فیلی را به روستایی آوردند که ساکنان آنجا پیش از آن هرگز فیل را ندیده بودند. تاریکی شب همهجا را فرا گرفت، اما مردم به شوق دیدن فیل جمع شده بودند. دیدن فیل ممکن نبود و هر کس یک عضو از بدن فیل را لمس کرده و تجربهی خود را بیان میکرد. یکی خرطومش را لمس کرد و گفت: “مانند ناودان است.” دیگری گوشش را لمس کرد و گفت: “مانند باد زن [باد پکه] است.” شخص دیگری پایش را به ستون تشبیه کرد و کسی دیگر پشتش را به تخت. همینطور…
ادامهی داستان را در ویدیو تماشا کنید