بازتاب مفاهیم تعلیمی و تربیتی در اشعار حیدری وجودی

بازتاب مفاهیم تعلیمی و تربیتی در اشعار حیدری وجودی

چکیده

تعلیم و تربیت ابعاد گوناگون دارد، این ابعاد از دیر باز توجه بشر را به خود معطوف داشته و در تمام عصر‌ها و دوره‌های مختلف زندگی انسان‌ها، از اهمیت والای برخوردار بوده است. در کنار پیامبران و انبیای الهی که رسالت تعلیم و تربیت را به‌عهده داشتند و در این راه مأمور شده بودند، اندیشمندان، روشن‌فکران و دانش‌مندان هر جامعه‌ی انسانی تلاش کرده‌اند که با دید وسیع‌شان راه رستگاری را نشان داده و بشریت را به‌طرف ایده‌آلی سوق دهند.

هدف کلی در این پژوهش بررسی افکار تعلیمی و تربیتی در اشعار حیدری وجودی شاعر و عارف معاصر کشور می‌باشد. یافته‌های این تحقیق نشان داد که مؤلفه‌های؛ مانند خداشناسی، خودشناسی، اهمیت علم و دانش، جوان و جوانی، کوشش و تلاش، امید، محبت و دوستی، اتفاق و اتحاد، صداقت و راستی، عدالت و دادگستری، نکوهش جنگ و اهمیت صلح کوتاه بخش عظیم از اشعار و تفکر حیدری وجودی را احتوا کرده است، و حیدری وجودی به آن اشاره و تاکید کرده است.

روش استفاده شده در این پژوهش، روش کتاب‌خانه‌یی بوده که داده‌های از آثار گذشته‌گان گردآوری شده با استفاده از این روش، تجزیه و تحلیل صورت گرفته است.

کلیدواژه‌ها: ادب تعلیمی، تربیت، حیدری وجودی، خداشناسی، خودشناسی، شعر معاصر

 

مقدمه

جایگاه تعلیم و تربیت در هر فرهنگ اصیلی، به ویژه دین مبین اسلام، بسیار والا و ارزشمند است. تعلیم عامل رشد، شکوفایی، ارتقای فکری‌، جسمی و روانی انسان‌ است که از این طریق‌ به منظور پرورش تن، شخصیت، تعلیم و شناخت خود، شناخت خالق خود، نحوه‌ی برخورد با سایر افراد جامعه می‌باشد.

اخلاق در حقیقت مقدمه‌ی تعلیم است. تأکید قرآن بر تزکیه‌ی نفس قبل از هر آموزشی، نمایان‌گر اهمیت اخلاق است. اسلام هدف بعثت پیامبران (ع) را اخلاق معرفی کرده صفت نیکو را مبدأ و آغاز انسانیت دانسته است و این فضایل اخلاقی است که زمینه را برای سیر به قرب الهی فراهم می‌سازد. شاید به همین دلایل آثار گران‌سنگ ادبیات فارسی از جایگاه خاصی بر خوردار است (بارانی و گل‌افشانی. ۱۳۹۱، ص.۶۲). همچنان با نگاهی گذرا بر تاریخ، میتوان گفت که شاعران ثابت کردهاند که در ساماندهی فرهنگ شایسته و توان‌بخشی اخلاق نیکو در جامعۀ خود، میتوانند، نقش ارزشمندی را ایفا نمایند. چنانکه «شلی تأکید میکند، شالودۀ اخلاق را نه موعظهگران، بلکه شاعران میریزند» (ریچادرز، 1375، ص.52).

یکی از گسترده‌ترین و دامنه‌دارترین نوع شعر، در ادبیات فارسی دری،‌ شعر تعلیمی‌ست. نثر و شعر تعلیمی هم به صورت قصه‌های حیوانات در کتاب‌هایی؛ چون کلیله و دمنه، مرزبان‌نامه، مثنوی مولوی، بوستان و گلستان آمده است و هم به صورت حکایات ساده و سخنان پندآموز و حکمت‌آمیز در قالب قطعه و غزل و قصیده و رباعی دیده می‌شود. شعرهای تعلیمی در قدیم بیش‌تر شامل سروده‌های اخلاقی و مذهبی و عرفانی بود؛ ولی در دوره‌ی معاصر اشعاری به درون‌مایه‌های سیاسی و روان‌شناسی نیز در ردیف اشعار تعلیمی قرار گرفته است. جنبه‌ی شاعرانه‌ی اشعار تعلیمی در ادب فارسی بسیار قوی است و این‌گونه اشعار بیش‌تر جنبه‌ی غنایی یافته است؛ زیرا با شور و احساس شاعر نسبت به مسایل اخلاقی، تعلیمی، اجتماعی، عرفانی و مذهبی همراه است. بدین‌روی ادیبان در دوره‌های حیات‌شان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به تعلیم اخلاق و تربیت افراد جامعه پرداخته‌اند (اشراقی، ۱۳۹۶،‍ ص.۱۲).

بدین ترتیب با نگاه تازه به دیدگاه‌های تربیتی مطرح در میان دانشمندان، عارفان و شاعران مسلمان در راستای نیازهای بشر امروز، می‌تواند راه حل برخی چالش‌های اساسی جامعه را نشان دهد و ما را به نگرش جدید در مورد ماهیت‌ انسان، جهان و تربیت رهنمون سازد (سجادیه، ۱۳۸۸، ص.۱۲۲). ازاین‌رو شناخت نکته‌های تعلیمی شاعران معاصر خیلی مهم تلقی می‌شود. یکی از این جمله شاعران، حیدری وجودی، شاعر و عارف معاصر افغانستان می‌باشد که در اشعار وی مؤلفه‌های آموزشی و تربیتی به وفور دیده می‌شود.

حیدری وجودی، باغبان گلزار توحید، ساقیِ چشمه‌ی عشق، زبان حقیقت‌گوی مردم، عدالت‌خواه و عدالت‌ستایِ سترگ، خویشتن‌شناس و خویشتن‌دار، پاسدار فرهنگ،‌ هنر و ادبیات، اولاد نیک و صالح این مرز و بوم، اندیشمندی که جز اتفاق و اتحاد از زبانش جاری نمی‌شد، قلم‌پرداز که جز راست و حقیقت را ترسیم نمی‌کرد، نقاش که جز کوشش و تلاش نقش نمی‌کرد، معمار که جز به بهبودی وطن و کامگاری مردم نمی‌کوشید، دانش‌جوی که جز از دانش‌گاهِ وجود تعلیم نکرده‌بود، رهنمای که جز به راه موفقیت رهنمای نمی‌کرد، مصلح که جز صلح و امنیت رمز پیروزی ملت‌ها را نمی‌دانست و دانایی که می‌خواست دانایی را به دیگران القا کند. همچنان وی با نگاه ژرف به مسایل انسانی و اجتماعی در بسیاری از موارد به ‌نقد و کاوش کارهای جامعه پرداخته و برای ایجاد آگاهی، مسؤولیت اجتماعی و اخلاقی خود را در شعر تبارز داده است.

حیدری وجودی، یکی از شاعران عارف ادب فارسی دری معاصر افغانستان است که پژوهش و واکاوی در مورد شخصیت و زندگی وی کمتر صورت گرفته است‌، یا اگر صورت گرفته باشد، بسیار نادر و قلیل بوده که نیاز به پژوهش بیشتر دارد تا در مورد فکر و اندیشه و جهان‌بینی حیدری وجودی از دریچه‌های گوناگون به صورت جامع و مشخص‌ پرداخته شود. ازاین‌رو نگارنده در این جستار کوتاه و فشرده با تجربه‌ی کم خود، از دریچه‌ی نکات تعلیمی و آموزشی اشعار حیدری وجودی را به بررسی گرفته است. این تحقیق از نگاه ماهیت مکانی کتابخانه‌یی بوده و داده‌ها به صورت تحلیلی- توصیفی به واکاوی گرفته شده است.

 

مروری به زندگی‌نامه‌ی حیدری وجودی

غلام حیدر، متخلص به حیدری وجودی، فرزند مولانا شفیع‌الله، در سال ۱۳۱۸ خورشیدی در یکی از دهکده‌های زیبای استان پنجشیر دیده به جهان گشود. الفبا، قرآن مجید، پنج گنج، گلستان، بوستان، دیوان حافظ و دیگر کتاب‌های فارسی را در دبستان کهن، از آموزگاران همان روزگار فرا گرفت. به سال ۱۳۲۶ خورشیدی شامل مکتب ابتدائیۀ رخه‌ی پنجشیر شد. بعد از فراغت از صنف ششم در سال ۱۳۳۳ به کابل رفت. در سال ۱۳۳۶ خورشیدی به خدمت عسکری پرداخت. به اثر دگرگونی اوضاع کشور، چند ماه کم شش سال عسکری کرد و در عقرب ۱۳۴۲ خورشیدی ترخیص گرفت.

در سال ۱۳۴۳ در چوکات وزارت معارف، انجمنی به نام «انجمن شعرای افغانستان» تأسیس شد و حیدری در آن انجمن، به حیث محرر وظیفه گرفت. انجمن بعد از سه ماه از بین رفت و حیدری از اول اسد سال ۱۳۴۳ به حیث کارمند کتاب‌خانه‌های عامه‌ی افغانستان، متصدی بخش جراید و مجلات مرکزی کتاب‌خانه‌ی عامه شد.

غیر از وظایف رسمی، این مسؤولیت‌ها، عناوین و فعالیت‌ها نیز در کارنامه‌ی زندگی ادبی او موجود است: عضو مؤسسین کانون دوستداران مولانا و معاوین این کانون، رئیس بنیاد غزالی، عضو مؤسسین بنیاد فرهنگ افغانستان، عضو رهبر انجمن نویسندگان افغانستان، رئیس کانون ادبی سیمرغ، نگارش مقالات متفرقه ادبی و عرفانی در مجلات و جراید کشور، رسالۀ «نور و نورالانوار در مثنوی» (چاپ شده)، رسالۀ «مولانا روشنگر و روشن‌نگر، کوردلان بی‌باور» (چاپ شده)، تدوین گزیدۀ غزلیات شایق جمال و… می‌باشد.

آثار حیدری وجودی عبارت از: عشق و جوانی، رهنمای منظوم پنجشیر، نقش امید، سایۀ معرفت، میقات تغزل، غربت مهتاب، لحظه‌هایی در آب و آتش، آوای کبود، ارغنون عشق، شکوه قامت مقاومت، بالحظه‌های سبز بهار، رباعیات و دوبیتی‌ها. علاوه بر این‌ها، مجموعه‌یی از آثار چاپ شده و ناچاپ هم است که در یک دفتر تدوین شده و آمادۀ چاپ است (قویم، ۱۴۰۰، ص. ۱۸۵).

 

ادب تعلیمی

نخست لازم دانستیم که نگاهی به ادب تعلیمی داشته باشیم؛ زیرا تعلیم و تربیت همواره یکی از نخستین دغدغه‌های بشر بوده است. اصولاً رسالت پیامبران و نقش آن‌ها در زندگی انسان‌ها برای رسیدن به این هدف تعریف شده است. گام‌به‌گام، با پیدایش و تکامل ادبیات و تقسیم آن به بخشهای گوناگون، بسیاری از ادیبان و دانشمندان بر آن شدند تا با درآمیختن ادب و آموزه‌های تربیتی، راه را برای رسیدن به این امر هموار کنند؛ بدین‌رو ادب تعلیمی شکل گرفته است. ادب تعلیمی یا ادبیات ارشادی دانشی را برای خواننده تشریح کند، مسایل اخلاقی، مذهبی و فلسفی را به شکل ادبی عرضه دارد، بنابراین تمامی نوشتههای اخلاقی، دینی، حکمی، انتقادی، اجتماعی، سیاسی و فلسفی، پندنامهها، حتی متونی که به آموزش شاخهیی از دانش‌ها، فنها و یا مهارتها میپردازند، ادب تعلیمی هستند (راسخ، 1394، ص.174). گاهی اصطلاح ادب تبلیغاتی را نیز معادل با ادب تعلیمی به کار می‌گیرند و آن را در مورد آثاری به کار می‌برند که بتوانند در خصوص تبلیغ و تعمیم مسایل اخلاقی یا سیاسی نقش ایفا کنند (شمیسا، 1387، ص.255)؛ بنابراین منظور از ادبیات تعلیمی ادبیاتی‌ست که نیک‌بختی انسان را در بهبود منش اخلاقی او می‌داند و خود را متوجه پرورش نیروهای روحی و تعلیم اخلاقی انسان می‌کند.

اگر برای ادبیات –بهویژه شعر- مسؤولیت اجتماعی و اخلاقی قایل شویم؛ بدون هیچ تردیدی، می‌پذیریم که ستوده‌ترین نوع ادبیات، شعری‌ست که این تعهدات وجدانی و رسالت انسانی را به مخاطبان انتقال دهد. بناءً شعر تعلیمی آن است که هدف سراینده در سرودن آن، آموزش اخلاق و تعلیم اندیشه های پسندیده‌ی مذهبی و عرفانی با علوم و فنون باشد؛ در گذشته بهنامهای چون زهد، تحقیق، پند و حکمت و وعظ به‌کاررفته است (رستگار فسایی، 1387، ص.377)؛ بدین ترتیب، شعر تعلیمی یکی از دراز دامن‌ترین و گسترده‌ترین اقسام شعر و ادبیات است و ما در این زمینه شاهکارهایی چون بوستان، مخزن‌الاسرار، مثنوی معنوی و حدیقه را داریم که شاید از ادب تعلیمی غرب وسیع‌تر باشد. هدف ما در این جستار آموزه‌های تعلیمی اشعار حیدری وجودی عارف و شاعر معاصر زبان و ادب فارسی دری است.

 

مؤلفه‌های تعلیمی شعر حیدری

گفته آمدیم که یکی از تقسیمبندی چهارگانه‌ی ادبیات، ادب تعلیمی است. اینگونه از انواع ادبی، زیرساخت فرهنگی-دینی هر کشوری را میسازد و به پرورش روحی و صفتهای پسندیدۀ انسانی میپردازد. سرایشگر برجستۀ معاصر نیز با تمسک به پند و اندرز و تمثیلهای گوناگون، به فهم این صفت پسندیده‌ی بشری یاری رسانده است. حیدری رسام ماهر و خوش‌طینت بود که ناهنجاری‌های روزگار و دهر را به رشته‌ی ترسیم‌ درآورده بود و بر نقاط ضعف انگشت اصلاح می‌گذاشت و نقاط قوت را شدت می‌بخشید و این حقایق را با جامه‌ی ابریشمینِ شعر، زینت می‌بخشید که زیباتر و گواراتر می‌شد. چنان‌‌چه می‌گوید:

آرزوی صبح و شام زندگی است

شعر مست ما پیام زندگی است

بارۀ بی‌رنگ جام زندگی است

شعر ما در بزم سرمستان عشق

نبض بیـدار نظـام زنـدگی اســت

شعر ما شیرازۀ احساس ما

سال‌ها زیب نیام زندگی است

شعر ما شمشیر جوهر دار ما

جلوه‌های التزام زندگی است

شعر ما آیینۀ اندیشه‌ها

نغمه‌ی صلح و مرام زندگی است

شعر ما آوای دل‌های صفا

(حیدری وجودی، ۱۳۹۴، ص۱۲۳)

 

  1. خداشناسی

خداباوری یا خداشناسی در سرودههای سخن‌سرایان زبان و ادب فارسی یکی از موضوعات برجسته و چند وجهیست که به‌صورت‌های گوناگون تبلوریافته است. این پدیده زیر تأثیر عوامل گوناگونی مانند دگرگونی‌های اجتماعی، سیاسی، فلسفی و ادبی، به خصوص در سده‌ی پسین، تغییرات گسترده‌یی پیدا کرده است، این مؤلفه میتواند برای بهبود اصلاح جامعه مهم تلقی شود. ازاین‌رو حیدری، خدا را در اشعار خود به شیوه‌ی بهتر و خوب‌تر برای مخاطبان می‌شناساند و می‎‌خواهد این مؤلفه‌ی تعلیمی را زیر عنوان خداشناسی زینت دهد. و می‌خواهد که افراد جامعه‌ی انسانی خداپرست و خداجو باشند.

فروزنده‌ی آشکار و نهان

به نام نگارش‌گر جسم و جان

نگارنده‌ی صورت بی‌بدل

به نام خداوند علم و عمل

برین آفتابی به ظلمت نهفت

حکیمی که جان را به تن کرد جفت

توانای از کینه مهرآفرین

خداوند مهر و سپهرآفرین

درختان پرمیوه‌ی گونه‌گون

کریمی که از خاک آرد برون

علیمی که بر چـوب بخشد ثمر

قدیری که از سنگ آرد گهر

(همان، ۱۳۹۴، ص۶۴۴)

در جای دیگر می‌گوید که هرچه که داریم از بحر سخاوت و بخشایندگی اوست؛ از قبیل زندگی، رزق و روزی و هر‌ آن‌چه که ما داریم از آن اوست:

زندگی بخشـایِ هـر نابـود و بود

ای خدا،‌ ای بحـر بی‌پـایان جـود

تو جمیلی، دوست می‌داری جمال

تو کمال مطلقی و ذوالجلال

هر زمان با رنگ و با بـوی دگر

هان جمال توست هرجا جلوه‌گر

(همان، ص ۵۹۸)

 

در وجود خدا، تکیه بر اندیشه‌‌های پوچ افلاطونی و بر عقل قاصرکانت ‌نمی‌کند و استدلال برین دارد که اگر ما باخرد و بصیرت به هر چیز نگاه نمایم، دلیل بر وجود خالق است. درین راستا بابا طاهر عریان استدلال می‌کند که به دشت، کوه، دریا، صحرا، هوا، انسان، جهان، طبیعت و به هرجا بنگرم نشان از قامت رعنای تو بینم. وی از جمله‌ی صوفیان زمان خودش بود و به اندیشۀ‌ وحدت وجودی باور داشت که وجود مطلق خداوند(ج) است و باقی همه را تجلی از اسما و صفات ذات لایزال می‌داند. همچنان حیدری وجودی چنین می‌فرماید:

حسن تو پرتوجمال اوست

پرتو حسن بی‌مثال اوست

ابهت بحر و کوه و جنگل‌ها

آیینۀ صورت جلال اوست

عرش و کرسی و لـوح، تا بـه قلم

آیه‌ی حکمت و کمال اوست

آن‌چه در کاینات می‌بینی

حسن معنی خط و حال اوست

صورت و معنی و جود و عدم

مظهر لطف لایزال اوست

هستی آن‌چه در ته و بالا است

اثر روشن خیال اوست

(همان، صص۱۳-۱۴)

 

  1. خودشناسی

خودشناسی به معنای این است که انسان مقام واقعی خویش را در عالم وجود درک کند؛ بداند خاکی محض نیست، پرتوی از روح الهی در او هست، بداند که در معرفت می‌تواند بر فرشتگان پیشی بگیرد، بداند که او آزاد و مختار و مسؤول خویشتن و مسؤول افراد دیگر و مسؤول آباد کردن و بهتر کردن جهان است (مطهری، ۱۳۸۵، ص۲۹).

جان بحر آشنا را انتخابی انتخابی

خویش را دریاب ای دردانه‌‌ی دریای هستی

(همان، ص۳۱۰)

 

درین قطعه می‌گوید که باید به خود ایمان داشته‌باشیم که هر آن‌چه در مافوق آسمان‌ها و زمین است در اختیار انسان است تا خود و جامعه‌ی خود را بسازد و حقیقت هستی خود را درین گیتی درک نماید.

هواپیمای اوج آسمان‌ها

کی‌ام من؟ رهنورد کهکشان‌ها

درای گرم جوش کاروان‌ها

زآهنگ دل شوق‌آفرینی

درین دشت و درین وادی‌ستم من

 

عقاب قله‌های کوه هستی

کی‌ام من؟ در فغان و شور و مستی

ندارم تاب دام زیردستی

فلک‌تاز است سیمرغ خیالم

همـای اوج آزادی‌ستم من…

(همان، ص۷۲)

 

درین جا به آن‌چه که در داخل آدمی نهفته است، به نام استعدادهای شگرف انسانی اشاره شده و هم‌چنان تذکر می‌دهد که انسان باید اصالت خود را درک نماید و دست قدرت و پای ارادت را با همت عالی به کار گیرد آن‌جاست موفقیت خودش خواهد آمد.

نی شرقی و نی غربی، انسانی و انسان باش

در کارگه‌ی هستی آنی که تویی، آن‌باش

در عرض وجود خویش چون چینی جانان باش

آیینه‌یی رنگین پندار و هوس بشکن

همیش از همت عالی خود ممنون احسان باش

به کار انداز، دست قدرت و پای ارادت را

به فرش بوریای خود عزیز من! سلیمان باش

به موری گر مروت آید از دستت دراین عالم

(همان، ص۲۴۰)

 

انسان،‌ هم خودآگاه و هم جهان‌آگاه است و دوست می‌دارد از خود و از جهان آگاه‌تر گردد. تکامل و پیشرفت و سعادت او در گرو این دو آگاهی است. قرآن‌کریم می‌فرماید: «وَلا تکُونُوا کَالَّذینَ نَسٌوا اللهَ فَأَنْسَاهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (حشر: ۲۹). ترجمه: «و مانند کسانی نباشید که خدا نیز آن‌ها را به فراموشی (استعدادهای خداجوی و کمال‌پذیر) خودشان برد. آن‌‌ها به راستی (از حریم و حدود) بیرون رفته اند».

البته علم سعی دارد انسان را همان‌گونه که به جهان‌آگاهی می‌رساند به خودآگاهی نیز برساند. دعوت به خودآگاهی و این که خود را بشناسیم تا خدای خویش را بشناسیم، خدای خویش را فراموش مکن که خودت را فراموش می‌کنی سرلوحه‌ی تعلیمات مذهب است (مطهری، ۱۳۸۵، ص.۵۴).

زندگی، در نفس خود واژه‌ی قشنگی‌ست؛ به پهنای آسمان، به وسعت زمین، به زیبایی ستاره‌گان، به درخشش آفتاب، به روشنای مهتاب در شب‌های تار،‌ انسان باید به قشنگی که این واژه در خود دارد از آن تعریف نموده و  در سایه‌ی آن تعریف زندگی نماید. خداوند زندگی را با آن زیبای‌اش، امیدی بر انسان نموده تا به تلاش و زحمت خود بی‌افزاید و نا گفته نماند که این ما هستیم که زندگی را می‌سازیم نه ما را زندگی.

زندگی رعناست، تو رعناترین
زندگی زیباست، تو زیباترین

بی‌محبت زندگی مرگ است و مرگ

زندگی پویاست،‌ تو پویاترین

بی‌سخن خاموش هم‌چون آیینه

زندگی گویاست،‌ تو گویاترین

زندگی باغ امید و آرزوست

زندگی رؤیاست تو رؤیاترین

(همان، ص۳۱۰)

 

  1. علم و دانش

علم و دانش از نعمت‌های بزرگ خداوندی است. خداوند(ج) انسان را با اعطای این نعمت بی‌بدیل‌اش از سایر موجودات متمایز ساخت و با زیور خرد و اندیشه بیاراست. و هم‌چنان  خداوند(ج) می‌فرماید: « قُل هَل یَستَوِی الَّذِینَ یَعلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو اَلبَاب». ترجمه: بگو: آیا برابر می‌شوند دانایان با نادانان، کسانی متوجه می‌شوند که عقل داشته باشند( زمر: ۹). و هم‌چنان  حضرت علی(رض) می‌فرماید: علم بهترین ارث است (حسین بر، ۱۳۸۸، ص۶۵).

به‌همین منوال حیدری وجودی علم را وسیله‌ی رسیدن به قله‌های تعالی و فلاح و رستگاری می‌داند و می‌پندارد که انسان را علم است که به مقام برتر انسانی می‌رساند، اگرنه انسان‌ها مشت غباری بیش نیستند.

در حقیقت آدمی مشت غباری بیش نیست

بال دانش می‌برد مارا به اوج آسمان

(حیدری وجودی، ۱۳۹۴، ص۱۲۵)

 

امروز را روزی پیکار و نبرد با فکر و اندیشه می‌داند و به قول محمودی طرزی گام‌های اشتری، غفلت و تن‌پروری، وقت اکسیر‌آوری، قاصد و نامه‌بری، سحر و ساحری رشکِ بی‌بال و پری بگذشت و رفت.‌ یگانه راه پیشرفت و ترقی تمدن‌ها را فقط کوشش و تلاش در راستای علم و دانش می‌داند:

آن روزگار خنجر و تیر و تبر گذشت

امروز روزی دانـش و فرهنگ و حکمت است

شکر خدا که شورش دور قمر گذشت

تسخیر کرده است بشر ماهتاب را

(حیدری وجودی ، ۱۳۹۴، ص۱۲۹)

در تصور حیدری انسان‌های دانشمند هرگز نمی‌میرد؛ بلکه تا الابد زنده و جاوید اند. ظاهرآرای و ظاهراندیشی امتیاز و برتری نیست جز علم و دانش، آدمی را چیزی دیگر بقا نمی‌بخشد:

روز و شب در آسمان دیده‌ام تابنده است

زندۀ این بیت جاویدم هم‌چو مهر و مه

وی بسا مردی که بعد از مردن خود زنده است

وای بسا مردی که پیش از زادن خودمرده است

دانش و فرهنگ، آدم را تجمل بوده است

ظاهرآرایی نباشد امتیاز و برتری

تیشۀ فرهاد، روهین تحمل بوده است

سینۀ خارا دریدن کار هر بی‌درد نیست

گرمی ایمان و تأثیر توکل بوده است

در نبرد زندگانی جوهر سعی و عمل

(همان، ص ۱۰۸)

 

  1. جوان و جوانی

جوانی، در حقیقت به چراغی‌ می‌ماند که نورافزای فراراه همه‌ی انسان‌ها است. یا در اصل ستاره‌ی درخشانی است که در آسمان پهناور عمر یک‌بار می‌درخشد. حیدری جوانان را مسؤول می‌داند که در راستای دفاع از مرز و بوم‌اش در برابر استعمار، جهان خفته را با کوشش و تلاشش بیدار کردن، خرابی و ویرانی این دیر را آباد نمودن و با آدم صورتان دیواندیش در پیکار شدن می‌داند:

جوانی چیست؟ با قلب توانا

به نفع خلق عالم کار کردن

زنور علم چون مهر فروزان

جهان را مطلع انوار کردن

به همت گردن اولاد آدم

رها از یوغ استعمار کردن

چو مرغان سحر از ناله‌ی دل

جهان خفته را بیدار کردن

ز خود خواهی گذشتن همچو مردان

به نفع دیگران رفتار کردن

خرابی‌های این کاخ کهن را

به وقت زندگی اعمار کردن

به آدم صورتان دیو سیرت

به تیغ معرفت پیکار کردن

(حیدری وجودی ، ۱۳۹۴، ص۴۵۳)

 

  1. کوشش و تلاش

کوشش و تلاش از ابزاری‌ست که و سیله‌ی عروج انسان‌ها به اوج کمال و سعادت و باعث بلندی مقام و جایگاه رفیع ‌انسانی‌ست. همچنان تلاش و امیدواری یکی از ویژگیهای است که در برابر سختیهای زندگی به انسان انگیزه میدهد، شاعر عارف معاصر کشور با زبان ساده و تأثیرپذیری از قرآن مجید، مردم را به سعی و تلاش آگاهی داده است:

از جهد خویش از همه بالا نشسته اند

جمعی که در زمین جا نداشته

چون داغ لاله در دل صحرا نشسته اند

دور زمان ببین که ادب پروران شرق

(حیدری وجودی، ۱۳۹۴، ص۱۹۳-۱۹۲)

 

باید جوانان با توهمات بی‌اهمیتی که آن‌ها را دچار وسواس می‌کند و مانع رسیدن به موفقیت‌های‌شان می‌شود، موزه‌ی سعی و عمل را از پای خویش بدون تحقق و آگاهی بیرون نکنند:

بی‌تحقق موزه‌ی سعی و عمل از پای خویش

از توهم آب را نادیده بیرن می‌کشی

(همان، ص۲۴۵)

در اندیشه‌ی حیدری وجودی، جوان آن است که هم در عرصه‌ی عمل و هم در دیگر عرصه‌ها دم از جوانی و مردی زند. جهانِ امروز را میدان نبرد و پیکار می‌داند و می‌خواهد که جوانان باید در تمام عرصه‌ها؛ یعنی   عرصه‌ی اقتصادی، فرهنگی، تکنالوژی، پیشرفت، بلند بردن بازار کار و توسعه‌ی زبانی، ابزار الکترونیکی آماده‌ی نبرد و تاخت و تاز باشد که باید جوانان درین نبردهای خفیف و سریع، فایق آیند و خود و جامعه‌ی خود را ازین گودال برهانند:

دلم از گرمی بیداد سرد است

جهان امروز میدان نبرد است

عمل آیینه‌یی نامرد و مرد است

من از مردی و نامردی چه گویم

(همان، ص۴۹۰)

زحمت و تلاش مانند کشتی نجات است که حامل و رساننده‌ی انسان‌های زحمت‌کش و پرتلاش به قله‌های موفقیت و فلاح می‌باشد و مانند کسی است که خزان زندگانی‌اش را به بهار خزان‌نشدنی مبدل خواهد کرد.

خزان زندگی خویش را بهار کند

خوشا کسی به خود زحمت اختیار کند

چو گل به هم‌نفسان بـوی خود نثار کند

چو خار،‌ پیرهن آرزوی کس ندرّد

به سرفرازی جاوید افتخار کند

سر طمع به مقام فلک نسازد خم

به نفع مردم بی‌چاره کار و بار کند

به دوش هم نفسان بار خود نیندازد

که با فروغ خرد فرق نور و نار کند

کجاست عارف معنی نظر! درین دوران

(همان، ۱۳۹۴، ص۱۹۷)

هدف از زندگی این است که اصالت خود را درک کنیم و جدال با رنج و نابرابری را حتمی بدانیم، افکار منفی که باعث فقر فکری ما می‌شود،  باید در میدان کارزار با آن رزمید و جدال کرد. بالِ همت، آدمی را به اوج می‌کشاند و به انسان شرف عطا می‌کند. به تعبیر نظامی گنجوی که می‌فرماید: ‌مرغ را پر می‌برد تا آشیان و با این سبب به مقصد می‌رسد و همت را بالی می‌پندارد که با استفاده‌ی درست و صحیح از آن می‌توان به پرتگاه آشیانه ساخت.

گفتا: بود مجاهده با رنج بی‌شمار

پرسیدم از بلند نگاهی، حیات چیست؟

با چرخ کهنه‌کار دلیرانه کارزار

با اژده‌های فقر و جهالت نبرد کن

پای اراده داشتن و دست و اختیار

از همت بلند به دنیای بیش و کم

چون خس زجای خویش نرفتن به هر کنار

با مردم زمانه به پستی نساختن

مانند کوهسار وطن باش استوار

هم‌واره در مقابل طوفان و حادثات

خردی مکن زبون وخواری به خود میار

گر وارسی به خویش تویی عالم کبیر

جهد تو هم‌ سینه‌ی خارا کشد شرار

خشمت بود ز برق جهان‌سوز تند و تر

ای آروزی خفته‌ی شب‌های انتظار

برشو زخواب، دیده بکن باز روز شد

(حیدری وجودی، ۱۳۹۴، ص۲۲۷)

انسان باید کارآفرین و خلاق باشد. وجدان بیدار، عاطفه‌ی بیدار، داشته باشد و آن‌چه در ضمیر نکوی انسانی نهفته است هویدا نماید که عمر آدمی چنان صرف می‌شود که در سکرات مرگ مُطَلِع می‌شویم؛ زیراکه هیچ نجواگری نیست تا جار زند که عمرت در حال رفتن است.

درقافله‌ی عمر صدای جرسی نیست

بیدار شو از خواب گران چشم بکن باز

(همان، ص۱۲۹)

رهین همتش روی زمین است

خوشا مردی که هستی‌آفرین است

وجودش هم‌چو کوه آهنین است

دلش دریای مواج و خروشان

(همان، ص1۹۰)

زحمت و تلاش را وسیله‌ی کامیابی و بهروزی در همه‌ی ادوار زندگی می‌داند و اذعان می‌دارد که باید با هر نوع مشکل و مصایب مبارزه را حتمی دانست و از بار دوش شدن به دیگران باید خودداری نمود؛ بلکه مشعل داران راه راستی، بهره داران واقعی و یکی از فرزندان راسخ و برومند این جامعه و محیط باشند.

چون توی آیینه‌ی عیب و هنر

پاک کن دامان هستی را ز شر

عاقلان پیچیده سرها در گلیم

احمقان سرور شدستند و زبیم

کاین جهان جسمی‌است سرگردان تو هوش

سر مپیچ اندر گلیم و رو مپوش

(همان، ص۶۰۱)

انسان سه مرحله را پشت سر می‌گذراند، تعلیم، ابتکار و تقلید که مرحله‌ی تقلید را مرحله‌ی زنده به گور کردن  خویشتن می‌دانند و حیدری این مرحله را پرواز با بال دیگران می‌داند و پرهیز ازین مرحله را حتمی و لازمی می‌داند.

از ساز شما گر بود، آواز شما نیست

آواز شما حیف که از ساز شما نیست

گـر بال شما راست، به پرواز شما نیست

پرواز به بال دگران است شما را

(همان، ص۱۲۳)

تعالی و پیشرفت را در گروی بکار انداختن پای قدرت و دست ارادت می‌داند:

همیش از همت عالی خود ممنون احسان باش

به کار انداز، دست قدرت و پای ارادت را

به فرش بوریای خود عزیـز مـن! سلیمان باش

به موری گر مروت آید از دستت دراین عالم

(همان، ص۲۴۰)

 

  1. امید

انسان جدا از این‌که تلاش و کوشش را وسیله‌ی رسیدن به آرزوها می‌داند و باید چشم انتظار امید باشد و ناامیدی را از ذات خود براند. و ایمان قوی داشته باشد که امید در انتظار ماست. از این‌رو شاعر با تأثیر پذیری از آیه‌ی قرآن مجید، مردم را به امیدواری دعوت کرده است؛ قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿زمر/ 53﴾ ترجمه: بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد از رحمت‏ خدا نوميد مشويد در حقيقت ‏خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است.

از ما بگوی مردم امیدوار را

باب امید بسته نگردد به روی کس

(حیدری وجودی، ۱۳۹۴، ص۳۵)

 

  1. محبت و دوستی

محبت و دوستی دو مفهوم مهم در روابط انسانی هستند. محبت به معنای عمیق‌ترین احساس، ژرف‌ترین دوستیِ انسان نسبت به یک شخص یا یک چیز است و معمولاٌ با احساسات مثبت همچون عشق، محبت،‌ حمایت، و احترام همراه است. از طرفی دوستی به معنای ارتباط صمیمانه و صداقت‌آمیز بین دو یا چند نفر است که بر پایه‌ی احترام، اعتماد و پشتیبانی از یکدیگر بنا شده است. در کل محبت و دوستی هر دو نقش مهمی در بهبود، غنای برادری و برابری و کیفیت زندگی انسان‌ها و افزایش رضایت آن‌ها از زندگی دارند.

خوشه‌های گندم یک خرمن‌ایم

یک دل و یک ایمان و جان و تن‌ایم

چشم وحدت آشنا پر نور کن

عینک کثرت ز چشم دور کن

هم‌نوایی خصلت دیرین ماست

اتحاد و هم‌دلی آیین ماست

رهنما و پیشوای ما یکی است

خالق عالم، خدای ما یکی است

(حیدری وجودی، ۱۳۹۴، ص۱۰۶)

حیدری، به زیبای و ارزش محبت اشاره می‌کند. وی می‌گوید که محبت چیزی است که تقویم خوبی برای ضمیر پاکیزه و نیکوی آدمیان است. در واقع، حیدری این‌جا به این نکته اشاره می‌کند که محبت، یک تقویم خوب، به آدمیان کمک می‌کند تا ضمیرشان پاکیزه و نیکو بماند. به عبارت دیگر، محبت انسان را به سمت پاکیزگی  و خوش خلقی هدایت می‌کند و زندگی او را بهبود می‌بخشد.

در ضمیر آدم پاکیزه خو

جز محبت نیست تقویم نکو

در دل دریای هستی گوهری

جز محبت نیست نقد دگری

(حیدری وجودی، ۱۳۹۴، ص.۶۰۰)

درین شعر به محبت و ارتباط عاطفی بین دو نفر اشاره می‌کند. وی می‌گوید که تا زمانی که خود را در هم‌‌نوع‌ات نبینی و احساس خودی ننمای به دنبال یکسان شدن و توأم شدن با یکدیگر نمی‌رسیم.  هم‌چنان  به حدیثی پیامبر(ص) اشاره می‌نماید که مومن آیینه‌ی مومن است.

من تو شوم تو من شوی، آری چنان می‌خواهمت

تا در تو خود را دیده‌ام، توی تو را بگزیده‌ام

تا باز یابم خویش را، آیینه‌سان می‌خواهمت

گم کرده‌ بودم سال‌ها جان حقیقت کیش را

(همان، ۱۳۹۴، ص۱۴۱)

 

  1. اتفاق و اتحاد

حیدری،‌ به مسئله‌ی توازن و هماهنگی بین افراد و همچنین اهمیت همبستگی و همکاری بین مردم اشاره می‌کند. شعر ابتدا به توازن و هماهنگی در جهان اشاره می‌کند. اتفاق، اتحاد و همدلی چیزهای هستند که در جهان بین مردم مورد نیاز است. این دو مورد باعث می‌شود که توازن و هماهنگی در جهان حفظ شود.

در جهان تا نام ناداری و نادانی بود

اتحاد و اتفاق و هم‌دلی از کس مخواه

هرکه با خلق خدا در مشکل آسانی بود

در نمی‌ماند به روی هر دو عالم هیچ‌گاه

(حیدری وجودی، ۱۳۹۴، ص۲۱۱)

اتفاق و اتحاد، از نعمات بزرگ خداوندی است که سبب می‌شود تا ریسمان همدیگرپذیری، وحدت و برابری ناگسستنی و همیشه‌گی گردد.

آیینه‌دار قدرت جاوید ملتیم

ما در فروغ عشق، نگهبان وحدتیم

آتش‌زنان به جنگل خشک عداوتیم

چون شعله‌های سرکش احساس دوستی

امواج پر تلاطم بحر محبتیم

در جست‌وجوی گوهر خویشیم بی‌قرار

روشن‌گر جهان بزرگ حقیقتیم

با شعر ساده‌ی که بود ترجمان دل

آهنگ دل‌نشین مقام عدالتیم

آوای پرطنین درای برابری

ما بلبلان جلوه‌ی گل‌های الفتیم

از اهل دل ستایش هر خار و خس مخواه

(حیدری وجودی، ۱۳۹۴، ص۳۳۰)

در آخر، حیدری  با مهربانی و لطافت می‌خواهد که از انزجار،  جدل ، افتراق و  نخواستن همدیگر بیرون روید و یک دل و یک ایمان و یک تن شوید.

با دست و دیده و با دل و جان یکی شوی

ای رهروان کعبه و قرآن! یکی شوید

ای صاحبان گوهر ایمان! یکی شوید

روشن‌دلان نور حضور محمدی!

آیینه‌های سبز و بهاران! یکی شوید

دل‌ها زبند دام فریبا رها کنید

ای قطره‌های بحـر خروشان! یکی شوید

موج و گهر جـدا نتوان زیست در محیط

ای مردم نجیب مسلمان! یکی شوید

راز سعادت دو جهان در محبت است

ای مردم منور افغان! یکی شوید

بغض و نفاق دشمن اولادی آدم است

(همان، ص۲۱۱)

شاعر و عارف معاصر کشور، مغایرت چهره و برتریت نژاد را مدار اعتبار نمی‌داند؛ بلکه اتفاق و اتحاد و با هم بودن را مدار اعتبار می‌داند که در نتیجه باعث بلند رفتن تقویم نیکوی انسانی می‌گردد.

مصری و شامی و تاتار و حلب

زنگ و روم و ترک و تاجیک و عرب

مظهر تقویم انسان می‌شوند

یک دل و یک جان و ایمان می‌شوند

(همان، ص۶۰۰)

 

  1. صداقت و راستی

صداقت و راستی، گهرهای است که پیاده نمودن آن در سرزمین وجود ضروری و حتمی می‌باشد و جامعه با راستی و صداقت پیشرفت‌های چشمگیری داشته و جامعه را بهارستان می‌سازد، ازاین‌رو شاعر معاصر کشور مردم را به صداقت و راستی دعوت می‌کند:

زینت هر گلشن از سرو خرامان بوده است

رونق باغ و بهار آدمیت راستی‌ست

(حیدری وجودی، ۱۳۹۴، ص۳۵)

 

نیست در عالم خرابی شهر صدق‌آباد را

گر بقای خویش خواهی، از صداقت کار گیر

(حیدری وجودی ، ۱۳۹۴، ص۱۰۸)

 

  1. عدالت و عدالت‌گستری

حیدری، مرغ خوش‌خوانِ است که از کمی‌ها و کاستی‌ها، از نابرابری‌های جامعه‌‌‌ی خود در هراس است و با دل و جان می‌تازد تا این نا باربری را به باد فراموشی سپارد و در این راستا با شمشیر زبانش حقش را ادا نموده‌است. حیدری تشنه‌ی عدالت عمری و حیدری است و با آن رویا به سنگر می نشیند که تا پیامش را به مقام عدالت‌پذیری و عدالت‌خواهی رساند.

آرزو دارم عدالت‌گستری آید برون

من نمی‌گویم دگر پیغمبری آید برون

چشم آن دارم خلیل دگری آید برون

تا کند ویران بت و بت‌خانه‌ی نمرود وقت

چون علی شیر خدا سر لشکری آید برون

تا بر افرازد به هرجا پرچم اسلام را

رهنما و رهگشا و رهبری آید برون

با دل و جان پارسدار دین احمد مصطفا

از زمین کاش اختر روشن‌گری آید برون

روزی ما از مهر و ماه آسمان روشن نشد

(حیدری وجودی ، ۱۳۹۴، ص۳۵۸)

 

  1. نکوهش جنگ

کشور عزیزما شاهد جنگ‌های داخلی در طیِ سال‌های دراز می‌باشد. این جنگ‌ها صدمات زیادی به بار آورد؛ از قبیل از دست‌دادن عزیزان، زخمی‌ها و مجروحان، تخریب منازل، فرار مغزها از کشور، مهاجرت‌های نا به هنگام، اثرات نا هموار و نا بجای را از خود به جای گذاشت. جنگ و ویرانی باعث صلب آزادی‌ها و خوشی‌های یک ملت می‌شود. نکوهش این پدیده‌ی شوم در اشعار شاعران سر به کف این ملت به وفور یافت می‌شود.

در کارگه‌ی شیشه‌گران سنگ نمی‌بود

ای کاش! که در روی زمین جنگ نمی‌بود

گر فتنه‌ی خودخوهی و نیرگ نمی‌بود

دنیا همه راحت‌کده می‌گشت بشر را

گر دیده‌ی خودبین‌ فلک،‌ تنگ نمی‌بود

بر مردم آواره زمین تنگ نمی‌شد

دیروز اگر اشتر ما لنگ نمی‌بود

امروز به سری منزل مقصود زدی گام

(حیدری وجودی ، ۱۳۹۴، ص۲۱۰)

 

جنگ اصطلاح شوم؛ اصطلاح گوش‌خراش، اصطلاح بد بوی، اصطلاح نامیمون، اصطلاح نا خوشایند، اصطلاح که جز تنفر و وحشت چیزی دیگر نمی‌افزاید. در آثار اندیشندان هر جامعه ازین عمل شوم و ناخجسته بیزاری شده است و حیدری هم اندیشه‌ی آنان می‌باشد.

 

  1. صلح

صلح به مفهومی از دوستی، مهربانی، عدالت و برابری، در غیاب وحشی‌گری و خصومت کلمه‌ی صلح اطلاق می‌شود. با دعا و نیایش حیدری به تفصیل آن می‌پردازد که خوش‌بختی و سعادت پایه‌های صلابت تمدن‌ها تنها و تنها در محور صلح نهفته است. و زمانی به آبادی و پاسداری می‌رسیم که از خودخواهی و تعدی گذشته به حصار و چراغ خاموش ناشدنی صلح چنگ زنیم. حیدری وجودی از دل و جان خواستار صلح، هم‌پذیری و هم‌برابری مردمان کشور، از حنجره‌ی شعر فریاد کشده است:

عشق است در قلمروی هستی شعار صلح

بهر نجات عالم و آدم زنیستی

پیروز باد درهمه جا روزگار صلح

نابود باد جنگ که بدبختی آورد

باشد در این جهان، ثمر کشت و کار صلح

خوش‌بختی و سعادت و آ‌رامی بشر

پیوسته استوار بود پاسدار صلح

همبستگی و وحدت سرتاسر جهان

آباد، کشوری که بود پاسدار صلح

برباد، لشکری که فروزد شرار جنگ

یارب نگاه دار جهان در حصارصلح

جنگ است جنگ خودخواهی بشر

(حیدری وجودی ، ۱۳۹۴، ص۹۳

 

نتیجه‌گیری

تربیت، عرفان، تعلیم و دین مقوله‌های جدا ناپذیر از هم هستند. تمام بهره‌داران واقعی و ستارگان درخشان آسمان ادبیات در پی این بودند که تعلیم، تربیت و اخلاق را عنصر اساسی آموزه‌های جامعه‌یی که زندگی می‌کنند،، نمایند. حیدری وجودی شاعر و عارف معاصر کشور، مانند پدر مهربان برای همه بود که دغدغه‌ی تربیت فرزندانش را داشته در اشعار خود به مسایل اخلاقی و تربیتی بیش‌تر توجه نموده و در قالب نصیحت به فرزندانش بازگو کرده است. او هم‌سو با آموزه‌های دین اسلام در این زمینه ابعاد مختلف وجود انسان را در نظر گرفته است. نخست به خداشناسی و خداباوری پرداخته است. سپس، به‌خودشناسی و خودجوی پرداخته و ماهیت خودشناسی، خداشناسی را می‌داند. همچنان درباره‌ی دوستی و مراودت در بین اشخاص کوشیده و آن را در شعر خود بازتاب داده تا جامعه‌ی انسانی همیشه از دوستی و مراودت پیشرفت می‌کند. در کنار دوستی، اتفاق و اتحاد را مایه‌ی سرفرازی و پیشرفت اقوام مختلف کشور می‌داند، هم‌چنان  به راستی و صداقت، عدالت‌ و عدالت‌گستری، امید به آینده، فراموش گذشته و استفاده از حال با اشاره‌های گوش‌نوازش نجواگر بود. و نیز در پرورش بعد عقلانی بیش‌تر به علم‌آموزی و یادگیری این صفت خدای مهربان تأکید می‌کند. در پرورش بعد احساسی و عاطفی به هنر و هنرآموزی توجه دارد. هم‌چنان در مقام کبوتر خوش‌پرواز صلح قلم‌فرسای نموده و نمونه‌های زیادی داشته است که در این جستار به یک غزل آن اشاره شده است. در نکوهش جنگ و دهشت با موشکافی تمام اظهار بدبینی نموده است، زیرا کشور ما سال‌های متمادی جنگ و بدبختی را تجربه کرده است.  در مجموع می‌توان گفت که حیدری وجودی، یکی از عارفان و نادره‌های عصر کشور ما است که هوشیارانه انگشت انتقاد می‌گذاشت و مانند پدر غم‌خوار در فکر تعلیم و تربیت و بهتر ساختن آینده‌ی فرزندانش می‌کوشید. هم‌چنان در ابعاد خداشناسی، عشق، خودشناسی، علم و دانش، کوشش و تلاش، اتفاق و اتحاد و امید به آینده…، اشاره‌های فراوان نموده که اندکی در این جستار کوتاه و فشرده بحث شد و روشنی انداخته‌ شد. در اخیر شایسته‌ی پیشنهاد می‌دانم که اشعار چنین عارف و شاعر معاصر کشور از بعدهای گوناگون بررسی و واکاوی گردد، تا دانشجویان و علاقه‌مندان زبان و ادب فارسی دری از اندیشه‌های عارف کشور آگاهی بهتر پیدا کنند.

 

منابع

  1. القرآن الکریم.
  2. اشراقی، سید علی‌محمد. (۱۳۹۶). گزیده‌ی شعر تعلیمی فارسی دری. کابل: سعید.
  3. بارانی، محمد و گل‌افشانی، رشید. (۱۳۹۱). مثنوی دریای فضایل تربیتی. مجله …، ۴(۱۳)، ۸۶–۶۳.
  4. حسین‌بر، محمد عظیم. (۱۳۸۸). مقام علم و علما. تهران: امام محمد غزالی.
  5. حیدری وجودی، غلام حیدر. (۱۳۹۴). دیوان اشعار. کابل: انجمن دوست‌داران بیدل.
  6. راسخ، محمد صالح. (۱۳۹۴). نظریات ادبی. مزارشریف: ثقافت.
  7. رستگار فسایی، منصور. (۱۳۸۷). انواع شعر فارسی (چاپ سوم). تهران: قلم.
  8. رضا، سجادیه. (۱۳۸۸). ادبیات تعلیمی در شاهنامه‌ی فردوسی. مجله …، ۳(۱۱)، ۱۲۴–۱۰۱.
  9. ریچاردز، آی. ای. (۱۳۷۵). اصول نقد ادبی (ترجمۀ سعید حمیدیان). تهران: علمی و فرهنگی.
  10. شریف، محمد حسن. (۱۳۱۹). تعلیم و تربیت در نظر فردوسی. تهران: بنگاه.
  11. شمیسا، سیروس. (۱۳۸۷). انواع ادبی (چاپ سوم). تهران: میترا.
  12. مطهری، مرتضی. (۱۳۸۵). انسان در قرآن. تهران: صدرا.
اشتراک گزاری از این طریق:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فراخوان