات فارسی در  بیداری اسلامی معاصر

بیداری اسلامی عبارت از یک موج خودآگاهی، خودشناسی، ایستادگی و قیام فکری اندیشمندان مسلمان در برابر استثمار غربی و تسلط آن بر شؤون زندگی شرقیان و ملت‌های مسلمان بود  که پس از یک دوره‌ی خمود و جمود و غفلت دوام‌دار، در جهان اسلام ظهور کرد و مسلمانان را با یادآوری از حیات پرعظمت و شکوه‌مندشان در گذشته‌، به سوی آگاهی، آزادی و تسلط بر خویشتن فرا خواند.

بیداری اسلامی اصطلاحی است که دعوت‌گران معاصر مسلمان آن را به منظور تعبیر از جریان مبارزات علمی، ادبی و فرهنگی در برابر استعمار فرهنگی از سوی دانشمندان، سرایشگران و نویسندگان مسلمان برای انسجام نیروهای فکری مسلمانان و ایستادگی در برابر هجوم فکری و فرهنگی غرب، پدید آمده است. از پیشگامان این نهضت بیداری و فراخوان نجات‌بخش، می‌توان از سید جمال‌الدین افغانی، شیخ محمد عبده، عبدالرحمان کواکبی، شیخ رشید رضاء، حسن البناء و سید قطب در مصر، ابوالحسن ندوی در هند و ابوالاعلی مودودی و علامه اقبال در پاکستان نام برد. ادبیات اسلامی و در این میان شعر و ادبیات فارسی در بیدارگری مسلمانان مشرق‌زمین و فارسی‌دان سهم بسزایی داشت. از میان بیدارگران مسلمان نقش بیدارگری سید جمال الدین افغانی و علامه اقبال لاهوری با زبان و شعر فارسی گره خورده است.

دکتور عبدالحسین زرین‌کوب در باره‌ی نقش نثر فارسی در نشر اندیشه‌تجددطلبی و فکر اتحاد جهان اسلام در قرن ‌چهاردهم می‌گوید: «در بین اندیشه‌هایی که در این سال‌ها بر نثر فارسی و ذوق خوانندگان آن غالب بود، دو تعلیم عمده نقش مؤثر داشت: فکر اتحاد اسلام و اندیشه‌ی تجدد. سید جمال الدین اسدآبادی معروف به افغانی، منادی و بانی فعال فکر اتحاد اسلام، با این تعلیم طالب احیای و حدت اسلام و مسلمین در حلقه یاتصالی بود در آن مسلمانان عالم از کلکته تا اسکندریه و از تهران تا اسلامبول، به هم مربوط و متحد شوند و از آن‌چه دول غربی در ایجاد تفرقه در بین آن‌ها به وجود آورده بود رهایی یابند (زرین‌کوب، ۱۳۷۴، ص ۱۹۹).

مقاله‌های سید جمال الدین  به زبان فارسی در نشریه‌های چاپ هند توسط مولوی محمد عبدالغفور از بهار هند، جمع‌آوری شده  و در سال 1884 م در کلکته به در مطبعه‌ی سنگی، به نام «مقالات جمالیه» چاپ شده است.

اقبال‌ از شعر فارسی برای بیدارگری و برانگیختن مسلمانان به ادای مسؤولیت شان هنرمندانه بهره جسته است. او شعر فارسی را نه وسیله‌یی برای تفنن و هنرنمایی بلکه وسیله‌یی برای بیان آرمان‌های بزرگ انسانی و آزادی‌خواهانه و بیدارگرانه‌ی خویش می‌داند و آن را مناسب‌ترین ابزار تعبیر از اندیشه‌های خود تلقی می‌کند.

شاعری زین مثنوی مقصـــود نیست

بت‌پرستی بت‌گری مقصـــود نیست

هندیم از پارسی بیگانه‌ام

ماه نو باشم تهی‌پیمانه‌ام

حسن انداز بیان از من مجو

خوانساز و اصفهان از من مجو

گرچه هندی در عذوبت شکر است

طرز گفتار دری شیرین‌تر است

فکر من از جلوه‌اش مسحور گشت

خامه‌‌ی من شاخ نخل طور گشت

پارسی از رفعــت اندیشه‌ام

درخورد با فطرت اندیشه‌ام

خرده بر مینا مگیر ای هوشمند

دل به ذوق خرده‌ی مینا ببند

(لاهوری، ۱۹۹۰، صص۳۱-۳۲)

از علامه اقبال آثار فراوانی به یادگار مانده است. آثار منظوم او بیشتر به شعر فارسی اند از قبیل: ‌ اسرار خودی، رموز بیخودی،  پیام مشرق، زبور عجم، جاویدنامه، مسافر، ارمغان حجاز، پس چه باید کرد ای اقوام شرق، که از افکار و نوشته‌های اقبال است.

هم‌چنان کتاب‌ها و آثار فراوان در خصوص دعوت، بیداری اسلامی و بسیج افکار و اندیشه‌های مسلمانان برای ایستادگی در برابر موج تهاجم فرهنگی و جنگ فکری غرب بر ضد اسلام، که توسط دعوت‌گران معاصر و رهبران نهضت‌های اسلامی به‌‌خصوص اخوان المسلمین به عربی نوشته شده‌اند، توسط شماری از مترجمان توانا و حرفه‌یی در ایران و افغانستان به فارسی ترجمه شده و در بیدارگری و فراخوان نسل جوان و دانشگاهی به ایستادگی فکری و مبارزه‌ی فرهنگی بر ضد اندیشه‌های غرب‌گرایی و اسلام‌ستیزی نقش مهم و بسزا دارند.

شمار زیادی از شاعران در ایران و افغانستان نیز که از جمله سرایندگان شعر مقاومت و پایداری مثل خلیل الله خلیلی و…، در دوره‌های جهاد مردم افغانستان در برابر اشغال بریتانیا، شوروی و امریکا شمرده می‌شوند، آثار فراوانی در این زمینه به زبان فارسی سروده‌اند که جایگاه شایسته‌یی را در نهضت بیداری اسلامی و معرفی خوی و اخلاق تمدنی اسلام ایفا کرده اند و می‌کنند.

 

نتیجه‌گیری

زبان فارسی یکی از زبان‌های آریایی/ ایرانی جدید است که ریشه‌ در فرهنگ و تمدن باستان آریایی داشته و از میراث‌ غنی و پربار زبان‌ها و مدنیت‌های قدیم اوستایی، اشکانی، ساسانی و کوشانی آب بهره‌مند است. این زبان اندکی پیشتر از ظهور اسلام در خراسان و ماوراءالنهر پدید آمده و در دوره‌ی اسلامی در سرزمین‌های شرقی قلمرو خلافت زبان‌ پرگویشور و پرکاربرد در عرصه‌های مختلف فراخوانی به اسلام، آموزش مسایل دینی، امور اداری، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام بعد از زبان عربی بود. زبان فارسی که از لحاظ تاریخی دنباله‌ی زبان‌های کوشانی و پهلوی اشکانی دوره‌ی میانه بود، در دوره‌های آغازین ورود اسلام به سرزمین‌های فارسی‌زبان زیر تأثیر فرهنگ اسلامی و زبان و ادبیات عربی قرار گرفت و عناصر فراوانی از واژگان و ساخت‌های دستوری، قواعد بلاغت، قالب‌ها و اوزان عروضی شعر را از عربی وام گرفت؛ البته در تدوین کتاب‌های عربی نقش فارسی‌زبانان بر همگان آشکار است. این زبان در دوران گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی به سرزمین‌های خراسان، ماوراءالنهر، آسیای صغیر، فارس، هند، چین، اندونزیا، مالیزیا و دیگر مناطق قاره‌ی آسیا نقش پررنگی در آموزش اسلام و انتقال دانش‌ها و فرهنگ اسلامی به ملت‌های تازه مسلمان داشت. یکی از عواملی که اقبال فراوان مسلمانان را به زبان فارسی جلب می‌کرد، ساخت تحلیلی و آسان‌ بودن آموزش آن بود. نفوذ ادبی و فرهنگی زبان و ادبیات فارسی در سراسر جهان اسلام از سواحل دریای بالکان تا مرز‌های چین، از قفقاز تا هند و بنگال در مسجدها، مدرسه‌ها، کتاب‌خانه‌ها، دربارهای پادشاهان، بازارهای اقتصادی و دیگر امور زندگی مسلمانان کاربرد گسترده داشت و تا کنون نیز به میزان برجسته‌یی ادامه دارد. زبان فارسی و شعر و ادبیات آن بنابر سلاست، روانی، شیرینی، موسیقایی و آسانی که در گفتن و سرودن داشت، مورد اقبال و توجه شاعران و نویسندگان فراوانی از مسلمانان در سرزمین‌های فارس، خراسان، ماوراءالنهر، آسیای صغیر و شبه‌قاره‌ی هند، قرار گرفت، چنان‌که آنان بدین زبان به پیمانه‌ی وسیعی شعر سرودند و آثار فراون منثور آفریدند. شاعران و نویسندگان اندیشه‌های بلند انسانی و اخلاقی و آموزه‌های شریعت اسلامی و عقاید و باورهای مذهبی آن را بدین زبان و در قالب‌های گوارای شعر و ادب به خورد مردمان عجم دادند علماء و دانشمندان مسلمان در دعوت فراخوانی مردم در سرزمین‌های یادشده در دوره‌ها و قلمروهای خلافت عباسیان و عثمانیان و پادشاهان سامانی، غزنوی، غوری، سلجوقی، تیموری و بابری از این زبان که زبان رسمی و اداری حکومت‌ها نیز بود، بهره می‌بردند. در دوره‌های طلایی، درخشش و شگوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی، آثار فراوانی به زبان فارسی در علوم و فنون اسلامی مثل عقیده، فقه، تفسیر، حدیث، تاریخ، جغرافیا، ادبیات، شعر، تصوف، داروشناسی و طب، ریاضی، فلسفه و حکمت  به دست مسلمانانی که زبان مادری بسیاری از آنان فارسی نبود، پدید آمد. از این‌رو می‌توان گفت اگر از سویی زبان فارسی وامدار اسلام و زبان عربی بوده و غنامندی فرهنگ واژگانی آن مرهون اسلام و عربی است،  از سوی دیگر این زبان تأثیر و نقش‌های پررنگ و برجسته در آموزش، تبلیغ و گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی ایفا کرده است.

 

سرچشمه‌ها

انزابی‌نژاد، رضا. (۱۳۸۲). برگزیده‌ی مرصاد العباد، سخن آغازین.  چاپ سوم. تهران: سمت.

ابن کثیر، عماد الدین ابوالفداء اسماعیل. (۲۰۰۰م). تفسیر القرآن العظیم. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.

افراسیاب‌پور، علی اکبر. (۱۳۸۸). شرح  جامع حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقه‌ی سنایی. به کوشش محمد ابراهیم شریعتی افغانستانی، تهران: عرفان.

بخاری، ابو عبدالله محمد بن اسماعیل. (۱۴۲۲هـ. ق). صحیح البخاری، ج ۶، تحقیق محمد بن زهیر بن ناصر. دمشق: دار طوق النجاة.

بلعمی، ابو محمد بن محمد. (۱۳۸۵). تاریخ بلعمی (تکمله و ترجمه‌ی تاریخ طبری). چاپ سوم. تهران: زوار.

بهار، محمد تقی. (۱۳۸۲). سبک‌شناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، ج ۳. چاپ نهم. تهران: امیر کبیر.

حائری، محمد حسن. (۱۳۷۴). متون عرفانی فارسی. تهران: مرکز.

حفظیْ، م. خالد (۲۰۲۱). «بررسی لایه‌های مختلف تأثیرگذاری و تأثیرپذیری متقابل زبان عربی و زبان فارسی». مجلة الفنون و االأدب و علوم الانسانیات و الاجتماع. شماره ۶۳، جنوری ۲۰۲۱، صص ۷۷-۹۴.

دهلوی، احمد بن عبدالرحیم مشهور به شاه ولی الله. (۱۳۹۴). فتح الرحمن بترجمة القرآن. به کوشش مسعود انصاری. تهران: احسان.

راستگو، محمد. (۱۳۸۰). تجلی قران و حدیث در شعر فارسی. چاپ دوم. تهران: سمت.

رستگار فسایی، منصور. (۱۳۸۰). انواع نثر فارسی. تهران: سمت.

زرین‌کوب، عبدالحسین. (۱۳۷۵). از گذشته‌ی ادبی ایران. تهران: الهدی.

زرین‌کوب، عبدالحسین. (۱۳۷۸). دو قرن سکوت. تهران: کتاب‌خانه‌ی ملی.

زرین‌کوب، عبدالحسین. (۱۳۷۹). جستجو در تصوف ایران. چاپ ششم. تهران: امیر کبیر.

زرین‌کوب، عبدالحسین. (۱۳۸۲). ارزش میراث صوفیه. چاپ یازدهم. تهران: امیر کبیر.

سپهری، محمد. (۱۳۸۴). متون تاریخی و جغرافیایی به فارسی. تهران: سمت.

سرخسی، ابوبکر محمد بن ابو سهل. (بی تا). المبسوط. بیروت: دارالمعرفه.

سعیدی، غلام‌عباس. (۱۳۹۴). «رابطه‌ی دوسویه‌ی زبان فارسی و تمدن اسلامی». مجموعه‌ی مقاله‌های همایش بین المللی ترویج زبان فارسی دانشگاه محقق اردبیلی، ۴-۶ سنبله ۱۳۹۴، صص ۶۹۷- ۷۰۵.

سنایی غزنوی، ابوالمجد مجدود بن آدم. (بی‌تا). حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه. به کوشش علی محمد صابری، رقیه تیموریان و بهزاد سعیدی.

عاکوب، عیسی. (۱۳۷۴). تأثیر پند پارسی بر ادب عربی. ترجمه‌ی عبدالله شریفی خجسته. تهران: علمی

غزالی، محمد بن محمد. (۱۳۸۷). کیمیای سعادت. چاپ چهاردهم. تهران: علمی و فرهنگی.

کشاورز، کریم. (۱۳۷۷). هزار سال نثر فارسی. چاپ پنجم. تهران: علمی و فرهنگی.

لاهوری، محمد اقبال. (۱۹۹۰ م). کلیات اشعار فارسی اقبال، به اهتمام اکادمی اقبال. لاهور: استقلال‌پریس.

لیوث، مارگو. (۱۳۲۱). مقام ایران در تاریخ اسلام. ترجمه‌ی رشید یاسمی. تهران: تابان.

مدقق، هدایت الله. (۲۰۲۰). اللغة الفارسیة ودورها التاریخی والثقافی وخدمتها للسنة النبویة. Bilimname XLI، س ۲۰۲۰، ش ۱، صص ۱۱۵۷-۱۲۰۴،

مطهری، مرتضی. (۱۳۷۵). خدمات متقابل ایران و اسلام. چاپ هشتم. کتاب‌خانه‌ی سایت نسیم مطهر.

ناتل خانلری، پرویز. (۱۳۸۲). تاریخ زبان فارسی، ج ۱.  چاپ هفتم. تهران: فرهنگ نشر نو.

نظامی، برهان الدین. (۱۳۹۸). «نقش ادبیات فارسی دری در گسترش فرهنگ و معارف اسلامی». مجلۀ خراسان، اکادمی علوم افغانستان.  ش ۱۴۱-۱۴۲، صص ۵۰-۷۴.

نوائی، عبدالحسین. (۱۳۹۱). متون تاریخی به زبان فارسی. چاپ هشتم. تهران: سمت.

یمین، محمد حسین. (۱۳۹۱). تاریخچه‌ی زبان پارسی دری. چاپ سوم. کابل: سعید.

[1]  قال ابن جریر: وروی عنه علیه الصلاة و السلام أنه مر بأبی هریرة و هو منطبح علی بطنه فقال له: «اشکم درد» ومعناه أیوجعک بطنک؟ قال: نعم، قال: «قم فصل، فإن الصلاة شفاء».

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان