اورنگ هفتم: سروده‌ی کاوه جبران با دکلمه‌ی عنایت‌الله خلیق | پلک بر هم بگذاریم و زمستان برسد

پلک بر هم بگذاریم و زمستان برسد
کی به معشوقه رسیده‌ست که جُبران برسد

برگ خشکی که از این شاخ فرو می‌ریزد
می‌رود، تا غم پاییز به پایان برسد

بین سرمایه و اسلام و سیاست کردن
سهم ما کاشکی آرامش وجدان برسد

گرگ ها زوزه‌کنان سر به بیابان بنهند
ناگهان بوی تو از سمت بیابان برسد

سده‌ها شد، به حماقت، دل‌خود خوش‌کردیم
به نمازی که در این بادیه باران برسد

پلک بر هم بگذاریم و فقط پیر شویم
اندکی بعد، اجل با لب خندان برسد

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان