چکیده
این پژوهش با هدف بررسی و واکاوی زیبایی واجآرایی در سرودههای محمدصادق عصیان، تلاششده تا نقش این آرایه در نغمۀ درونی، زیباییشناسی، انتقال مفاهیم اشعار او تحلیل گردد. واجآرایی یکی از آرایههای پرکاربرد ادبی در زبان فارسی است که با تکرار یک یا چند واج در واژههای یک جمله یا بیت، بیشتر به صورت ناخودآگاهی زبان و ذهن شاعر، نغمه و آهنگ ویژه برای شعر ایجاد میکند. این تکرار میتواند نقش ارزشمندی در زیبایی، تأثیرگذاری و تقویت مفهوم متن داشته باشد. واجآرایی موجب خوشآهنگی و لذت شنیداری شعر میگردد. واجآرایی در سرودههای محمد صادق عصیان به شکلی گسترده و هنرمندانه به کار رفته است تا ذوق شعری و مهارت بینظیر شاعر را نشان دهد. و با ایجاد آهنگ و موسیقی درونی، خواننده را جذب و مشتاق خواندن اشعار او کند. این ویژهگی برجسته، یکی از عوامل مهم محبوبیت و ماندگاری اشعار عصیان در شعر معاصر فارسی است. در این مقاله، نگارنده در پی آن است که واجهای تکرار شده در شعر محمد صادق عصیان را از نظر واجآرایی بیرون نویس و تحلیل کند. این بررسی، هم به درک بهتر ساختار صوتی اشعار کمک میکند و هم جایگاه واجآرایی را در زیبایی و تأثیرگذاری موسیقی روشن میسازد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که واجآرایی در شعر عصیان چند ویژگی را با خود دارد، از قبیل انتقال معنا، تأکید بر یک مفهوم ویژه، انتقال احساس به خواننده، افزایش موسیقی و ایجاد انسجام در سخن وسرودهها، و بهطور کلی فایدۀ واجآرایی در افزایش موسیقی درونی سخت مؤثر است که شعر عصیان از این ویژگی برخوردار بوده است، زیرا در برخی از ابیات، چنانچه مشاهده خواهد شد چند واج نیز تکرار شده و آرایش موسیقی را بیشتر ساخته است.
واژههای کلیدی: واج، واج آرایی، موسیقی شعر، محمد صادق عصیان، شعر معاصر فارسی
پیش درآمد
گوهر لطیف شعر از چندین مشرب سیراب میشود و کاستی در هرکدام از این سرچشمه ها باعث نقصان در کمال شعر است، تازگی زبان، موسیقی روحبخش و جان نواز، تصویر خیال و احساس زندگیبخش و شورانگیز را میتوان چهار آبشخور شعر دانست اما نغمه و آهنگ؛ مانند خون در رگ های شعر جریان دارد که به آن گرما و زنده گی می بخشد. پس شعر بدون موسیقی، مجسمه ای بی جان بیش نیست (قلعه نو، کشتگر، ۱۳۹۰، ص ۶۹).
آهنگ و تناسب موسیقی با موضوع و درونمایۀ شعر، از مهمترین و سرنوشتسازترین عناصر شعر است. سهم آهنگ و موسیقی در تأثیرگذاری، تا آن جاست که رنه ولک باورمند است تأثیر کلی شعر، مبتنی بر آرکستریشن یعنی آهنگ شعر است (شمیسا، ۱۳۸۳، ص ۱۶۱).
منظور از آهنگ، تنها وزن شعر نیست؛ بل تمام تناسبهای صوتی و معنوی میتوانند در حوزۀ تعریف آهنگ و موسیقی جای بگیرند. مجموعه این تناسبها را شفیعی کدکنی چنین تقسیمبندی کرده است:
- موسیقی بیرونی (وزن عروضی)
- موسیقی کناری (ردیف و قافیه)
- موسیقی درونی یا داخلی (واج آرایی، جناس، سجع،…)
- موسیقی معنوی (تناسب، تلمیح، مبالغه، …)، (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۸، ص۵۱).
یکی از عوامل بسیار مهم در غنامندی یک شعر، موسیقی آن است. تکرار آگاهانۀ یک یا چند واج (مصوت و صامت) در واژگان یک مصراع یا بیت، میتواند به غنای موسیقی درونی و گوشنوازی آن تأثیر فراوانی داشته باشد. و در برانگیختن احساسات و عواطف شنونده، سهم شایانی ایفا و پیوندش را با شعر ژرفتر کند. بیگمان تکرار واج، پیشزمینۀ تصویرگرایی، نغمهپردازی و خوشآهنگی سخن ادبی است. ساختار همآوایی واژههای زبان شعر، دلالت بر افزونی موسیقایی شعر کرده و در این قلمرو است که موسیقی شعر، به معنای هنری و دقیق خویش، آشکار میشود(کریمی، ۱۳۹۷، صص۱- ۲).
پیشینه پژوهش
واجآرایی یکی از آرایههای مهم بدیعی و موسیقی درونی در شعر فارسی، همواره مورد توجه ادیبان و زبانشناسان قرار گرفته است. این آرایه با تکرار واجهای همسان، به غنای موسیقایی و درونی شعر میافزاید و در برجستهسازی معنایی نقش مؤثری ایفا میکند. شایان یادآوری است که دربارۀ دانش بدیع کتابهای زیادی از زمان عبدالله بن معتز تا امروز نوشته شده است، همچنان دربارۀ واجآرایی خامهبهدستان قلمفرسایی کرده اند که از مرور میگذرانیم:
سید محمد راستگو در کتاب هنر سخنآرایی فن بدیع (۱۳۸۲)، واجآرایی را یکی از شاخههای مهم موسیقی دانسته و نقش آن را در تقویت عاطفه و موسیقی شعر بررسی کرده است. همچنین در کتاب آرایههای ادبی اثر محمدرضا شریفی و نسرین پایدار (نشر الگو، ۱۳۹۸)، نمونههایی از واجآرایی در اشعار حافظ، سعدی و نیما یوشیج تحلیل شدهاند.
سیروس شمیسا نیز در کتاب نگاه تازه به بدیع (ویرایش سوم، ۱۳۸۶، تهران)، زیر عنوان «روش تکرار و واجآرایی»، به اهمیت این آرایه در ساختار موسیقایی شعر پرداخته است.
محمدحسین کرمی و سعید حسامپور (۱۳۸۳)، در مقالهای با عنوان واجآرایی و تکرار در شعر خاقانی، نوشته و تأکید کرده اند که از عوامل جذب مخاطب در شعر، واجآرایی و تکرار است که خاقانی از این تسلط به شیوۀ هنرمندانه بهره برده است و بیشتر از تکرار واکها سود جسته است.
وحید صادقی و سولماز محمودی (۱۴۰۰)، پیرامون واجآرایی در زبان ترکی تحقیقی را انجام داده اند. یافتههای آنها چنین نشان میدهد که بر هماهنگی واجآرایی با نظام آوایی زبان تأکید کرده و آن را یکی از جلوههای برجسته زبان دانستهاند.
همچنین، عالیه کُرد، فرزانه آبادی، زهرا اسماعیلی و سارا خوردبین (۱۳۹۵)، در پژوهش گروهی خود با عنوان واجآرایی کلمات فارسی با ساخت هجایی اشاره کردهاند که «کرامسکی» نخستین مطالعه گسترده درباره واجآرایی در زبان فارسی را انجام داده است (کرد و دیگران، ۱۳۹۵، ص ۸۴).
محمد فهیم کریمی (۱۳۹۸)، در مقالهای زیر عنوان واجآرایی در شعر معاصر افغانستان، این آرایه را بحث و واکاوی کرده است. یافتههای وی خاطر نشان میسازد که واجآرایی یا «نغمه حروف» از زیباترین آرایههای ادبی در قلمرو شعر پارسی دانسته میشود.
امرالله محمدی (۱۴۰۴)، پیرامون موسیقی بیرونی در شعر عصیان پژوهشی را انجام داده است. یافتههای او نشان میدهد که شعر کلام خیالانگیز دارای محتوا و موسیقی است؛ موسیقی بیرونی شعر که باعث آهنگ و زیبایی آن میشود، همان وزن عروضی است که در شعر عصیان همواره قابل مشاهده بوده و شعر بیوزن در دفترهای اشعارش جایی ندارد؛ اما در بعضی از این سرودهها شاهد اختیارات شاعری و قاعدههای عروضی بودهایم، باوجود آن هم هیچگاه موسیقی بیرونی اشعارش از کاستی و نواقص برخوردار نبوده، و اوزان شکسته و شعر بدون وزن دیده نمیشود. درکل تنوع اوزان در دفترهای اشعار او شامل هفت بحر عروضی (هزج، رمل، رجز، متقارب، مضارع، مجتث و خفیف) با تنوع ۲۶ وزن میباشد.
چنانچه مشاهد میشود با آنکه واجآرایی از دیرباز در شعر کلاسیک و معاصر فارسی حضور چشمگیر داشته و در آثار شاعران بزرگی چون خاقانی، حافظ و نیما یوشیج جلوهگر شده است، اما تاکنون در شعر محمدصادق عصیان، این آرایۀ موسیقایی مورد بررسی قرار نگرفته است. ازاینرو پژوهش حاضر سهم کوچکی در شناخت موسیقی درونی شعر عصیان پرداخته و موضوع تازه و بکر است.
اهمیت و ضرورت پژوهش
با آنکه واجآرایی در شعر کلاسیک و معاصر فارسی بارها مورد پژوهش قرار گرفته است، تاکنون پژوهش مستقل و مشخص در پیوند با کاربرد این آرایه در سرودههای محمد صادق عصیان انجام نیافته است. شعر عصیان، با بهرهگیری از زبان احساسی، تصویرپردازی ظریف و موسیقی درونی، در قالب کلاسیک، زمینۀ شایستهای برای واکاویهای بدیعی دارد. بررسی واجآرایی در آثار او، گوشهای از ساختار آوایی و زیباییشناسی شعر امروز افغانستان را روشن سازد. از سوی در مورد شعر عصیان پژوهشهای بیشتر تاهنوز صورت نگرفته است، شناخت از شعر و موسیقی شعر وی از اهمیت ویژه و نیاز دانشجویان و علاقهمندان زبان و ادب به شمار میرود. بدینترتیب نویسنده در این جستار به شناخت ژرفتر موسیقی درونی از دریچۀ واجآرایی به شعر عصیان پرداخته و موسیقی کلام آن را از این باب مورد بحث قرار میدهد.
روش پژوهش
روش این پژوهش کیفی بوده، با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی صورت گرفته است. دادهها از رهگذر مطالعۀ منابع کتابخانهای فراهم آمدهاند. در این جستار، نمونههایی از سرودههای محمد صادق عصیان برگزیده و از منظر واجآرایی واکاوی شدهاند. کوشش شده است با تکیه بر شیوههای علمی تحلیل موسیقی درونی، نقش واجآرایی را در موسیقی، زیبایی و اثرگذاری سخن عصیان استاد پیشین دانشگاه بلخ روشن سازد. نخست نگاهی به زندگی وی شده، سپس شناختی از واج و آرایش آن، به دنبال آن شعر عصیان مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
زیست نامهی محمد صادق عصیان
محمدصادق عصیان فرزند محمد سعید شاعر، نویسنده و پژوهشگر تاجیک افغانستانی در ۴ جنوری ۱۹۷۴ عیسایی برابر چهاردهم دی/جدی سال ۱۳۵۲ خورشیدی، در مرکز شهرستان کشنده اُستان بلخ زاده شد. آموزشهای دورۀ دبستان را در زادگاه خود و نیز در مکتب امیر خُسرو بلخی در شهر مزار شریف، دوره دبیرستان را در لیسۀ عالی باختر آن شهر و تحصیلات عالی را از سال ۱۹۹۳م/۱۳۷۲ خورشیدی تا پایان سال ۱۹۹۶م/۱۳۷۵ خورشیدی در دانشکدۀ ادبیات و علوم بشری دانشگاه بلخ پیگرفت، و در رشته زبان و ادبیات فارسی دری دانشنامۀ کارشناسی بهدست آورد. درسال ۱۳۸۱ به صفت استاد دانشگاه بلخ راه یافت. عصیان درسال ۱۳۹۰ از رشتۀ زبان و ادبیات فارسی، دانشنامۀ ارشد خویش را از دانشگاه ملی تاجیکستان به دست آورد (محمدی، ۱۴۰۴، ص۱).
عصیان از سال ۱۳۷۰ شعر میسرود، از سال ۱۳۸۰ دبیر بخش شعر انجمن نویسندگان بلخ و همزمان در سال ۱۳۸۳ تا اواخر درگذشتش، رییس انجمن قلم ولایت بلخ و مدیر مسؤول جریدۀ چشم انداز نشریۀ دانشگاه بلخ بود. دو مجموعه شعرش به نام های «فصل های آفتابی» به سال ۱۳۸۲ از سوی نویسندهگان بلخ«روشنتر از همیشه» به سال ۱۳۸۶ به همت عطا محمد نور و دو اثر دیگرش به نام های «نمونههای شعر امروز بلخ» به سال ۱۳۸۴، «سیما وسخن» به سال ۱۳۸۶به چاپ رسیده است (خلیق، ۱۳۸۷، ص۵۹۰).
استاد عصیان در سال ۱۴۰۰ خورشیدی، به نسبت دگرگونی نظام جمهوریت، کشور را به قصد شهر اشتوتگارت آلمان ترک گفت؛ وسرانجام با سوگواری های بی شمار در ماه میزان سال ۱۴۰۲، برا ثر بیماری تومور(Tumor) درغربت درگذشت. پیکر بی جان اوتوسط دانشمندان، نویسندهگان و افغانستانی های مقیم آلمان با شکوه جلال، در دل خاک سپرده شد. موصوف یکی از سرآمدهای ادبیات معاصر افغانستان به حساب میآمد. شعر او آمیختهای از شعر کلاسیک با شعر مدرن بود.
محمدی در مقالهای استاد عصیان را از شاعران معروف نئوکلاسیک و نوپرداز در غزلسرایی کشور دانسته است. (محمدی، ۱۴۰۴، ص۱)
عصیان از نخستین سالهای دههی هفتاد به سرودن شعر آغاز کرد، مجموعههای زیر را از طبع، احساس و عاطفۀ خود به یادگار مانده است:
فصلهای آفتابی – بهار ۱۳۸۲
روشنتر از همیشه – پاییز ۱۳۸۶
مثل احوال جهان – بهار ۱۳۹۳
فراخوان صد غزل – ۱۳۹۷
حل شدن در حس و حال – تابستان ۱۳۹۸
واج
به هریک از صداهای زبان(اعم از صامت یا مصوت)، یک واج گویند. دست (Dast) دارای چهار واج یا صداست، حال آن که در خط فارسی دارای سه حرف است (شمیسا، ۱۳۸۴، ص۲۹). پس گفته میتوانیم کوچکترین واحد ساختمانی زبان را، واج گویند که در نظام یک زبان سبب تغییر معنا شود و نتواند به واحدهای ساختمان زبانی کوچکتر تجزیه شود. به بیان دیگر، واج کوچکترین جزء مشخص گفتار است که جایگزینی آن با جزئی دیگر تفاوت معنایی ایجاد میکند واج ها واحدهای آوایی مستقلی اند که به کمک آنها، واژکها ساخته میشوند(حکیمی، ۱۴۰۴، ص۳۶).
درکل، میتوان گفت واج، بنیادینترین خشت آوایی زبان است که اگرچه در خط و نوشتار همواره نمود کامل ندارد، اما در گفتار نقشی اساسی در تمایز معنایی واژگان ایفا میکند. شناخت و تحلیل دقیق این صداهای پایه، نهتنها برای زبانشناسی و ساخت واژهها اهمیت دارد، بلکه در نقد زیباییشناختی متون ادبی نیز جایگاهی درخور مییابد. شاعران و سرایشگران با بهرهگیری هنرمندانه از همین واجهای ساده، موسیقی نهفتهای در تار و پود سخن خود پدید میآورند که جان شنونده را مینوازد و سخن را به هنر بدل میسازد و تأثیر سخن را بیشتر مینماید.
تفاوت واج و حرف
باید دانست که واج با حرف متفاوت است. به نشانۀ نوشتاری زبان«حرف» و به صورت آوایی آن واج گفته میشود. واج و حرف در زبان فارسی باهم مطابقت ندارند. ممکن است بعضی واجها صورت مکتوب نداشته باشند؛ به گونه مثال، برای واکههای کوتاه در خط فارسی حرف جداگانهیی وجود ندارد. اگرچه میتوان واج های /a/ (َ) ، /e/ (ِ) و /o/ (ُ) را درخط به کمک نشانههایی مشخص کرد. از طرف دیگر در نظام گفتاری زبان فارسی تنها یک واج با صدای «ت» وجود دارد در حالیکه در الفبای فارسی دو حرف «ت» و «ط» وجود دارد. از همینرو است که تنها با تکیه بر صورت گفتاری واژه و بی توجه به زمینۀ سخن، دو واژۀ «حیات» و «حیاط» را باز نمیتوان شناخت؛ ولی در زبان عربی که از خط آن در نوشتن زبان فارسی استفاده میشود، «ت» و «ط» نشانههای دو واج متفاوت اند. از اینروست که عربیزبانان «حیات» و «حیاط» را متفاوت تلفظ می کنند؛ زیرا حرفها خود متشکل از چند واج هستند، و واکه های کوتاه بعد از همخوان، نویسههای نوشتاری ندارند؛ چون:
جِ: /ج/، / ِ/ = /je/
نَ: /ن/، / َ/ = /na/
همچنان در زبان فارسی واجهایی وجود دارند که صورت آوایی آن یکسان است و یک واج به شمار میآیند، در حالی که هر کدام از آنها در شمارش، یک حرف جداگانه شمرده میشوند:
- /س/، /ص/، /ث/ سه حرف، یک واج دارند؛
- /ت/، /ط/ دو حرف، یک واج دارند؛
- /ز/، /ذ/، /ض/، /ظ/ چهار حرف، یک واج دارند؛
- /هـ/، /ح/ دو حرف ، یک واج دارند؛
- /ء/، /ع/ دو حرف، یک واج دارند.
علت آن کاربردیافتن واژههای زبان عربی در فارسی است که حروف عربی آن در تلفظ فارسیزبانان به شیوۀ عربی تلفظ شده نمیتواند. بنابرآن چند حرف به یک صورت تلفظ میشود. باوجودیکه شماری از واجها نشانهی نوشتاری «حرف» ندارند، شمار حروف در زبان فارسی ۳۲ و بیشتر از تعداد واجهای آن است (حکیمی، ۱۴۰۴،صص ۳۸-۳۹).
واجآرایی
واجآرایی تکرار یک واج (واکه یا همخوان) در واژههای یک خوشه، بیت یا جمله است؛ بهگونهای که پدید آورندۀ موسیقی درونی و آهنگ در سخن شود و بر تاثیر آن بیفزاید. شرط اصلی برای ایجاد واجآرایی این است که تکرار صامت یا مصوت بیشتر از سه بار صورت بگیرد آنهم در فاصله نزدیک (کریمی، ۱۳۹۷، صص۱-۲).
عبدالناصر مبشر در مجلۀ ادبی خراسان اکادمی علوم افغانستان مینویسد؛ واجآرایی یعنی آرایش موزیکی سخن از راه تکرار بجا و هنرمندانه یک یا چند واج (مبشر،۱۴۰۴، ص۱۰). اسفندیار پور نیز واج آرایی را تکرار چند بار واج در بیت میداند که باعث افزایش موسیقی کلام شود (اسفندیارپور، ۱۳۸۸، ص ۷۸). تکرار و واجآرایی از لحاظ موسیقی، نقش اساسی و اصلی را در شعر دارد (فشارکی، ۱۳۹۵، ص ۶۵).
گفتنی است هنگام تکرار واجهای همسان یا همانند، آنچه زیبایی و دل انگیزی را در شعر میآفریند، موسیقی و آهنگی است که گوش و جان شنونده را مینوازد؛ به ویژه هنگامی که این موسیقی به همراه پیوند هنری واژهها، صورت و معنای شعر را در هم میتند، آن گاه میتوان رستاخیز واژهها را دریافت و از خوانش شعر لذت فراوان برد(کرمی و حسامپور، ۱۳۸۳، ص۲).
کرامسکی اولین مطالعه گسترده در مورد واج آرایی زبان فارسی انجام داد. وی در این پژوهش، واژه را واحد مطالعۀ خود قرار داد و توزیع واجها را در جایگاه آغازی، میانی و پایانی کلمات تک هجایی بررسی کرد (کامبوزیا، ۱۳۹۵، ص۸۳). در برایند این سوژه باید گفت که واجآرایی، تنها تکرار آواها نیست، بلکه نغمهای پنهان در تار و پود واژههاست که به شعر جان میبخشد. این آرایه با بهرهگیری از موسیقی زبان، سخن را زیباتر و اثرگذارتر میسازد و واژهها را از ابزار سادۀ بیان، به وسیلهای برای آفریدن معنا و احساس بدل میکند. در حقیقت، واجآرایی را میتوان جلوۀ ذوق و هنرمندی شاعر در آفرینش زبان دانست. اکنون میخواهم بر اساس آنچه گفته آمدیم، تنها تمرکز این جستار را روی واج آرایی در شعر محمد صادق عصیان قرار دهیم.
موسیقی واجآرایی در شعر محمد صادق عصیان
واجآرایی از جمله شگردهای برجستهای موسیقایی در شعر فارسی است که در شعر معاصر نیز همچون گذشته جایگاهی والا دارد. در شعر روزگار ما، بهویژه نزد شاعرانی که به زیباییهای آوایی زبان توجه دارند، این آرایه بهعنوان ابزاری برای افزایش تأثیر عاطفی و موسیقایی سرودههایشان بهکار میرود. تکرار آگاهانۀ صداها، بهویژه در آغاز یا میانۀ واژهها، آهنگ درونی شعر را تقویت میکند و پیوند زیبا میان مخاطب و متن میآفریند.
محمد صادق عصیان استاد پیشین دانشگاه بلخ، از شاعران پارسیگوی برجسته و اندیشمند معاصر کشور، در سرودههای خود از تواناییهای زبان، بهویژه از موسیقی درونی و آرایههای بدیعی، بهرهای شایان برده است. اشعار او سرشار از احساس، تصویر و استادی در فنون و شگرد سخنپردازی است. شناخت عصیان از موسیقی، شگردهای زبانی و ساختار آوایی، شعر او را لذتبخش و خوانا کرده است. او همیشه احساسات و عواطف خود را در قالبهای کلاسیک با نوپردازی معاصر بیان کرده است. در کنار دیگر آرایههای ادبی و موسیقی، واجآرایی در شعر وی قابل مشاهد است که به حد توان و تلاش فراوان نگارنده، آرایش واجها در سرودههای محمد صادق عصیان، واکاوی شده و نمونههای از واجآرایی را به گونۀ فشرده ارایه کرده و به ترتیب الفبا، دستهبندی شده است:
تکرار «آ»:
حیرتان در حیرتان ریگی و آمو آمو آب
گه تلاطم میکنی و گاه توفان میشوی
(عصیان، ۱۳۹۳،ص۱۳)
با آفتاب و آیینه ملحق شویم باز
بعد از فراق و فاصله های سیاه و سرد
(عصیان، ۱۳۸۶،ص۱۸)
تکرار «الف»:
کاش میبودی که باهم لاله های دشت را
دسته میکردیم و از ما دست توفان میگرفت
کاش میبودی لب دریای آمو روی ریگ
آفتاب از حس ما یک عکس سوزان می گرفت
(عصیان، ۱۳۹۳، ص۲)
اینک ای دریای پرپهنا؛ ولی توفانیام
قایقِ گُم گشتهات در جستجوی ساحل است
(عصیان، ۱۳۹۳، ص۴)
دل همان دیوانه سودایی و سر بر هواست
هرچه میکوشم فراموشت کند، بی حاصل است
(عصیان،۱۳۹۳، ص۳)
تکرار «ب»:
برف پشتِ برف می باری زمستان میشوی
هندوکش در هندوکش سرمای سوزان میشوی
(عصیان،۱۳۹۳،ص۱۳)
گورِ فرشتههاست، فضایی که حاکم است
ابلیس در لباسِ بشر جابهجا شدهست
(عصیان،۱۳۹۳،ص۳۴)
بار، بارم بگذارید کمی گریه کنم
سوگوارم، بگذارید کمی گریه کنم
(عصیان،۱۳۸۲،ص۲۳)
تکرار «پ»:
تموز آتش یک فصل را ز روی امید
چو پا به پای درخت و گیاه پیمودیم
(عصیان،۱۳۸۲،ص۴)
پرستو و پروانه پژمرده حال
چراغ گل سوری افسرده روست
(عصیان،۱۳۸۲،ص۱۸)
میانِ آتش وخون پاره، پاره، پاره، برقص
به حکمِ نافذِ نمرودیان، دوباره برقص
(عصیان، ۱۳۹۳،ص۵۹)
تکرار «ت»:
هرچه آسان است، اما بی تو بودن؛ مشکل است
صبر و طاقت نیز ناممکن ترین کارِ دل است
(عصیان، ۱۳۹۳،ص ۳)
اتفاقِ تازه بسیار است؛ اما نیستی
لحظهها از سوژه سرشار است؛ اما نیستی
بی قراری های دل از نیمه های شب گذشت
پشت«خط» دیوانه بیدار است؛ اما نیستی
میگشاید صفحه خود را تماشان میکند
عاشقت مشتاقِ دیدار است؛ اما نیستی
(عصیان،۱۳۹۳،ص۱۰)
تکرار «ج»:
جهان جهنمِ جرم وجنایت است، ولی
میانِ این همه عالم فقط تو متهمی
(عصیان، ۱۳۹۳، ص۶۴)
هرخانه یک جهنمِ جوشان و جانگداز
هرخانه صحن وصحنه صد کربلا شدهست
(عصیان،۱۳۹۳، ص ۳۴)
فرجام فصل فاجعه، انجام ماتم است
ای هم بهار! موسم پدرود باغم است
(عصیان،۱۳۸۲،ص۴۹)
تکرار «چ»:
چلچراغی که به هر«چوک» و «چمن» میجوشید
در عزای شب این شهر سیه پوش شدهست
(عصیان، ۱۳۸۲، ص۴۵)
تکرار «ح»:
حامیِ طرحِ صلح و صفا در جهان ما
خود با دریغ و درد هوادار وحشت است
(عصیان، ۱۳۸۶،ص۴۳)
حس میکنم که حنجرهها نای وحشتند
آندم که اشتیاق صدا عاشقانه نیست
(عصیان، ۱۳۸۶،۱۰)
تکرار «خ»:
مشتاق روی دوست چنانم که تا ابد
خواب و خیال و خلوت و رویا محمد است
(عصیان،۱۳۸۲،ص۳۳)
تکرار «د»:
درد و دریغ، یاران! غوغای تلخ ما و…
خاموشی جهان را دیدم، ندیده بودم
(عصیان،۱۳۸۲،ص۴۱)
رحمتش باد به خورشید که بر دوش کشید
روزهای سیه و فاجعه بار همه را
(عصیان، ۱۳۸۲،ص۴۸)
کاش میبودی که باهم لاله های دشت را
دسته میکردیم و از ما دست توفان میگرفت
(عصیان، ۱۳۹۳، ص۲)
کجا جدا شدی از زنده گیِ من که هنوز
کبوترانه به هرچاه و چاله میپالم
(عصیان، ۱۳۹۳، ص ۶)
در تلاش افتاده تنهایی که تسخیرت کند
با جهانِ پُر جدالِ تازه در گیرت کند
(عصیان،۱۳۹۳،ص۱۱)
تکرار «ر»:
کاش میبودی لب دریای آمو روی ریگ
آفتاب از حس ما یک عکس سوزان میگرفت
(عصیان، ۱۳۹۳، ص۲)
رُمانِ خاطرههای ورق ورق شده را
دوباره گِردِ هم آور، ز نو مدَوَّن کن
(عصیان، ۱۳۹۳،ص۷)
طرحها، تصویرها، شعر و پیام بی شمار
خانه اندر خانه انبار است؛ اما نیستی
(عصیان، ۱۳۹۳، ص۹)
تکرار «ز»:
میگریزی انزوا در انزوا گم میشوی
سایه پشت سایه میآید که تکفیرت کند
(عصیان،۱۳۹۳، ص۱۲)
کجا جدا شدی از زنده گیِ من، که هنوز
کبوترانه به هرچاه و چاله میپالم
(عصیان، ۱۳۹۳، ص ۶)
صبر وطاقت از تو آموزند درسِ زندگی
درد از تو پند گیرد تا کمی آدم شود
(عصیان،۱۳۹۳،ص۱۹)
تکرار «س»:
اتفاقِ تازه بسیار است؛ اما نیستی
لحظه ها از سوژه سرشار است؛ اما نیستی
(عصیان،۱۳۹۳،ص۹)
کاش میبودی لب دریای آمو روی ریگ
آفتاب از حس ما یک عکس سوزان میگرفت
(عصیان، ۱۳۹۳، ص۲)
دل همان دیوانه سودایی و سر بر هواست
هرچه میکوشم فراموشت کند، بیحاصل است
(عصیان،۱۳۹۳، ص۳)
تکرار «ش»:
برف پشتِ برف می باری زمستان میشوی
هندوکش در هندوکش سرمای سوزان میشوی
(عصیان،۱۳۹۳،ص۱۳)
چلچراغی که به هر«چوک» و «چمن» میجوشید
در عزای شب این شهر سیه پوش شدهست
(عصیان، ۱۳۸۲، ص۴۵)
رحمتش باد به خورشید که بر دوش کشید
روزهای سیه و فاجعه بار همه را
(عصیان، ۱۳۸۲،ص۴۸)
تکرار «ص»:
هر خانه یک جهنمِ جوشان و جان گداز
هرخانه صحن و صحنۀ صد کربلاشدهست
(عصیان،۱۳۹۳، ص ۳۴)
عصرِ بی عاطفهگی، عصرِ مصیبت باریست
عصر درماندگیِ آدم و عالم شدن است
(عصیان،۱۳۹۳،ص۴۰)
تکرار «ع»:
عصرِ بی عاطفهگی، عصرِ مصیبت باریست
عصر درماندگیِ آدم و عالم شدن است
(عصیان،۱۳۹۳،ص۴۰)
تکرار «غ»:
درد و دریغ، یاران! غوغای تلخ ما و…
خاموشی جهان را دیدم، ندیده بودم
(عصیان،۱۳۸۲،ص۴۱)
تکرار «ف»:
فرجام فصل فاجعه، انجام ماتم است
ای هم بهار! موسم پدرود باغم است
(عصیان،۱۳۸۲،ص۴۹)
غم و غیابتت ای ماهِ مهربان کافیست
فراق و فاصله بسیار شد بمان کافیست
(عصیان،۱۳۹۳،ص۷۱)
تکرار «ق»:
حقیقتی که قبولش اگر چه دشوار است
به خاطراتِ قدیمی سپردهای جایت
(عصیان، ۱۳۹۳، ص۱۶)
تکرار «ک»:
عکسِ بد بختی ما را می گرفتی کاشکی
ماتم و سوز و عزا را می گرفتی کاشکی
(عصیان،۱۳۹۳، ص۳۲)
گنجشکِ شکسته بالِ گمکرده تبار
آواره و بی پناه این خاک منم
(عصیان، ۱۳۸۲، ص۶۷)
تکرار «گ»:
گاه گاهی در حوالی و حریمِ دیگران
جای پاهایت پدیدار است؛ اما نیستی
(عصیان، ۱۳۹۳، ص۱۰)
در گیر و دار و همهمه زندگی گم است
مثلِ فروشگاه پُر از مشتری پری
(عصیان،۱۳۹۳،ص۱۸)
بار، بارم بگذارید کمی گریه کنم
سوگوارم، بگذارید کمی گریه کنم
(عصیان،۱۳۸۲،ص۲۳)
تکرار «ل»:
فکر میکردم نبودت را تحمل میکنم
حال میدانم، که این خواب و خیالِ باطل است
(عصیان، ۱۳۹۳،ص۳)
لبالب از گُلِ سیمای پُر لطافتِ توست
یگانه آیینه تا همیشه شیدای
(عصیان، ۱۳۹۳، ص۱۶)
تکرار «م»:
بی حضورِ روشنت ای ماهِ کامل حالِ من
مثلِ احوالِ جهان تار است؛ امانیستی
(عصیان،۱۳۹۳، ص۱۰)
فصل سونامیِ سالنگی که با خشمِ تمام
برف کوچِ بی امان و… اوجِ بحران میشوی
(عصیان،۱۳۹۳،ص۱۳)
در میانِ دستگاه و در صفِ اهلِ نظام
مهرههای مضحک و مزدور از آنِ شما
(عصیان،۱۳۹۳،ص۲۹)
تکرار «ن»:
چراغِ رابطه هارا دوباره روشن کن
عنایتی به من و تیرگیِ این تن کن
(عصیان، ۱۳۹۳،ص۷)
دوشیزهگان شبنم و نوروز و نسیم و عطر
افشانده اند دست نوازش به موی باغ
(عصیان،۱۳۸۲،ص۷)
افسردهترین گیاه این خاک منم
آزرده و دل سیاه این خاک منم
(عصیان، ۱۳۸۲، ص۶۷)
تکرار «و»:
فرض کن چله و چوری و گلوبندِ توام
یاکه پیراهن و پاپوشِ تو زیبا، شدهام
(عصیان،۱۳۹۳،ص۴۵)
تکیه گاهِ بی پناهان خالقِ وارستهگی ست
مرجعِ تزویر و زَرّ و زور از آن شما
(عصیان، ۱۳۹۳، ص۲۹)
صبر وطاقت از تو آموزند درسِ زندگی
درد از تو پند گیرد تا کمی آدم شود
(عصیان،۱۳۹۳،ص۱۹)
تکرار «هـ»:
در گیر و دار و همهمه زندگی گم است
مثلِ فروشگاه پُر از مشتری پری
(عصیان،۱۳۹۳،ص۱۸)
تکیه گاهِ بی پناهان خالقِ وارستهگیست
مرجعِ تزویر و زَرّ و زور از آن شما
(عصیان، ۱۳۹۳، ص۲۹)
رحمتش باد به خورشید که بر دوش کشید
روزهای سیه و فاجعه بار همه را
(عصیان، ۱۳۸۲،ص۴۸)
نتیجه گیری
در فرجام این پژوهش، روشن میگردد که واج کوچکترین واحد ساختمانی زبان، بیمعنا بوده و تغیر آن باعث تغییر معنا در واحد بزرگتر میشود. از آرایش واجهای زبان، هجاها تشکیل شده و گزینش هجای کوتاه و بلند در موسیقی نقش به سزایی عمل میکند. اگر شاعر به هر اندازه در حوزۀ دایرۀ واژگان زبان تسلط بیشتری داشته باشد، ابزار آفرینشهای هنری بیشتری را در اختیار دارد، از قبیل گزینش واژهها، ایهام در معنا و آرایش واج در ساختار موسیقی، کلامش را زیبا و شگفتانگیز میسازد.
محمدصادق عصیان یک تن از شاعران و نویسندگان معاصر کشور و استاد پیشین دانشگاه بلخ، نیز تسلط بر واژگان زبان داشته و ماطلعۀ اشعارش این سخن را تأیید میکند. زیرا واجآرایی در سرودههای محمد صادق عصیان از یکسو عنصر موسیقایی را افزایش داده، و از سوی دیگر ابزار هنری در القای معنا، عاطفه و تصویرسازی درونی شده است. او با تکرار آگاهانۀ واجها، آهنگ واژگان زبان شعر را چنان میآراید که موسیقی نهفته در زبان، پیش از معنا، بر دل و جان خواننده مینشیند.
در این واکاوی و بررسی، چنین نتایجی به دست آمده است که واجهای پرکاربرد همچون آ، الف، ر، س، ش،… در شعر او برجسته شدند و کارکردهای گوناگون آوایی و معنایی آنها در ساختار شعرش نمایان گشته است. آنچه شعر عصیان را از دیگر شاعرانی که در قالب کلاسیک با تصویرپردازی معاصر شعر میسراید، متمایز ساخته، بهرهگیری آگاهانۀ او از ظرفیتهای آوایی زبان، همراه با زبان تصویرساز، حسبرانگیز و اندیشهمند است. زیرا چند نقش عمده در واجآرایی نهفته در شعر عصیان دیده میشود؛ از قبیل انتقال معنا، تأکید بر یک مفهوم ویژه، انتقال احساس به خواننده، افزایش موسیقی و ایجاد انسجام در سخن وسرودههایش قابل مشاهده است. بهطور کلی فایدۀ واجآرایی در موسیقی تبلور پیدا کرده، افزون بر کاربردهای دیگر، در افزایش موسیقی درونی سخت مؤثر است که شعر استاد عصیان از این ویژگی برخوردار است، زیرا در برخی از ابیات، چنانچه مشاهده شد چند واج نیز تکرار شده که موسیقی آن را برجسته کرده و مخاطبان را زیر تأثیر سخنش قرار میدهد.
سرچشمهها
مبشر، عبدالناصر. (۱۴۰۴). تأملی زیباییشناختی بر سرود واصف باختری. مطالعات زبان و ادبیات خراسان اکادمی علوم.
خلیق، صالح محمد.(۱۳۸۷). تاریخ ادبیات بلخ. کابل: انجمن نویسندگان بلخ.
عصیان، محمد صادق.(۱۳۸۶). روشنتر از همیشه. کابل: مطبعۀ مسلکی افغان.
عصیان، محمد صادق.(۱۳۸۲). فصلهای آفتابی. بلخ: انجمن آزاد نویسندگان بلخ.
عصیان،محمد صادق.(۱۳۹۳). مثل احوال جهان. کابل: انجمن آزاد نویسندگان بلخ.
جدیدالاسلامیقلعهنو، ح.، و صفاییکشتگر، ن. (۱۳۹۰). موسیقی بیرونی دیوان بیدل دهلوی. فصلنامه مطالعات شبهقاره (دانشگاه سیستان و بلوچستان)، ۳(۶)، بهار.
شفیعی کدکنی، محمد رضا. (۱۳۸۸). موسیقی شعر. چاپ یازدهم. تهران: آگه.
شمیسا، سیروس. (۱۳۸۶). نگاه تازه به بدیع. ویرایش سوم. تهران: میترا.
عصیان، محمد صادق. (۱۳۸۴). نمونههای شعر امروز بلخ. کابل: انجمن آزاد نویسندگان بلخ.
کرمی، محمد حسین و سعید حسامپور.(۱۳۸۳). واجآرایی و تکرار در شعر خاقانی. فصلنامه پژوهش زبان و ادبیات فارسی، دوره جدید، شماره ۳، پاییز و زمستان، ۱۲۰-۱۰۱.
صادقی، وحید و سولماز، محمودی. (۱۴۰۰). «واجآرایی در زبان ترکی.» فصلنامۀ مطالعات زبانها و گویشهای غرب ایران، سال سوم، شماره ۱، ۴۲–۲۹. شاپای الکترونیکی: ۲۶۷۶-۵۷۳X. دریافتشده از www.sid.ir
کرد زعفرانلو، ع، تاجآبادی، ف.، اسماعیلی متین، ز.، و خوردبین، س. (۱۳۹۵). واجآرایی کلمات فارسی با ساخت هجایی (C).CVc(c) . ماهنامه جُستارهای زبانی، (اردیبهشت ۱۳۹۵)، ۶۹–۸۴.
کریمی، محمد فهیم.(۱۳۹۷). واجآرایی در شعر معاصر افغانستان. مجله علمی بلخ.
محمدی، امرالله. (۱۴۰۴). «موسیقی بیرونی در شعر محمدصادق عصیان». پایگاه انترنتی خانۀ مولانا، ۲. ۷. ۱۴۰۴.
اسفندیارپور، هوشمند. (۱۳۸۸). عروسان سخن. چاپ سوم. تهران: فردوسی.
فشارکی، محمد. (۱۳۹۵). نقد بدیع. چاپ هفتم. تهران: سمت.