در دفتر سوم مثنوی معنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی آمده است که روزی مرغ خانگی، از سرِ شوق و بیتجربگی، شتری را برای مهمانی به خانهاش دعوت کرد. شتر با مهربانی پذیرفت و همراه او به سوی خانه اش روان شد. اما چون وارد خانهٔ کوچک مرغ شد، سقف و دیوار خانه تاب نیاورد و ویران گشت. مرغ با اندوه گفت:





