شب است، داد بزن بانو! سکوت سرد سترون چیست؟
صدا، صداست که میماند، دلیل حنجره بستن چیست؟
تمام پنجرههایت، کور؛ میان گور خودت ماندی
و هیچگاه نفهمیدی فروغ، آینه، روزن چیست
سرود شعلهی دلتنگی ز چشمهای تو میجوشد
گلوی تلخ تو میداند که طعم بغض شکستن چیست
شب است، با نخ آوازت بدوز پرچم عصیان را
وگرنه ماندن و پوسیدن میان رشته و سوزن چیست؟
تمام منطق اینان را که بر غروب تو میخندند
شکافتیم و نفهمیدیم که پیش منطقشان، زن چیست
هوای تازه و بارانی درون باغچه میپیچد
در این هوای شکوفایی، دلیل پنجره بستن چیست؟
محمدشریف سعیدی