شکرستان هند: بهوپت‌رای بی‌غم «بیراگی»، شاعر عارف

بهوپت‌رای بی‌غم «بیراگی»، شاعر عارف

بیراگی از شاعران صوفی‌مشرب و جنون‌اطوار هندو بود. در جوانی ترک دنیا کرد و به گوشه‌ی عزلت می‌گذراند و مرید نراین بیراگی شد. کتاب چندرنایک را که به هندی است، به نظم درآورده است. مشق سخن را پیش میرزا محمدافضل سرخوش کشمیری نموده است. بندرابن‌داس خوشگو می‌گوید که در آخر عمر ناشنوا شد و بسیار تأسف می‌خورد که از لذّت سخن‌شنیدن محروم شده است. آنگاهی هر حرف را نویسانیده، به وی می‌رساندند. در مناسک مذهبی هندوان صاحب چندین تصنیف است. از تولّدش چیزی پیدا نیست ولی وفاتش به سال 1132قمری اتفاق افتاده است.

 

نمونه‌ی سخن

در فضای عشق جانان بوالهوس را راه نیست

هر سری شایسته‌ی سنگ و سزای دار نیست

دل چو شد بی‌کار دست از کار باید داشتن

کار در بی‌کاری دل بود، دیگر کار نیست

***
همچو صبح از جیب دل خورشید می‌آید برون

وه چه جام است این؟ کزو جمشید می‌اید برون

***
مده از دست دامانِ یقین، وصل ار میسّر نیست

که این مشّاطه هم در خوبی از معشوق کمتر نیست

****
رباعیات

رفتم سحری به پیش زاهد ناگاه

پرسیدم از او که چیست کیفیّتِ راه

گفتا که همین صوم و صلات است اینجا

برگشتم و گفتمش که الله! الله!

***
ای آنکه تورا هوای معنی‌ست به‌سر

زنهار ز آیینه‌ی صورت مگذر

صورت آینه است و معنی تمثال

بی آینه کی فتد به تمثال نظر

اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان