بروید ای حریفان بِکِشید یار ما را
به من آورید یکدم صنم گریزپا را
به ترانههای شیرین به بهانههای رنگین
بکشید سوی خانه مه خوب خوش لقا را
وگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایم
همه وعده مکر باشد بفریبد او شما را
چو جمال او بتابد چه بود جمال خوبان
که رخ چو آفتابش بکشد چراغها را