دکتر صاحبنظر مرادی _ نویسنده و پژوهشگر حوزهی تاریخ
در سالیان پسین نوروز با پرچم سبز رویش گل وشگوفه در کجراهههای تصورات و برداشتهای ناهموار عدهای از متشرعین به هستی ما گام میگذارد و با خاطرات تلخ رخت سفر میبندد. این جشن باستانی طبیعت در پهنهی سرزمین ما عمری به درازای هزاران سال دارد، و از میان پردههای غبارآلود عصر اسطوره به سرزمین روشن تاریخ گام نهاده است، که درین درازنای طولانی همواره مقدمش را گرامی داشته اند.
مردم ما از زمانههای باستان با نسیم گوارای نوروزی با امواج شگوفه ورستاخیزهای نوروزی همنفس بوده و همواره از نوروز دل انگیزشان گرامیداشت به عمل میآوردند، و به تیمن این روز به زرع کشت وغرس نهال و آرایش و پیرایش باغها میپرداختند. شاید از گفتههای آشو زردشت پیامبر آریایی باشد، که “اگر کسی در نوروز زرع وغرس نتواند، باید حد اقل هفت دانه خام را بر زمین بیفشاند؛ در روز پسین اهورامزدا از گناهانش در میگذرد.” ازینرو مردم آریایی در نوروز استراحت و تنپروری را بخود روا نمیداشتند، و بهخاطر خوشنودی خدای یگانه (اهورامزدا) در پی نهالشانی، پاکی وصفایی باغ وشاخهبری درختان تلاش میکردند تا رضائیت پروردگار یگانه را بیشتر کمایی کنند.
نوروز با این گذار فاتحانه از هفتخوان دشوارگذر زمان در روزگارما تحت بحث و شکاکیت مراجع بدعتی عدهای از متشرعین و در واقع تحت سانسور وانگیزیسیون اداره فرهنگستیز و دهشتافگن طالبانی موضع و مقام خود را در برزخ عقاید ناهموار آنها نیافته وحتی در جایگاه تحریم وتکفیر قرارگرفته است. از سوی دیگر در ذهن قشریان بهحیث جشن مجوسی و زردشتی زبانزد میشود، وشلاقهایی از تحجر وخرافات بر ریشه و بنیاد این جشن فرخنده و باستانی طبیعیت همهساله فرود میاید. من که سالها درین مورد تحقیق نموده و دریافتهای خود را رساله زیر نام “سلام بر نوروز آریایی” به نشر رسانیده ام، این بار میخواهم تا به نوروز از دیدگاه مشکل دینمداران با نوروز از رهگذار احکام منابع صدر اسلام بنگرم، و یاوهخوانیها و شماتت عوامانه را بر نوروزیان نامورد بیابم. که در مورد تحریم و تکفیر نوروز کدام آیه صریح قرآن یا حدیث نبوی وجود دارد یانه؟ یا مراجع الهام وتقلید بدعتیان سنت وفرهنگ از شکم خود درین مورد حکم صادر کرده اند. خوباست تا اگر دوستی روایت موثق وحکمی درین مورد داشته باشد مفصلاً بنگارد، تا نوروز این مهمان پرنیانی طبعیت با لطف اهدای گل وسبزه ودامان زمردین خویش خوش بیاید و از ما با خاطره خوش بهسوی سفرهای برگشتپذیرش عزیمت نماید.
نوروز یکی از جشنهای قدیمی است که از سرزمین اسطورههای آریایی تا دوره خراسان بزرگ با پیامهای دوران کهن و مردمان باستان بهسوی ما میاید. نوروز به مفهوم زمانی خود با خروج از بند زمهریر زمستان واعلام فصل اعتدال ربیعی، برابری شب وروز یکی از مسایل پیچیده شبهفزیکی، ریاضی، فلسفی، نجومی در طبعیت گردیده که نسبیت این تغییرات از یک طرف، ومتنگرایی وظاهرپرستی گروهی از منسوبان به نهادهای دینی از سوی دیگر، بر پیچیدگی آن افزوده است.
نوروز در تاریخ آریایی وخراسانی هیچ وقت به اندازه چند دهه اخیر قرن چهاردهم یعنی عصر حاکمیت مشترک بنیادگرایان دینی ودموکراتان غربی مورد مذمت و کژاندیشی قرار نگرفته، که عناصر، علتها وانگیزههای این گونه هجومهای بیامان در سیکولاریسم دولتی جای بحث دیگر را دارد.
بلخ بامی در فراز ونشیب تاریخ مراحل مختلفی را تجربه نموده است. زردشتیان، بودائیان، کم وبیش نصرانیان ومسلمانان، هرکدام به نوبه خود عبادتگاههای بزرگی در بلخ ایجاد نموده اند؛ عبادتگاههای که شعاع جاذبهشان تا هند، چین وعراق گسترش یافته بود. نه تنها ادیان نامبرده با نوروز مشکلینداشتند، بلکه به درجه اول طبعیت که مورد پذیرش همه دینباوران وبیدینان میباشد، از نوروز مشترکاً تجلیل نموده وبا فرارسیدن آن در نخستین روز برج حمل(فروردین) دشتها و وادیها در حوزه نوروز بهخصوص استان بلخ را لالهزارها وشقایق مزین مینمایند؛ که به آن جشن نوروز ومیله “گل سرخ” یا جهنده بالای سخی شاه مردان نام نهاده اند.([1]) در خوانش وقرائت نوروز تاریخ، جغرافیه، دین، اسطوره، انسان، طبعیت وفرهنگهای گوناگون منطقه بههم آمیخته اند.
در گام نخست بایست تصریح نمود که اکثر تحریمکنندهگان نوروز هنوز فرق بین (جشن، میله و عید) را بهدرستی تشخیص نداده اند. نوروز عید نیست وعید به مناسبتهایی اطلاق میشود که دارای آموزههای دینی باشد. عید به مفهوم دینی آن پیوند ناگسستنی با عبادت ونیایش دارد. به این معنا که اگر کسی معتقد به دینی بودن جشن نوروز بوده و این مناسبت را از لحاظ دینی چون عید فطر وعید اضحی بداند، در آن صورت میتوان توافق نمود که تحریم کنندهگان مقداری ذیحق هستند. اما مناسبتی که دارای صبغه دینی و عبادی نباشد؛ نمیتوان آن را تحریم، تکفیر ومذمت نمود، اگر چنین باشد پس باید مناسبتهای زیادی در زندگی روزمره ما ملغا شوند، که هیچ مرجعی با مسئولیت دینی بهجز دستگاه تحریماتی طالبان در مورد نوروز چنین احکام مندرآوردی وبدون موخذ ومنبع دینی نگفته است.
پیامبر بزرگوار اسلام(ص)پیش از بعثت خویش در جشن “سوق عکاظ” (چیزی شبیه به نوروزما) اشتراک نمود، وپس از بعثت هم در مورد صحنههایی از آن که طبعیت دینی نداشت، با دیده مثبت میدید. همان طوری که در مبحث “نوروز وسوق عکاظ” دیده میشود، اگر مناسبتهای فرهنگی یک ملت را غیر مشروع اعلام کنیم، این به معنای کشتن هویت یک تبار وگروه اجتماعی است، که اسلام آن را جایز ندانسته است. امروز جامعه اسلامی را پدیدههای خرافی که اصالت دینی ندارند چون موریانه میشگافد واهل فقه هیچگاه در جهت اصلاح آنها احکام شرعی صادر نکرده اند. اسراف و ولخرچی در مورد مردهداری و بذل وخرچهای تشریفاتی ونمایشی درمسایل غم وشادی جوامع اسلامی، مسئله چند زن گرفتن خارج از حدود اصلهای شرعی واخلاقی و بچهبازی که همچون رسم شنیع در مراسمهای عروسی دیده میشود، که در هیچ نوروزی چنین رسمهای مزخرف دیده نشده اند، اما مراجع امر بالمعروف طالبان ومتحجران پیوسته در جهت تحریم نوروز فرمان صادر میکنند.
از نوروز هیچگاه بهطور صریح در قرآن وحدیث در مورد حرام بودن آن صراحت کلام وجود ندارد، اما از بچهبازی، بدعتهای دینی، اسراف، شراب نوشیدن، لواطت، زنا به نام “تبذیر” حرام خوانده شده اند.
یکی از عنعنات نوروز در کشور ما رفتن مردم به گورستانها برای دعا بهروح مردگانشان است. ادیان مختلفی در مسیر تاریخ اضافاتی بر نوروز نموده اند که از جمله زردشتیها نوروز را جشن ورود روح مردگان وفرشتههای فروهر میدانند، که به گمان غالب پیوند رفتن مردم به قبرستانها در نوروز ریشه زردشتی داشته باشد، هرچند زردشتیها مردگان خود را دفن نمیکردند و در بلندیها میگذاشتند تا پرندهگان گرسنه از آنها تغذیه نمایند.
برگزاری نوروز در زیارتگاهها تنها ویژهی مردم بلخ نبوده؛ بلکه مردمان کابل، امام صاحب، سرپل وبغلان در افغانستان نیز سال نوشان را در جاهایی که زیارتهای مشهوری در آن جایها موقعیت دارد، چون کارته سخی، مندوی، شاه شهید، شهدای صالحین، بیبی مهرو در کابل، مزار سر امام یحی بن زید در امام صاحب وتنه امام یحیی در سرپل، زیارت حضرت علی در مزار شریف، زیارت امام قتیبه بن سعید محدث در بغلان مرکزی وغیره با برافراشتن جهندهها تجلیل مینمایند.
میله گل سرخ در افغانستان از سدهها پیش با تشبث مردم مسلمان رنگ وبوی اسلامی بهخود گرفته بود، نخستین سنتهای نوروز در عهد اسلام را به رسم خوان “هفت سین”سلام بر هفت پیغمبر اولیالعظم وبر حق الهی خواندند، که قرآنکریم از ایشان یاد کرده است. مثل: “سلام علی نوح فی العالمین، سلام قولاً من رب العالمین، سلام علی ابراهیم، سلام علی موسی وهارون، سلام علی یس، سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین، سلام هیه حتی مطلع فجر.”
آراستن خوان هفتسین در نزد غالب مردم مسلمان خراسان وآسیای میانه در دوره اسلامی تبرکاً تکرار هفت آیه قرآنکریم نیز بوده که با حرف “س” آغاز میشوند: سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی برکنا حوله(آیه اسری، سوره17)، سیقول السفهاء من الناس ما و للاهم عن قبلتهم التی کانو علیها (آیه143، سوره بقره)، سبحانه هوالغنی له ما فی السموات وما فی الارض(آیه68، سوره یونس)، سبحان رب السماوات والارض رب العرش عما یصیفون(آیه82، سوره43)، سبحان الله ما فی السموات والارض وهو العزیز الحکیم (آیه 1، سوره الحدید57)، سمهم فی وجوههم من اثر السجود(آیه29، س. الفتح 48)، سنجزی الذی یصدفون من آیاتنا سوء العذاب (آیه157، شوره الانعام 6).
دسترخوانآرایی به قصد تبجیل از آیات کلام ربانی در شب نوروز درنزد مسلمانان در شب سال نو با تسکین روحی و روانی آنها هدف نخست است، که به اراده و آرزوی هفت (س) یعنی هفت سوره قرآن که با حرف(س)آغاز میشوند تکراراً میخواندند، وآن را مصدر خیر در کارهای سال جدید ورویدادهای زندگیشان با فال نیک میگرفتند. اما این خوانشها فقط میتوانستند در مقدمه هفت “س” نوروزی ابراز شوند، اما از تعالیم ویژه نوروزی نبودند. در واقع مسلمانان با این میخواستند جشن نوروز را که عید مجوس میپنداشتند به جشن اسلامی تبدیل نمایند که این اندیشه آنان پس از ظهور دین اسلام تا سالهای پیش از حکومت مجاهدین و بعدن امارت خود خوانده طالبان ادامه داشت.
با ورود طالبان به حاکمیت، سالنامههای هجری خورشیدی را که بر مبنای حرکت زمین بهدور خورشید اساس یافته بود، و با تحولات طبعیت همراه بود تکفیر نموده وهمه مظاهر فرهنگی نوروز را غیر قانونی و مجوسی اعلام نمودند، و در همین روال تندیسهای بزرگ تاریخی بامیان، منار چکری در کابل، پیکر خوابیده بودا در تپه سردار غزنی را نیز منفجر نمودند. در همین دوران تعادل میان سالنمای خورشیدی و مهتابی برهم خورد و جنگ و پرخاش آفتاب ومهتاب آغاز گردید وفضای فرهنگی جامعه وجای نوروز را “خسوف” و”کسوف” به خود اختصاص داد. نگه کردن تعادل میان این دو سالنما وکوشش برای جلوگیری از افتادن سایه یکی بر روی دیگری زیان فراوانی در پی دارد. آری! ما نه طرفدار خسوف هستیم نه هم آرزومند کسوف، بگذار ستارهها بر حسب معمول بهدور محور خود بچرخند.
ما درین خشکسالهای بیبهار و نشگفتن گل وگیاه ونروئیدن کشتزارها وباغها سخت نیازمند حضور خضریایی نوروز گل افشان هستیم. درین زمانی که افراطیون از دین گاز اشکآور ساخته اند و بهروی هرچه جمعآمدهای خوشی منفجرش میسازند، در روزگاری که هر روز پرچم سیاه ماتم وسوگواری جای پرچم سبز بهار به اهتزاز در میاید و عزا وسوگواری مردم را پایانی نیست، به خوشیهای طبیعت ونوروز نیاز داریم. بایست افزود که نوروز در بستر سبز طبعیت ودر کنار آبشاران خروشنده سرزمین ما بهوجود آمده که بلبل هزار دستان، نسیم عطر بیز بهار وفرش رنگین سبزه وشگوفه مقدمش را گرامی میدارند، حلول میکند. نوروز خاطره دیرینسال مردم سرزمین ما، روز انتقال از بدویت و صحراگردی به استقرار، مدنیت وتمدن کشاورزی توسط دهگانان میباشد، و تبار فرهنگپرور تاجیک خود اساسگذار تمدن کشاورزی هستند، جا دارد که در رسوم اجتماعی وفرهنگی خود چنین جشنهای شگوفهزار، گل وسبزه را همسان طبعیت داشته باشد. این مناسبت در محدوده کشور ما عامل تحکیم وحدت و در گستره سرزمینهای مجاور، عامل همبستهگی منطقهای بهشمار میرود.
نوروز جشن مردمیست که از کوههای پامیر تا انتهای کردستان و سوریه وکنارههای دجله وفرات(میان رودان) تا قفقاز، خلیج فارس، رود سند تا کاشغرستان سکونت دارند. قلبهای زیباپسند مردم این سرزمینها از دو سوی آمو گرفته تا شمال سوریه واز کابل، هرات، قندهار، بدخشان گرفته تا دوشنبه، تاشکند، سمرقند وبخارا وتهران وگنجه و باکو و دیار بکر واهواز وسلیمانیه با آغاز جشن شکوهمند نوروز وبهار با هم میطپند.
نوروز سنت هیچ دینی نبوده و بزرگداشت از آن هم به فحوای: “مَن تَشبَهَ بِقَومِ فَهُوَه مِنهُم” مشابهت با اعمال وافعال پیروان کدام دین دیگر ندارد. نوروز تنها جشن فر وفرخندهگی طبیعیت وحلول پر میمنت بهار است.
نوروز بر مبنای سنگنبشتههای تمدنهای بینالنهرین بیشتر از پنجهزار سال عمر داشته وپیش از زردشت برگزار میگردیده است. آثار تاریخی بین النهرین و مصر وسایر مناطق درین حوزه گواهی میدهند که جشن نوروز قرنهای پیش از ظهور زردشت در آریانا وبین النهرین در دربارهای آشوری وسومریان وجود داشته است، واز طریق مسلمانان تا اسپانیا رسیده وفاطمیان مصر آداب ورسوم نوروز را پذیرفتند وآن را در مصر هم رواج دادند.
با آنکه پاپهای مسیحی از سال313 میلادی تا سال(1622م.)به مدت بیش از 13 قرن نوروز را تجلیل کرده اند ومسیحیهای مصر تا همین حالا نوروز را را بهنام “شم النسیم” تجلیل مینمایند؛ ولی نوروز ارتباطی با کیش مسیحیت هم ندارد ونوروز اصلا هیچ منشای دینی وعقیدتی ندارد، وکار شناخت آن نیز به فقیهان دینی هم ارتباطی ندارد واین مورخین هستند که در مورد نوروز بر اصل برداشتهای تاریخیشان باید سخن بگویند. نوروز را حرام قرار دادن برمبنای صغرا وکبراهای غیر دقیق وعدم صراحت روایات حکمی و برداشتهای مندرآوردی اهل دگم وتحجر صورت گرفته است. باز هم عرض اینست که این یک مناسبت دینی نیست. ازین رو نبایست برای نوروز فضیلت یا معایب دینی جستوجو کرد و تجلیل از آن را بدعت، کفر والحاد دانست. زیرا در هردو حالت احکام قطعیالدلیل و هم قطعیالثبوت طوری که پیروان مذهب حنفی باور دارند، وجود ندارد. اگر این مناسبت در اصل خویش، زردشتی هم میبود که نیست، امروز مربوط به تمامی ملتهای منطقه بوده که90% شان را مسلمانان تشکیل میدهند.
نوروز یک مناسبت اجتماعی در پیروی از دگرگونیهای شگرف طبعیت یعنی جشن نمایش خداوند است که در آن گل وگیاه وشگوفه وسبزه به حرکت در میایند. هیچ کس نمیتواند این جشن طبعیت را برای همیشه تحریم نماید، حتی زمانی که از نوک شمشیر متعصبین تازی خون میچکید نتوانستند این جشن شکوهمند طبعیت را مهار نمایند. جا دارد تا بگویم که در علوم حدیث دانشمندانی هم وجود دارند که احادیث مدلسین را به هیچ صورتی قابل پذیرش نمیدانند، تدلیس در لغت به معنای کتمان کردن وپوشانیدن آمده است ومدلس به آن راوی حدیث گفته میشود که حدیثی را در حالی که از کسی نشنیده؛ ولی آن را طوری روایت میکند که گویا شنونده ویا خواننده تصور مینمایند که آن را شنیده است. خلاصه این که تدلیس میتواند حدیثی را تضعیف نموده و در بسا موارد از اعتبار ساقط سازد. بهقول عدهای از محدثان، حمید در قسمت احادیثی که از انس روایت نموده است، تدلیس مینموده است. گروه بزرگی از محدثان ودانشمندان رشته حدیث حمید را مدلس خوانده اند. شعبه بن الحجاج از دانشمندان بلند مرتبه علم حدیث میگوید: تدلیس(کتمان نمودن) برادر دروغ است وزنا کردن برای من گناهش کمتر از تدلیس است.
خداوند بزرگ نوروز را در صبحدم هستی آفرید وتا زمانی که زمین به دور آفتاب میچرخد، شاخهها میشگفند ودرختان میوههای لذیذ بار میدهند، نوروز و بهار هم وجود خواهد داشت. انتخاب نوروز نه بهخاطر تختنشینی کدام شاه وپیروزی شاه دیگر وتولد وجشن تختنشینی وخشوران بوده است، طوری که دانشمندان بزرگی چون ابوریحان بیرونی، فردوسی، اسدی توسی ودیگر نوروزنامهنویسان بدون هیچ گونه متکای تاریخی در مورد نوروز فراوان گفته اند وبرای آن از روزگار جمشید ودورههای نامکشوف اسطورهای از (5700)سال سخن سر داده اند.
نوروز پیامآورنده اعتدال شب وروز وحال وهوای موسمی(ربیعی) سال است، که در آن نه تنها شب وروز با هم برابر میشوند، بل که طبعیت رنگ گواراگرفته وسردی نیز به اعتدال میآید. ازین رو طرفداران تجلیل از نوروز را میتوان اعتدالیون نامید. نوروز سمبول زندگی و زایش و رویش طبعیت است وکاملاً بر خلاف انتحار ومرگ که مشغله دینی وآئین زندگی تفنگداران طالبی میباشد، جشن روشنگرایان از درخشش خورشید وچیره شدن نور بر ظلمت پیام میدهد، ومخالفان آن در واقع از دیدن نور وروشنایی میهراسند. مخالفان نوروز برای تبیین اهداف خویش استدلال روشن دینی با پیشکش نمودن آیهای از قرآنکریم وحدیث نبوی ارائه نکرده اند، شاید زیربنای باور واستدلال ایشان همان حدیثی باشد که از سوی مالک بن انس(رض) بهوگونه دست چندم(موسی از حماد، حماد از حمید، حمید از انس روایت کرده اند)، که متن این حدیث در کتاب “الصلاه” باب “صلاه العیدین” سنن ابو داود چنین آمده است، که مولف(نوروز سنتی تکوینی یا بدعتی تشریعی؟) آن را نیز نقل نموده است: “حدثنا موسی بن اسماعیل حدثنا حماد عن حمید عن انس(رض)- قَالَ: قَدِمَ الَنبَیُ(ص)- الَمَدِینَهَ وَلَهُم یَومَان یَلعَبُون فِیهِیمَا، فَقَالَ: مَا هَذَانِ الَیَومَان؟ قَالُوا: کَنُا نَلعَبُ فِیهِمَافِی اَلجَاهِلیَهُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَهِ(ص) قَد اُبدَلَکُم اللهُ بِهِما خَیراً مِنهُمَا: یَومَ الاضحَی، وَیَومَ الفِطرِ.”(عون المعبود شرح سنن ابی داود، نگارش ابو الطیب محمد شمس الدین عظیم آبادی، چاپ دوم، جز سوم، ص.486-485. ترجمه: “موسی فرزند اسماعیل از حماد وحماد از حمید وحمید از انس(رض) روایت میکنند که گفت: زمانی که پیامبر(ص) وارد مدینه شد دید که مردم دو روزی داشتند، که در آن دو مناسبت به بازی میپرداختند. پیامبر فرمودند: این چه روزهای است؟ گفتند: ما در دوران جاهلیت درین دو روز به بازی وسرگرمی میپرداختیم( این دو عید النیروز والمهرگان- نوروز ومهرگان)بود. پیامبر خدا در پاسخ فرمودند: خداوند دو روز بهتری را جاگزین آنها کرده است: عید قربان وعید فطر.” درین حدیث اولاً نام نوروز “النیروز” در عربی واضحاً ذکر نشده است، وباز پیامبر اسلام(ص) در زمینه نوروز هیچگونه اشارتی نکرده اند. اما محمد شمس الحق عظیم آبادی مولف عون المبعود که از معروفترین شارحان سنن ابوداود بوده وحدود صد سال پیش در هندوستان میزیست، در شرح موضوع چنین آورده است: “زمانی که پیامبر اسلام از مکه به مدینه هجرت نمود، در مدینه مردم از دو روز تجلیل به عمل میآوردند که به باور شارحان حدیث یکی نوروز(النیروز) بود ودیگرش مهرگان (المهرجان). در قاموس آمده است که نوروز نخستین روز سال است ودر روز مشهور نوروز که سال خورشیدی با آن آغاز میگردد- همان طوری که در اول محرم سال قمری شروع میشود- آفتاب به برج حمل میرسد؛ اما مهرگان در اول برج میزان میاید.” قسمی که دیده میشود نامهای نوروز ومهرگان در شرح عظیم آبادی افزود شده است، که واقعیت مسلم دو عید در جامعه یثرب بودند. چنین بر میاید که دانشمندان پیشین علم فلک در زمان خویش این دو روز را از همین جهت برای بازی وسرگرمی برگزیده واعراب از خود کدام عیدی جداگانه نداشتند، وسپس معاصرانشان به تقلید از حکیمان پرداختند؛ چون آن گروه را صاحبان عقل کامل میدانستند، سپس پیامبران آمدند وآنچه را که حکیمان بنا کرده بودند باطل اعلام نمودند. عظیم آبادی علاوه میکند که: اسلام این دو جشن را به دو عیدی تبدیل نمود که هم در دنیا وهم در آخرت برتری دارد، ازین رو جشنهای نوروز ومهرگان را با عیدهای اضحی وفطر مقایسه میکنند وبا توجه به آن دوجشن آریایی را معادل دو عید اسلامی فکر میکنند، در حالی که حضرت پیامبر(ص) در مورد لغو دو جشن قدیم(ایرانی) چیزی نگفته اند.
شارحان به دنبال این حدیث از ابو حفص کبیر بخارایی یاد میکنند واز قول وی روایت میکنند که، هرگاه کسی درین روز تخمی را به مشرکی به رسم تعظیم این روز تقدیم نماید، به خدا کفر ورزیده وعملش ضایع خواهد شد. گمان میرود که این گفته ابو حفص اشاره به موردی باشد که یهودیها معتقدند که درین روز خداوند قبیله “بنی اسرائیل” را از دست مصریها نجات داد. یکی از آداب ورسوم این جشن در میان پیروان بنی اسرائیل رنگ کردن تخم مرغ واهدای آن به همدیگر است که مفهوم نمادین داشته وحتی امروز در تمامی جوامع مسیحی ویهودی ومسلمان رایج است.
بایست گفت که ابو حفص کبیر شخصیت بزرگ وپر آوازهای در جهان اسلام بود که محدیثی چون امام محمد اسماعیل بخاری صاحب کتاب “الصحیح بخاری” در دامان وی پرورش یافت و او موسس نخستین مدرسه ونخستین کتابخانه در تاریخ مسلمانها در بخارا میباشد؛ ولی جای تعجب اینجاست که آنچه از ابو حفص برای دوران ما مانده وآن را بار بار تکرار میکنیم همین فتوای او در خصوص نوروز است و تنها نام او در پیوند به همین فتوا ذکر شده است که اهدای تخم مرغ را در روز نوروز مساوی به الحاد میداند. پرسش این است که آیا ابو حفص در تمامی عمر خویش همین یک فتوا را صادر نموده است؟ ومتباقی فتاوی او کجایند.
یکی از کارهایی که فرزند ابو حفص که خود امام وادامهدهنده راه پدرش بود، پشتیبانی از بنیانگذاری سلسله سامانیها وخاصتن امیر اسماعیل سامانی وایستادن در کنار او بود، از سوی دیگر میخوانیم که امیر اسماعیل سامانی در سال892 ترسایی ریاضی دانان ومنجمان خراسان را خواست تا تقویم کشور را بازنویسی نموده ونوروز را در نقطهای قرار دهند که همزمان با گذر آفتاب از خط استوا باشد، چنانچه پادشاهان سامانی نوروز را از آغاز تا انجام دولتشان با شوکت خاصی تجلیل مینمودند که ابوحفص نیز در کنارشان بود. پرسش اینجاست که اگر تجلیل از نوروز معادل به کفر و الحاد باشد، پس چرا بنیانگذار این سلسله که به نیروی ابوحفص صغیر فرزند ابوحفص کبیر روی کار آمده بود واو پشتیبان معنوی ونیرومند آن سلسله بود نوروز را تجلیل مینمودند؟
ابوحفص کبیر حنفی مذهب هم بود، و امام ابو حنیفه هم در عصر خلیفه منصور عباسی میزیست، در حالی که خلیفه مذکور هم نوروز وهم مهرگان را تجلیل مینمود. ابو حنیفه و یاران او که نه تنها احکام قضایای خورد وبزرگ زمان خودشان را بیان نموده؛ بلکه احکام قضایای فرضی را هم جستوجو نموده برای آیندهگان به میراث گذاشته است، چرا در زمینه بزرگداشت از نوروز فتوایی از امام ابوحنیفه ویا شاگردانش چون محمد وابو یوسف وظفر بهیادگار نمانده است؟ به گفته علامه محمد اقبال لاهوری در رساله “احیای فکر دین در اسلام” مینویسد: امام ابوحنیفه آمد وفقه رای ودرایت را اساس گذاشت تا برای ما بفهماند که هنگام مطالعه، سخن خدا وپیامبر باید عقل ما نیز حضور داشته باشد؛ ولی برخی از پیروان آن امام بزرگ آمدند تا سخنان آن امام را در غیاب عقل مطالعه نمایند. آنها در آن زمان- که بیشتر از هزار سال از آن میگذرد وچیزی به نام طیاره (هواپیما) وجود نداشت- از همدیگر میپرسیدند که اگر فردی بر پشت پرندهای سوار شده و جهت ادای حج یا عمره بهسوی مکه پرواز نماید، پس احرامش را در کجا باید بر تن نماید؟ در آن زمان برخی ازین افتراضات فقهی آن دانشمندان میخندیدند، بیخبر از آن که روزی حاجیان واقعاً به وسیله پرنده آهنین بهسوی مکه پرواز مینمایند که نسل زمانما این واقعیت را همه روزه میبینند. پرسش اینجاست که اگر تجلیل از نوروز اینقدر پر جنجال بود چرا فتوایی از آنها در تائید یا تردید نوروز در دایره المعارفهای ضخیم فقهیشان درج نیست؟ اگر گفته شود که آنهایی که معتقد بر جایز بودن این مناسبت اند، آنها نیز درین زمینه فتوایی در دست ندارند، و در پاسخ خواهیم گفت که در اصول فقه وبر مبنای تمامی مذاهب اسلامی “الاصل فی الاشیاء الاباحه” یعنی: اصل در اشیا جایز بودن آنهاست، از همین لحاظ ابراز دلیل وظیفه کسی است که اعتقاد به حرمت چیزی داشته باشد؛ نه به جواز آن. نوروز در کنار این همه خوشبینان ودیعه طبعیت، دشمنان گوناگونی هم دارد. گروهی درد دینی احساس میکنند وهدفشان پاسداری از مرزهای اعتقاد در برابر یورش سنتهای آتشپرستان عنوان میشود. دستهای با تمام سنن فرهنگی این خطه باستانی سر دشمنی داشته وبه بهانه دین با نوروز و پدیدههای فرهنگی تا سرحد بستن دروازه مکاتب آموزشی وزندانی نمودن زنان در چهاردیوار خانه لجوجانه اصرار میورزند، و هر آنچه را که از آن بوی تمدن کهن این سرزمین به مشام برسد، با هر نامی میکوبند. جمع دیگر خصلت وسرشتشان زمستانی است وهمین که عمامهای بر سر وپیشانی گذاشته، چشمان را سرمه نموده وبا جبین ترش وچهره گرفته بر صدر مجلس نشستند، تصور مینمایند که گویا به خداوند نزدیک شده اند وصلاحیت دارند تا هر امری را که دلشان بخواهد حرام وحلال خوانده میتوانند. عنوان نمودن لقب ” امیر المومنین” به رهبر مستور آنان که هیچگونه سند ودلیلی بر دانش، خرد وسلامت عقلانی آن وجود ندارد، در دنیای اسلام واکنشی را بر نه انگیخت واین سکوت ناجایز جهان اسلام ومراجع فتوا، جسارت گروه شبه خوارج زمان ما را بیشتر بر انگیخت تا در برابر آنچه میخواهند و نمیخواهند دست باز عمل کنند.
گفتنی است که پیروان ادیان مختلفی در امتداد تاریخشان چیزهایی را بر نوروز بر بستند وآن را با خرافات آلوده ساخته و سیاسی نمودند. هم زردشتیها این کار را کرده اند، هم مسیحیها وهم مسلمانان. بیخبر ازین که نوروز به هیچ دینی مربوط نبوده وبا هیچ مذهبی پیوند فکری وهمسویی اعتقادی ندارد، فقط جشن کار ورستاخیز طبعیت است. این که بعضی از امراء وسلاطین مسلمان به یمن نوروز به قدرت دست یافتند ومناسبتهایی را برگزار نمودند، نیز به نوروز تعلق ندارد.
گویند، مصادف با روز نوروز حضرت علی(رض)به خلافت اسلامی نشست وطبیعی است که برای شیعه دوازده امامی بهانه خوبی بود که نوروز را به این نام روز شادی وخرمی دینی خود قرار بدهند… ولی ظاهر شدن آرامگاه حضرت علی در بلخ به مردم سنی افغانستان نیز مرجعی پیدا نمود که به نام میله(جشن)گل سرخ(شقایق ولاله) که در فروردین در دشتها ووادیها سر میکشد ونیز به نام بر افراشتن جهنده (درفش) حضرت شاه ولایت نوروز مسلمان شده است، و در بلخ از آن تجلیل شکوهمندی به عمل میامد، و از تمام مناطق کشور برای اشتراک درین روز دینی که لوای حضرت سخی بالا میشود، به شهر مزار شریف سفر میکردند، اما این لوا نیز اصل اسلامی ندارد… بلکه نمونهایست از درفشهای بلهیکایی جمشید ودرفش فریدون وکاویانی یعنی کیانیان.
با این تبصره دیده میشود که نوروز جشن رستاخیر طبعیت است که نیاکان ما هزاران سال پیش آن را تجلیل میکردند وامروز برای مردم ما به یک سنت باستانی ومیراثی مبدل شده وبا فرهنگ مردم ما عمیقاً عجین شده است. اینکه همه ساله بهار میاید وشاخهها شگوفان وچراغانی میشوند، معنای آن را دارد که نوروز از امر ونهی اهل غرض ومرض فارغ است وبرای آمدن به سرزمین بومی خود از کسی روادید ورود نمیخواهد. نوروزستیزان به منظور مشروعیت بخشیدن به فرهنگستیزی خود، گویا مخالفت دین را با نوروز وانمود میکنند، که هیچ گونه موضوعیت شرعی ندارد. همه روزتان نوروز، نوروزتان پیروز.
[1] – “میله”و “جهنده” واژههای هندی میباشند که خود نمایانگر تاثیر فرهنگ هندی وگسترش قلمرو نوروز در آسیای مرکزی وجنوبی را مینمایاند.