دوباره آسمانت لاجوردین میشود روزی
به کامت زندگی تلخ شیرین میشود روزی
تو میبینی که بیرق های شان بر خاک میافتد
پدر با افتخار از کوه پایین میشود روزی
و یک شاعر شبیه من که نامش را نمی گیرم
به جرم این که خاموش است نفرین میشود روزی!
یکی را میشناسم روز و شب در دم تکان دادن
که او از دست من بسیار غمگین میشود روزی!
زمستان میرود با رو سیاهی های آن همراه
دوباره آسمانت لاجوردین میشود روزی
بخوان چیزی به آزادی! به آزادی که میخوانی
قناری هم تکامل کرده شاهین میشود روزی