احمد خجستانی از شخصیتهای مهم و جنجالبرانگیز تاریخ خراسان در سده سوم هجری بود که زندگیاش با سیاست، جنگ و حکومتداری پیوندی ناگسستنی داشت. او که در آغاز در خدمت امیران طاهری بود، بعدها به صفاریان پیوست و با بهرهگیری از هوش، نیرنگ و فرصتطلبی، قدرتی مستقل در خراسان به دست آورد.
او در جوانی، تحت تأثیر ابیاتی از حنظله بادغیسی، شاعر نامدار آن عصر، به خدمت علی بن لیث صفاری درآمد و از آنجا وارد عرصه سیاست شد. پس از همراهی با یعقوب لیث به سیستان، به حلقه سالوکان (عیاران) پیوست و بهتدریج در میان فرماندهان صفاری نفوذ یافت.
در سال ۲۶۱ هجری قمری هنگامی که یعقوب لیث به سیستان رفت، خجستانی از فرمان او سرپیچی کرد و با علی بن لیث برای تصاحب قلمرو یعقوب همپیمان شد. سپس به بُست، نیشابور، بسطام، خواف و قومس حمله برد و به قتل و غارت پرداخت. برخی منابع، از جمله ابن اثیر، اشاره کردهاند که یعقوب لیث حکومت خراسان را به او واگذار کرد. در سال ۲۶۲ هجری، خجستانی وارد نیشابور شد و با اعلام وفاداری به طاهریان، مردم را به پیوستن به خود دعوت کرد. او حتی در نامههای رسمی، نام احمد بن عبدالله طاهری را بهکار میبرد تا حمایت عمومی بیشتری جلب کند.
درگیریهای خجستانی با دشمنانش، از جمله یعمر بن شرکب، به سلسلهای از نبردهای خونین انجامید. پس از قتل یعمر، برادرش ابوطلحه بن شرکب علیه خجستانی شورید و نیشابور را تصرف کرد. اما خجستانی با سپاهش بازگشت و پس از نبردی سخت، کنترل شهر را دوباره در دست گرفت. سپس به طبرستان لشکر کشید و در نبردهایی میان سالهای ۲۶۵ تا ۲۶۶ هجری، حسن بن زید، حاکم آن منطقه، را شکست داد و بر جرجان و بخشهایی از طبرستان تسلط یافت.
با درگذشت یعقوب لیث در سال ۲۶۵ هجری، عمرو لیث جانشین او شد و به مقابله با خجستانی پرداخت. وی علی بن لیث را به اتهام همکاری با خجستانی زندانی کرد. در این میان، فردی به نام حیکان (یا کیکان) در نیشابور گروهی از فقها و طرفداران عمرو لیث را گرد آورد، اما خجستانی با جذب و تکریم علما، نظر آنان را به خود جلب کرد.
در سال ۲۶۷ هجری، خجستانی بهطور رسمی نام طاهریان را از خطبهها حذف کرد و از آن پس، به نام خود و معتمدبالله، خلیفه عباسی، خطبه خواند. همچنین سکههایی به نام خود ضرب کرد که در آنها نامی از طاهریان یا صفاریان دیده نمیشد.
در سال ۲۶۸ هجری، خجستانی به قصد تصرف عراق عجم تا سمنان پیشروی کرد، اما با مقاومت مردم آن نواحی، مجبور به عقبنشینی شد. سپس به سرخس حمله کرد و بر ابوطلحه پیروز شد، اما پس از آن به تخارستان رفت و مدتی در آنجا اقامت گزید.
سرانجام، در همان سال، مادر خجستانی در نیشابور به اسارت ابوطلحه درآمد و به قتل رسید. خجستانی که برای انتقام به نیشابور بازگشته بود، با مخالفت مردم شهر روبرو شد. در نهایت، دو تن از غلامانش که از او کینه به دل داشتند، وی را به قتل رساندند و یارانش به رافع بن هرثمه بلخی پیوستند.





